« بدترین دشمن ما نفس ماست!وزارت بهداشت اسامی 36محصول غذایی وآشامیدنی »

نظم وانظبات اجتمایی، مدیریت زمان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 4ام آذر, 1392

 

چکیده:

نظام هستی، قوانین الهی و احکام شرعی بر اساس نظمی شگفت آور سامان یافته است. در آموزه های دینی بر این اصل، پافشاری شده و در رأس ارزشهای اسلامی جای گرفته است. آنچه در این نوشته می آید جمع بندی و ارایه آیات و روایاتی است که به گونه ای به موضوع مرتبط می باشند.
گستره نظام از حوزه فردی تا حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در بر می گیرد. امّا در این نوشته روی کرد ویژه ای به این موضوع در حوزه اجتماعی، از نگاه آموزه های دینی شده است.
با نگاه به عالم هستی درمی یابیم مجموعه عالم، یک نظام بزرگ تشکیلاتی است که تحت حاکمیت خداوند قرار دارد و کمترین درهم ریختگی و نابسامانی در آن وجود ندارد. تشکیلاتی که انسان در مسیر پیمودن کمال، نیازمند هماهنگی با آن می باشد. چه اینکه عالم تشریع همسو با عالم تکوین است. لذا آنچه می تواند گرایشهای متفاوت و گاه متضاد را سازماندهی کند و به صلاح جامعه سوق دهد، نظمی است که میان آنها مدیریت نماید. احترام به مرزها و پایبندی به آن، نیاز بشر برای زندگی عاری از تنش می باشد.
در این نوشته پس از بیان تعریف و جایگاه نظم سه اصل هدف، برنامه ریزی و مدیریت به عنوان مؤلفه ها [عناصر] نظم معرفی شده است.
عرصه های نظم به عنوان دومین فصل به نظم شخصی و اجتماعی پرداخته است. در نظم شخصی نیز به نظم محیطی، رفتاری و ارتباطی اشاره شده و خانواده، سازمان و جامعه به عنوان زیرفصلهای نظم اجتماعی یاد شده است.
راه های ایجاد با زیر فصل دینداری، انگیزه، عدالت، الگوسازی، برنامه ریزی، تقویت سیستم های نظارتی، برخورد با قانون شکنان، تشویق و توجه به نیازهای معیشتی سومین فصل این نوشته را تشکیل می دهد.
کارکردها و آسیبها [عوامل بی نظمی] دو فصل بعدی را تشکیل می دهند که آسیب ها شامل زیر فصلهای ذیل می باشد: عوامل زیستی، روانی، عاطفی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و فردی.
پیامدهای بی نظمی و راه های گریز از بی نظمی دو فصل پایانی نوشته را تشکیل می دهد.

کلید واژگان:

نظم، انضباط، نیازهای انسان، ارزشهای اسلام.

نظم و انضباط

نظام هستی، قوانین الهی و احکام شرعی بر اساس نظمی شگفت آور سامان یافته است.
در آموزه های دینی بر این اصل، پافشاری شده و در رأس ارزشهای اسلامی جای گرفته است. آنچه در این نوشته می آید جمع بندی و ارایه روایاتی است که به گونه ای به موضوع مرتبط می باشند.
گستره نظم از حوزه فردی تا حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در برمی گیرد. اما در این نوشته با توجه به روی کرد ویژه به فرهنگ معاشرت، موضوع را در حوزه اجتماعی، از نگاه آموزه های دینی بررسی می کنیم.

تعریف

نظم به معنای ترتیب، آراستگی، سامان و پیوستگی است. این واژه در لغت به رشته درآوردن مهره های جواهر، هم ردیف کردن چیزی با چیز دیگر یا ضمیمه بعضی از آن به بعض دیگر می باشد. ترتیب دادن به هر امری، و از آن میان وزن و ترتیب دادن به سخن، نظم خوانده شده است. به نخی که جواهر یا هر چیز دیگری را به نظم درآورد نظام گفته می شود. اگر کسی در راستای امور خویش استوار نباشد؛ گفته می شود: امورش نظام ندارد. (2) انضباط به معنای سامان گرفتن، بنواشدن و نظم داشتن است. از این رو می توان گفت انضباط برآیند نظم، می باشد.
نظم اجتماعی در بسیاری از ارزشهای دینی نهفته است و امر به آنها امر به نظام است. لذا می توان گستره نظم اجتماعی را در زوایای ارزشهایی چون عدل، وفای به عهد، نماز جماعت و… دنبال نمود.

جایگاه

برای پی بردن به جایگاه و ضرورت نظم و تشکیلات در پیشبرد اهداف بزرگ اجتماعی بایسته است، نخست به سیر آفاق و انفس پرداخت و قانون حاکم بر عالم هستی را به نظاره نشست.
با نگاه به عالم هستی درمی یابیم مجموعه عالم، یک نظام بزرگ تشکیلاتی است که تحت حاکمیت خداوند قرار دارد (3) و کمترین درهم ریختگی و نابسامانی در آن وجود ندارد. (4) تشکیلاتی که انسان در مسیر پیمودن کمال، نیازمند هماهنگی با آن می باشد. چه اینکه عالم تشریع همسو با عالم تکوین است. قرآن می فرماید:
«وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ المِیزانَ» «آسمان را برافراشت و حساب، نظم و میزانی در آن قرار داد.» آن گاه بدون فاصله نتیجه گیری می کند. «اَلّا تَطغَوا فِی المِیزانِ (5) » « تا شما از حد و میزان تجاوز نکنید و از مسیر عدالت منحرف نشوید.»
گستردگی و رشته داری نظم در عالم هستی به درجه ای است که مهمترین دلیل شناخت خداوند که متکلمان بر آن تکیه نموده اند، «برهان نظم» می باشد (6). و خداوند نیز نظم دهنده به امور نام گرفته است.(7)
در تبیین جایگاه و اهمیت نظم همین بس که حضرت امیرالمؤمنین در واپسین روزهای زندگی شریفشان در توصیه به نظم، آن را از ارزشهای برتر اسلامی معرفی نموده و هم ردیف با تقوای الهی قرار می دهند. (8) این سفارش حضرت در راستای امر خداوند به اقامه ی قسط و عدل و رعایت آن در روابط اجتماعی و نهی از ایجاد فساد می باشد. (9) تقوا و نظم هر دو لازمه زندگی بشر است. تقوا برخی از مفاسد بی نظمی و بی انضباطی را از بین می برد ولی نگاه یک سوی به دین و جدا نمودن نظم مداری و تشکیلات، از دین، قادر است ارکان ایمان و معنویت را متزلزل و محیط فاسدی به وجود آورد.
قرآن به اهمیت حفظ نظم و عدم اخلال در مسائل و نیازهای جامعه توجه داده و در قالبهای مختلف به آن اشاره نموده است. به مثل در توجه دادن به اعتدال و دوری از فساد در جامعه، منافقان را فسادگر برشمرده و نسبت به خداوند می فرماید: خداوند فساد در زمین را دوست ندارد. و در جای دیگر از روی آوردن همه مردم به یک وظیفه چون جهاد، و واگذاردن دیگر امور و وظیفه ها، چون کسب دانش دین، منع نموده است. (10)
وفاداری و عمل به قانون و به دیگر عبارت نظم مداری، راه دوری از تنش و برخوردهای بشری است. انسان گرایشهای گوناگونی دارد که با یک دیگر ناسازگارند. آنچه می تواند گرایشهای متفاوت و گاه متضاد را سازمان دهی کند و به صلاح جامعه سوق دهد، نظمی است که میان آنها مدیریت نماید. احترام به مرزها و پایبندی به آن، نیاز بشر برای زندگی عاری از تنش می باشد.
حضرت امیرالمؤمنین می فرمایند: بهترین ادبها آن است که انسان در مقابل حد و مرز خویش توقف نماید و از مرز و اندازه اش پا فراتر ننهد. (11)

مؤلفه ها [عناصر]

نظم دارای محتوا و عناصری است که عرصه های مختلف نظم را می سازد. از آن میان می توان به هدف، برنامه ریزی، مدیریت، انگیزه، قدرت، بهره وری از دستاوردهای دیگران، فرهنگ، اقتصاد سالم، الگو سازی و پست کار، نام برد.

هدف

میان نظم و هدف ارتباط مستقیم برقرار است و بدون آن نظم حاصل نمی شود.(12) هدف، اصلیترین عامل شکل دهنده رفتار، گفتار و شخصیت انسان است. (13) از این روی کارهای بزرگ از هدفهای بلند به جا می ماند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: به اندازه ی نیت[هدف]، از سوی خداوند عطا می شود. (14)
افراد و مؤسساتی که بدون چشم انداز مشخصی روزگار می گذرانند و بدون در نظر گرفتن آرمانی، نیازها را پاسخ گفته و امکانات را به کار می گیرند؛ علاوه بر صرف هزینه های فراوان، موفقیتی را تجربه نمی کنند.
انسان بدون هدف، زمینه شکوفایی استعدادهای خویش را فراهم نمی آورد و هدایت خویش را به دست شانس و اقبال سپرده است. او بر زندگی خویش را کنترل نمی کند؛ در نتیجه احساس ناامیدی و سرخوردگی خواهد نمود.
تردید و دو دلی، احتیاط بیش از حد، ترس از مسایل بزرگ و وسواس در برخورد با آنها، امروز و فردا کردن و دستپاچگی از آفات تصمیم گیری برای کسانی است که هدف را در سرلوحه کار ندارند و در بی نظمی بسر می برند.
لازم به یاد آوری است که برای دست یافتن به هدف تعیین شده، لازم است انگیزه و شوق در شخص ایجاد شود. انگیزه یک منبع انرژی است که تعهدات را در وجود انسان زنده نگاه می دارد و میزان آن وابسته به مقدار شناخت و اهمیت هدف (15)، اعتقاد به آن و فشارهای اجتماعی در رسیدن به هدف، می باشد.

