« عالم اندر غم تو غرق عزا می بینم... .سلام من به محرم، محرم گل زهرا به لطمه‌های ملائک به ماتم گل زهرا »

السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 21ام شهریور, 1397

 

یه جمله شنیده ام از مقتل درج شده رو دلم،اونایی كه میگن چرا روضه ی باز میخونید؟زینب از كربلا رفت كه همین رو بگه،فرمودند:ابی عبدالله وقتی اومد،حرفاشو كه زد خواست بگه،اینجا چه خبره،ابی عبدالله سه جمله فرمود:اول فرمود: هذامقتل رجالنا ،جلوی زینب داره میگه،میدونه عاشورا شهید میشه،هنوز چند روز وقته،دومییش،هذامذبح اطفالُنا، هذایحتکُ نساءنا.دستور اومده توی خشك ترین سرزمین پیاده كنید حسین رو،صدا زد داداش این جا چه خبره؟ابی عبدالله فرمود:چرا؟صدازد داداش ازلحظه ای که اومدیم تواین صحرادیدم ریگهای بیابان به تو سلام میکنند،اگه شما خبر داشتی حسین داره میاد كربلا میرفتی این خارهای مغیلان رو در میآوردی،میدونی خار مغیلان چیه؟اینقدر قوی است،حتی چرم رو پاره میكنه،وقتی توی بدن كسی بره،مخصوصاً اگه طفل باشه،تشنج میگیردش،این رو گفتم برا فردا شب،خارها رو جمع كنید حسین داره میاد، خیمه زنها را توپستی زد ،حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: بابام علی هر وقت میرفت جنگ، خیمه زنها را توبلندی میزد،چرا شما خیمه هارو تو پستی زدی، میخواد هرکی میاد میره میدان اهل حرم نبینه، جلوتر از همه خیمه عباس رو زدند،تا این یل زنده است،كسی دستش به خیمه ها نمیرسه… .

همه رو كه پیاده كرد،جوانان مَحرم بنی هاشم اومدند،دور یك ناقه رو گرفتند،قاسم عنان مركب رو گرفت،اكبر دست عمه رو گرفت،عباس زانوش رو ركاب كرد،همه ی یاران عقب رفتند،فقط محرمها باید بیایند،هیچ كسی تا حالا قد و بالای بی بی رو ندیده.

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

میترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مُخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس هین

این دختران کنیز خدایند و بس همین

این دختر علی است که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است وقارش شکستنی است

از این به بعد ماه حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

درعمرخویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم زخیمه طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پانشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روزحرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمیرسد

یک عده یوسفند یک عده مریمند

احساس میکنم همه دلواپس همند

احساس میکنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمیدهند

اول مرا به نیزه ای از حال میبرند

بعداً کشان کشان لب گودال میبرند

اینجا مکان تیر زپهلو کشیدن است

از خیمها دویدن و گیسو کشیدن است

راضیم رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستنن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پازنم

با صورت به خاک بیفتم صدازنم

باید به روی نی سرمن نیزرو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفته ایم ما دوتا

این جام را الست گرفته ایم ما دوتا

میخواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر وعلی وحسن را نشان دهیم

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید


فرم در حال بارگذاری ...