موضوع: "شرح حدیث و شعر حسینی"

شرح حدیث ، شعر عاشورایی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 6ام آبان, 1394

                                              

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد.مستدرک الوسائل، ج12، ص209

شرح حدیث:

  • از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد.
  • هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید.
  • پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا.هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم.
  • در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند.
  • در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را.
  • کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند.
  • ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت.
  • معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق!منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.

 

شعر سلام به محرم و ...

سلام من به محرم به ماه دلبر زینب

به اشک سینه زنانش ز نزد مادر زینب

سلام من به حسین و به آن که صاحب آن است

به کاروان بهاری که در مسیر خزان است

سلام من به حسین و به پرچم غم زهرا

به گیسوان و به آن قامت خمیده زهرا

سلاام من به حسین و به سوز و اشک ابوالفضل

بر ان دو دست بریده به فرق و مشک ابوالفضل

سلام من به حسین و گلوی پاره اصغر

به فرق غرقه به خون علی اکبر و جعفر

سلام من به حسین و به آن همه گل پرپر

که کرده اند همه جان را نثار دین پیمبر

 

شرح حدیث ، شعر عاشورایی ، روضه

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 29ام مهر, 1394

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:یَا ابنَ آدَمَ! اُذکُر مَصرَعَکَ وَ فی قَبرِکَ مَضجَعَکَ وَ مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللهِ، تَشهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیکَ؛
ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، و خوابیدن خود را در قبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را، در حالی که اعضایت علیه تو شهادت می دهند.ارشادالقلوب، ج 1، ص 29

شرح حدیث:

  • حتمی ترین فرجام برای هر یک از ما «مرگ» است.و شگفت آن که از این آینده ی حتمی و قطعی غافلیم و با دیدن این همه مرگ افراد، می پنداریم ما نخواهیم مرد.
  • غفلت از یاد مرگ، خدا و دین و تقوا را از یاد انسان می برد و زندگی را دچار آفت و عصیان می سازد.
  • در توصیه های دینی، بر «یاد مرگ» فراوان تأکید شده است و عبرت گرفتن از قبر و گورستان و مردگان، چون یاد مرگ، انسان را آماده ی رفتن می کند و جاذبه های دنیا و وابستگی به آن را می کاهد.
  • چند باشی به این و آن نگران،  پند گیر از گذشتن دِگران
  • واعظت، مرگ همنشینان بس، اوستادت فراق اینان بس
  • پدرت مرد و باخبر نشدی، مادرت رفت و دیده ور نشدی
  • داغ فرزند و هجر همسالان، همه دیدی، نمی شوی نالان(اوحدی مراغه ای.)
  • این فرجام و آینده برای همه وجود دارد و هیچ کس را از چنگ مرگ، رهایی نیست.
  • دشوارتر و سخت تر، مرحله ی قیامت است. پس از سالها در قبر ماندن و سپری شدن دوران برزخ، با امر خدا قیامت برپا می شود و همه دوباره زنده می شوند و قیامت، روز حساب و محاکمه و پاداش و کیفر است.
  • در دادگاه عدل الهی، نمی توان چیزی را کتمان یا انکار کرد.
  • خداوند، خودش همه چیز را می داند.
  • همه ی کارها در پرونده ی اعمال ثبت است.اعضا و جوارح انسان همه علیه انسان حرف می زنند و دست و پا و چشم و گوش و زبان به گناهانی که انجام داده اند، اعتراف می کنند.
  • وه چه روز وحشتناکی!
  • تقوا در دنیا می تواند ما را در آخرت ایمن سازد.منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی

شعر عاشورایی

امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود

فردا ز خون عاشقان، ایــن دشـت دریا می‌شود

 امشب کنار یـکـدگـــر،بنشــستــه آل مـصـطـفـی
فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

امشــب بــود برپــا اگــر، ایـن خـیمه‌ی ثـاراللهی

فردا به دست دشمنــان، برکنده از جــا می‌شود

امــشب صــدای خــواندن قـرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامــان، زین دشــت بــر پــا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فــردا خـدایــا بستــرش، آغــوش صحـرا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خـواب نــاز آسوده‌اند

فردا به زیر خـــــارها، گـمگــشتـه پیــدا می‌شود

امــشب رقیــه حلــقه‌ زریــن اگـر دارد به گوش

فردا دریغ ایــن گوشــوار از گــوش او وا می‌شود

امشب بـه خـیـل تشنگان، عباس باشد پاسبان

فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقّـا می‌شود

امشب که قاسم، زینت گلـــزار آل مصطــفـاست
فردا ز مرکب، سرنگون، ایــن سـرو رعنا می‌شود