برنامه ریزی

برنامه ریزی شناسایی مسیر حرکت و تهیه نقشه آن است و از شمار مؤلفه های نظم می باشد. با برنامه ریزی می توان گام های بلند، استوار و پیاپی برداشت. زمان دست یازیدن به هدف را کوتاه نمود و ضریب امنیت آن را بالا برد و از سستی، لغزش، دوباره کاری، بی نظمی و غم و اندوه، دوری جست. برای نیل به این مهم باید با دور اندیشی و هدف گذاری عالمانه به گونه ای عمل نمود که همه ی اجزای کار هم جهت گردند و ساختاری نظم یافته حاصل آید.
امام جواد علیه السلام در فرمایشی به اهمیت برنامه ریزی توجه داده و می فرمایند: « هر کس نداند کاری را از کجا آغاز نماید، از به سرانجام رساندن آن درماند».(16)
حضرت علی علیه السلام نیز در سفارش به برنامه ریزی روزانه و صید فرصت های طلایی می فرمایند:
« بپرهیز از شتاب کردن در کارهایی که هنگام انجام دادن آن نرسیده، یا سستی در آن چون انجام دادنش ممکن گردیده؛ یا ستیزیدن در کارهایی که راه راست در آن ناپیدا است، یا سستی ورزیدن آن گاه که آشکار است. پس هر چیز را در جای آن بدار و هر کاری را به هنگام آن بگزار.»(17) و « کار هر روز را همان روز به انجام رسان؛ زیرا که هر روزی را کاری است.» (18) و فرمود: « فرصت چون ابر می گذرد. پس فرصتهای خوب را غنیمت شمرید.» (19)
پس برای دست یافتن به هدف باید فرصت ها را در اختیار خود گرفت؛ و آن را مدیریت نمود. چرا که « کارها در گرو زمان ویژه آنها است». (20) با این همه باید از عجله در امور که از بی برنامگی پرده برمی دارد، اجتناب نمود.(21)
هر فعالیت برنامه دار بشری از کوچک ترین امور فردی تا کلان ترین امور اجتماعی، نیازمند شروطی است. در اینجا به برخی از شروط برنامه ریزی موفق اشاره می شود:
الف) خُرد و عملیاتی نمودن کارها و تقسیم آن میان وظیفه های گوناگون؛ این شرط از شروط پایه ای برنامه ریزی است و دست یابی به آن کار را از نظر کمی و کیفی روشن نموده و باعث جزئی و عینی شدن امور می شود. در نتیجه محاسبه ابزار، نیروها و هزینه ها و زمانبندی کار به گونه ای دقیق ممکن می شود.
حضرت علی علیه السلام در تأکید بر برنامه ریزی و تقسیم کار، به فرزندشان امام حسن علیه السلام سفارش می فرمایند: « هریک از خدمتکارانت را کاری به عهده بگذار و آن را بدان کار بگمار تا هر یک وظیفه خویش بگزارد و کار را به عهده دیگری نگذارد.» (22)
همان حضرت در سفارشی به مالک اشتر افزون بر توجه به تقسیم کار و نقش هر فرد، برای ایفا کنندگان نقش نیز شرایطی بیان نموده و فرموده اند: « و بر سر هر یک از کارهایت مهتری از آنان [کاتبان] بگمار که نه بزرگی کار او را ناتوان سازد و نه بسیاری آن وی را پریشان.» (23)
تأکید فراوان اهل البیت علیه السلام بر تقسیم ساعات به سه یا چهار دسته و برشمردن آن از وظایف افراد عاقلی که خردشان باقی است، اهمیت این امر را روشن می سازد. (24)
ب) ایجاد سازگاری و سازماندهی بخش های تقسیم شده به گونه ای که امکان انجام صحیح کار را فراهم آید. (25) سازگاری و هماهنگی بخش های تشکیل دهنده ی یک کل - که جهت کسب هدف مشترک، ترکیب می شوند - از شرایط پایه ای برنامه ریزی به شمار می آید که توجه ننمودن به این شرط، فعالیت ها را دچار اختلال و شکست می نماید. نمونه این ناهماهنگی و بی نظمی را در جنگ احد مشاهده می کنیم که بزرگترین خسارت های سازمانی را در پی داشت. در این جنگ، واحد تیرانداز برخلاف برنامه مورد تأکید پیامبر صلی الله علیه و آله رفتار نمود و زمینه شکست مسلمانان و شهادت حدود 70تن را فراهم آورد. (26)
ج) ژرف بینی و دور اندیشی، عنصری دیگر از عناصر برنامه ریزی است. چرا که دورنگری، نظم انگیز و برنامه زا است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سفارش به تدبّر در کارها و بیان چگونگی آن می فرماید: « هر وقت به کاری همت می گماری به عاقبت آن بیندیش اگر مایه رشد و سعادت بود پیگیری کن و اگر مایه گمراهی و انحطاط بود از آن صرف نظر بنما.» (27)
حضرت علی علیه السلام نیز سفارش می فرمایند: « فکر کن تا دور اندیش شوی و چون همه جوانب کار برایت روشن شد، آن گاه تصمیم قطعی بگیر.» (28) و « هرگاه در کارهایت بیندیشی، در هر امری نیک فرجام شوی.» (29)
آن حضرت علیه السلام در بیان نتیجه دور اندیشی در مسایل اقتصادی، می فرمایند: « نیک اندیشیدن و برنامه ریزی کردن، دارایی اندک را رشد می دهد و سوء تدبیر، ثروت بسیار را به باد فنا می دهد.» (30)
د) علم، دیگر شرط لازم برای برنامه ریزی و موفقیت در اجرای آن است. دانش مهارتهای مدیریت، بازوی مدیر در برنامه ریزی و پایداری نظم می باشد. از این رو قرآن در پاسخ کسانی که به انتخاب طالوت به پادشاهی اعتراض می نمودند و به خاطر نداشتن تمکن مالی وی را لایق این مقام نمی دانستند، می فرماید: « در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است».(31) حضرت یوسف علیه السلام نیز در هنگام پذیرش مسئولیت در حکومت مصر، جهت اعتماد سازی برای دریافت مدیریت امور خزانه به امانت داری و دانش خویش اشاره می کند و می فرماید: « مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار که من نگهبانی دانا هستم».(32) توجه به دانش در اعطای مسئولیت، نشان اهمیت این امر در برنامه ریزی و مدیریت از نگاه قرآن می باشد. از این روی خداوند در پی بیان دلائل توحید، در ضمن نمونه هایی از اسرار کائنات و نظام آفرینش، برنامه ریزی و نظم دقیق این نظام را در سایه علم و قدرت دانسته و می فرماید: « [هموست که] شکافنده ی صبح است، و شب را برای آرامش و خورشید و ماه را وسیله ی حساب قرار داده. این اندازه گیری آن توانای داناست».(33)
هـ) توکل، به عنوان یک عامل معنوی و تأثیر گذار بر برنامه ریزی، شایسته یادآوری است. هرچند خردهای سرشار و فکرهای فعّال در برنامه ریزی موفقند؛(34) لیک نباید توکل را از یاد برد. امام باقر علیه السلام نقل می فرمایند: هرگاه علی ابن الحسین علیه السلام تصمیم بر انجام حج، عمره، آزاد نمودن یا خرید و فروش بنده ای می نمود؛ وضو می ساخت و دو رکعت نماز استخاره بجا می آورد و در آن سوره ی “الرحمن” و"حشر” را می خواند و چون از نماز فارغ می شد دویست بار از خداوند طلب خیر می نمود. آن گاه سوره ی “قل هو الله"، “ناس” و “فلق” را قرائت می نمود و سپس می فرمود: بار خدایا من به کاری که تشخیص دادم همت گماشتم. اگر تو آن را برای من نیک در دین، دنیا و آخرتم می دانی، برایم مقدّر نما و اگر می دانی آن برایم در دین، دنیا و آخرتم شر است، از آن بازم دار.(35)
شرایط یاد شده انسان را در ساماندهی امور به سوی ارائه یک ساختار نظام مند سوق می دهد و نقش هر یک از اعضا را در سازمان مشخص می نماید. در نتیجه ابهام از بین رفته، از تداخل امور و واگذاری مسئولیت ها کاسته شده و در امور جمعی همکاری اعضا مؤثرتر شده، نظارت ساده می گردد.

رهبری و مدیریت

یکی از عناصر اصلی در نظم اجتماعی، رهبری و مدیریت است. هیچ جامعه و سازمانی بدون نظام و سیستم مدیریتی و کنترلی نمی تواند به کمال خویش دست یابد. حضرت امیر المومنین علیه السلام می فرماید: « مردم را حاکمی باید، نیکو کردار یا تبه کار» (36) مدیریت است که میتواند نقش هدایتی، هماهنگی و نظارت را در جامعه به عهده گیرد و افراد را در آن مسیر قرار دهد. امام رضا علیه السلام می فرمایند: « ما هیچ گروه و هیچ ملتی را نمی یابیم که پایدار مانده و زیسته باشد مگر با سرپرست و پیشوا؛ زیرا در کار دین و دنیای خود از او ناگزیرند… و جز بدو پابرجا نیستند… اگر برایشان پیشوا و سرپرستی درستکار امانتدار و نگهبان گمارده نمی شد، آیین، کهنه شده دین از میان رفته و سنت دگرگون می شد.»(37)
از این رو جامعه و یا هر مؤسسه ی کوچک و بزرگی، عامل مهم نظم و پایداری آن می باشد. چگونگی مدیریت و نظام اجرایی مدیر، زمینه ساز انسجام و یا از هم پاشیدگی جامعه است. حضرت علی علیه السلام در پاسخ مشاوره خلیفه اوّل، جهت بیرون رفتن برای جنگ و ترک مدینه، به این حقیقت اشاره نموده، می فرمایند:« جایگاه زمامدار در این کار، جایگاه رشته ای است که مهره ها را به هم فراهم آورد و برخی را ضمیمه برخی دیگر دارد. اگر رشته ببرد، مهره ها پراکنده شود و از میان رود، و دیگر به تمامی فراهم نیاید.»(38)
تأثیر مدیر و رهبر بر جامعه انسان است که می توان تغییر رفتار مردم و زمانه را برایند مدیریت حاکم دانست. امیرالمؤمنین علیه السلام از این حقیقت این گونه تعبیر می نمایند: « زمامدار همچون رودخانه پهناوری است که رودهایی کوچک از ان جاری می شود. اگر آب آن رودخانه گوارا باشد آب رودهای کوچک گوارا خواهد بود و اگر شور باشد، آب آنها نیز شور خواهد بود.» (39) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرمایند: « مردم به فرمان روایان خویش شبیه ترند تا به پدرانشان.» (40)
دسته ای از روایات، نگاهی ویژه به نقش امام معصوم علیهم السلام در برقراری نظم اجتماعی و دینی دارند و امامت را عامل اساسی برقراری نظم و دوری از هرج و مرج دانسته و با تعابیر مختلف به آن اشاره نموده اند. از آن میان برخی «اطاعت ائمه» را «نظام ملت» (41) و دسته ای «امامت» را «نظام امت» (42) شمرده اند و در برخی دیگر «امام»، «نظام دین» (43) دانسته شده است.
امام معصوم علیه السلام با توجه به عنایت الهی در آگاهی از امور هستی و زوایای مختلف دنیا و آخرت بشر، بیانگر قوانین الهی بوده و سبب نظم و بقای زمین و اهل آن می باشد. در نقلی از امام صادق علیه السلام آمده است: زمین حتی یک روز بدون امامی از ما، که امت بدو پناه برد، باقی نمی ماند. (44) هم ایشان می فرماید: در زمین همیشه حجت هست؛ زیرا مردم را اصلاح نکند مگر حجت و زمین را به سامان نیاورد مگر او. (45)
مدیر شایسته نیازمند ویژگیهایی است که بصیرت، بینش سیاسی، رفق و مدارا، شرح صدر، حسن خلق، قاطعیت، انتقادپذیری، تغافل، امید و استقامت از آن میانند.(46)

عرصه ها

بررسی آموزه های دینی این حقیقت را آشکار می نماید که نظم منحصر به بعدی از ابعاد زندگی بشر نمی باشد. بلکه در عرصه های مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، جریان دارد. با توجه به روی کرد ویژه این نوشته به فرهنگ معاشرت، بیشتر به عرصه های اجتماعی خواهیم پرداخت و به مناسبت به دیگر حوزه ها اشاره خواهیم نمود.

