موضوع: "پرسمان عاشورایی"

قمه‏ زنی سنت یا بدعت؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 24ام مهر, 1395


بسم الله الرحمن الرحیم 

نظر تمام مراجع تقلید را در مورد قمه زدن در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام میخواستم .


به نام خدا سلام دیده شده برخی از مراجع قمه زدن را امری نیک بشمار می آورند این در حالی است که خودشان حتی محکم هم بر سینه نمی زنند … و خداوند در قرآن کریم فرموده چیزی که برای بدن انسان مضرهست حرام است حتی اگر حلال و واجب باشد همانند خوراک گوشتی و نمک و شکر در این زمان و روزه و وضوء در هنگام شدت بیماری یا زخم و… متاسفانه در سایت های اینترنتی با پخش کردن عکس هایی از قمه زن ها بنده شخصا با همین چشم هایم دیدم که با دیدن مراسم اعدام مسلمین و عکس هایی از قمه زدن کرور کرور از دین شریف اسلام خارج میشوند و اشخاصی که دین اسلام را نمیشناسند و زبانهای مختلفی از جمله فارسی و انگلیسی را فرا دارند حتی با دیدن عکس هایی از قمه زن ها به خدا و قرآن و اسلام و مسلمانان بدترین فحش های ناموسی را میدهند و میگویند مسلمانان دیوانه هستند و نعوذ باالله همانطور که عرض کردم متاسفانه به خدا و امام حسین علیه السلام هتاکی میکنند … و…

قمه زن ها بعذا بعد از قمه زدن از دنیا میروند , بدیهی است وقتی قسمت اعظمی از سر انسان شکافته میشود از عمر او کاسته میشود واقعا ما از جانب خداوند اجازه داریم که به بدن خود آسیب بزنیم ؟ آیا شخصی که بخاطر امام حسین از فاصله ی دوری شروع به دویدن میکند وسرش را به دیوار میکوبد بخاطر امام حسین و سر او منفجر میشود امام حسین (ع)از او راضی است ؟ آیا قمه زنی که طفل شیر خوار سه ماهه را در بغل میگیرد و با شمشیر به فرق سر نوزاد میزند نابودی اسلام و مسلمین و اهداف امام حسین علیه السلام را رقم نمیزند ؟ دیده شده در این عکس ها مردهای ریشو که سرتا پا در خون غلط میزنند و با تیغ های دست سازی که به آن زنجیر بلند وصل شده تیغ های گردی را به پشت کتف خود پرتاب میکنند و این موجب شکافته شدن حتی بریده شدن استخوان های کتف آنان میشود و در زمانی که در جمعیت جو زده میشوند و احساساتی بعذا همان موقع متوجه نمیشوند که به مرگ نزدیک شدند زیرا در بدن انسان حدود پنج لیتر خون هست که بعذا در قمه زنی تمام خون بدن متاسفانه تخلیه میشود , و میدانی از زغال تهیه میکنند و با پای برهنه روی آن می دوند واقعا این کارها اسلامی است ؟ مگر دین اکمل اسلام عقلایی و عقلانی نیست ؟ شما با سرچ آسانی که میتوانید قمه زنی راانگلیسی یا فارسی بطور مثال در گوگل یا یوتوب سرچ کنید google.com & youtube.com میتوانید به صحت کلام بنده دست پیدا کنید , امروزه در جنگ نرم که در محیط مجازی رقم خورده شما اگر کلمه اسلام یا islam را سرچ کنید قمه زنی و دوری از اسلام نمایان میشود شما اگر کلمه امام نقی را سرچ کنید هتاکان اولین نتیجه هستند متاسفانه. که با دیدن عکس های قمه زنی در دنیا و جهان یک اسلام گریزی بزرگ ایجاد شده , البته فیلم ها و عکس های اعدام هم که بنده با هر نوع اعدام صد در صد مخالف هستم و میگویم میشود با اهدای یک کلیه فرد اعدامی قبل از اعدام جان یک انسان را نجات داد که دراین مجال نمی گنجد , بنده از شما تقاضا دارم پاسخی جامع در این مورد بفرمایید , معمولا قمه زن ها انسانهای بی منطقی هستند که بعذا نماز هم نمیخوانند و هر آنچه در سدد جنایت طرف مخالف خود هم هستند … همانطور که در ایران دست قطع نمیشود و سنگساری وجود ندارد باید اعدام و قمه زدن هم نابود شود اگر نه به زودی اسمی از امام حسین و امام زمان ما و دین کامل ما باقی نخواهد بود … (لطفا اگر قمه زدن در اسلام جایز و مستحب و کاری خوب و نیک است بر خلاف نظر بنده بفرمایید بنده بدون ویرایش در فیسبوک : https://www.facebook.com/groups/Comunism/ https://www.facebook.com/groups/mokhalef/ و در بلاگ شخصی خود با ذکر منبع شما قرار خواهم داد , انتشار سوال و جواب بدون ذکر نام بنده جایز است متشکرم. )

با سلام و شادباش فرا رسيدن سال نو و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آیت الله خامنه ­ای درباره حرمت قمه زنی فتوا داده و فرموده اند:
قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى، از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى‏شود و سابقه‏اى در عصر ائمه «علیهم السلام» و زمان­هاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم «علیه السلام» در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مى‏شود. بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست.(1)
با پژوهشی که انجام گرفته نظر مبارک آیت الله سیستانی را نیافتیم .می توانید با این شماره ( 7741415 ـ 0251 ) از دفتر معظم له سؤال کنید .
امام خمینى در اوایل انقلاب در پاسخ سؤالى در این زمینه فرمود: در وضع موجود قمه نزنند . (2)
حضرت آیت الله فاضل لنکرانى مى فرمایند: <با توجه به گرایشى که نسبت به اسلام و تشیّع بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در اکثر نقاط پیدا شده و ایران اسلامى به عنوان ام القراى جهان اسلام شناخته مى شود و اعمال و رفتار ملّت ایران به عنوان الگوى اسلام مطرح است, لازم است در رابطه با مسایل سوگوارى امام حسین (ع) به گونه اى عمل شود که موجب گرایش بیشتر به آن حضرت و هدف مقدس وى گردد.
در این اوضاع مسئله ی قمه زنى نه تنها چنین نقشى ندارد, بلکه به علت نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم برای مخالفان ثمره اى جز نتیجه ی سوء نخواهد داشت. لذا لازم است علاقه مندان به امام حسین (ع) از این گونه اعمال خوددارى کنند.(3)
آیت الله مکارم در پاسخ این مسئله چنین فرموده اند:
<عزادارى خامس آل عبا از افضل قربات و مایه ی بیدارى ملسمین است, ولى از کارهایى که موجب وهن مذهب مى شود و بهانه به دست دشمنان و مخالفان مى دهد, باید اجتناب نمود(4)>.
به نظر آیت الله صافی: قمه زنی به خودی خود اشکال ندارد، لیکن اگر موجب وهن به مذهب حساب شود و یا ازجهات دیگری مفسده داشته باشد و یا موجب ضرر مهمی بربدن باشد جایز نیست.(5)
آیت‌الله‌تبریزی نیز(6) قمه‌زدن‌را جایز ندانسته‌اند.
علامه امینی می‌گوید: « قمه زنی واعمالی دیگر از این قبیل در مراسم عزاداری حسینی به حکم شرع وعقل حرام است و زخمی ساختن سر که نه سود دنیوی دارد ونه اجر اخروی ، ایذاء نفس است که خود در شرع حرام است ودر مقابل این عمل، ‌شیعه اهل بیت را درانظار دیگران مورد تمسخر قرار داده وآنها را وحشی قلمداد می‌کنند . شکی نیست که این اعمال ناشی از وساوس شیاطین بوده وموجب رضایت خدا وپیامبر (ص) واهل بیت اطهار علیهم السلام نیست./http://www.pasokhgoo.ir/node/64588

پی نوشت ها:
1. آیت الله خامنه ای، استفتائات، ص 326، مسئله 1461.
2. امام خمینی ، استفتاات ج 3 ، ص 581 ،س 37 و 38 ؛ فرهنگ عاشورا، ص 358.
3. آیت الله فاضل، جامع المسائل , ج 1 ص 622
4. آیت الله مکارم، استفتاآت جدید, ج 1 ص158، س 571
5. سوال از دفتر آیت الله صافی گلپایگانی(0251-7479)
6. آیت الله تبریزی،استفتاءات‌جدید، ج‌1، ص‌454، س 2003

منشأ گریه بر ابا عبدالله الحسین علیه السلام

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 6ام آبان, 1394

زنده شدن دل در گرو اشک بر امام حسین(ع)
 بر اساس روایات مستند، حضور درمجالس عزاداری امام حسین علیه السلام موجب زنده شدن دل و تسبیح الهی است، مجلسی که مورد توجه امام حسین علیه السلام است و خداوند آن را دوست می دارد، محل آمد و شد فرشتگان است.علامه شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه عوامل درونی و بیرونی که باعث گریستن بر امام حسین(ع) و یاران باوفای آن حضرت می شود را تبیین کرده‌اند.