امشب گـــرفته در میــــان، اصحـــاب، ثـــارالله را

فـردا عــزیــز فاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود

امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود
امــشــب سـر سِــرّ خــدا بــر دامـــن زینـب بود

فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود

ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد “حسان”

فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود .حیبب الله چایچیان (حسان)


روضه جان جانان

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ، صلی الله علیک یا علی بن الحسین

همه میدانیم وقتی فرزندی به دنیا می آید چقدر این آفرینش خداوند برای پدر و مادر لذت بخش است و پا به پای رشد فرزند  والدین همواره لذت می برند، خدا نکند خاری به پای فرزند رود یا ناراحتی برای او پیش آید  جگر پدر مادر از درد و ناراحتی می سوزد ، سری به کربلا بزنیم آنجا جگر چند پدر و مادر سوخت ؟ چرا سوخت ؟! دلها آتش میگیرد برای زمانی که امام حسین  صدای نالان جوانش را شنید ، می خواهیم از غصه جامه به تن پاره کنیم وقتی اربابمان چشمانشان به بدن قطعه قطعه فرزندشان افتاد ، آقا جان بعد دیدن این داغ سنگین با کدام توان صدا زدید جوانان بنی هاشم بیاید…با کدام روحیه ابای مبارک را پهن کردید بدن اربا اربا را روی آن قرار دادید…مسلمانان  مادر حضرت علی اکبر(ع) چه کرد زمانی که خبر شهادت علی اکبر جوانش را به ایشان رساندند…چه حالی به ایشان دست داد…علی لعنت الله علی القوم الظالمین

 

 


 

شرح حدیث و شعر عاشورایی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 26ام مهر, 1394

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

اِعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ اَنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ، مَجزِیٌ بِالإحسانِ؛
همچون کسی عمل کن که می داند به خاطر گناهانش مؤاخذه می شود و به خاطر نیکوکاری، پاداش می یابد.بحارالانوار، ج44، ص127

شرح حدیث:

  • آنچه انسان را به انجام کار نیک وامی دارد، امید به پاداش است.
  • آنچه آدمی را از ارتکاب به عمل خلاف و مجرمانه باز می دارد، ترس از عقوبت است.
  • کسی که به پاداش امید دارد و از کیفر و عقاب بیمناک است، انگیزه ای درونی پیدا می کند که نیکوکار باشد و از بدیها پرهیز نماید.
  • خداوند، اساس عالم را بر این قرار داده که هر کس، نتیجه ی کار نیک و بد خویش را چه در دنیا و چه در آخرت ببیند.
  • این مقتضای حکمت و عدالت الهی است و بارها در آیات قرآن بر آن تأکید شده و گرفتاریهای بشر را هم پیامد عملکرد سوء آنان دانسته است و آخرت را هم بازتاب دنیا معرفی کرده و بهشت برین یا دوزخ سوزان را پاداش و کیفر صالحات و سیّئات مردم برشمرده است.
  • داشتن این باور و عقیده، هم انگیزه آفرین است برای کارهای نیک، هم عامل بازدارنده است از مفاسد و رذایل.چون بد کردی مباش ایمن ز آفات  که واجب شد طبیعت را مکافاتسپهر آیینه ی عدل است، شاید  که هر چه از تو بیند، وانماید(نظامی گنجوی)پس نتیجه ی نیک و بدمان به خودمان برمی گردد.
  • اگر اهل عمل صالح باشیم، گلی بر سر خود زده ایم و اگر بدکار و مردم آزار باشیم، ریشه ی خود را زده ایم.
  • این همان حکمتی است که سعدی هم به آن اشاره کرده است:از مکافات عمل غافل مشو /گندم از گندم بروید، جو ز جوو
  • کیست که بدی بکارد و خوبی برداشت کند! منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی

شعر عاشورایی:کاروان کربلا

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین 


اشک دل : آقا جان مولای من گاهی فکر میکنیم ای کاش در کربلا کنار شما بودیم و از همه چیزمان میگذشتیم و جانمان را فدای شما می کردیم، اما وقتی که خوب فکر میکنم از خودم میپرسم برای امام حاضرمان چه کردیم؟ آیا برای ظهور ایشان زمینه سازی کرده ایم؟ آقا جان گاهی زمینه ساز که نیستیم هیچ فرج ایشان را هم به تأخیر می اندازیم،ارباب من  مددی فرما دلمان می خواهد در رکاب امام زمانمان باشیم اما نفسمان سرکش شده نمی گذارد خوب باشیم ، مددی فرما در برابر هواهای نفسانی بایستیم زیرا اگر خودمان را اصلاح کردیم دنیایی اصلاح می شود.مولا جان شرمنده ایم که همه چیز را می دانیم اما عمل نمیکنیم  مگر اندک عملی…ارباب بی کفنم رو سیاهیم که بدن شما قطعه قطعه شد، سر شما بر روی نی رفت،تا دین خدا زنده بماند و به دست امثال من برسد اما ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم … مددی مولا 