نظم شخصی (فردی)

پیراستگی افکار، کردار و گفتار فرد در زوایای مختلف زندگی شخصی، نظم شخصی است؛ که با نگاه به واقعیت های گذشته و حال مدیریت آینده پدید می آید و در سه بخش محیطی، رفتاری و ارتباطی بروز می نماید.
قدمهای نخستین، نظم، ترتیب و نظم یافتگی ذهن است. در این فرایند مطالب در ذهن طبقه بندی شده و اولویتها روشن می گردد. تأثیر این نظم یافتگی به خوبی در محیط اطراف، گفتار، رفتار و گونه های ارتباط آشکار می شود.
محیطی مرتّب، وجود هر وسیله در جای خود، مرتب بودن کتابخانه، وسایل کار، انباری، کمد لباس، وسایل درون کیف و…، اندیشدن درباره ی محتوای گفتار، چگونگی بیان و زمان آن، توجه به مخاطب و توجه به مهارتهای رفتاری و ارتباطی همه و همه نشان از نظم یافتگی ذهن و گونه هایی از نظم شخصی است.
آموزه های دینی برنامه ای دقیق جهت امور شخصی ارایه نموده اند که رعایت آن شیرینی نظم را به کام خواهد نشاند. این دستورها از ساده ترین امور چون قضای حاجت تا حساس ترین آنها جریان دارد.
مطالعه زندگی انسانهای موفق و صاحب تأثیر این حقیقت را برمی نماید که آنان با حساسیت ویژه ای به تنظیم امور شخصی خویش می پرداختند و با در خدمت گرفتن زمان بر حوادث تسلط یافته؛ از بحرانها به سادگی عبور می نمودند. به مثل نظم در جلوه های زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عینیت یافته و سراسر زندگی ایشان را انضباط بخشیده بود.
امام حسین علیه السلام فرمودند: از پدرم در مورد امور داخلی زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم. فرمود: چون وارد منزل می شد اوقات خود را سه بخش تقسیم می کرد: بخشی را به خدا (عبادت)، اختصاص می داد و بخشی را به خانواده اش و بخشی را به خودش. وقت مخصوص به خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم می فرمود و خواص را می پذیرفت و مسائل و موضوعات را از طریق آنان به عامّه ارجاع می داد و چیزی از ایشان مضایقه نمی کرد و روش آن بزرگوار در این زمان اختصاص یافته به امت این بود که در پذیرفتن به حضور و اختصاص دادن مقدار زمان ملاقات به افراد، اهل فضل را به نسبت فضل و مقامی که در دین داشتند بر دیگری مقدم می داشت.
کسانی که با زندگانی امام خمینی (ره) آشنایند، یکی از ویژگی های زندگی ایشان را نظم می شمارند.
« اصولاً دیدگاه امام در مورد تنظیم وقت زندگی این بود که وقتی انسان به برنامه های خود در زندگی نظم ببخشد مسلماً وجود خود او نظم پیدا میکند. این موضوع در زندگی امام نه برای من بلکه برای دیگران نیز کاملاً محسوس بود. آنقدر که پلیس فرانسه به ما می گفت: ما حتی ساعت های خودمان را با رفت و آمد امام تنظیم می کنیم.
ساعات روز و شب امام چنان تقسیم بندی شده بود که میتوانستیم بدون اینکه امام را ببینیم بگوییم که مشغول چه کاریند.
امام چنان نظمی در امور زندگیشان داشتند که انسان را مبهوت می کردند. این نظم در مسایل سیاسی، اجتماعی، کشورداری و خلاصه در کلیه امور زندگی ایشان به چشم می خورد.»(47)
در اینجا به اختصار به گونه های نظم شخصی اشاره و فراتر از آن، به مجموعه های روایی در این حوزه ارجاع می شود.

نظم محیطی

نخستین مرحله از نظم شخصی نظم محیط است که گستره ی آن از آراستگی ظاهر و لباس تا ترتیب وسایل منزل و محل کار می باشد. آموزه های دینی بر این امر پافشاری نموده و سیره معصومان علیهم السلام نیز آن را تأکید نموده است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند زیبایی و خود آرایی را دوست دارد و بینوایی و فقر نمایی را ناخوش می دارد. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی دهد دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد چگونه؟ فرمود: لباس تمیز می پوشد، خود را خوشبو می کند، خانه اش را گچ می کند، حومه منزلش را می روبد. حتی روشن کردن چراغ پیش از غروب آفتاب، فقر را می برد و روزی را زیاد می کند. (48)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که به عنوان الگویی نیکو برای مسلمانان مطرح می باشند، توجه فراوانی به آراستگی محیط و ظاهر خویش می نمودند. برای کار لباسی داشتند و برای مناسبتها لباسی ویژه.(49) بسیار عطر استفاده می نمودند به گونه ای که پس از گذر از کوچه، افراد از بوی عطر، متوجه گذشتن ایشان از آن مکان می شدند. اگر عطر نمی یافتند پارچه ای را که در آن زعفران خوابانده بودند نم ناک نموده، دستان خویش را با آن خوشبو کرده و به صورت خویش می کشیدند.(50) موها و ریش خویش را شانه نموده و روغن می مالیدند و از بهترین روغن ها برای این امر استفاده می کردند. چشمانشان را سرمه کشیده، چهره را آراسته و در آیینه با آب زلال می نگریستند. (51) رسیدگی به ظاهر را سفارش می فرمودند و در برخورد با افراد ژولیده مو و چرکین لباس، یادآوری می کردند بهره وری از امکانات مادی و نمایاندن نعمت جزیی از دین است. (52)
شاگردان شایسته این مکتب نیز محیطی منظم را به تصویر کشیده و رمز موفقیت را به روشنی نمایانده اند. به عنوان مثال نوه امام خمینی (ره) نقل می کند:
روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیماً خدمتشان رفتم هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی، ایشان همان طور که در حیاط قدم می زدند اخمی کردند و از من پرسیدند چرا با این قیافه به دانشگاه می روی من هم به شوخی گفتم « در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمیتوان رفت» ایشان گفتند: « تو دو تا گناه کرده ای یکی اینکه ریاکار هستی و می خواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلام است.
من هم گفتم: اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند. امام فرمودند: اگر خواستند ایراد بگیرند بگو: خمینی گفته است که باید مرتب به دانشگاه بروی.
امام همیشه دوست داشتند که رویشان آراسته و چهره شان تمیز باشد آنقدر تمیز و نظیف بودن که من هیچ کس را مانند ایشان ندیدم حتی یک بار ندیدم که لکه کوچکی روی لباس سفیدشان باشد.(53)

نظم رفتاری (نظم در رفتار ارتباطی درون شخصی)

تظم در رفتار، حوزه دیگری از نظم شخصی است که تمام رفتارهای شخص را در ارتباط با خود فرا می گیرد. شخصی که در رفتار درونی خویش نظم یافته است با خود اینگونه برخود می نماید. خودشناسی، صداقت با خویش، محاسبه گری خویش، حفظ عزت نفس و خود کنترلی.(54) چنین افرادی علاوه بر موارد یاد شده، در کردار روزانه خویش منظم می باشند. مواردی چون نظم در عبادت، نوشتن، خوردن، راه رفتن، خوابیدن و قضای حاجت از این دستند که مورد تأکید دین قرار گرفته و برای آن برنامه و ترتیبی ویژه ارایه گردیده است.
یکی از جلوه های نظم رفتاری، انجام کارها، سر ساعت و در زمان خود می باشد که باید با برنامه ریزی دقیق، رده بندی و مقدم داشتن امور مهم، تنظیم شود. جهت کارآمدی این برنامه باید از پرداختن به امور کم اهمیت، دوری جست چرا که به تعبیر امام علی علیه السلام « هر کس به امری که مهم نیست بپردازد، آنچه را که اهمیت دارد از دست می دهد.»(55) و به عبارتی دیگر «ترک امور بی اهمیت، زمینه ساز رسیدن به کارهای سودمند است».(56)
یادآوری این نکته ضروری است که انسان های نظم یافته در برخورد با حوادث و اتفاق های پیش بینی نشده با اولویت سنجی و جابجایی برنامه در دستیابی به هدف تلاش می نمایند. از این روی برنامه کاری نباید به گونه ای تدوین شود که هیچ جایی برای تغییرات احتمالی در آن دیده نشده باشد. توجه به این قابلیت در برنامه ریزی های تحلیلی و برای کسانی که در ابتدای این راه اند ضروری به نظر می رسد. با توجه به رویکرد نوشته (نظم اجتماعی) به ذکر چند نمونه از نظم رفتاری بسنده می شود.

نظم در خوردن

فراوانی آموزه های دینی در توصیه ی به سر وقت غذا خوردن و خودداری از ریزه خوری میان وعده های غذایی، تأکید بر خوردن صبحانه و شام (57)، شستن دستان پیش از غذا و بعد از آن (58)، خشک ننمودن دست پس از شستن برای غذا (59)، یاد الهی پیش از خوردن و حمد پس از آن،(60) آغاز نمودن و پایان دادن غذا با نمک (61) بلند نشدن از میانه غذا (62)، نخوردن با دست چپ (63) همه نشان از توجه دین به نظم در امور جاری زندگی و همچنین بهداشت می باشد.
امام امیرالمومنین علیه السلام به کار گرفتن برنامه ای مشخص برای زمان شروع و دست کشیدن از غذا، میزان جویدن و دستشویی رفتن پس از خواب را، زمینه بی نیازی از پزشکی می دانند. (64) هم ایشان، تعادل جسم، تندرستی و استواری اندیشه را حاصل میانه روی در خوردن برمی شمارند.
تأکید روایات بر زمان خوردن برخی از غذاها و میوه ها یا جمع نمودن بین عده ای از خوراکی ها یا همخوری نکردن برخی دیگر، به روشنی پافشاری اسلام بر نظم در خوردن را می رساند.
زندگانی پر فراز و نشیب، ولی منظم رهبر کبیر انقلاب (ره)، نظم در خوردن را نیز مورد توجه قرار داده و برای زمان آن برنامه ریزی نموده است. خانم دباغ در این باره می گوید:
« حضرت امام همیشه ساعت نه شام می خوردند یک بار فیلمی از سخنرانی شهید مفتح در مسجد قبا و راهپیمایی مردم آورده بودند. من خواستم این فیلم را ببینم. به همین دلیل زودتر از وقت خدمت امام رسیدم و برخلاف معمول که منتظر می ماندم تا ایشان بگویند: شام و من آن را برم؛ گفتم: حاج آقا! شام را بیاورم؟ ایشان نگاهی به ساعت کردند و گفتند تا شام بیست دقیقه مانده است.» (65)
روزی ساعت غذای امام رسیده و سفره پهن شده بود ولی در تهیه غذای تأخیری پیش آمد. غذا پس از مدتی مهیا شد. خدمت ایشان بردیم. آقا در حالی که مشغول خوردن سبزی بودن عذرخواهی نموده و فرمودند: زمان خوردن غذا گذشته است. (دکتر قنسولی به نقل از دختر امام خانم فریده مصطفوی)