ایمان آورندگان به خدا که شناخت اولیای خدا نصیبشان شده، دلهایشان با یاد حسین علیه السلام خاشع می گردد و بر آن حضرت گریه می کنند؛ چراکه گریه بر آن حضرت نشان از خشوع در برابر خداست. همانطور که هرکه با حسین علیه السلام دوستی ورزد با خدا دوستی ورزیده است و هر آنکه با آن حضرت دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است و کسی که دلش با یاد حسین علیه السلام خاشع و ترسان گردد، بی گمان دلش به یاد خدا خاشع گشته است.

* منشأ درونی خشوع و گریستن بر حسین علیه السلام

از جمله دلایل گریه شیعیان بر حسین علیه السلام پیوند ذاتی و هم پیکری با حسین علیه السلام است؛ چراکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: «شیعه ما از ماست و از باقیمانده گِل ما آفریده شده و با نور ولایت ما در آمیخته است و به ولایت ما خشنود است و ما نیز به پیروی او خرسندیم؛ مصیبت های ما آنان را نیز فرا می گیرد و به مصیبت های ما می گریند و به غم های ما غمگین می گردند و… » (منتخب طریحی: 268 و 269).

دلیل دیگر، حقوق اسلامی است که بر گردن ماست. حسین علیه السلام خود را برای دین فدا نمود و این شهادت و مظلومیت در برهه ای از تاریخ که اسلام در حال نابودی بود، مسلمانان را بیدار کرد. پس باید برای ادای حق آن حضرت بسیار بگرییم و هر که بر آن حضرت نگرید حق آن حضرت را ادا ننموده و پیمان شکنی کرده است.

حسین علیه السلام انسانی بزرگوار و بزرگ مقام  بود که حرمتش را شکستند و جامه اش را دریدند و خانواده اش را آنچنان شهر به شهر به اسارت بردند که برخی طمع کردند که دختران پیامبر را به کنیزی گیرند.

دلیل دیگر این است که اگر انسان نیک صفتی مورد اهانت قرار گیرد دل ها به درد می آید و اگر به صفات و ویژگی های حسین علیه السلام بنگریم و در کنار آن به مصیبت های آن حضرت نظاره کنیم، این تطابق انسان را اندوهگین می سازد و اشک از دیدگان او فرو می ریزد.

* منشأهای بیرونی گریستن بر حسین علیه السلام

بر اساس روایات فراوان، دیدن شبح و سایه حسین علیه السلام در عالم اشباح و فراتر از آن در عالم قدس، باعث گریه انسان می شود. شنیدن و به زبان آوردن نام حسین علیه السلام، نگریستن بر ایشان، نگریستن به مرقد مطهر این امام همام، در آغوش گرفتن و بوسیدن حسین علیه السلام، فرا رسیدن ماه محرم، وارد شدن بر شهادتگاه سید الشهدا و شنیدن نام آن مکان، نوشیدن آب گوارا، بوییدن تربت کربلا و شنیدن مصیبت های ایشان موجب گریستن انسان بر این امام همام می گردد.

* سوگواری بر حسین علیه السلام از تولد تا شهادت

نخستین مجلس عزای این امام همام در شب تولد ایشان بود که بر فراز آسمان ها و در کنار سدره المنتهی بود که بیان کننده مصیبت های حسین علیه السلام خود خدا بود و شنوندگان این مجلس جبرئیل و هزار گروه از فرشتگان بودند که هر گروه، هزار هزار فرشته بودند. تا قبل از شهادت این امام همام نیز چندین مجلس عزاداری و سوگواری امام حسین علیه السلام برگزار شده بود.

* ویژگی های مجالس گریه بر حسین علیه السلام

بر اساس روایات مستند، حضور درمجالس عزاداری امام حسین علیه السلام موجب زنده شدن دل و تسبیح الهی است، مجلسی که مورد توجه امام حسین علیه السلام است و خداوند آن را دوست می دارد، محل آمد و شد فرشتگان است، مجلسی که مانند حرم حسینی است محل عروج گریه کنندگان است.*شرح خصائص الحسینیه

 

پرسش و پاسخ : عزاداری از منظرآیات و روایات

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 27ام مهر, 1394

قرآن کریم، چه نگاهی به مفهوم عزاداری دارد؟


-در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مشروعیت، بلکه رجحان عزاداری و اقسام آن را اثبات می کند، که در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:

1. عزاداری فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران

قرآن کریم می فرماید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِم»؛نساء، آیه 148.خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند.

هر چند ظلم دارای اقسام و مراتبی است، اما بزرگترین ظلم آن است که به حقوقی که خداوند برای برخی از افراد قرار داده است تجاوز شود و از جمله آن حقوق، حق ولایت و امامت است.

بی تردید امام حسین(ع) یکی از کسانی است که خداوند متعال حق ولایت و حاکمیت برای ایشان قرار داده است و یزید و یزیدیان جزو طاغوت و غاصب حاکمیت الهی اند و یقیناً شهادت امام حسین(ع) توسط یزید ظلم بزرگی در حق امت اسلامی است. آیا جامعه اسلامی در برابر چنین حادثه ای اندوهبار و غمناک که در آن فرزند نازنین پیامبر اکرم(ص) را به شهادت رساندند، باید دست روی دست گذاشته و سکوت نماید، یا وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارد؟ بر طبق آیه کریمه، باید فریاد برآورد و به افشاگری و بدگویی آشکار و رسوایی ستمگران پرداخت و چهره کثیف و زشت آنان را روشن کرد و با زبان شعر و مدیحه سرایی و بیان مصایب و گردهمایی های گسترده، برائت و بیزاری از دشمنان خدا را اعلان کرد. به طور یقین فریادها و عزاداری هایی که در این راستا باشد از مصادیق «جهر من القول» است که خداوند متعال آن را دوست دارد.

