موضوع: "خواندنی ها"

دعايي كه اجابتش حتمي است....

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام شهریور, 1397

بانوي طلبه محجبه بيرجندي نفر پنجم پارالمپيك آسیا

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 27ام تیر, 1397

بدون چادر گویی چیزی از من کم است

عضو تیم ملی بدمینتون  با بیان این که چادر و داشتن حجاب نه تنها باعث محدودیت برای یک بانوی ورزشکار نمی شود، بلکه در خیلی از موارد به او کمک هم می کنند، گفت: من به چادر عادت دارم و احساس می کنم بدون چادر چیزی از من کم است.

ناصری پور افزود: اوایل که به مسابقات می رفتم، وقتی برگشتم یک جوی شد که احساس کردم شاید من نباید می رفتم، لذا خیلی متزلزل شدم، چراکه یک بازخورد بدی از سمت خیلی از افراد بر روی من بود و می گفتند نباید می رفتی و لذا من رفتم تحقیق کردم و از نظر مرجع تقلید من که مقام معظم رهبری هستند موضوع را بررسی کردم.

این بانوی طلبه ورزشکار یادآور شد: یک کتاب از ایشان در مورد ورزش بانوان خواندم و خیلی تشویق شدم و انگار ایشان از زبان من حرف می زدند، لذا فهمیدم که تاثیری که یک خانم محجبه در ورزش دارد، چندین برابر بیشتر است.

نگاه داوران و مربیان خارجی

این طلبه جوان افزود: سعی کردم که در آنجا با اخلاق و رفتار خوب خودم، نشان دهم یک بانوی مومن و محجبه آن طور که غربی ها می گویند، افسرده و بداخلاق نیست و این شیطنت دشمن برای ضربه زدن به حجاب زن مسلمان است و نشان دادم که زن محجبه خوش اخلاق و خوش رفتار است.

وی اظهارداشت:  حجاب باعث آرامش افراد می شود، کسانی که بدحجاب هستند، اگر دوست ندارند کسی به آنها بی احترامی کند و نگاه های مختلف نسبت به آنها وجود داشته باشد، نباید با پوشش نامناسب در جامعه ظاهر شوند.

چرا غرب روی خانواده و حجاب زنان ایرانی کار می کند؟

این طلبه جوان با بیان این که امروز دشمن به این نتیجه رسیده که تنها راه ضربه زدن به ایران اسلامی، ترویج بی حیایی و گرفتن غیرت از مردان است، گفت: می خواهند بی حجابی را ترویج دهند، تا بی بند و باری به وجود آید و غیرت مرد را بگیرند، چراکه اگر غیرت مرد را بگیرند، جامعه نمی تواند سرپا بایستد.

وی متذکر شد: هر کسی خودش باید حجاب خود را رعایت کند، جامعه به سمت بدحجابی پیش می رود، هر کسی در اطرافیان خود از نظر اخلاقی و رفتاری تاثیرگذارباشد می تواند تاثیر بگذارد.

ناصری پور گفت: در برخی موارد مشاهده می شود مادر چادر بر سردارد، اما بر روی حجاب دختر خود تاکید ندارد، این امر باعث می شود تا دختر در آینده آن طور که باید بر روی حجاب خود مقید نباشد.

وی ادامه داد: دشمن با تبلیغات ماهواره ای و فضای مجازی آرام آرام به دنبال گرفتن حجاب از سر زن ایرانی است، همان طور که می بینیم اول انقلاب خانم ها مانتوهای بلند می پوشیدند، اما هر روز شاهد کوتاه تر شدن مانتوها و عوض شدن مدها و حرکت به سمت بدحجابی هستیم.

http://hawzahnews.com

به چه علت مكان عبادت را محراب مي نامند؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 7ام تیر, 1397

* تصوير فوق، مربوط به محراب مسجد كوفه است.

 

كلمه “محراب"، به معناي جائي است كه مخصوص عبادت باشد، حال چه در مسجد باشد و چه در خانه. اما در آيه 37 سوره آل عمران، “محراب” محل ويژه‏ اى است كه در معبد براى امام آن معبد يا افراد خاصى در نظر گرفته مى ‏شود، و براى نامگذارى آن به اين اسم جهاتى ذكر كرده‏ اند كه از همه بهتر، سه جهت زير است:
نخست اين كه از ماده “حرب” به معنى جنگ گرفته شده است چون مؤمنان، در اين محل به مبارزه با شيطان و هوس هاى سركش بر مى ‏خيزند، ديگر اينكه “محراب” اصولا به معنى بالاى مجلس است و چون محل محراب را در بالاى معبد قرار مى ‏دهند به اين نام ناميده شده است.

در ضمن بايد توجه داشت كه وضع محراب در ميان بنى اسرائيل چنان كه گفته ‏اند با وضع محراب هاى مسلمانان تفاوت داشت؛ آنها محراب را از سطح زمين بالاتر مى ‏ساختند به طورى كه چند پله مى‏ خورد و اطراف آن مانند ديوارهاى اطاق، آن را محفوظ مى‏ كرد به طورى كه افرادى كه در داخل محراب بودند، از بيرون كمتر ديده مى ‏شدند.
سوم اينكه: محراب به معنى تمام معبد است كه جايگاه مبارزه با هواى نفس و شيطان بوده است.shahrekhabar.com

منبع:

تفسير نمونه، ج 2، ص 539.