شرح حدیث

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام مهر, 1394


امام حسین (علیه السلام) فرمودند:خَمسٌ مَن لَم تَکُن فِیهِ لَم یَکُن فِیهِ کَثیرُ مُستَمتَعٍ: اَلعَقلُ وَ الدِّینُ وَ الأدَبُ وَ الحَیاءُ وَ حُسن ُالخُلقِ؛
پنج خصلت است که در هر کس نباشد، بهره ی چندانی در او نیست: خرد، دین، ادب، حیا و اخلاق نیکو.حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص 181

شرح حدیث:

  • درخت وجود آدمی وقتی ثمربخش است که شاخ و برگ و میوه دهد.
  • ثمر این درخت، صفات نیک و خصلتهای پسندیده است.
  • پنج صفتی را که امام حسین(علیه السلام) در این حدیث به عنوان عناصر خیرآفرین از آنها یاد می کند، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی، منبع برکت و آثار نیک است.
  • «عقل»، بزرگترین موهبتی است که خداوند به انسانها عطا کرده است و حجّتی درونی و پیامبری باطنی است که راه زندگی صحیح را به آدمیان نشان می دهد.
  • «دین»، زندگی بر مدار خواست خداوند و به کار بستن اوامر پروردگار، در همه ی ابعاد است.
  • «ادب »، نشان کمال خرد و وارستگی انسان از رذیله ی جهل است و انسان را مورد احترام و محبوبیّت نزد دیگران قرار می دهد.
  • «حیا»، صفتی ارزشمند است که آدمی را از آلوده شدن به مفاسد و حریم شکنی و بی عفتی باز می دارد.
  • «حسن خلق»، برترین فضیلت یک مسلمان است و صفتی است که خداوند، پیامبر محبوبش حضرت محمد(ص) را به خاطر آن ستوده است. افراد خوش اخلاق، زندگی بهتر و روابط صمیمانه تری با دیگران دارند و در خانه ی دلها نفوذ می کنند.
  • این صفات شایسته ی پنجگانه، وجود آدمی را پرثمر می سازد و کسی که از این اوصاف بی بهره باشد، انتظار خیری از او نیست.خود را به این صفات آراسته کنیم و اگر از آنها برخورداریم، برآنهابیفزاییممنبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.

شعر سفینه ی نجات

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام، خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود، وای قبرم چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت، قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
بالش زیر سرم از سنگ بود،غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
هر که آمد پیش حرفی راند و رفت، سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
آمدند از راه نزدم دو ملک، تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست، آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنهکار سیه دل بسته پر، نام اربابان خود یک یک ببر
در میان عمر خود کن جستجو ،کارهای نیک و زشتت را بگو
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود، دست و پایم بسته در زنجیر بود
ناگهان الطاف حق طاهر شد، از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان، نور پیشانیش فوق کهکشان
دو ملک سر را به زیر انداختند، بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه، آمده اینجا حسین فاطمه
صاحب روز قیامت آمده ،گویی بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد ،مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را ،خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه اینجا این بنده چنان تنها شده، کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است، گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است ،سینه اش را وقف هیئت کرده است
اینکه می بینید در شور است و شین، ذکر لالائیش بوده یا حسین
دیگران غرق خوشی و هلهله، دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست، او به عشق من سر خود را شکست
اسم من راز و نیازش بوده است ،خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را بدوشش می کشید، پا برهنه در عزایم می دوید
اقتدا به خواهرم زینب نمود، گاه میشد صورتش بهرم کبود
اینکه در پیش شما گردیده بد، جسم و جانش بوی روضه می دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت، ارتباطی تنگ با عباس داشت
گریه کرده چون برای اکبرم، با خود او را نزد زهرا می برم
هرچه باشد او برایم بنده است، او بسوزد صاحبش شرمنده است
در قیامت عطر و بویش میدهم، پیش مردم آبرویش میدهم
باز بالاتر بروز سرنوشت ، میشود همسایه ی من در بهشت
آری اری هر که پا بست من است، نامه ی اعمال او دست من است.(امیر حسین میر حسینی)