2. عزاداری و ابراز محبت به اهل بیت(ع)

اگر شیعیان در مصیبت ائمه(ع) عزاداری و گریه می کنند، به این دلیل است که آنان محبوب شیعیان هستند و تار و پود وجودشان، با عشق و محبت آنان عجین شده و این اظهار محبت در حقیقت ادای حق رسالت است؛ چرا که پیامبر(ص) در ازای رسالت و هدایت گری خویش، فقط مودتِ ذی القربی را طلب کرده است.[7] با توجه به اینکه خود اهل سنت گفته اند که منظور از قربی حضرت فاطمه(س)، حضرت علی(ع) و فرزندان اوست[8] و محبّ واقعی کسی است که در شادی آنان مسرور و در مصیبت آنان اندوهگین باشد و این اختصاص به زمان رسول اللّه(ص) ندارد، بلکه برای تمام زمان ها و همه مسلمانان ثابت است و هر مسلمانی در هر کجا و هر زمان موظف به ادای حق رسالت است.[9]

3. عزاداری و بزرگداشت شعائر الهی

قرآن کریم می فرماید: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ». حج، آیه32 شعائر در لغت به معنای علامت آمده است. مقصود از بزرگداشت شعائر الهی، بزرگداشت نشانه های دین و اطاعت خداوند و آیین ابراهیم(ع) است که در اسلام تبلور یافته است. از این رو به طور عموم می توان استفاده کرد که هر زمان یا در هر مکان فعل یا عملی که یاد خدا و زمینه تقوی و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چارچوب قوانین و دستورات اسلام قرار داشته باشد جزو شعائر الهی به شمار می رود و به طور مسلم مراسم عزاداری برای بندگان خاص خداوند که به حق قرآن ناطق و حج مجسم بودند و برای اعتلای کلمه توحید جان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانه ها و شعائر الهی است. چرا که در این مراسم جز فراگیری مسائل دینی و یادآوری شهامت ها و ایثارگری شهیدان بزرگ اسلام، سخن دیگر طرح نشده و سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا گفته می شود.[11]

4. سوگواری حضرت یعقوب(ع) در فراق حضرت یوسف(ع)

قرآن کریم می فرماید: «یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»؛ یوسف، آیه 84 . وا اسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا او خشم خود را فرو می برد (و هرگز کفران نمی کرد).

حضرت یعقوب(ع) در جدایی فرزند خود دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، به طوری که سالیان درازی در غم حضرت یوسف(ع) اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان حضرت یعقوب(ع) از بسیاری گریه و حزن پدر به ستوه آمده و گفتند: «قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُ تَذْکُرُ یُوسُفَ تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِین»؛ یوسف،آیه 85.  به خدا سوگند ـ تو ای پدر ـ همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمی بری و دست از او برنمی داری، تا حدّی که خود را مشرف به هلاک کنی!

این آیات، گریه طولانی حضرت یعقوب(ع) را از ویژگی های مهم زندگی آن حضرت یاد کرده است. از آیه ای که بدان اشاره شد می توان نتیجه گرفت که گریه و اندوه هر چند سالیان درازی طول بکشد مانعی ندارد، بلکه مشروع و از ویژگی های مثبت به شمار می آید.

در سیره ائمه معصومین عزاداری چه جایگاهی دارد؟

-اگر به سیره نبوی و منابع کهن تاریخ اسلام که اکثراً توسط اهل سنت گزارش شده مراجعه شود، همه آن ها مؤید این مطلب است که پیامبر اکرم(ص) بارها برای فقدان عزیزان خود گریسته است، در فقدان ابراهیم فرزند خود، همچنین وقتی به زیارت قبر مادرش رفت و بر سر مزار مادر گریست، در فقدان عزیزانی مثل خدیجه و ابوطالب و در شهادت حمزه سیدالشهداء نه تنها گریه کرد، بلکه مردم را تشویق به عزاداری کرد، ابن هشام نوشته در رثای شهدای احد و تعزیه آن ها اشعار و مرثیه های فراوانی سروده شد.[14]

امیرمؤمنان علی(ع) در رثای همسرش فاطمه زهرا(س) و پیامبر اکرم(ص) و یاران وفادارش گریست.از این رو نمی توان گفت که گریه و عزاداری خلاف سنت و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. به ویژه اینکه برای امام حسین(ع) همه ائمه(ع) گریستند و عزاداری کرده اند.

امام رضا(ع) مجلسی ترتیب می داد و سخنران و مرثیه خوان در آن مجلس به رثای امام حسین(ع) پرداخته و مردم را می گریاندند.[16] دیگر ائمه نیز در سیره خود به عزاداری امام حسین (ع) اهتمام داده اند.

بنابراین سوگواری و عزاداری در مصیبت ها بدعت و ساختگی نیست، بلکه بر اساس سرشت و فطرتی که خداوند در ذات انسان قرار داده، انسان به عزاداری می پردازد. از طرفی مورد تأیید عقل و سیره پیامبر، امامان معصوم(ع) و آیات قرآن کریم نیز است. اندیشه ای که وهابیت، امروز ترویج گر آن هستند، بر خلاف آموزه های اسلام و قرآن و سیره اهل بیت(ع) است.منبع : خبرگزاری فارس , حسنی، رمضانعلی

[7]. «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودة فی القربی» (شوری، آیه 23).

[8]. طبرانی، معجم کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ 2، 1404، ج 3، ص 47، ح 2641. ـ فخر رازی، تفسیر کبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 27، ص 166. ـ نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العربی، چاپ سوم، ج 7، ص 103.

[9]. تفسیر قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج16، ص141. ـ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار المعرفة، 1402هـ، ج 4، ص 142. ـ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1407، ج 25، ص 74.

[11]. برگرفته از عزاداری در پرتو قرآن کریم، پاسدار اسلام، شماره 336، آذر 1388، ص 36.

[14]. حافض ابوالمؤید خوارزمی، مقتل، چاپ جامعه مدرسین، ج 1، ص 88، فصل ششم.

[15]. ابوالمظفر، بسط بن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، دارالکتب العلمیه، ص 225.

[16]. قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، مطبعه المرضویه، ص 112، باب 32.


فضلیت های عید غدیر خم

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام مهر, 1394

 

بیان اهمیت عید غدیر درکلام مقام معظم رهبری :

علت‌ اهميت‌ عيدغدير، مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. در اين‌ ماه‌ ـ ذي‌ حجه‌الحرام‌ ـ هم‌ عيدغدير را داريم‌ و هم‌ روز مباهله‌ را كه‌ آن‌ هم‌ اشاره‌ي‌ روشني‌ به‌ مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. به‌ خاطر اين‌ دو خاطره‌ ـ كه‌ هر دو مربوط به‌ ولايت‌ است‌ ـ بعضي‌ از بزرگان‌، اين‌ ماه‌ را “شهرالولاية‌” و افضل‌ ماهها دانسته‌اند.
وقتي‌ براي‌ يك‌ ملت‌، قضيه‌ي‌ ولايت‌ و حكومت‌ حل‌ شود، آن‌ هم‌ به‌ شكلي‌ كه‌ در غديرخم‌ حل‌ شد، حقيقتا آن‌ روز براي‌ آن‌ ملت‌، عيد است‌. چون‌ اگر ما بگوييم‌ كه‌ مهمترين‌ و حساسترين‌ مسأله‌ي‌ هر ملتي‌، همين‌ مسأله‌ي‌ حكومت‌ و ولايت‌ و مديريت‌ و حاكميت‌ والاي‌ بر آن‌ جامعه‌ است‌، اين‌ تعيين‌كننده‌ترين‌ مسأله‌ براي‌ آن‌ ملت‌ است‌. ملتها هركدام‌ به‌ نحوي‌، اين‌ قضيه‌ را حل‌ كرده‌اند; ولي‌ غالبا نارسا و ناتمام‌ و حتي‌ زيانبخش‌.
پس‌، اگر ملتي‌ توانسته‌ باشد اين‌ مسأله‌ي‌ اساسي‌ را به‌ نحوي‌ حل‌ كند كه‌ در آن‌، همه‌ چيز آن‌ ملت‌ ـ كرامت‌ او، معنويت‌ او، توجه‌ او به‌ خدا، حفظ سعادت‌ دنيايي‌ او و بقيه‌ي‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ يك‌ ملت‌ مهم‌ است‌ ـ رعايت‌ شده‌ باشد، واقعا آن‌ روز و آن‌ لحظه‌، براي‌ آن‌ ملت‌ عيد است‌. در اسلام‌، اين‌ قضيه‌ اتفاق‌ افتاد. روز عيد غدير، ولايت‌ اسلامي‌ ـ يعني‌ رشحه‌ و پرتوي‌ از ولايت‌ خدا در ميان‌ مردم‌ ـ تجسم‌ پيدا كرد و اين‌چنين‌ بود كه‌ دين‌ كامل‌ شد. بدون‌ تعيين‌ و تبيين‌ اين‌ مسأله‌، دين‌ واقعا ناقص‌ مي‌ماند و به‌ همين‌ خاطر بود كه‌ نعمت‌ اسلام‌ بر مردم‌ تمام‌ شد. مسأله‌ي‌ ولايت‌ در اسلام‌، اين‌طور مسأله‌يي‌ است‌.منبع :پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری

سفارش آیت الله بهجت (ره) در رابطه با فضیلت شب عیدغدیر:

در شب عید غدیر و شب های مثل آن… باید فضیلت این شبها و روزها و صاحب آنها و مطاعن دشمنان ایشان و احادیث وارده در زمینۀ ولایت، با اقامۀ دلیل و برهان ذکر شود تا موجب تقویت عقاید مذهبی مستمعین گردد، نه این که این گونه مجالس، به خنده و لهو و لعب گذرانده شود. [در محضر بهجت:2/9]پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت (ره)


پیام ایت الله جوادی آملی در رابطه با عید غدیر:

وجود مبارك علي ‌بن ‌ابي‌طالب (عليه افضل صلوات المصلين) كريم بود چون خليفه كريم بود و خليفه بود چون حرف مستخلفعنه را مي‌زد بدون دستور ذات اقدس الهي نه قيامي داشت نه قعودي همه كارهاي او در مسير فرمان الهي بود.
مطلب ديگر آن است كه وجود مبارك اميرمؤمنان كه در غدير به خلافت نصب شده است اين سمت غديري سمت مُلكي آن حضرت است لذا در غدير نصب شد سمت مُلكي آن حضرت است نه سمت ملكوتي آن حضرت چيزي كه صبغه مُلكي داشته باشد قابل نصب و غصب است امامت وجود مبارك اميرالمومنين (سلام الله عليه) از نظر ملكي رسماً در غدير اعلام و حضرت نصب شد و در سقيفه غصب شد ولي امامت ملكوتي آن حضرت كه خلافت واقعي اوست و علم غيب اوست «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» يا «لو كشف الغطاء ما ازددتُ يقينا» يا «ما كنتُ اعبد رباً لم اره» اينها قابل نصب اعتباري يا غصب سقفي نيست آن امامت ملكوتي‌اش سر جايش محفوظ است وجود مبارك امير بيان (صلوات الله و سلامه عليه) سعي مي‌كرد امت اسلامي را به كرامت برساند و كرامت آنها را در سايه خلافت آنها تأمين كند و خلافت آنها را در سايه آزاد بودن دين تثبيت كند اول دين را آزاد كرد بعد متدين پروراند بعد متدين را خليفة الله كرد بعد خليفة الله را از كرامت برخوردار كرد زيرا خليفة الله با تقواست و انسان متقي كريم است بر اساس ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ﴾.
مطلب بعدي آن است كه خود علي ‌بن ‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) دين آزادي داشت سعي كرد دين جامعه و امت اسلامي را آزاد كند آزاد بودن دين علوي در بخش انديشه از گزند وهم و خيال بود و در بخش انگيزه از آسيب شهوت و غضب, سعي كرد همين دين را با همين وضع آزادانه به جامعه معرفي كند در عهدنامه‌اي كه براي مالك هنگام اعزام به مصر مرقوم فرمود چنين نوشت كه «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» انسان در سايه دين كريم مي‌شود و در سايه دين خليفه خدا مي‌شود در سايه دين از عزت بهره دارد و مانند آن اين دين پيش از تصدّي خلافت توسط وجود مبارك اميرالمومنين به اسارت رفته بود برخي‌ها نگذاشتند دين در جامعه گسترش پيدا كند برخي‌ها دين را تحريف كردند و دين محرف را در جامعه منتشر كردند حضرت فرمود: «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» همان وضعي كه خاورميانه كنوني مبتلاست برخي‌ها دين را مصادره كردند يعني مسلماناند اهل نمازند اهل روزه‌اند ولي قرآن و سنت معصومين (عليهم السلام) را آن طوري كه مايلاند تفسير مي‌كنند آن طوري كه حق است تفسير نمي‌كنند آن طوري كه مايلاند اجرا مي‌كنند آن طوري كه حق است اجرا نمي‌كنند گروه ديگر اصلاً نمي‌گذارند دين در جامعه رواج پيدا كند دين را فسون و فسانه مي‌دانند از دين به عنوان افيون ياد مي‌كنند و مانند آن اين دو خطر هر كدام به نوبه خود دين را به اسارت گرفته است كه «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ» استكبار و صهيونيسم مانع ظهور دين است شيوخ منطقه و مانند آن مانع برداشت صحيح از دين تفسير صحيح دين و عمل صحيح به دين هستند در شرايط كنوني جريان غدير سهم بالنده‌اي دارد و آن اين است كه احياي غدير زمينه آزادسازي اسلام است اگر بيداري اسلامي در خاورميانه خود را نشان داد بايد اين بيداري اسلامي را در پرتو آزادسازي دين تلقي كرد تفسير به رأي نكرد خرافات را به دين راه نداد در عمل به دين كوتاهي نكرد و دين را وسيله دنيا قرار نداد تا دين آزاد بتواند جامعه بشري را آزاد بكند دين آزاد است كه حريت مي‌بخشد ديني كه در بند و برده ديگري باشد چنين ديني توان آزادسازي ندارد وجود مبارك اميرالمومنين (صلوات الله و سلامه عليه) در جريان غدير به عنوان خليفه رسول خدا و به عنوان وليّ منصوب از طرف ذات اقدس الهي بعد از وجود مبارك رسول گرامي (عليهما آلاف التحية والثناء) نصب شده است تلاش و كوشش آن حضرت اين بود دين را تفسير صحيح كند و عمل صحيح, افراد متدين را در شئون گوناگون بپروراند, خودش دين را مشاهده كرد ديگران را وادار كرد كه به دين مشهود دعوت كنند اگر مقدورشان نبود به دين معقول عمل كنند و اگر مقدورشان نبود به دين منقول عمل كنند اگر شهود بود اگر عقل بود اگر نقل معتبر بود دين صحيح است و اگر از اينها گذشتيم مي‌شود خرافات خود اميرالمومنين (صلوات الله و سلامه عليه) نسبت به آغاز و انجام عالم با شهود سخن گفت درباره مبدأ عالم فرمود: «ما كنت اعبد رباً لم اره» خداي مشهود را من عبادت مي‌كنم درباره معاد هم فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددتُ يقينا» براي من اگر كشف غطا بشود اثري ندارد چون حرف جديدي نيست من آنچه را پشت پرده غيب باشد هم اكنون مشاهده مي‌كنم و درباره وحي و نبوت هم آن طوري كه در خطبه قاصعه نهج‌البلاغه آمده است فرمود وجود مبارك پيغمبر (صلوات الله و سلامه عليه) به من فرمود: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَي مَا أَرَي» هر چه را من مي‌بينم تو مي‌بيني هر چه را من مي‌شنوم تو مي‌شنوي بنابراين وجود مبارك علي ‌بن‌ ابي‌طالب (عليه السلام) دين را بدون پيرايه‌ها و ترفندها مشاهده كرد و باور كرد و عمل كرد سعي كرد در جامعه اسلامي دين به همين معنا احيا بشود لذا فرمود من تلاش و كوششم اين است كه زمين را از ناپاك اموي پاك كنم «أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ» غدير پيام اصلي‌اش اين است انسان دين را آزاد بفهمد آزادانه باور كند و آزادانه عمل كند تا سهمي از كرامت ببرد سهمي از خلافت ببرد و بتواند بيگانه را از حريم دين طرد كند.
مطلب ديگر آن است كه اگر كسي بخواهد دين را به خوبي بشناسد, بهترين راه, شناخت نَفْس و درون خود انسان است زيرا مشهودات درون ما به علم حضوري براي ما معلوم است خدا در قرآن كريم صحنه خلقت را طرزي ترسيم كرد كه نشان مي‌دهد خليفه‌اي دارد علوم فراواني را به آن خليفه تعليم داد به فرشتگان و ابليس دستور سجده داد فرشتگان قبول كردند و شيطان نكول كرد آنها بهره قبول را بردند و اين خطر نكول را تحمل كرد چنين جرياني در عالم كبير مطرح شده است مشابه اين درباره عالم صغير يعني انسان مطرح است خداوند در درون ما فطرتي قرار داد كه اين فطرت را به عنوان فطرت الله ناميد اين فطرت را از علوم فراواني برخوردار كرد كه در فلاح و صلاح انسان سهم تعيين كننده‌اي دارند كه فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ بعد به ساير قواي انساني قواي علمي و عملي كه عهده‌دار انديشه و انگيزه انسان‌اند دستور داد در برابر اين فطرت الله كه خداي سبحان فجور و تقواي او را به او الهام كرد شما خضوع كنيد بسياري از قوا در برابر اين فطرت الله خضوع كرده و مي‌كنند اين هواي نفس است اين نفس اماره است اين نفس مسوله است كه در برابر فطرت الله همانند ابليس خضوع نمي‌كند و مي‌گويد «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» علي ‌بن‌ ابي‌طالب(سلام الله عليه) فرمود: «هِي نَفْسِي أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَي» اين جان من است كه با تقوا آن را رياضت مي‌دهم تمرين مي‌دهم كه مبادا هوا را در برابر فطرت الهي مقدم بدارد و مانند آن. آنچه در درون انسان از علوم الهي برخوردار است نظير ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ﴾ همان فطرت الله است كه ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ قوايي كه در خدمت اين فطرتاند نظير فرشتگاني‌اند كه در پيشگاه انسان خاضع‌اند آن قوه‌اي كه در برابر اين فطرت مي‌ايستد همان قدرت هوا و هوس است كه سخن از «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» دارد و هرگز فطرت الهي را تحمل نمي‌كند علي ‌بن ‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) همه اين صحنه‌ها را در درون خود ترسيم كرد فرمود: «هِي نَفْسِي أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَي» آن‌گاه آن خليفة الله را به خوبي بر كرسي خلافت نشاند همه قوا را تابع او كرد در پيشگاه او سجده كردند بعد توانست دين جامعه را آزاد كند كسي كه آزادانه متدين شد مي‌تواند دين جامعه را آزاد كند. منبع :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی


ورود ممنوع‌های شب قدر !!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام تیر, 1394

شب قدر، شبی است بزرگ. شبی که صاحب‌دلان در طول سال انتظار رسیدنش را می‌کشند. شبی که به گفته قرآن ملائکه از آسمان به زمین می‌آیند و تقدیر یک سال دیگر، برای بندگان رقم می‌خورد. شبی که می‌توان آن را آغازی نو دانست.

از همین رو در روایات اسلامی تأکیدات فراوانی بر بزرگداشت این شب عظیم به وسیله شب‌زنده‌داری، مناجات، خواندن قرآن و ادعیه، برپا داشتن نمازهای مستحبی و قرآن بر سر نهادن شده است. لکن باید توجه داشت که انجام این سنت‌های نیکو لطمه‌ای بر واجبات نزند و خسرانی جبران‌ناپذیر را به دنبال نداشته باشد. برخی از واجباتی که گاه در این شب مورد غفلت واقع می‌شوند در این مجال بررسی خواهند شد.

ورود ممنوع اول: ترک نماز صبح

معمولا چند ساعتی تا نماز صبح باقی است که شب‌زنده‌داران به خانه بازمی‌گردند و پس از خوردن سحری خواب بر چشمانشان مستولی می‌گردد. این بهترین زمان برای شیطان است تا دست به کار شده و اجر شب ‌زنده‌داران را ضایع کند. فرصتی مناسب برای ترک واجب به بهانه انجام مستحب. و بدا به حال کسانی که فریب شیطان را خورده و نتوانند بر خواب خوش چیره شوند. این در حالی است که صاحب لیالی قدر، امام علی (علیه السلام) در آخرین وصایای خویش به امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «فرزندم ! تو را وصیت می کنم به نماز اول وقت».[1] و در این میان نماز صبح جایگاهی شریف‌تر از سایر نمازها دارد. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است».[2]

ورود ممنوع دوم: نارضایتی پدر و مادر

شب قدر حال و هوایی دیگر دارد. هر کس دوست دارد به مکانی خاص رفته و با افرادی که می‌پسندد همنشین گردد. این شور و اشتیاق به ویژه در جوان‌ها رنگ و بویی دیگر دارد. در این میان والدین به دلائل گوناگون ممکن است با برخی از علائق فرزندان خویش مخالفت نمایند. به آن‌ها اجازه ندهند به تنهایی به هیئت بروند یا آنکه از آن‌ها بخواهند تا پاسی از شب نگذشته به خانه برگردند. شاید برخی از والدین به دلیل کهولت سن یا بیماری، توان شرکت در مراسم را نداشته باشند به همین خاطر از فرزندان خویش می‌خواهند در خانه مراسم را به جا آورند. در این میان مخالفت فرزندان با آنان امری غیرقابل قبول در محضر حضرت حق خواهد بود چرا که وظیفه فرزندان در قبال والدین بسیار سنگین است.

اسلام نیکی به پدر و مادر را در کنار عبادت خداوند قرار داده است و از مسلمین می‌خواهد تمام توان خویش را برای پاسداری از حقوق آنان به پا دارند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «گناهى كه مانع استجابت دعا مى‌شود و زندگى را تیره و تار مى‌كند، نافرمانى از پدر مادر است».[3] مگر نه اینکه در شب قدر دست نیاز به سوی بی‌نیاز بلند می‌گردد تا حاجات مادی و معنوی برآورده به خیر گردد؟! پس اعمال این شب با نارضایتی والدین تباه خواهند شد. امام هادی(علیه السلام) می‌فرمایند: «آزردن و نافرمانى پدر و مادر، ندارى مى‌آورد و به خوارى مى‌‏كشاند».[4]

برخی از افراد پس از دیدن دوست و آشنا فراموش می‌کنند برای چه امری در این مجلس حضور یافته‌اند. از یاد می‌برند که در مکانی عمومی حضور دارند. جایی که دیگران برای به دست آوردن آرامش از دست رفته در طول سال، بدان پناه برده‌اند. همهمه و سر و صدا، به ویژه در هنگام سخنرانی‌ها، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مجالس مذهبی است که منجر به ضایع شدن حقوق دیگران می‌گردد. حقی که خدا آن را نمی‌بخشد

ورود ممنوع سوم: ضایع کردن حقوق دیگران

اصولا در هنگام برگزاری مراسم‌های مذهبی، گروه زیادی از افراد، در مکانی محدود، کنار یکدیگر می‌نشینند و به انجام فرائض دینی مشغول می‌شوند. این با هم بودن به خودی خود بسیار زیباست و وحدت و یکدلی امت اسلامی را یادآور می‌شود و می‌تواند سبب ایجاد دوستی‌ها و مودت‌های فراوانی گردد. بسیاری از افراد پس از مدت‌ها یکدیگر را در این مجالس می‌بینند. دیدارها تازه می‌شود و دل‌ها شاد می‌گردد. اما باید توجه داشت که این برکات، آسیب‌هایی را نیز با خود به همراه خواهد داشت که توجه به آن‌ها ضروری است. برخی از افراد پس از دیدن دوست و آشنا فراموش می‌کنند برای چه امری در این مجلس حضور یافته‌اند. از یاد می‌برند که در مکانی عمومی حضور دارند. جایی که دیگران برای به دست آوردن آرامش از دست رفته در طول سال، بدان پناه برده‌اند. همهمه و سر و صدا، به ویژه در هنگام سخنرانی‌ها، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مجالس مذهبی است که منجر به ضایع شدن حقوق دیگران می‌گردد. حقی که خدا آن را نمی‌بخشد. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «اما ظلمی كه بخشوده نمی‌شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می‌كنند».[5]

و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهم‌تر دانسته و می‌فرماید: «خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و كسی كه حقوق بندگانش را رعایت كند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد كرد».[6]