نظم در عبادت

عبادت نیاز روح، صفای دل و زمینه ساز ارتباط با عالم ماوراء ماده و خالق هستی است. ترتیب و نظم ویژه ای که در این امر فردی لحاظ شده نشان از جایگاه نظم در رفتار شخصی است. (66) وقت ویژه برای روزه، نمازهای روزانه و آیات، تأکید بر بجای آوردن نماز در اوّل وقت، شرایط ویژه مکان و لباس نمازگزار، توجه به قبله در نماز، مسواک زدن، زینت نمودن، استفاده از عطر و انتخاب مکانی ویژه برای این عبادت در منزل و مانند آن همه جلوه ای از نظم در عبادت است.
توجه به ظرافت های نظم انگیز در عبادتی چون نماز به درجه ای است که امام صادق علیه السلام از یاران خویش قبیح می دانند که نتواند پس از عمری یک رکعت نماز با شرایط بجا آورد.
بنگرید:
« حمّاد بن عیسی می گوید: روزی امام صادق علیه السلام به من گفتند: ای حمّاد آیا می توانی نیکو نماز بگزاری؟ حمّاد می گوید، گفتم: آقای من، بنده کتاب حریز که در امر نماز نوشته شده حفظم. حضرت فرمودند: اشکالی ندارد. بپاخیز و نماز بگزار!
حمّاد گوید: روبه قبله ایستادم و در مقابل حضرت نماز را آغاز کردم. رکوع رفتم و سجده نمودم. حضرت فرمودند: حماد! نیکو نماز نگزاردی. چقدر زشت است شخصی از شما، شصت یا هفتاد سال از عمرش گذشته باشد ولی یک نماز با شرایط کاملش بجا نیاورده باشد.
حمّاد گوید: در درونم احساس حقارت کردم و گفتم: فدایتان شوم، پس شما نماز را به من بیاموزید!
امام صادق علیه السلام رو به قبله و استوار قرار گرفت و تمام دست را در حالی که انگشتانش بهم چسبیده بود بر ران نهاد. قدم ها را تا فاصله سه انگشت باز، به هم نزدیک نمود. تمام انگشتان پایش را رو به قبله قرار دارد و از قبله منحرف ننمودشان و با خشوع گفت: «الله اکبر». آنگاه حمد و« قل هوالله» را به ترتیل خواند. سپس اندکی به اندازه اینکه نفس بکشد در حالی که ایستاده بود درنگ نمود. آنگاه دستانش را تا برابر صورتش بلند نمود و در حالت ایستاده گفت:«الله اکبر». سپس به رکوع رفت و در حالی که انگشتانش باز بود تمام کف دست را بر زانوها نهاد و آنها را به عقب راند و به گونه ای پشتش صاف شد. اگر قطره آبی یا روغنی بر پشتش می افتاد، به خاطر همواری، نمی لغزید. گردنش را کشید و نگاهش را فروانداخت سپس با ترتیل سه بار تسبیح گفت و فرمود:«سبحان ربی العظیم و بحمده».
سپس صاف ایستاد و چون قرار گرفت، گفت: «سمع الله لمن حمده». سپس در حال قیام تکبیر گفت و دستانش را تا برابر صورتش بالا آورد. آنگاه سجده نمود و دستانش را گشود و در حالی که انگشتانش بسته و مقابل زانوها و برابر صورتش قرار داشت، سه مرتبه گفت: «سبحان ربی الاعلی و بحمده» در این حال، هیچ یک از اعضای بدنش را بر عضو دیگر قرار نداده بود و بر هشت عضو سجده نمود… سر از سجده برداشت و چون در حال نشسته آرام گرفت، گفت «الله اکبر» سپس بر ران چپ نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ نهاد و گفت: «استغفرالله ربی و أتوب الیه». در حالی که نشسته بود تکبیر گفت و به سجده دوم رفت و آنچه در سجده اول گفته بود، بیان داشت و عضوی از بدنش را بر عضو دیگر قرار نداد. نه در رکوع و نه در سجده. دستها را چون بال قرار داده و ساعدها را بر زمین ننهاد. به این ترتیب دو رکعت نماز گزارد و در حالی که انگشتان دستش بهم چسبیده به تشهد نشست و چون تشهد خواند، سلام داد و گفت: حمّاد! اینگونه نماز بگزار.» (67)

نظم ارتباطی

ایجاد ترتیب و نظم در برقراری ارتباط با دیگران در حوزه گفتار، رفتار، وعده ها و پیمان ها، نظم ارتباطی و شاخه ای از نظم شخصی است.
آراستن ظاهر در مواجه با دیگران، برخورد نیک و رعایت مهارت های رفتاری و گفتاری در برخورد با دیگری، پایبندی به وعده ها و رعایت پیمان ها از مصادیق نظم ارتباطی است که مورد تأکید دین قرار گرفته است.
حضرت علی علیه السلام در سفارش به کوچکترین وظیفه در ارتباط با دیگران فرمودند: هرگاه یکی از شما نزد برادر مسلمانش می رود باید خود را بیاراید همان گونه که برای بیگانه خود را می آراست. بیگانه ای که شخص دوست دارد آن بیگانه او را در بهترین وضع ببیند.(68)
در اینجا به ذکر دو نمونه از نظم در این حوزه بسنده می شود. ظرافتهای بیان شده در این امور بیانگر ضرورت برقراری ارتباط نظم یافته است.

نظم در گفتار

نظم در گفتار جلوه ای از نظم شخصی، در حوزه ی ارتباطی است. برای دست یافتن به این نظم باید دقت نمود که چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ کی بگویم؟ و چه مقدار بگویم؟ (69) رام نمودن زبان و نظم دادن به سخن و اندیشه ی پیش از گفتار، از تراوش های ذهن نظم یافته است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند:
« زبان را با دل یکی گردانید. شخص باید زبان خود را نگاه دارد، که این زبان، به صاحبش قصد سرکشی دارد. به خدا نمی بینم بنده ای را که پرهیزگار بود و پرهیزگاری اش وی را سود دهد، مگر آنگاه که زبان خویش را در کام کشد. زبان مرد با ایمان در پس دل اوست و دل منافق از پس زبان اوست. چه اینکه، مرد با ایمان چون خواهد سخنی بر زبان آرد، در آن نیک بیندیشد، اگر نیک است، آشکارش کند و اگر بد است پنهانش دارد؛ و منافق آنچه به زبانش آید می گوید و نمی داند چه به سود اوست و چه او را نشاید.»
آموزه های دینی به ابعاد مختلف نظم در گفتار توجه نموده اند، به درجه ای که نظم ظاهری کلام را نیز از شمار نیکویی های کلام به شمار می آورند. حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: «نیکوترین سخن، آن است که نظم (ترتیب و ترکیب) نیکویش آن را زینت بخشد و خاص و عام آن را بفهمند.» (70)

پایبندی به پیمان ها

پایبندی به پیمان ها، وعده ها و امانت ها، نشان از تعهد و نظمی درونی است و از دینداری صاحبش در حوزه ارتباطات پرده بر می دارد. حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که امانت دار نیست ایمان ندارد و کسی که به تعهدش پایبند نیست دین ندارد.(71) و فرمودند: زیادی نماز، روزه، حج، بخشش و ناله های شبانه ی اشخاص ننگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها نگاه کنید.(72)
گستره امانت، از گفتگوی خصوصی تا سرپرستی امتی را فرا می گیرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتر دو نفر با هم می نشینند، آنچه میانشان می گذرد امانت خداست. پس، جایز نیست که یکی از آنها برخلاف میل برادرش آنچه در آن محفل گذشته، افشا کند.(73)
حساسیت امانت داری و تأثیر آن بر زندگی انسان به میزانی است که اگر شخصی نسبت به مسئله ای متعهد شد، باید به آن پایبند باشد هر چند شخص مقابل بدترین انسان ها، باشد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر ضارب و قاتل علی علیه السلام مرا امین شمارد و از من نصیحت بخواهد و با من مشاوره کند و من قبول نمایم، امانت را أدا خواهم کرد. (74) توصیه آموزه های دینی بر این امر تا بدانجا است که مقابله به مثل در این امر را روا نمی شمارند و توصیه می نمایند اگر کسی تو را امین شمرد هر چند به تو خیانت نموده، تو به او خیانت ننما و اگر راز تو را فاش نموده، تو سرّش را فاش مساز.(75)
پیام آور صدیق و راستی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنان در پایبندی به قرار و ادای امانت استوار بود و بدان اهتمام داشت که در جزئی ترین امور نیز خلف وعده نکرد و پیش از نزول وحی به «امین» شهرت یافت. (76)
پایبندی به امانت در بیت المال بسیار حساس و از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است. از این رو در سیره عملی ائمه اطهار علیه السلام و بزرگان دین نمونه های فراوانی را سراغ داریم که بدون هیچ گونه مسامحه بر رعایت امانت پافشرده اند. در این باره از زندگی رهبر فقید انقلاب نقل می کنند:
زمانی که امام در نجف اشرف بودند و فرزند والا مقامشان حاج آقا مصطفی شهید شدند خانواده ی امام قصد داشتند از طریق بیت امام با تهران تماس بگیرند. اما ایشان حتی در آن موقعیت به صراحت به خانواده خود گفتند:« تلفن بیت، از بیت المال است و خواست شما برای استفاده از آن، امری شخصی است. بنابراین تماس از طریق آن جایز نیست».(77)

نظم اجتماعی (جمعی)

نیازهای مادی و معنوی انسان، او را به «زندگی اجتماعی» کشانده است. وی جهت بهره گیری از تجربه ها و خدمات دیگران، نیازمند ارتباط با آنها است و برای دوام ارتباط و زندگی جمعی، نیازمند ضابطه و قانونمند نمودن روابط اجتماعی است. بدون قانون و نظم و پایبندی به آن، شالوده زندگی اجتماعی از هم خواهد پاشید و اجتماع از بین خواهد رفت. از این روی، معاشرتی انضباط یافته برای افراد در نهادهای مختلف اجتماعی امری ضروری است و بر تمام اعضای جامعه است که از هنجارها، ارزشها و قوانینی که اساس جامعه را تشکیل می دهند پیروی نمایند.
انضباط مورد تأکید ما انضباطی است که جهت و مسیر الهی داشته باشد و هیچ مانعی بر سر راه شکوفایی استعدادهای انسان ایجاد نکند. رساله حقوق امام سجاد علیه السلام نمونه ای کامل از وظایف و حقوق یک مسلمان آموزه های اسلامی در تبیین نظام اجتماعی، سعادت واقعی جامعه را نشان داده است. با مطالعه این قوانین به نظمی شگفت انگیز در روابط اجتماعی دست می یابیم. برخی از مصادیق آن در پی می آید.

