« خداوند بعد از هر افطار به روزه دار چه می گویدپنج سفارش امیرمومنان علیه السلام به مومنین »

مروری بر موانع استجابت دعا

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام خرداد, 1396

مروری بر موانع استجابت دعا

در باب دعا موانعي داريم كه ‎ موجب مي‏شود دعا مستجاب نشود ،مثل گناه، ظلم، كمك كردن به ظالم، نافرماني از پدر و مادر، قطع رحم، (نعوذبالله!) عمل زنا، شراب‎خواري، ترك امر به معروف و نهي از منكر و… كه اين‎ها موجب مي‏شود داعي دعايش مستجاب نشود. امّا در باب يهودي و نصراني، آن چيزي كه مانع است تا دعايش درباره‏ي خودش مستجاب نشود، كفر او است. اين كفر موجب مي شود دعايش درباره‏ي خودش مستجاب نشود. در باب عبادات، عبادات كافر پذيرفته نيست.

همه مکلّف به اصول و فروعیم

با اينكه كفّار از نظر تكاليفي كه ما مي‏گوييم مأمور هستند،‏ يعني اين‎ها مكلّف به اصول دين یعنی توحيد، نبوّت و معاد و به پذيرش آن‎ها و همان‏طور هم مكلّف به فروع هستند. اين جزو مسلّمات معارف اسلامي ما است و بين كافر و مسلمان فرق نمي‏كند بلکه هر دو به اصول و فروع مكلّف هستند.

شرطیّت ایمان و مانعیّت کفر

  حالا كافری مي‏گويد اگر شما گفته‎اید مأمور به اصول و مأمور به فروع هستیم، پس ما اصول را كنار مي‏گذاريم و سراغ فروع مي‏آييم. امّا مي‏گوييم روزه‏ و نمازت باطل است. می‎گوید: چرا باطل است؟ مگر نگفتید كه مكلّف به فروع هستیم. ما می‎گوییم: يك شرط اساسي دارد و آن اینکه براي مقبوليّت عبادت ايمان مطرح است لذا آن عبادت قبول نيست يعني كفر مانعيّت دارد. ايمان «شرطيّت» است و كفر «مانعيّت». 

در دعا هم همين است. اگر كافر در حقّ خودش دعا كند، در آنجا مقبوليّت دعا مشروط به ايمان او است. كفر مانع است از اينكه دعاي او به استجابت برسد، امّا اگر راجع به مسلمان دعا كند، اين را خدا قبول مي‏كند و كفر او مانع نمي‏شود از اينكه خدا از آن مسلمان كم بگذارد. گفته‎اند: گنه كرد در بلخ آهنگري، امّا معنا ندارد که به شوشتر زدند گردن مسگري. 

دعای مساکین و مستضعفان

در اینجا مسئله‏ي مستضعف و مساكين و اينكه دعاي آن‎ها را دست كم نگيريد مطرح می‎شود. دو روايت گوياي اين مطلب است كه نبايد مسائل معنوي را با مسائل مادّي از نظر ارزشي خلط كنيد. يعني تصوّر نكنيد که خدا به داعي از نظر وضع دنيوي او نگاه مي‏كند. اگر کسی وضع درستی ندارد و در اصطلاح به نان شب خود محتاج است، چگونه به او بگویم که برای من دعا کن؟ اگر دعايش به جايي می‎رسید براي خودش دعا می‎کرد.

 مساكين كساني هستند كه در سطح پائيني زندگی می‎کنند و زمين‏گير هم هستند و فرق آن با فقیر اين است ،«إِذا اجْتَمَعَا افْتَرَقَا» که در ادبيّات مي‏گوييم. ديد انساني كه در بستر ماديّت است اين‎طور است که خيال مي‏كند در تشكلات معنوي هم از نظر ارزشي همين ديد وجود دارد و حال اينكه اشتباه مي‏كند. البته اين مستضعف كه مطرح می‎کند استضعاف فكري و فرهنگي ندارد بلکه اينجا استضعاف مادّي را بیان می‎کند. اصلاً و ابداً دست كم نگيرید، دعاي او براي مريض‏هاي شما شفا است. همين کسی که از نظر ماديّت دست‎تنگي دارد، از او بخواه كه براي مريضت دعا كند. اين به اجابت مي‏رسد. اين فکر را نکنی که: كل اگر طبيب بودي، سر خود دوا نمودي؛ او اگر مي‏توانست، پس دعا مي‏كرد تا لقمه‎ای نان به دست بیاورد. نه! ميزان و معيار دارد.