ورود ممنوع چهارم: عدم توجه به حال کودکان

یکی از امور شایع در شب‌های قدر، و به طور کلی هیئات مذهبی، آن است که مادران فرزندان نوزاد و خردسال خویش را با خود به مجالس می‌آورند بی آنکه توجهی به وضعیت روحی فرزند و میزان تاب و توان آن داشته باشند. برخی از نوزادان و کودکان توان تحمل جمعیت زیاد را ندارند و در مجالس شلوغ بی‌تاب گشته و شروع به گریه می‌کنند که نتیجه آن چیزی جز آزار خود کودک، مادر و سایرینی که در مجلس حضور یافته‌اند نخواهد بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به یاران خویش توصیه می‌نمودند: «فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربیت كنید: دوستى پیامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت قرآن».[7] اما در کنار آن به آنان سفارش می‌نمودند آنچه را که انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهند.[8]

حضور در این مجالس به همراه کودکانی که تحمل فضا را ندارند نه تنها فایده‌ای نخواهد داشت بلکه ممکن است منجر به دوری و انزجار آن‌ها از این مراسم‌ها شده و خاطراتی بد را برایشان به همراه داشته باشد. مادران و پدران باید توجه داشته باشند که عبادت و راز و نیاز با خداوند مکان‌بردار نیست. هرکس در هر مکانی می‌تواند روی به سویش آورده و با او نجوا کند. چه بسا ثواب مادرانی که به منظور رعایت حال فرزندان، در خانه و از طریق رادیو و تلویزیون به انجام این سنت اقدام می‌کنند عظیم‌تر از سایرین باشد چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: «هر كس كودك گریان خود را راضى كند تا آرام شود، خداوند از بهشت آن‏قدر به او مى‏دهد تا راضى شود».[9]

البته پسندیده بود اگر در مکان‌های برگزاری مجالس، جایی را برای مراقبت از کودکان قرار می‌دادند تا هم والدین با آسایش خیال به عبادت بپردازند و هم کودکان از این مجال برای بازی استفاده کرده و خاطره‌ای خوش در ذهنشان به جای گذارد.

ورود ممنوع پنجم: عدم رعایت نظافت

زمانی که انسان قرار است در مکانی عمومی حضور یابد بایستی نکات مربوط به نظافت فردی و عمومی را به خوبی رعایت نماید. پوشیدن لباس‌های تمیز، مسواک نمودن دهان و جلوگیری از ریختن زباله، هر چند کوچک و ناچیز، در مکان از امور مهمی است که توجه بدان‌ها به ویژه برای شب‌زنده‌داران اهمیتی بسیار زیاد دارد. هر کس باید خود را به رعایت این امور مقید سازد تا همگی بتوانند در محیطی سالم به انجام مناسک مذهبی بپردازند. امام رضا (علیه السلام) نظافت را در شمار اخلاق انبیا دانسته‌اند[10] و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: «خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاكیزه است و پاكیزگى را دوست دارد».[11]

کسی که بالاترین رتبه را در روز قیامت دارد

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

بدون شک موعظه و نصیحت از روش های مهم و موثر در تعلیم و تربیت می باشند. این دو روش از دیرباز مورد توجه اولیاء ، مربیان و مبلغان بوده اند.

قرآن کریم از شیوه ی تربیتی موعظه و نصیحت بیشترین استفاده را برده است.

به عنوان نمونه در سوره ی لقمان ، به داستان تربیتی پدر مهربان و شایسته ای اشاره می کند که به موعظه دلسوزانه ی پسرخویش می پردازد و هدف قرآن کریم از نقل چنین داستانی ارائه و نشان دادن الگوی تربیتی به دیگران می باشد که خدای منان در مورد پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله به این مساله اشاره کرده است : «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ …» (احزاب/21)

بنابراین موعظه و نصیحت نقش اساسی در تربیت انسان دارد و در حکم دارویی است که بر جسم و جان آدمی تأثیر گذارده و موجب هدایت و رشد انسان می شود.

سعدی شاعر بزرگ ایرانی ، موعظه را به دارویی شفا بخشی تشبیه می کند و درمانگری آن را قطعی فرض کرده است:

نصیحت که خالی بود از غرض        چوداروی تلخ است دفع مرض

به دلیل وجود شرایط موعظه و نصیحت درمنابع دینی ، باید واعظان و مبلغان به شرایط آن توجه نموده و مردم را با موعظه ی نیکو و تأثیرگذار دعوت نمایند . «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ  …» (نحل/125)

روش های عمومی موعظه در قرآن کریم

موعظه درقرآن کریم به روش های مختلفی بیان شده است، که در مجموع می توان به سه روش عمومی اشاره کرد :

1- موعظه و نصیحت همراه با لطف و انکار : خدای منان در این باره در سوره ی یوسف می فرماید: «قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُوْیَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَیَكِیدُواْ لَكَ كَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (یوسف/5) [یعقوب‏] گفت: «اى پسرك من ، خوابت را براى برادرانت حكایت مكن كه براى تو نیرنگى مى ‏اندیشند ، زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشكار است.

2- موعظه در قالب قصه ها و داستان های پند آموز و حکمت آمیز: دراینجا قرآن کریم برخی از قصه های خود را “احسن القصص” (یوسف/3) و از خود به “احسن الحدیث” (زمر/23) یاد کرده است.

«وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُوَادَكَ وَجَاءكَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُوْمِنِینَ» (هود/120) و هر یك از سرگذشت هاى پیامبران [خود] را كه بر تو حكایت مى ‏كنیم، چیزى است كه دلت را بدان استوار مى‏ گردانیم، و در این ها حقیقت براى تو آمده، و براى مومنان اندرز و تذكّرى است.

موعظه کننده خود باید اهل عمل صالح و دارای اعتقاد سالم باشد . به عبارت دیگر موعظه و نصیحت دیگران هنگامی خوب و موثراست که موعظه کننده خود اهل عمل صالح باشد که این خود نیز برگرفته از اعتقاد و التزام به حق و حقیقت می باشد

3- توصیف بندگان همراه با موعظه و نصیحت: خداوند منان درسوره ی مبارکه ی فرقان از آیات 63- 77 به توصیف بندگان خود می پردازد که چنین توصیفی همراه با نصیحت و موعظۀ حکیمانه است:

«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا * وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا (فرقان/63-64) در آیات شریفه ی مذکور ، به توصیف و تمجید از انسان هایی پرداخته ، که از آنان به “عباد الرحمن” یاد کرده است.

مهمترین شرط برای موعظه کردن

موعظه کننده خود باید اهل عمل صالح و دارای اعتقاد سالم باشد . به عبارت دیگر موعظه و نصیحت دیگران هنگامی خوب و موثراست که موعظه کننده خود اهل عمل صالح باشد که این خود نیز برگرفته از اعتقاد و التزام به حق و حقیقت می باشد.

خداوند منان درسوره ی فصلت می فرماید: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (فصلت/33) و كیست خوش گفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نماید و كار نیك كند و گوید: «من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم»؟

در برخی روایات طرف سخن با عالمان دینی است :«هرگاه عالمی به علم خود عمل نکند ، موعظه اش ازدل ها فرو می چکد ، چنان که باران از روی سنگ صاف می لغزد.» (اصول کافی:ج 1،ص 29)

بنابراین اگر علم و دانش موعظه کننده با عمل وی متفاوت باشد ناگزیر است با انگیزه ی ظاهر سازی در برابر دیگران مبادرت کند.

کلام را با سخنی از رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) به پایان می بریم : به راستى بزرگ ‏ترین مردم در رتبه روز رستاخیز در نزد خدا ، آن كس است كه در زمین خدا براى خیر خواهى و نصیحت خلق خدا بیشتر دوندگى مى‏ كند. (أصول الكافی/ ترجمه كمره ‏اى، ج‏۴، ص620)

شب قدر در ادیان گذشته و دوران فترت

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

در اینکه شب قدر در امت های پیشین نیز بوده است ، در میان مفسران اختلاف است: برخی معتقدند که شب قدر اختصاص به امت اسلام دارد و در امت های گذشته نبوده است و عده ای این نظریه را قبول ندارند و نظرشان این است که شب قدر در بین ملل گذشته نیز بوده است.