خانواده

خانواده ی مورد تأیید اسلام دارای نظمی ویژه است. در این خانواده هر یک از اعضا جایگاه خویش را دارد و مرزها در این نهاد کاملاً مشخص می باشد. هیچ گونه تعرّضی به جایگاه یک دیگر وجود ندارد. مرد نقش مردانه و پدری خویش را ایفا می کند و زن نقش همسری و مادری را. فرزند نیز جایگاه و نقش خویش را دارد. تمام اعضای خانواده از جایگاه یکدیگر آگاهی دارند و به آن احترام می گذارند.
زندگی مسالمت آمیز در خانواده جز در سایه رعایت حقوق یکدیگر و پذیرش اصول و ضوابط آن امکان پذیر نیست. آگاهی نداشتن از حقوق خانواده و توجه نکردن به نظم حاکم بر آن، موجب برخوردها و کشمکش هایی می شود که بنیاد خانواده را از هم خواهد پاشید.
حقوق زن و شوهر بر یکدیگر از نمونه های بارز نظم اجتماعی در نهاد خانواده است. برخی از این حقوق در حوزه فقه و قانون مطرح می شود و برخی دیگر جنبه اخلاقی دارد و پایبندی به آن شیرینی زندگی را در پی خواهد داشت. در اینجا به برخی از این حقوق اشاره می شود.
حق نفقه، از حقوق زن بر شوهر و همچنین از حقوق فرزند و پدر و مادر نیازمند، می باشد. (78) این حقوق در نگاه سیستمی به نظام های اقتصادی و تربیتی اسلام، نشان از نظمی ویژه در احکام دینی دارد. چرا که زن در خانواده دارای نقشی خاص است که تسهیلات ویژه ای را می طلبد. زن برای گرم و آرام نگاه داشتن بنیادی ترین واحد اجتماع یعنی خانواده، نیازمند آسودگی خاطر در امور اقتصادی است تا بتواند به پرورش و تربیت نسلی سالم بپردازد. تعالی و سلامت نسل آینده را تضمین نماید و با بستر سازی های لازم، کانون آرامی برای همسر و فرزندان فراهم آورد. به دیگر سخن، هدف این است که زن، مطابق با طبیعت خود برای رسیدن به کمال شخصیتی، عمده ترین مسئولیت خویش را در خانواده بجوید و برای لقمه ای نان به فعالیتهای اقتصادی دست نزند. بلکه حضور او در اجتماع بر اساس نیازهای اجتماعی و با حفظ شخصیت و موقعیت ویژه اش باشد.
این نکته قابل توجه است که پرداخت نفقه ی واجب از سوی مرد، برای وی حقی جهت اجبار همسر، در انجام کارهای منزل و مانند آن ایجاد نمی کند.(79)
مرد علاوه بر نفقه، باید با همسر خویش، خوش رفتار باشد. یعنی علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی زن، باید نیازهای روحی وی را نیز تأمین نماید. قرآن می فرماید:
« با آنها (همسران) به شایستگی رفتار کنید؛ و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار می دهد».(80)
امام زین العابدین علیه السلام در رساله حقوق، که به برخی از یاران خویش نوشتند، فرموده است:
«حق زن، این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی که این نعمتی است که خداوند به تو داده؛ پس او را گرامی داری و با وی نرمی کنی، هرچند حق تو بر او واجب تر است امّا حق وی بر تو این است که با او مهربان باشی».(81)
همسر امام خمینی (ره) درباره برخورد اخلاقی امام با ایشان می گوید:
«احترام مرا نگه می داشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من می گفتند: جارو نکن. اگر می خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم می آمدند و می گفتند: بلند شو تو نباید بشویی… من پشت سر ایشان اتاق را جارو می کردم… روی هم رفته باید بگویم: امام جارو کردن، ظرف شستن و حتی شستن روسری بچه خودمان را هم وظیفه من نمی دانستند. اگر به جهت نیاز گاهی به این کارها دست می زدم ناراحت می شدند و آن را به حساب نوعی اجحاف نسبت به من می گذاشتند. حتی وقتی وارد اتاق می شدم، به من نمی گفتند در را پشت سرتان ببندید. صبر کنید تا بنشینم و بعد خودشان بلند می شدند و در را می بستند.
امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی کردند. هفته اوّل یا ماه اوّل به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش. امّا آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرّمات را ترک کنی یعنی گناه نکنی.» (82)
از سوی دیگر بر زن است که مطیع شوهر باشد و تا آن جا که اطاعت شوهر، نافرمانی خداوند نباشد، از دستوراتش تخلف نکند. زن نباید بدون علت شرعی از تمکین سرباز زند و آن را وسیله ای برای انتقام و یا تسلیم مرد قرار دهد. همچنین لازم است برای خروج از منزل، نظر شوهر را جلب نماید.
زنی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: ای فرستاده خدا! حق شوهر بر زن چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه طاعتش کند و نافرمانیش ننماید و چیزی از خانه اش بدون اجازه او صدقه ندهد و بدون اجازه ی او روزه مستحب نگیرد. و خود را در هیچ حال از او دریغ ننماید و از خانه بدون اذن او خارج نشود.(83)… و اینکه بهترین عطر را استفاده نماید و بهترین پیراهنش را بپوشد و به بهترین زینت هایش خود را بیاراید… (84)
مطیع بودن زن در برابر شوهر به آشپزی، لباس شویی و پینه کردن لباس نیست. (اینها مربوط به تفاهم و همکاری است.) بلکه به اطاعت و تمکین او در محدوده زناشویی می باشد.
اسلام از تحمیل کار منزل به زن منع نموده ولی اخلاقاً زن متعهد است اراده خانه را به دوش کشد. چراغ خانه را روشن نگاه دارد و به کار تهیه غذا و آشپری برسد. از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تقسیم وظایف و کارهای منزل علی و فاطمه سلام الله علیها، امور درون منزل را به فاطمه سلام الله علیها و فعالیتهای برون خانه را به حضرت علی علیه السلام سپردند.(85)
مسایل خانواده نمادی از نظم حاکم بر برنامه های اسلام است که در پرتو آن، زندگی سالم ممکن می گردد. علاوه بر حقوق متقابل زوجین که به آن اشاره نمودیم در تعلیم و تربیت فرزند، حضانت کودک، محرمیت، وراثت، مسایل اقتصادی، مشاوره و ولایت در خانواده، بهداشت و تنظیم خانواده، رفع اختلافات و طلاق، نظم ویژه ای پدیدار می باشد. (86) پایبندی به حجم نگاشته، ما را از بر نمودن این ویژگیها منع می نماید.

سازمان

سازمان (87) یک سیستم اجتماعی است که حیات آن بسته به نظم حاکم بر آن می باشد. بدین معنا که بقای آن در گرو نظم درون سازمانی و ارتباط و انسجام، میان فعالیتها درونی و هماهنگی با محیط است.
مدیریت، هدف و برنامه ریزی از اصول اساسی در سامان یافتن و موفقیت سازمان است. که پیشتر از آن سخن گفتیم.
در سخن از مؤلفه ها، به نقش رهبری و مدیریت در ایجاد نظم اشاره نمودیم. از آنچه گفتیم روشن گشت مدیریت در سیستم های اجتماعی از جمله سازمان، اصلی اساسی است.(88) مدیر باید کارآمد بوده و بتواند در راه رسیدن به هدف درست برنامه ریزی نماید و آن را به بهترین صورت به اجرا گذارد. به دیگر سخن مدیریت باید بتواند مراحل برنامه ریزی را (که پس از این یاد خواهد شد) در عمل پیاده نماید. دستورالعملهایی که امام امیر المؤمنین علیه السلام به کارگزاران خویش می دادند سندی زنده از وظایف یک مدیر در حکومت اسلامی است. دستورالعملهایی که بیانگر نظم در زوایای مختلف مدیریتی می باشد. از آن میانند: عدم تعدی از حیطه مدیریتی، قاطعیت همراه با مدارا، انتخاب مسئولین خیر اندیش، امین و مهربان، برنامه ریزی، شایسته سالاری، تقسیم کار، نظارت دقیق بر امور مسئولان، تساوی در نگاه به افراد، توجه به افراد ضعیف، عدالت در رفتار، برخورد مناسب با کردار نیکوکارانت و بدکاران و…(89)
نظارت در سازمان های امروزی به علت ارتباط تنگاتنگشان با انضباط (تنظیم هماهنگ رفتار افراد) دارای اهمیت است. اگر اجرای امور در سازمانها تصادفی باشد، آنها نمی توانند به طور مؤثر فعالیت کنند.
انضباط هم در نتیجه فضاهای فیزیکی سازمانها و هم با برنامه ریزی دقیقی که به وسیله جداول زمانی تفصیلی صورت می گیرد افزایش می یابد. زیرا فعالیتهای تعداد زیادی از افراد را با همدیگر در یک مجموعه تنظیم می کنند.
در نظم اجتماعی و انضباط سازمانی، اطاعت از اوامر قانونی مقام بالاتر (رهبر یا مدیر) امری ضروری است. قرآن کریم در یادآوری این مسئله به نمونه ای اشاره می نماید که مؤمنان اگر در کاری جمعی، وارد شدند بدون هماهنگی و اجازه مدیر، از مجموعه خارج نمی شوند. حرکت رهبر جامعه را نگاه داشته و حتی در گفتارشان با وی رعایت ادب می نمایند. بنگرید:
« جز این نیست که مؤمنان کسانی اند که به خدا و پیامبرش گرویده اند و هنگامی که با او بر سر کاری اجتماع کردند، تا از وی کسب اجازه نکنند نمی روند. در حقیقت، کسانی که از تو کسب اجازه می کنند؛ آنند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس چون برای برخی از کارهایشان از تو اجازه خواستند، به هر کس از آنان که خواستی اجازه ده و برایشان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده ی مهربان است.
خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی [دیگر] قرار مدهید. خدا می داند [چه] کسانی از شما دزدانه [از نزد او] می گریزند. پس کسانی که از فرمان او تمرّد می کنند بترسند که مبادا بلایی بدیشان رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند.» (90)
پیشتر درباره برنامه ریزی سخن گفتیم، اینجا با نگاهی ویژه به برنامه ریزی سازمانی اشاره می نماییم.
برنامه ریزی در یک موسسه عبارت است از فرایند گردآوری اطلاعات و در نظر گرفتن فرضهای مختلف و تدوین و تنظیم فعالیتهای لازم برای تحقق اهداف مؤسسه. که برای دست یافتن به آن باید مراحل ذیل مورد توجه قرار گیرد. (91)
در گام نخست باید هدف به روشنی مشخص گردد و واقعیات و اطلاعات تاثیر گذار بر آن گردآوری شود.
گام بعد، تصمیم سازی است. در این مرحله باید امور ذیل را مورد توجه قرار داد.
الف) تجزیه و تحلیل اطلاعات و تدوین کلیه حالات و صورتهای احتمالی اجرا و نتایج ممکن؛ بدون ملاحظه محدودیتها؛
ب) پروراندن مسیرها به گونه ای که منجر به تحقق اهداف گردد؛
ج) ارزیابی راهها و نتایج و انتخاب بهترین بر اساس منابع موجود و ممکن؛
د) تدوین معیارها و ضوابط واقعی، معقول و قابل اجرا.
گام دیگر، سازماندهی نیروها و تعیین حدود وظایف آنها است. در این مرحله باید افراد مرتبط با کارمشخص شده و وظیفه هر یک تعیین گردد و برنامه به بهترین روش به آنها ابلاغ و تفهیم شود و از درک و پذیرش آنها از موضوع اطمینان حاصل گردد.
گام پایانی، نظارت است که امور ذیل را در برمی گیرد.
الف) ارزیابی مداوم برنامه اجرایی و اطمینان از عدم انحراف در مسیر هدف؛
ب) بررسی و علت یابی نتایج در صورت اختلاف با نتایج مورد نظر جهت مهار خطاها؛
ج) تغییر برنامه جهت دست یابی به هدف.
در پایان گفتنی است که سازمان از جهتی نیازمند تربیت و کنترل صحیح کارکنان و از جهت دیگر تنبیه خطاکاران است. تا در سایه آن انضباط در محیط سازمان حاکم گردد.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر توصیه می فرمایند:
« هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوی باشند؛ زیرا این کار سبب می شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بی رغیب شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند.»

