« وحدت اسلامی | نیجریه » |
مشروب چلو کباب شده
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام دی, 1394استاد انصاریان چگونه مشروب فروشی را به چلوکبابی تبدیل کرد
خداوند متعال در قرآن می فرماید:و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً نساء/110
كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان می گوید: قبل از انقلاب در شهرى منبر مىرفتم که جوانهاى آن شهر به من گفتند: یک مشروب فروشی بزرگ در این شهر است که موجب گمراهی مردم شده است،گفتم: آدرسش را به من بدهید.فردا صبح سوار تاكسى شدم به راننده تاكسى گفتم: مىخواهم به این آدرس بروم، راننده خیلى تعجب كرد و گفت: اشتباه نمىروید؟گفتم: نه، راهى كه مىروم یقین دارم صراط مستقیم الهى است، مىرویم، مىگوییم، قبول كرد، خوش به حالش، قبول نكرد، خدا به ما نمىگوید: چرا مال مرا خوردى، اما براى من كارى نكردى.وقتی رسیدیم دیدم عجب جاى باصفایى است، هنگامی که وارد شدم صاحب کافه گفت: آقا اشتباه آمدهاید!گفتم: نه برادر، اشتباه نیامدهام، آدرس گرفتم و درست آمدم، مگر اینجا فلان کافه نیست؟ –گفت : چرا !گفتم: پس من درست آمدم.گفت: فرمایشی دارید؟من که آن زمان سی و سه سال سن داشتم و جوان بودم گفتم: یک کلام!
گفتم: من فقط یک کلمه میخواهم به تو بگویم، اما باید اول از تو بپرسم، یهودی هستی؟ گفت : نه! مسیحی هستی؟گفت: نه مسلمانم!گفتم: سنی هستی؟گفت: نه شیعه هستم!گفتم : پس میتوانم آن یک کلمه را به تو بگویم،گفت: بگو!
گفتم: پروردگار فرموده: «مؤمنان پیر، نورِ من هستند و من حیا میکنم که نورم را با آتشم بسوزانم، من خدا دیگر از او حیا میکنم»،
گفتم: تو که از شصت سال گذشتی و سر و صورتت پر از سفیدی است، اینجا چه می کنی؟گفت: چکار بکنم؟ تکان عجیبی خورد! همین روایت كار خود را كرد و پیرمرد به سمت خدا برگشت و در یك شب مشروب فروشى تبدیل به چلوكبابى اسلامى شد. 1
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما 2
1. با اقتباس و ویراست از سایت بلاغ
2. حبیب الله چیچیان
فرم در حال بارگذاری ...