گروهی که معتقدند شب قدر در امت های پیشین نبوده است، به روایاتی استناد کرده اند که شب قدر از مواهب الهی بر  امت اسلامی می باشد مانند شأن نزول آیه شریفه (خیر من الف شهر) (سوره قدر ، آیه 3) ، که از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: ان اللَّه وهب لامتی لیلة القدر لم یعطها من کان قبلهم؛ خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدی از امت های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند”

خداوند شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیی که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید و حکم فرمود که در هر سالی، شبی باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبی در سال آینده فرود آید

اما دلایل کسانی که معتقدند شب قدر اختصاص به امت اسلامی ندارد ، آنکه این عده از مفسران از ظاهر برخی از آیات مانند “تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر” (سوره قدر ، آیه 4)  و “فیها یفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم" ( سوره دخان ، آیه 4) استفاده کرده اند که شب قدر اختصاص به امت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ندارد؛ زیرا “تنزل” و “یفرق” هر دو با صیغه مضارع آمده اند و دلالت بر استمرار می کنند. و همچنین تعبیر به جمله اسمیه “سَلامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ"  (سوره قدر ، آیه 5) که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنی است.

شب قدر خصائص دیگری دارد که منحصر به امت آخر الزمان نیست. بلکه برای هر دوره ای لازم است. مثل مقدر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی، از این رو در احادیث به این نکته اشاره شده است که شب قدر از ابتدای خلقت وجود داشته است:

امام جواد علیه السلام می فرماید: خداى- جل ذكره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیى كه باید باشد (آدم و شیث را) آفرید [وجود آنها را مقدر ساخت‏] و حكم فرمود كه در هر سالى شبى باشد كه در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبى در سال آینده فرود آید، هر كه آن شب را انكار كند، علم خداى عز و جل را رد كرده، زیرا پیغمبران و رسولان و محدثان جز به وسیله حجتى كه درآن شب به آنها می رسد با حجتى كه جبرئیل علیه السلام (در غیر آن شب) براى آنها مى ‏آورد ، قائم نشوند و به پا نایستند (زیرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست مى ‏آورند)

ممکن است روایاتی که دلالت دارد شب قدر اختصاص به امت اسلام دارد، مقصود این باشد که در امت های پیشین، اگر چه شب قدر وجود داشته است ولی اعلان رسمی که مردم از آن آگاهی پیدا کنند نمی شده است.

از جمله دلایلی که این گروه در مورد وجود شب قدر در امت‌ های گذشته می آورند آنکه منزلگاه فرشتگان در زمان فترت (فاصله زمانی پس از حضرت عیسی (علیه السلام) تا زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)) نیز حجت خدا است؛ زیرا به ادله عقلی و نقلی، زمین در هیچ زمانی حتی در دوران فترت خالی از حجت خدا (پیامبر یا وصی او) نبوده است. و دوران فترت به معنای خالی بودن زمین از حجت خدا در این مدت زمان نیست بلکه به معنای نبودن رسول و پیامبر در این فاصله شش صد سال است. بی تردید اوصیاء و جانشین های حضرت عیسی (علیه السلام) حجت خدا بر روی زمین بودند.

خدای متعال در سوره «مائده» می فرماید: «اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى که میان پیامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقایق را براى شما بیان کند، مبادا بگوئید از طرف خدا بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى ما نیامد». از فاصله حدود ششصد سال بین حضرت مسیح (علیه السلام) تا حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به دوران فترت یاد می شود.

همان گونه که از آیه یاد شده فهمیده می شود در این فاصله رسول و پیامبری نبوده است. اما باید توجه داشت که نیامدن پیامبر دلیل بر نبودن حجت خدا در روی زمین و قطع ارتباط انسان با خدا نیست. بلکه زمین هیچ وقت از حجت خدا خالی نمی شود.

صفحات: 1· 2

از نماز غفیله غفلت نکنید

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 31ام خرداد, 1394

بدان نمازی است بین نماز مغرب و عشا که فضیلت بسیار دارد و چون از آن ساعت مردم غفلت دارند، لذا نماز غفیله اش نامیدند و آن دو رکعت است.

غفیله اسم مصغر از غفلت است؛ یعنی غفلت کوچک

آمده است، در ساعت غفلت اگر دو ركعت نماز- هر چند خفیف و مختصر خوانده شود خداوند آن شخص را اهل دار كرامت (بهشت) قرار مى‏دهد. (همان، ص 120) گفتنى است كه كلمه غفیله از ماده غفلت است و علت این كه این نماز را غفیله ى گویند، به خاطر این است كه ساعت غفلت (بین مغرب و عشا) خوانده مى‏شود زیرا معمولاً در این ساعت شیطان سعى مى‏كند افراد را از یاد خدا و فضیلت وصف‏ناپذیر نافله غافل نماید.

شاید یکی از دلایل توصیه به اقامه نماز غفیله و ثواب آن، این است که: حضرت یونس علیه السلام یک لحظه غفلت کرد و از قوم خود جدا شد و سرنوشت او با دریا و ماهی پیوند خورد و در شکم ماهی پس از انابه به درگاه خدای سبحان نجات پیدا کرد و شاید تأکید رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر این نماز، به لحاظ غفلت های کوچک و بزرگی باشد که ما هر روز مرتکب می شویم. تا ما هم از ظلمت های ظاهری و باطنی نجات پیدا کنیم. بزرگان گفته اند: بالاترین ذکر در بین اذکار، ذکر یونسیه «لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» است. آیاتى كه در نماز غفیله خوانده مى شود اثر و خواصى دارد كه اهل بیت(علیهم السلام) از آن مطلع بودند; ازاین رو به ما چنین دستورى داده اند; مثلا در مورد ذكر«لااله الاّانت» كه در اول نماز غفیله خوانده مى شود، از پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودند: اسم اعظم خداست و موجب استجابت دعا مى باشد. قسمتى از ذكر نماز مستحبى كه در ركعت اوّل خوانده مى شود در سوره انبیا، آیه هاى 87 و 88 آمده و به ذكر «یونسى» نیز معروف است و همان دعایى است كه حضرت یونس(علیه السلام) موقعى كه در شكم ماهى بزرگ بود خواند و براى نجات خود از خدا كمك خواست. ذكر دیگر نماز غفیله كه در ركعت دوم و بعد از سوره حمد مى آید ـ در سوره انعام، آیه 59 آمده است كه در این آیه شریف، از اسرار غیب و علم و قدرت خدا و وسعت دایره حكم و فرمان او سخن به میان آمده است.

در روایات شیعه برای نماز غفیله ثواب و فواید بسیاری بیان شده که ما در این جا به برخی از آنها اشاره می نماییم.