گفتگوی کوتاه اما پر مغز...

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 3ام تیر, 1397

سلیمان بن داوود (علیه السلام) در موکب خود از جایی عبور می کرد و پرندگان بر او سایه افکنده و جن و انس از چپ و راستش ملازم او بودند.

راوی می گوید: سلیمان به عابدی از بنی اسرائیل رسید. عابد گفت: سوگند به خدای پسر داوود! خدا به تو سلطنتی بس بزرگ داده است.

سلیمان گفت: یک سبحان_الله که در نامه عمل مؤمن ثبت شود، بهتر از آن چیزی است که به پسر داوود داده شده است؛ زیرا آن چه به پسر داوود داده شده از بین می رود؛ ولی ذکر خدا می ماند.

 

منبع : راه روشن، ج 5، ص 490

نگاه به جنس مخالف و این همه....

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 30ام خرداد, 1397

✨ از عالمی پرسیده شد:
 چه اشکالی دارد انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

 آن عالم در پاسخ گفت :
نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد، مثلا…

? میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی!

? یا میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی!

? میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری!

? میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی!

? میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی،#چشم_چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی!

? میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود!

? میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار #گناه میشوی!

❤️ لذا #اسلام دریک کلمه میگوید :
? نگاهت را از جنس مخالف بردار

⭕️ #کنترل‌نگاه‌هم‌زن‌هم‌مرد
?#مواظب‌نگاه‌به‌نا‌محرم‌باشیم

فریب نخوریم!!!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 27ام خرداد, 1397

مطالبی جالب در مورد عطسه کردن

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 20ام خرداد, 1397

حکمت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف می شود.

و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث می شود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید .

و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد علیرغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست الله بدن به کار می فتد اگر الله بخواهد که به کار افتد.

گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله می گوییم .

امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) فرمودند: هر کس موقع عطسه زدن بگوید: الحمدلله رب العالمین علی کلّ حال؛ “در هر حال سپاس و ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است” به درد گوش و دندان مبتلا نخواهد شد.” افکار نیوز”

 

روایت خواندنی در باره توکل

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 29ام اردیبهشت, 1397

حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو، روایتی خواندنی از آثار توکل به خدا را نقل کرده اند چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند:

۱- یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.

۲- دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات،که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.

- سوم باد بود،گفت:یا نبی الله خدا مرا به هر طرف می گرداند،و مرا بی آرام کرده، دعا

کن، تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد .

۴- چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.

سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند ،

حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت ومعنویت خفاش رابرمرغان معلوم نماید.

خفاش گفت: یا نبی الله اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل

خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جابرود و هر رایحه بدی را پاک کند.

اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.

و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد،همه خلایق از او در بیم و هراسند، و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات رابر طرف کند.

اما باد، اگرنوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصلها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد.

سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.

آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم .

باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم .

آب گفت: غرقش می کنم .

مار گفت: به زهر کارش سازم .

چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخواستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم.

خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:

هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید .پشت و پناه او باشیم.

تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:

۱- پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.

۲- باد را مرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود،پرواز نتوانی کرد.

۳- فضله تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.

۴- و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد ، دو سینه در تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه خود گذار و آنچه خواهی بخور.www.afkarnews.com

 

منبع؛ انوار المجالس ملامحمدحسین ارجستانی، مجلس ۱ باب ۱۰ ص ۲۶۰

كارپرداز خويش را از چيدن ميوه در شب نهي فرمود!!!!!!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 2ام اردیبهشت, 1397

امام سجاد (عليه السلام) بسيار با فقرا و مستمندان مهربان و دلسوز بود و از اينكه يتيمان، بيچارگان، مستمندان، زمينگيرشدگان و همه بخت برگشتگان جامعه بر سفره اش بنشينند بسيار خشنود مى گرديد. او با دست خويش لقمه در دهان آنان مى نهاد[1]، همچنانكه شب ها غذا و هيزم را بر دوش خود به درب خانه ايشان حمل مى نمود.

مهربانى امام سجاد(عليه السلام) با مستمندان به اندازه اى بود كه هيچگاه از چيدن محصول نخلستان در شب خوشش نمى آمد؛ چون فقرا فقط روزها به نخلستان هاى در حال چيدن مى رفتند و چيدن محصول در شب باعث محروم شدن آنان مى گرديد. ايشان هنگامى كه خبردار شدند كارپرداز ايشان ميوه يك درخت را آخر شب چيده است به او فرمودند:

«ديگر چنين كارى نكن آيا نمى دانى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از اين كار نهى كرده و فرموده است: شاخه اى از خرما كه به مستمند داده شود همان حقى است كه در قرآن به پرداخت آن در روزِ دِرو امر شده است؟!»

