« کشتار شیعیان نیجریهربیع الاول »

درس اخلاق

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام آذر, 1394

آیت الله العظمی مظاهری:سخت ترین ایست بازرسی در قیامت

در روز قيامت چندين گردنه و ايست بازرسى وجود دارد؛ يعنى زمانى كه انسان وارد صف محشر مى ‏شود بايد در هفتاد مورد حساب و كتاب پس بدهد: يكى از ايستگاه‏ ها خطرناك«مرصاد» نام دارد. در اين ايستگاه، بازرسى كننده خود خداوند است . آیت الله العظمی مظاهری درگفتاری با موضوع رعایت حق الناس و خلوص و يك رنگى بر زندگى و كار ادارى هشدار داده اند که در روز قيامت چندين گردنه و ايست بازرسى وجود داردکه يكى از این ايستگاه‏ های خطرناك«مرصاد» نام دارد و بازرسى كننده خود خداوند است . يعنى زمانى كه انسان وارد صف محشر مى‏شود بايد در هفتاد مورد حساب و كتاب پس بدهد: يكى از ايستگاه‏ ها خطرناك«مرصاد» نام دارد. در اين ايستگاه، بازرسى كننده خود خداوند است .«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» «1» آيه مذكور دو معنا دارد:

1- خداوند در كمين‏گاه تو بوده و ناظر اعمالت مى‏باشد؛

2- در روز قيامت حساب و كتاب تو كه مربوط به حق‏ الناس است با خداست و خداوند قسم خورده است كه به عزت و جلالم سوگنداز حق الله ممكن است بگذرم اما از حق‏ الناس نخواهم گذشت. (1)- فجر (89) آيه 14.

حضرت على (ع) در نهج‏ البلاغه میفرمايد: خدايا پناه مى‏برم به تو از پليس راه دوم (مرصاد)، كه حتى اگر خارى در دست رفته باشد از آن هم سوال مى‏كنى كه آيا اين خار از درخت خودت بود يا از درخت ديگرى.

آرى، از اين پليس راه نمى‏گذرند جز سبكبارها. باباطاهر عريان حديث پيامبر (ص) را اين گونه به شعر درآورده است:

موكه چون اشترى قانع به خارم خورم خارى خروارى به بارم‏ ***با اين خرج قليل و بار سنگين هنوز در روى صاحب شرمسارم‏

سعدى نيز بسيار عالى سروده است:يكى قطره باران ز ابرى چكيد*** خجل شد چو پهناى دريا بديد

میگويد: قطره بارانى به دريا افتاد و خود را در مقابل دريا و عظمت آن كوچك ديد و با خود گفت: ان جا كه دريا است من نيستم، يك قطره در مقابل دريا چيست؟! از آن جا كه خود را كوچك شمرد و عملش را ناچيز ديد سرانجام همين قطره داخل همان صدف افتاد و درّ و لولو شد.آرى خود را «نيست» حساب كرد و «هست» شد.چه خوب است كه انسان هميشه اعمال خودش را با اعمال على (ع) مقايسه كند، على (ع) بعداز پيغمبر اكرم (ص)- آن 25 سالگى كه خانه‏ نشين بود- بيكار ننشست و همواره كارش خدمت به خلق خدا بود؛ در اين دوران 25 ساله، على (ع) 26 باغ (نخلستان) براى فقرا درست كرد و براى هر يك از آن باغ‏ها قناتى حفر نمود.

قنبر میگويد: اميرالمومنين (ع) در يكى از قنات‏ها- كه كم آب بود- در حال كندن چاه بودند، هنگام ظهر از قنات بيرون آمدند نماز خوانده و بعداز نماز فرمودند: قنبر! ناهار چه دارى؟ گفتم: ياعلى! كدوى پخته. على (ع)دستان مباركش را با آبى كه از چشمه قنات بيرون میآمد شستند و فرمودند: غذا را بياور. قنبر مى‏گويد: على كدوى پخته را مى‏خوردند و زير لب اين كلمات را زمزمه مى‏كردند كه: لعنت خدا باد بر آن كسى كه به خاطر شكم به جهنم رود؛ شكمى كه میتوان آن را با نان جو و كدوى پخته سير كرد.

على؛ كدوى پخته را خورد و براى كندن قنات، داخل چاه رفت. كلنگ آقا در حال كندن به سنگى خورد و آب فوران كردو ديگر نتوانست كارش را ادامه دهد، ازچاه بيرون آمد، ديدم محاسن مباركش گل‏ آلود است، در اين هنگام بود كه بستگان و خويشان على به نخلستان آمدند و وقتى فراوانى آب را ديدند متعجب شدند! على در حالى كه هنوز از چاه بيرون نيامده بود، يك پايش اين طرف چاه و پاى ديگرش را در آن طرف چاه قرار داشت چشمش به خويشان و اقوامش افتاد، فرمود: قنبر قلم ودوات بياور. قنبر میگويد رفتم و قلم و دوات آوردم آقا در كنار همان چاه رو به قوم وخويشانش كرده و فرمودند: چشم داشتى به اين چاه نداشته باشيد، اين چاه و قنات مال فقرا و بيوه زنان است؛ مال يتيم‏ها است. در همان حال، قنات را براى مستضعفين وقف كردندو از چاه بيرون آمدند. «1» راوى میگويد: بعدازظهر در حالى كه آفتاب گرم و سوزان بود از خانه بيرون آمدند، ديدم على در وسط آفتاب ايستاده است، جلو رفتم و عرض كردم: ياعلى! همه مردم در استراحتند شما هم استراحتى كنيد، در اين گرماى سوزان چرا اين جا ايستاده ‏اى؟ فرمود: میترسم شخصى مشكلى داشته باشد وخجالت بكشد در خانه‏ ام را بزند.

آرى، همه در استراحتند اما على (ع) به فكر ديگران است، اما با اين حال، از قصور و تقصيرش میگويد، مینالد وغش میكند. هزار ركعت نماز میخواند ولى باز فرياد و ناله‏ اش بلنداست؛ از خوف خدا به حالت اغما میافتد و از صداى ناله‏ اش نه فقط اهل خانه بلكه ديگران نیز بيدار میشوند.

اگر خداى نكرده شيطان وسوسه ‏اى كرد و خواست شمارا از راه عجب به جهنم بكشاند على را به ياد آوريد و خود را با او مقايسه كنيد، خواهيد ديد كه كارهاى شما در مقابل كارهاى على ذره و قطره‏اى است در مقابل دريا. اگر میخواهيد سير و سلوكى داشته باشيد، اگر میخواهيد به رستگارى برسيد، اگر میخواهيد اهل بهشت شويد بايد دو چيز را در نظر داشته باشيد:

1- خلوص و يك رنگى بر زندگى، بر كار ادارى وخلاصه بر تمام‏ اعمال شما حاكم باشد.

2- مواظب باشيد كه شيطان با عجب، شما را به انحراف نكشاند.

البته بديهى است كسى كه خدمت به خلق خدا كند، كسى كه نماز شب بخواند و يا هر عمل نيك ديگر انجام دهد خوشحال میشود، تنها چيزى كه هست اين كه: انسان نبايد به عمل خود ببالد و آن را بزرگ بيند.حوزه/اخلاق در اداره، آیت الله العظمی مظاهری

 


فرم در حال بارگذاری ...