هر کس این دو رکعت را در بین نماز مغرب و عشا بخواند و به این دعا تبرّک جوید و حاجت خود را از حضرت حق طلب نماید خداوند حاجت او را بر آورده نماید و آن چه را خواهد به او کرامت کند

1. نماز بین نماز مغرب و عشاء بسیار فضیلت دارد و آن نماز توبه‏کنندگان است و در روایت وارد شده که به آن نماز «غفیله» می گویند و آن دو رکعت است، که در رکعت اول پس از حمد آیه وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً و در رکعت دوم پس از حمد آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ مى‏خوانند، و ثواب این نماز نزد خدا از گرفتن روزه بیشتر است.[دیلمی، حسن، ارشاد القلوب الی الصواب، سلگى نهاوندى، على، ج‏1، ص 232]  2. امام صادق(علیه السلام) از پدرش و او از پدرانش(علیه السلام) روایت نموده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در ساعت غفلت نماز نافله گزارید هر چند که دو رکعت نماز ساده باشد؛ زیرا آن دو رکعت سراى ارجمندى و بهشت را به دنبال آورد. عرض شد: اى پیامبر خدا! ساعت غفلت کدام است؟ فرمود: بین مغرب و عشاء (نماز غفیله).[صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، حسن زاده، صادق، ص 115، ح 1]  3. هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس این دو رکعت را در بین نماز مغرب و عشا بخواند و به این دعا تبرّک جوید و حاجت خود را از حضرت حق طلب نماید خداوند حاجت او را بر آورده نماید و آن چه را خواهد به او کرامت کند».[ بهایی، منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، بسطامى‏، على بن طیفور، ‏ص 309]

نماز بین نماز مغرب و عشاء بسیار فضیلت دارد و آن نماز توبه‏کنندگان است و در روایت وارد شده که به آن نماز «غفیله» می گویند و آن دو رکعت است، که در رکعت اول پس از حمد آیه وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً و در رکعت دوم پس از حمد آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ مى‏خوانند، و ثواب این نماز نزد خدا از گرفتن روزه بیشتر است

 

مردانی با دستان بسته

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 27ام خرداد, 1394

یک روز ۱۷۵ نفر که داشتند زنده زنده زیر خاک دفن می‌شدند، وقتی خاک بر سر و صورتشان می‌ریخت دست نداشتند جلو صورت‌هایشان بگیرند، دستانشان را با سیم تلفن صحرایی که سفت و برنده است بسته بودند.
مردانی با دستان بسته

احمد یوسف‌زاده نویسنده کتاب «آن بیست و سه نفر» یادداشتی در پاسداشت مقام 175 شهید نوشته که در ادامه می‌خوانید:

«یک روز یک نفر دست نداشت. باعمود آهنی بر فرقش کوبیدند، اگر دست داشت می‌توانست جلو ضربه عمود را بگیرد ولی دست نداشت. از اسب که به زمین می‌افتاد لااقل اگر دست داشت با صورت به زمین نمی‌خورد ولی او باز هم دست نداشت.
یک روز دیگر 175 نفر که داشتند زنده زنده زیر خاک دفن می‌شدند، وقتی خاک بر سر صورتشان می‌ریخت دست نداشتند که جلو صورت‌هایشان بگیرند، دستانشان را با سیم تلفن صحرایی که سفت و برنده است بسته بودند.

این روزها همه جا نقل مظلومیت 175 غواص شهیدی است که پس از 30 سال تصمیم گرفتند خورشید حضور خود را به شب زدگانی که ما باشیم، نشان بدهند. پریچهرهای آسمانی آمدند و با همان دستان بسته قفل فراموشی از چشم‌ها و گوش‌های ما باز کردند تا ببینیم و بشنویم برای حفظ وجب وجب این مرز پرگهر خون دلها خورده‌ایم.

چه رعنا قامتان نازنینی دست از جان شیرین‌شان شسته‌اند تا چراغ مردانگی و فتوت در سرزمین شیعه خاموش نشود.
چند روزی است که کاربران شبکه‌های اجتماعی عکس‌های غم انگیزی به اشتراک می‌گذارند. عکس مردانی که با دستان بسته زنده به گور شده‌اند. این اتفاق تلخ و غم انگیز پیام شیرینی اما داشت. معلوم شد شهدا و میراث داران دفاع مقدس ما محبوب دل همه ایرانیان هستند. ملت ایران پس از کشف پیکرهای غواصان جوان، همه یکپارچه به احترام قهرمانانشان تمام قد ایستادند و بزرگی‌شان را ستایش کردند. در میان این ستایشگران ازهر فکر و سلیقه و تیپ و جایگاه اجتماعی دیده می‌شوند و این یعنی اینکه ملت اسطوره‌هایش را فراموش نخواهد کرد. یعنی اینکه قهرمانان وطن در مصادره هیچ تفکر و سلیقه سیاسی و طبقه اجتماعی نیستند. آنها بیرق‌های مردانگی هستند که راه رشادت و تقوا و وطن دوستی را به نسل‌های بعد از خود نشان می‌دهند.
بچه‌ها متشکریم که رخ نمایاندید و از کهف جبهه بیرون آمدید تا نشانه‌ای باشید برای سطوت و غیرت ایرانی. نامتان زمزمه نیمه شب مستان باد.

روزگار هر از گاهی با نمایاندن چنین گنج‌هایی از دل زمین به دل‌های غافل ما تلنگری می‌زند که بیدار بمانیم و بدانیم زندگی و امنیت خود را مدیون مردان جوانی هستیم که با دست بسته به استقبال زجر آورترین مرگ‌ها رفتند تا ما امروز در ناامن‌ترین نقطه جهان شاهد امن‌ترین کشور دنیا باشیم و البته کمی هم شرمسار از اینکه درست همزمان با پخش تصاویر این اسطوره‌ها، اخبار تلخی از خیانت کسانی می‌شنویم که با نردبان نام این شهدا به بام قدرت رسیده‌اند و با دستان باز بیت‌المال مسلمانان را به انبان خود ریخته‌اند، بی‌آنکه از آن دست بسته‌های مظلوم شرمی بر وجود بی وجودشان عارض شده باشد.

بچه‌ها متشکریم که رخ نمایاندید و از کهف جبهه بیرون آمدید تا نشانه‌ای باشید برای سطوت و غیرت ایرانی. نامتان زمزمه نیمه شب مستان باد

هنگام بیرون آمدن از منزل این ذکر را بخوانید

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام خرداد, 1394

 

امیرالمومنین علیه ‏السلام مى‏فرماید: هرگاه یكى از شما داخل خانه خود شد، بر اهل خانه سلام كند، اگر نبودند، بگوید: سلام بر ما از جانب پروردگار و نیز سوره اخلاص را بخواند كه زُداینده فقر است.

اگر در مسائل اسلام مطالعه ای داشته باشیم به این نکته می رسیم که هیچ لحظه و موقعیتی در زندگی نیست که اسلام برای آن سخن و نسخه ای نداشته باشد. یکی از مواقع، داخل شدن و خارج شدن از خانه است. امیرالمومنین علیه‏السلام مى‏فرماید: هرگاه یكى از شما داخل خانه خود شد، بر اهل خانه سلام كند، اگر نبودند، بگوید: سلام بر ما از جانب پروردگار و نیز سوره اخلاص را بخواند كه زُداینده فقر است.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس وقتی از خانه بیرون رود: «بسم اللَّه» بگوید دو فرشته گویند: هدایت شدى و اگر بگوید: «لا حول و لا قوة الا باللَّه» فرشته ها می‌گویند: محفوظ شدى و اگر بگوید: «توكلت على اللَّه» گویند: تو را بس است؛ در این حال شیطان می گوید: من به بنده ‏اى كه هدایت و محفوظ شده از طرف خداوند است هیچ راهی ندارم.(أمالی الصدوق، ص: ۵۷۹) در روایت مهمى آمده: وقتى قصد خروج از منزل كردى بگو: بِسْمِ اللّهِ وَلا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ. به نام خداوند هیچ قدرت و قوتى نیست مگر با كمك خداوند، واگذار مى‏كنم كارهایم را بر خدا. چون گفتى: «بسم اللّه»، ملكى مى‏گوید: راهنمایى شدى، چون گفتى: «لا حول و لا قوة الا باللّه »، مى‏گوید: از هر شرى حفظ شدى، چون گفتى: «توكلت على اللّه»، مى‏گوید. خداوند تو را كفایت كرد؛ در این حال است كه شیطان مى‏گوید: چه كنم با بنده‏اى كه راهنمایى شده و حفظ گردیده و او را كفایت كرده‏اند. (أمالی الصدوق، ص: ۵۷۹)

اسراری از کلام بسم الله

از مولای متقیان حضرت علی(علیه‌السلام) روایت شده است: وقتی که بسم الله الرحمن الرحیم بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن حضرت فرمود: اولین بار که این آیه بر حضرت آدم نازل شد فرمود: تا زمانی که فرزندان من این آیه را قرائت کنند از عذاب (الهی) در امان خواهند بود. (اسرار الصلوة (ملكی تبریزی)، ص 226)

صفحات: 1· 2