جامعه

نظم در جامعه عبارت است از اطاعت همه اعضای جامعه از قوانین و هنجارها و ارزش هایی که اساس جامعه را تشکیل می دهند. این معنی مفاهیمی چون هماهنگی، انسجام و تعادل در روابط اجتماعی را شامل می گردد.
روشن است که نظم در جامعه وابسته به عواملی چون قوانین و ارزشهای حاکم بر جامعه، حکومت و… است.

نقش حکومت و قوانین در نظم جامعه

مترفی ترین قوانین و مقررات اگر زمینه اجرا پیدا نکنند ارزشی نخواهند داشت. قانون آنگاه منشأ فایده خواهد بود که بطور کامل و یکسان همه جا و در مورد همه به اجرا درآید.
جوامع انسانی سعی در ایجاد تشکیلاتی جهت تنظیم روابط اعضای جامعه داشته اند که آن را حکومت می نامیم. جامعه با نبود نظام صالح و سیستم شایسته، هرگز روی آرامش و نظم را نخواهد دید و به نظم نخواهد گرایید. از این روی امام علی علیه السلام می فرمایند: جامعه را چاره ای از رهبر نیست خواه نیک یا فاسد»
از سوی دیگر سیستم و قوانین فاسد نیز مفید نظم در جامعه نخواهد بود و راه به جایی نخواهد برد هرچند زمامداری صالح داشته باشد. این مسئله را چنین می توان به تصویر کشید که:
تشکیلات و نظامهای اجتماعی نسبت به افراد جامعه چون خیابانها و کوچه های یک شهر نسبت به مردم آن می باشد. هر شهری به هر گونه خیابان کشی شده باشد، مردم آن مجبورند از پیچ و خم همان خیابانها حرکت کنند. افراد توانمند و مبتکر تنها می توانند، نزدیکترین راه را انتخاب کنند نه بیشتر.
اگر زمامداران صالحی در رأس سازمانهایی قرار گیرند که دارای نواقصی باشند، تفاوت کار آنها با دیگران همان اندازه است که یک نفر بخواهد از میان خیابانهای پرپیچ و خم و نامنظم نزدیکترین راه را انتخاب کند. مگر اینکه بتوان سیستم را دگرگون سازد.» (92)
رابطه ی حکومت و نظم عمومی، یک رابطه ی دو طرفه است. همانگونه که حاکمیت نقش اساسی در تحکیم انضباط اجتماعی دارد و مهمترین ضمانت اجرای مقررات است، انضباط عمومی و نظم پذیری نیز مهمترین عامل دوام یک سیستم حکومتی است.
در یک نظام اجتماعی که نابرابریها به طور آشکار بزرگ نیستند و فرصت زندگی کامل و رضایت بخشی برای همه به طور کلی وجود دارد اگر آزادی با برابری هماهنگ نگردد و اگر بسیاری از مردم زندگی خود را تا حد زیادی تهی از ارضای شخصی بیابند بسیار متحمل است که رفتار انحرافی متوجه هدفهایی گردد که از نظر اجتماعی ویرانگرند.
علم نوین جامعه شناسی «نظم اجتماعی» را عنوان اصل موضوع قرار داده، به این معنا که روابط خاص و نظم و تربیتی بین گروه ها مختلف جامعه و افراد آن وجود داشته باشد، و بدون وجود این گونه نظم و روابط بین گروه ها جامعه چیزی جز هرج و مرج و نابسامانی نخواهد بود. (93)

راه های ایجاد

نظم به خودی خود ایجاد نمی شود. بلکه وابسته به عواملی است که هر یک در به وجود آمدن و بقای آن تأثیرگذار است.
روح و فکر نظم یافته، در برون انسان ظهور می یابد (94) و از دیگر سوی ظاهر بی سامان، در آشفتگی روح و پریشانی فکری تأثیر دارد. به دیگر سخن، ظهور نظم در سخن، رفتار و زندگی انسان، ریشه در دل و جان وی دارد و روح آشفته نیز از ظاهری بی سامان سرچشمه می گیرد.
اگر در زندگی مان، رفتار و حرکتمان، نظم بدهیم، فکرمان هم بالطبع نظم می گیرد. وقتی فکر نظم گرفت و انسان در زندگی نظم داشت، یقیناً از آن نظم فکری کامل الهی هم برخوردار می شود. (95)
ایجاد نظم در رفتار وابسته به اموری است که در پی می آید: (به برخی از این امور در بخش مؤلفه ها اشاره شد که دیگر تکرار نمی شود.)

دینداری

مهمترین عامل مؤثر بر ایجاد نظم وجود یک سلسله باورها و ارزشهای دینی است.
در نتیجه التزام به تعهدات دینی (96) بهترین و کامل ترین روش برای ایجاد نظم در فرد و جامعه است. چرا که بین دین حقیقی و نظم، هماهنگی تنگاتنگی وجود دارد تا جایی که می توان گفت انسان مؤمن، مصداق عینی و کامل انسان منظم است. در بررسی صفات مؤمن به نقطه های روشنی برمی خوریم که تنها وجود یکی از آنها کافی است که مؤمن را به بهترین و بالاترین وجه ملزم و مقید به رعایت نظم نماید. به عنوان نمونه، آموزه های دینی، مؤمن را از هرگونه لغو و بیهودگی روی گردان می دانند. (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌… وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‌) (97) بدین معنی که تمام فعالیتها و خطوط زندگی وی، هدف مفید و سازنده ای را دنبال می کند و سر درگم و بی هدف روزگاری بی نظم را تجربه نمی نمایند.
آیات نخستین ” سوره مؤمنون ” به صفات این دسته از انسانها اشاره می نماید. تأمل در این ویژگیها به روشنی حضور نظم در زندگی یک انسان مؤمن را به تصویر می کشد. بنگرید: «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ‌» «همانان که در نمازشان فروتنند.»
“خشوع” حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر حقیقت ارزشمند و مهمی در انسان، آشکار می شود. پس معنای آیه این است که مؤمن وقتی به نماز می ایستد آنچنان به پروردگارش توجه می نماید که از غیر او جدا می گردد. این حالت بر اعضای و جوارحش نیز تأثیر گذاشته و خاشع می شود.
پس مؤمن می تواند بر اندیشه خویش نظمی را حاکم سازد. وقتی به نماز می ایستد تمام افکار خویش را به سوی حق معطوف می دارد و غیر از او را اندیشه نمی نماید. به گونه ای که ظاهرش نیز تراوشی از درون وی و فروتن است.
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ‌» «و آنان که زکات می پردازند.»
مؤمنان در مسایل مالی نیز دارای نظمی ویژه هستند. خود مصرف می نمایند ولی در اموالشان حقی نیز برای سائل و محروم قرار می دهند.
(وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ‌ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ‌) « وکسانی که پاکدامنند. (دامان خود را حفظ می کنند.) مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آورده اند، که در این صورت بر آنان نکوهشی نیست.»
خداوند از سر حکمت غرایزی را در وجود انسان به ودیعت نهاده است که میانه روی در بهره وری از آن در راستای نظام احسن و مقام انسانی بشر است. غریزه جنسی به عنوان سرکش ترین آنها، در زندگی مؤمنان به لگام نظم رام گردیده و نه راه افراط را می پیماید و نه راه تفریط. مؤمنان در برخورد با نامحرم در رفتار، گفتار، حرکات و پوشش به گونه ای برخورد می نمایند که از دایره پاکدامنی خارج نشده و “جنسیت” انگیزه ی ارتباط و با زمینه ساز ادامه ی آن نباشد. از دیگر سو در حوزه ی خانواده نسبت به همسران، راه رهبانیت و گوشه گیری را نمی پیمایند.
(وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ‌) « و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت می کنند.»
ادای امانت و پایبندی به عهد و پیمان از صفات بارز مؤمنان است. عهد و پیمان انسان نه فقط در ارتباط با دیگر مردمان (98) بلکه نسبت به خدا،(99) خویشتن خویش و طبیعت نیز جاری می باشد. (100)
پایبندی به پیمان ها و ادای امانات از پایه های نظام اجتماعی است. رعایت این اصول در درون و برون انسان نظمی ویژه حاکم می سازد و او را از بی برنامه گی و بهم ریختگی در امان نگاه می دارد. در جامعه ای که خبر از این اصول نیست هرج و مرج حاکم است. به این خاطر جوامع نظم یافته غیر دینی نیز خود را به این اصول موظف نموده اند.
از آن روی که امور دینی پیوندی ناگسستنی با نظم دارند؛ قرآن به عنوان ترسیم کننده نظام زندگی بشر در مسایل مادّی و معنوی و دستورالعمل دینداری در سخن امام علی علیه السلام اینگونه توصیف شده است:
(… أَلّا إِنَّ فِیهِ عِلمَ ما یَأتِی وَالحَدِیثَ عَنِ المَاضِی وَ دَوَاءَ دائِکُم و نَظمَ ما بَینَکُم) بدانید که در قرآن علم آینده است و حدیثِ گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن (نظم) کارتان در آن است. (101)
خلاصه ی سخن اینکه تا فرد و جامعه به دین و ارزشهای اخلاقی نیندیشند و آن را از نظر کاربردی در زندگی روزانه خود به کار نگیرند از نظم نیز خبر نخواهد بود.

انگیزه

ایجاد انگیزه و احساس مسئولیت جوهره اصلی انسانیت و مرز بین انسان و سایر موجودات است. انگیزه یک منبع انرژی است که تعهدات را در وجود انسان زنده نگاه می دارد. فرد بی مسئولیت از فضای حقیقی انسانی خارج است. قرآن کریم درباره ی افراد بی مسئولیت دوزخ نشین می فرماید:
« دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوشهایی دارند که با آنها نمی شوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند. [آری] آنها همان غافل ماندگانند.» (102)
انگیزه شخص از باورها وی شکل می گیرد. اعتقادات دینی به انگیزه شکل دینی می دهد و در قوت و تداوم بخشیدن به آن نیز نقش بالایی ایفا می کنند. اعتقاد به اینکه ما در مقابل خداوند و تکالیفی که بر عهده ما گذاشته است، مسئول هستیم، انگیزه را تقویت می کند. از این رو به طور معمول انگیزه های نشأت گرفته از ایمان، از استحکام و دوام بیشتری نسبت به انگیزه های مادی برخورداند.
برای دست یافتن به نظم در امور مختلف زندگی، لازم است انگیزه و شوق در شخص ایجاد شود. (103) به هر میزان شناخت وی نسبت به این حقیقت و جایگاه آن بیشتر شود، انگیزش فرد در ایجاد نظم بیشتر می گردد. لذا بالا بردن آگاهی، هدفداری، ایجاد فرهنگ نظم مداری، تقویت روحیه جمعی و فشارهای اجتماعی، انگیزه نظم مداری را تقویت نموده و قدمی در مسیر ایجاد نظم می باشد.

