« ثروت حاضریمداحی «میثم مطیعی» در حسینیه امام خمینی(ره) + فیلم »

خاطرات رزمندگان اسلام

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 11ام مهر, 1396

مرتضی حاج باقری: فیض ثواب شستن سرویس بهداشتی

صبح‌ها که برای نماز بیدار می‌شدم، دستشویی‌ها تمیز شده بود. هر وقت سوال می‌کردم «چه کسی این دستشویی‌ها را تمیز می‌کند؟» پاسخی نمی‌شنیدم.

یکی از نیمه‌شب‌ها به طرف دستشویی می‌رفتم که شخصی را مشغول نظافت دیدم. همین که صدای پایم را شنید، خودش را پنهان کرد.

وارد دستشویی شدم. چند لحظه بعد، در را محکم بستم و وانمود کردم که آن‌جا را ترک کرده‌ام.

طولی نکشید فردی که نظافت می‌کرد، از مخفی‌گاه بیرون آمد و مشغول شستن دستشویی‌ها شد.

حمیدرضا جعفرزاده بود. وقتی من را دید، به شدت ناراحت شد و گفت: «امشب با این پلیس بازی، یک فیض را از من گرفتی؛ دیگر دستشویی‌ها را نظافت نمی‌کنم.»

غلام آبیسته: وقت غنیمت است

قبل از عملیات والفجر سه، در حال باز کردن معبر، به کمین عراقی‌ها خوردیم. دشمن منطقه را به شدت زیر آتش گرفت. زمین گیر شدیم. از هر طرف گلوله می‌آمد و قادر به حرکت نبودیم.

در آن شرایط، چشمم به حمیدرضا جعفرزاده افتاد. همان طور که روی زمین دراز کشیده بود، یکی از مین‌ها را خنثی می‌کرد. با تعجب گفتم: «چه وقت مین خنثی کردن است؟»

آهسته گفت: «فعلا کار دیگری نمی‌توانیم انجام دهیم.»

مرتضی حاج باقری: رقابت نیروها در تخریب

یک روز حاج قاسم سلیمانی مرا احضار کرد و در حالی که خیلی عصبانی به نظر می‌رسید و ابروها را درهم کشیده و چین به پیشانی انداخته بود، گفت: «چرا بچه‌های تخریب را این قدر اذیت می‌کنید؟!»

با تعجب گفتم: «حاج آقا! من کسی را اذیت نکردم».

دستش را همراه با کاغذی که در آن بود، به طرفتم دراز کرد و گفت: «این نام را بخوان».

تعدادی از بچه‌های تخریب نامه‌ای به ایشان نوشته و شکایت کرده بودند که «شب عملیات، برادر مرتضی دوستان خودش را برای شناسایی و باز کردن معبر می‌فرستد و ما را که دوستان نزدیک او نیستیم، به گردان‌های پشتیبانی می‌فرستد.»

روحیه‌ بچه‌های تخریب این بود؛ برای حضور در معبر و شهادت، رقابت می‌کردند.

مرتضی حاج باقری: فرش مجانی

یک فرش ماشینی به واحد تخریب داده بودند تا به یکی از بچه‌ها هدیه بدهیم. از هر کدام از بچه‌ها که پرسیدم: «شما فرش مجانی نمی‌خواهید؟» می‌گفتند: «نه، نمی‌خواهیم.» هیچ کس آن فرش را قبول نکرد./.mashreghnews.ir


فرم در حال بارگذاری ...