[1] مناقب آل ابي طالب 166/4 و 167 از امام باقر(ع)

کلیددار حرم حضرت عباس علیه السلام: عاشق لرها هستم

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 1ام اردیبهشت, 1397

عاشق لرها هستم

شیخ عباس می‌گوید نام‌خانوادگی‌اش یعنی کشوان از شغل کفشداری حرم گرفته شده (در زبان عربی کشوان به‌معنای کفشداری است) و از 490سال پیش کلید حرم وسرداب حضرت‌عباس(ع) دست خاندان او بوده است؛ این کلیددارحرم حضرت‌عباس(ع) که در طول مدت حضورش در این حرم مطهر معجزات زیادی را دیده به بیان خاطره‌ای از دیدن یکی از معجزات حضرت عباس(ع) می‌پردازد و می‌گوید:‌« من پشت سر اقوام لر، حتی اگر بی‌سواد هم باشند نماز می‌خوانم بس که اینها ساده و بی‌ریا هستند، شب جمعه‌ای بود و ما در حرم قمر بنی‌هاشم مشغول خواندن دعای کمیل بودیم، حرم تقریباً خلوت بود که دیدم یکی از همین لرهای با صفا با پسربچه‌ای 8-7ساله در بغل وارد حرم شد و به فاصله 5متری ضریح حضرت عباس(ع) ایستاد.

پسربچه‌ای که در بغلش بود کاملا فلج بود و تنها چشم‌ها و دهانش حرکت داشت، حتی این بچه قدرت تکلم و شنوایی هم نداشت و مثل یک تکه گوشت در دست پدرش آرام گرفته بود.من دیدم که این مرد با صدای بلند رو به ضریح کرد و گفت: ای ابوالفضل(ع)، من از تو اولاد سالم خواستم، این چه اولادی است که به من دادی، این بچه مریض است و باعث اذیت من شده! از شنیدن این حرف‌‌ها متعجب شده بودم که ناگهان دیدم این مرد، بچه را به طرف ضریح پرتاب کرد، به‌طوری که صدای برخورد سر بچه با ضریح حضرت عباس(ع) در کل حرم پیچید و عده‌ای از بیرون آمدند و سؤال کردند که چه اتفاقی افتاده است؟ این مرد، بچه را پرتاب کرد و خودش از حرم بیرون رفت، من خیلی گریه کردم و از حضرت‌عباس(ع) خواستم دل این مرد را روشن نگه‌دارد، بچه را بلند کردم و گوشه‌ای خواباندم، حدود ساعت2:30 شب بود که دیدم دست و پای بچه تکان می‌خورد. اول فکر کردم به‌خاطر بی‌خوابی اشتباه می‌بینم، همکارم را صدا زدم اما او هم حرکت دست و پای بچه را تأیید کرد. به سمت پسرک رفتم و سرش را روی پایم گذاشتم، دیدم چشمانش را باز کرد و سراغ پدر و مادرش را گرفت، همان لحظه فهمیدم معجزه شده، به بچه گفتم می‌توانی بلند شوی گفت بله و از جایش بلند شد».

شیخ عباس که اشک از چشمانش جاری شده بود ادامه می‌دهد: «عبایم را روی شانه پسربچه‌ای که بعداً فهمیدم نامش حسین است انداختم، ابتدا او را دور ضریح مطهر طواف دادم و بعد به داخل دفتر بردم. آن موقع اگر معجزه‌ای رخ می‌داد ما باید همان لحظه به چند جا مثل استانداری، فرمانداری و سازمان اوقاف اطلاع می‌دادیم، آن زمان مثل الان نبود که معجزات را اعلام نکنند».

گلایه این روزهای شیخ عباس از این است که چرا کرامات اهل‌بیت را به مردم نمی‌گویند؛« خیلی بد است که دیگر معجزات را خبر نمی‌دهند انگار که می‌خواهند مردم را از اهل‌بیت دور کنند،.خلاصه ما اعلام کردیم و صبح زود هم از بلندگوی حرم، خبر شفای کودک را به مردم دادیم، همان روز وزیر کشور عراق برای دیدن حسین به حرم آمد و از من خواست بپرسم این کودک لحظه‌ای که پرتاب شده چه چیزی دیده است. رو به پسربچه کردم و گفتم حسین‌جان وقتی بابا تو را پرتاب کرد چه شد؟ پسرک گفت: من پرتاب نشدم فقط حس کردم روی هوا هستم که یکدفعه دوتا دست از داخل ضریح بیرون آمد و من را گرفت، من را روی زمین گذاشت و به هرجای بدنم که دست کشید آن نقطه از بدنم خوب شد و دوباره این دست‌ها به داخل ضریح برگشت، من آقایی را دیدم که دست نداشت و بدنش خونی بود… چند ساعت بعد پدر بچه که خبر شفا گرفتن فرزندش را شنیده بود وارد حرم شد، پسرش را به آغوش کشید و‌ های‌های گریه کرد»… . www.afkarnews.com