میزان و معیار دعای مسکین

ما در باب دعا داريم، چه بسا دعايي كه  يهودي و نصراني راجع به خودش نسبت به امور مادّي مي‏كند مصلحت نباشد تا خدا به او بدهد. اين يكي از اصول در دعاها است: «وَ عَسى‏ أَنْ‏ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ».[3] من كه در جایگاه خداوند ننشسته‎ام تا ببینم چه خبر است. آن كسي كه حكيم است و با حكمت بالغه‏اش دستگاه وجود را اداره مي‏كند، مي‏داند كه به صلاح هست یا نيست. 

ای کاش به آن نمی‎رسیدم!

علي(عليه‏السّلام): قال: «رُبَّ‏ أَمْرٍ حَرَصَ‏ الْإِنْسَانُ‏ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكَهُ»؛ بسا چيزي كه انسان خواهان آن است ولي وقتي به آن مي‏رسد آرزو مي‏كند و مي‏گويد ای كاش به آن نمي‏رسيدم. 

نعمت در غیر آرزوی انسان!

  «رُبَّ‏ أَمْرٍ حَرَصَ‏ الْإِنْسَانُ‏ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكَهُ»؛[4] اين را امام ششم(عليه‏السّلام) در يك قالب ديگر مي‏ريزد، به اين تعبير: «كَمْ‏ مِنْ‏ نِعْمَةٍ لِلَّهِ‏ عَلَى عَبْدِهِ فِي غَيْرِ أَمَلِهِ وَ كَمْ مِنْ سَاعٍ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ مُبْطِئٌ عَنْ حَظِّهِ»؛ چه بسيار نعمت‏هايي كه خداوند به بنده‏اش عنايت مي‏كند امّا در غير آرزوي او. يعني او اصلاً آرزو نكرده بود و به او مي‏دهد، «وَ كَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أَمَلًا الْخِيَارُ فِي غَيْرِهِ»؛[5] و چه بسيار كساني كه آرزومندِ آرزويي هستند و خير و مصلحت در غیر او است. در روایت دیگری است از علي(عليه‏السّلام) که مي‏گويد: خدا از فوق عرش خود فریاد می‎زند: «يَا عِبَادِي أَطِيعُونِي فِيمَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ»؛ مرا اطاعت كنيد به آن چيزي كه به شما امر كردم، «وَ لَا تُعَلِّمُونِي‏ بِمَا يُصْلِحُكُمْ‏»؛ و نمي‎خواهد به من ياد بدهيد که چه چيزي صلاح شما است، «فَإِنِّي أَعْلَمُ بِهِ»؛ من بهتر مي‏دانم، «وَ لَا أَبْخَلُ عَلَيْكُمْ بِمَصَالِحِكُمْ»؛[6] و من به آن چيزي كه مصلحت شما است که به شما بدهم بخل نمي‏ورزم.

دین؛ مجموعه‎ای به هم پیوسته

غرضم اين است که معارف ما  یک مجموعه است نه یک چیز واحد، يك اتومبيل كه مي‏خواهد حرکت کند نیاز به چرخ و بدنه و موتور و… به هم پیوسطه دارد ، لذا تك تك قطعه ها کارآیی ندارد. در اينجا هم مسئله این است که اگر دعا مستجاب نمی شود در جایی كفر مانع است و در جایی دیگر مصلحت نيست. / حوزه

پی نوشت ها :

[1]. الفردوس بمأثور الخطاب، ج1، ص89

[2]. بحار الأنوار، ج‏59، ص276

[3]. سوره مبارکه بقره، آیه216

[4]. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص22

[5]. بحارالأنوار، ج‏68، ص152

[6]. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص37

 


فرم در حال بارگذاری ...