عدالت

عدالت به عنوان یک اصل دینی زمینه ساز ایجاد نظم در زوایای مختلف زندگی است. عدل میانه روی و امری میان افراط و تفریط (104) است. به عبارت دیگر قرار دادن هر چیز در جایگاه خویش.(105) عدالت در لغت استقامت و در شریعت عبارت است از استقامت بر طریق حق، با اجتناب از آنچه محظور در دین است. دهخدا به نقل از (تعریفات جرجانی) آموزه های دینی به اقامه ی قسط و عدل و رعایت آن امر می نمایند و از ایجاد فساد نهی می کنند. (106) این امر نه فقط در امور فردی بلکه در تمام امور به خصوص روابط اجتماعی مورد تأکید می باشد.
میان عدالت و نظم ارتباط تنگاتنگی برقرار می باشد. عدالت با ایجاد روشی خاص در فرد او را از افراط و تفریط باز می دارد و زمینه پیمودن مسیر مستقیم را فراهم می نماید و زمینه فساد و بی نظمی را از بین می برد.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیه به عدالت در برخورد با کارگزاران می فرماید:
هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوی باشند؛ زیرا این کار سبب می شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بی رغبت شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند.(107)
همان حضرت عدل را از ارکان چهارگانه ی ایمان برمی شمارد و در بیان ارکان و شعب عدل می فرماید:
عدل بر چهار شعبه است. فهمی ژرف، دانشی عمیق، داوریی نیکو و بردباری استوار. پس آن که فهمید به ژرفای دانش راه یابد و هر کس که به ژرفای دانش راه یافت از آبشخور احکام دین سیراب بیرون آید و هرکس بردباری ورزد در کارها جانب افراط [وبی نظمی] نگراید و در میان مردم به نیکی زندگی کند.
اعتقاد به نظام عادلانه در عالم هستی و نگاه مبتنی بر عدل به امور پیرامونی زمینه ساز نظم در رفتار فردی و اجتماعی است.

الگوسازی

الگوسازی، تأثیر فراوانی بر ایجاد نظم در فرد و جامعه دارد. روحیه ی تأثیر پذیر آدمی از محیط و افراد، معرفی الگوهای سالم را ضروری می نماید تا مسیری برای دست یافتن به صفات نیکو باشد. قرآن کریم برای معتقدان به عالم آخرت، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را به عنوان الگو معرفی نموده و در سوره ی ممتحنه حضرت ابراهیم علیه السلام و همراهان او نیز سرمشقی نیکو شمرده است.(108) پیامبران الهی در جنبه های مختلف زندگی نمونه و اسوه ای کاملند. خداوند با بیان نمونه هایی از زندگی آنان در قرآن کریم زمینه عبرت آموزی را برای مردم فراهم نموده و با الگو سازی مثبت افراد را به نیکیها و از آن میان نظمی که بر زندگی این انسانهای بزرگ حاکم بوده، رهنمون ساخته است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در برخورد با برخی از اصحاب که در جنبه هایی از زندگی راه میانه را کنار گذاشته بودند، خویش را به عنوان الگو معرفی ساخته و می فرمودند: « آیا من برای تو سرمشقی نیکو نیستم؟»(109) در همین راستا آنگاه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبردار گردیدند برخی از اصحاب، از سر رهبانیت، نظم معمول زندگی را رها نموده اند؛ با حالی ویژه بر فراز منبر رفته و بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: « برخی از اصحابم را چه شده؟ گوشت نمی خورند، عطر استشمام نمی نمایند و با زنان در نمی آمیزند. امّا من گوشت می خورم، عطر استشمام می کنم و با زنان درمی آمیزم. پس هر کس از سنت من روی برگرداند از من نیست.»(110)
آموزه های دینی در مسیر الگوسازی مثبت به همنشینی با نیکان امر نموده و از دیگر سوی، جهت خنثی سازی تأثیرات محیط های منفی و دوری از چنین الگوهای از معاشرت با بدان بر حذر داشته اند. به عنوان نمونه بنگرید: « در شگفت از کسی که خواهان یاران بسیار است؛ چگونه با دانشمندان خردمند پرهیزگار مصاحبت نمی کند تا از فضایل آنها بهره گیرد و در پرتو دانش آنها هدایت شود و مصاحبت آنان او را آراسته گرداند؟»؛ «با احمق همنشینی مکن؛ زیرا او کردار خود را در نظر تو می آراید و دوست دارد که تو نیز همانند او باشی.»

تقویت سیستم نظارتی

نظارت مستمر و دقیق از راه های ایجاد نظم در رفتار فرد و جامعه است. برنامه ریزی بدون نظارت، محکوم به انحراف از هدف و شکست در نتیجه است. آموزه های دینی، جهت نظم بخشیدن به رفتار فرد و جامعه، نظارت بر خویشتن و کارگزاران و کارمندان را توصیه نموده اند. امام صادق علیه السلام در توصیه به حسابرسی رفتار روزانه خویشتن می فرمایند:
بر هر مسلمانی که نسبت به ما معرفت دارد لازم است در هر روز و شب کار خود را بر خویشتن عرضه نماید و به حساب نفس خود برسد. اگر کار خوبی دید به دنبال بیشتر از آن باشد و اگر بدی دید از آن استغفار نماید تا در روز قیامت سرشکسته و رسوا نشود.(111)
روشن است، حسابرسی از خویشتن منجر به برنامه ریزی و نظم در کارها می شود. از این رو حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در امان ماندن از سستی، اصلاح نفس، تدارک گذشته و سعادتمند شدن را از آثار عادت دادن نفس به حسابرسی معرفی نموده اند. (112)
نظارت مستمر و دقیق بر رفتار کارگزاران و کارکنان و بازرسی عملکرد آنان با نگاهی منصفانه و دریافت خدمات و فداکاری ها، خطاها و گرفتاری های آنان از راههای ایجاد نظم است. حضرت امیر مؤمنان در فرمان ها و دستورالعمل های حکومتی و اداری، استانداران و کارگزاران خویش را به نظارت امور سفارش می کردند و خویش نیز افرادی را برای سرکشی از آنان اعزام می نمودند. امام به مالک اشتر می فرمایند:
« آنگاه در کارهای آنان [کارگزاران و کارکنان] مراقبت دار و بازرس های راستگو و وفادار بر ایشان بگمار. زیرا مراقبت پنهانی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیّت وامی دارد. از دستیارانت بر حذر باش! اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود و گزارش بازرسانت بر آن خیانت نزدت گرد آمد، بدین گواه بسنده کن…»(113)
همان حضرت در نامه ای به یکی از کارگزاران خویش (مالک بن کعب الارحبی) از وی چنین می خواهد:
«شخصی را به جا خود به عنوان جانشین قرار ده و خود به همراه گروهی از یارانت [برای بازرسی و نظارت بر عملکرد و رفتار کارگزاران] تمام سرزمین سواد (عراق) را منطقه به منطقه بگردید و از چگونگی رفتار و اعمال کارگزاران جویا شوید و سیره آنان را مورد بررسی و پیگیری قرار دهید.» (114)

تنبیه و تشویق

اگر نیک و بد و خدمتگزار و سهل انگار، مساوی انگاشته شوند و با هر یک به فراخور عملشان، رفتار نگردد، زمینه های بی نظمی در اجتماع فراهم خواهد آمد و جامعه دستخوش بدترین آسیب ها می شود. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
« هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوی باشند؛ زیرا این کار سبب می شود که افراد نیکوکار در نیکی هایشان بی رغبت شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند.»(115)
از این رو برخورد با قانون شکنان، زمینه ای برای ایجاد نظم به حساب می آید. بر اثر آن بدکار نتیجه رفتار خویش را دیده و عبرتی برای دیگران خواهد شد. نیکوکار نیز به نتیجه کار خویش امیدوار می شود. در ماجرای جنگ تبوک سه تن از مسلمانان از سر تبلی از همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله سرباز زدند. پیامبر صلی الله علیه و آله در بازگشت از جنگ، با تنگ نمودن عرصه و تحریم روابط با آنان، از روش سازنده ای در برخورد با خطاکاران استفاده نمود و آنان را تحت فشار اجتماعی به توبه واداشت و زمینه عبرت برای دیگران فراهم ساخت. قرآن در بیان این حادثه می فرماید:
«و [نیز ببخشود] بر آن سه تن که بر جا مانده بودند، [و از شرکت در تبوک خودداری کردند و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند. قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه ی فراخی اش بر آنان تنگ گردید، و از خود به تنگ آمدند و دانستند که پناهی از خدا جز به سوی او نیست. پس [خدا] به آنان [توفیق] توبه داد، تا توبه کنند. بی تردید خدا همان توبه پذیر مهربان است.» (116)
امام علی علیه السلام درباره تنبیه خطاکاران می فرمایند:
« اگر یکی از کارگزاران دست به خیانتی گشود و گزارش بازرسانت بر آن خیانت نزدت گرد آمد، بدین گواه بسنده کن و کیفر او را با تنبیه بدنی بدو برسان و آنچه به دست آورده بستان، سپس او را خوار بدار و خیانت کار بشمار، طوق بدنامی را به گردنش درآر.» (117)
هم ایشان در سفارش به تشویق نیکوکرداران می فرماید:
« آنان را به نیکویی یاد کن و پیوسته تشویقشان نما و کارهای مهمی که انجام داده اند بر شمار. زیرا یاد کردن کارهای نیک آنان دلیرشان را [به کوشش و حرکت] برانگیزاند و از کار مانده را به خواست خدای [به کار و تلاش] ترغیب نماید.»
« و پیوسته ستودنشان را به نیکی دار، و رنج کسانی را که کوششی کرده اند بر زبان آر، که فراوان، کار نیکوی آنان را یاد کردن، دلیران را بر انگیزاند، و ترسان بد دل را به کوشش مایل گرداند. ان شاءالله؛ نیز مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار، و در پاداش او به اندازه ی رنجی که دیده و زحمتی که کشیده تقصیر میار…» (118)
روشن است که زیاده روی در هر یک از تشویق و تنبیه سبب انحراف از مسیر تربیت خواهد شد اگر تشویق از حد بگذرد انسان را جری نموده و اگر تنبیه از حد بگذرد یأس و نومیدی بوجود خواهد آمد. قرآن کریم در بیان وظیفه پیامبران بشارت و انذار را با هم یاد نموده و گاه بشارت را مقدم داشته و گاه انذار را. (119)

تأمین نیازهای معیشتی

تأمین مطلوب (توجه کافی به) نیازهای معیشتی کارکنان و جلب رضایت آنها از عوامل نظم و انضباط اجتماعی است، این امر باعث رضایت، آسودگی خاطر و آرامش کارکنان و دوری آنان از پریشان حالی می باشد. از آن طرف دغدغه ی معاش و نیازهای مادی تحقق نظم را تباه یا دشوار می کند. امام علی علیه السلام به مالک اشتر می فرمایند:
در وضع معیشتی آنان گشایشی پدید آور؛ زیرا این روش آنان را در اصلاح خود نیرو بخشیده و برای پاک سازی خود تشویق می کند و آنان را از دست درازی به اموالی که در اختیار دارند، بی نیاز می سازد.
… فرماندهان لشکر تو باید کسانی باشند که در کمک به سپاهیان، مواسات کنند و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند، به حدی که هم سربازان و هم کسانی که تحت تکفل آنها هستند اداره شوند به طوری که هدف همه آنها تنها یک چیز و آن هم جهاد با دشمنان باشد. (120)

نتیجه گیری:

رعایت نظم در زندگی آثار و فوائد فراوانی در حوزه فرد و اجتماع دارد که به برخی از آن اشاره می شود.
الف) سرعت و اتقان؛ با رعایت نظم آشفتگی و درهم ریختگی برچیده شده در نتیجه سرعت و اتقان کار بالا می رود. دست یابی به هدف سریعتر شده و از وقت، بهینه استفاده می شود. امام علی علیه السلام به مالک می فرمایند: « کار هر روز را همان روز به انجام رسان؛ زیرا که هر روزی را کاری است.»(121) به این معنا که ای مالک کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب مختل و آشفته نماید.
ب) آرامش؛ نظم بسترهای فشار روحی را از بین می برد و زمینه آرامش فکر و روان را فراهم می آورد. (122)
ج) بالا رفتن روحیه و افزایش کیفیت؛ نظم زمینه ساز تقویت روحیه، در نتیجه افزایش بهره وری می شود. امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: هر که در کارها سستی پیشه کند بهره ها را تباه گرداند. (123)
نظم را کارکردهای فراوان دیگری است که به فهرست آنها اشاره می شود. خلاقیت، محکم کاری، نتیجه بخشی کارها، زمینه سازی جهت تمرکز بیشتر، محسوس بودن پیشرفت، بیشتر شدن احتمالی دستیابی به هدف.
اموری هستند که نظم را از شخص دور می دارند و موجب آشفتگی فکر و زندگی می گردند. این عوامل را می توان در عوامل زیستی، روانی، عاطفی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و فردی جستجو نمود. امروز و فردا کردن، شتاب بی جا، سستی و تنبلی، اولویت گریزی (در نظر نگرفت اولویتها) و مسئولیت گریزی نمونه هایی از این موارد است.
بی نظمی اموری را در پی دارد که گاه جبران ناپذیر است. از آن میان به اختصار می توان به امور ذیل اشاره نمود. گسترش ناهنجاری ها، تشنج و پراکندگی، هرز رفتن نیروها، احساس بی هویتی، سرخوردگی و شکست.
گریز از بی نظمی وابسته به اموری است که ایمان و عدالت، پاداش و جایگاه متناسب با رفتار و اقتصاد سالم از آن میان است که رد سخن از راه های ایجاد به آن پرداختیم.

پی نوشت ها :

1- پژوهشگر و مدرس حوزه.
2- نک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج8، ص165؛ ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص578؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، برای اطلاع از تعریف نظم اجتماعی از نظر جامعه شناختی بنگرید: مسعود چلبی، جامعه شناسی نظم تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، صص31-37.
3- نک: بقره (2) 164 و انعام (6) /95-99 و ذاریات (51) 20-21و ملک(67) 3-4.
4- (وَکُلُّ شَیءٍ فَصَّلناهُ تَفصیلاً) اسرا (17) قسمتی از آیه 12، اگر مراد از «کل شیء» همه هستی باشد «فصلناه» از ماده «فصل» به معنای جدا سازی چیز از چیز دیگر است. بنابراین معنای آیه چنین می شود، ما هر چیزی را در جایگاه خویش به گونه ای قرار دادیم که با دیگری مخلوط نشود و اصطکاکی پیدا نکند. هر پدیده ای در این عالم دارای نظم بوده و به سامان است. علی اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج10، صص40-41.
5- الرحمن (55)/ 7-8.
6- برهان نظم بدین معنا است که از مدیریت حساب شده این جهان، به وجود مدیر و مدیر پی می بریم. در سوره انبیا (21) قسمتی از آیه 22 می خوانیم: اگر در آسمان و زمین، جز خدا، خدایان دیگری وجود داشت، قطعاً زمین و آسمان تباه می شد. نک: محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار،ج3، ص230،ح22.
7- وللامور ناظماً و بالکینونیه عالماً و للتدبیر محکماً و بالخلق بصیراً و بالامور خبیراً. همان، ج19،ص359.
8- أوصیکما وجمیع ولدی و أهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم أمرکم: شریف رضی، نهج البلاغه، ج3، ص76، کتاب 47.
9- (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ) نساء (4) قسمتی از آیه 135؛ (وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‌) اعراف (7) قسمتی از آیه 74.
10- به ترتیب نک: بقره (2) آیه 12 و205 و توبه (9) آیه 122.
11- عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ص247، ح5078.
12- حضرت علی: درستی عمل[منوط] به درستی هدف است. هرگاه نیت [هدف]، فاسد شود، بلا و گرفتاری پیش آید. عیون الحکم و المواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، به ترتیب ص135و303.
13- امام زین العابدین: عمل به نیت نیست. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج2، ص48،ح1.
14- علی قدر النیة تکون من الله العطیعة. غررالحکم.
15- حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «کسی که سود کار خیر را نشناخته، بر انجام آن ناتوان است.» و «کسی که زیان شیء را نشناخته، توان اجتناب از آن را ندارد.» به ترتیب علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، محقق حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، اوّل، 1376ش. ص427.
16- بحارالانوار 13/340/17؛ « من لم یعرف الموارد أعیته المصادر».
17- نهج البلاغه، نامه53 ( عهدنامه مالک اشتر)؛ «و ایاک و العجلة بالأمور قبل أوانها أو التساقط فیها عند إمکانها، او اللجاجة فیها إذا تتکرت، او الوهن عنها إذا استوضحت فضع کل امر موضعه و أوقع کل عمل موقعه».
18- همان، نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر)؛«وامض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه».
19- همان، حکمت21؛ « والفرصة تمر مر الحساب فانتهزوا فرص الخیر».
20- محمد بن علی ابراهیم (ابن ابی جمهور) احسائی، ج1، ص293؛<الأمور مرهونةٌ بأوقاتها>.
21- نهج البلاغه، نامه53؛ «ایاک و العجلة بالامور قبل أوانها».
22- امام علی، نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه31؛ «واجعل لکل إنسان من خدمک عملاً تأخذه به فانّه أحری الّا یتواکلوا فی خدمتک»
23- همان، 53؛ «واجعل لرأس کل أمر من أمورک راساً منهم لایقهره کبیرها و لا یتشتت علیه کثیرها»
24- بنگرید: شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص334.
25- برگرفته از عباس شفیعی، ص127، به نقل از مینتزبرگ، هنری، سازماندهی، پنج الگوی کارساز، ترجمه ابوالحسن فقیهی، حسن وزیری سابقی، تهران، مرکز آموزشی مدیریت دولتی.
26- بنگرید سیره ابن هشام، ج3، ص129.
27- احمد بن محمد بن خالد برقی، ج1، ص16؛ إذا هممت بأمر فتدبر عاقبته فان یک خیراً ورشداً فاتبعه، و إن یک غیا قدعه.
28- محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج68، ص341، ح15؛ «رَوِّ تحزم، فإذا استوضحت فاجزم».
29- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص308، ح13115؛ «إذا لوحت الفکر فی أفعالک، حسنت عواقبک فی کل أمر.»
30- حسن التدبیر ینمی قلیل المال و سوء التدبیر یفنی کثیره. عیون الحکم و المواعظ اللیثی الواسطی ص228-229 برای اطلاع بیشتر از آموزه های دینی درباره دوراندیشی بنگرید محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ذیل ماده «حزم».
31- بقره (2)/247.
32- یوسف (12)/55.
33- انعام (6)/96.
34- قال علی < أدل شیء علی غزارة العقل حسن التدبیر> بهترین دلیل بر زیادی عقل، حسن تدبیر است. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص354،ح8080.
35- امام زین العابدین علیه السلام؛ الصحیفه ی السجادیة، ص180.
36- نهج البلاغه، خطبه 40، «لابُدَّ لِلنّاسِ مَن أمیرِ بِرٍّ او فاجِرٍ».
37- محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج1، نجف، المکتبه ی الحیدریه، 1385هـ، ص254. «إنّا لا نَجِدُ فِرقةً مِن الفِرَقِ وَ لا مِلّةً مِن المِللِ بَقوا و عاشورا إلّا بِقَیِّمٍ وَ رئیس. لما لابد لهم منه فی أمر الدین و الدنیا…».
38- نهج البلاغه، خطبه146، « وَ مَکانُ القَیّم بالامرِ مکانُ النظامِ من الخَرَزِ یجمعُهُ و یضُمُّه فإن انقَطَعَ النظامُ تفرَّق و ذهب، ثم لم یجتَمِع بحَذافِیرِه أبداً.».
39- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص279؛« المَلک کالنهر العظیم، تستمد من الجداول، فإن کان عذباً عذبت، و ان کان ملحا ملحت.».
40- الحرانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ دوم، 1363ش، ص208. «الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم».
41- « قالت فاطمة (سلام الله علیها):… و طاعتنا نظاما للملة و إمامتنا أماناً للفرقة» طبری، محمّد بن جریر، دلائل الامامه، قم، مؤسسه البعثه، اول1413ق، ج1، ص134؛ «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اسمعوا و أطیعوا لمن ولاه الله الأمر فانّه نظام الاسلام.» و عکبری، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، تحقیق استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1403ق، ص14؛
42- نهج البلاغه، کلام252، «والاِمامَةُ نِظامَاً لِلأُمَّة».
43- «علی بن موسی الرضا علیه السلام… الامام… نظام الدین وعز المسلمین» محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، بیروت، اعلمی، اوّل، 1404ق، ج2، ص197.
44- محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمه، مصحح علی اکبر غفاری، مؤسسه النشر الإسلامی، قم، 1405، ص230،ح29 «لاتَبقی الأَرضُ یَوماً واحِداً بِغَیرِ إمامٍ مِنّا تَفزَعُ إِلَیه الاُمَّةُ».
45- احمد بن محمد بن خالد برقی، محاسن، دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص234، ح193؛ «إنّ الأَرضِ لا تَکونُ إِلّا وَفیها حُجَّةٌ، إنّه لایُصلِحُ النّاسَ الّا ذلک و لا یُصلِحُ الأرضُ إلاّ ذلک.».
46- برای اطلاع از ویژگیهای مدیر بنگرید: محمّد محمّدی ری شهری، اخلاق مدیریت در اسلام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بی تا.
47- امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی، نشر پنجره، چاپ اول، ج1، ص309و310 خاطرات خانم مرضیه حدیده چی (دباغ).
48- الشیخ الطوسی، الأمالی، ص275؛ الإمام الصادق: ان الله یحب الجمال و التجمیل. ویکره البؤس والتباؤس. فإن الله عزوجل إذا أنعم علی عبد نعمة أحب أن یری علیه أثرها. قیل: و کیف ذلک؟ قال: ینظف ثوبه، ویطیب ریحه، و یجصص داره، ویکنس أفنیته، حتی أن السراج قبل مغیب الشمس ینفی الفقر و یزید فی الرزق.
49- ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج1، ص137، نجف، الحیدریه،1376ق. و السید محمد حسین طباطبایی، سنن النبی علیه السلام ص133 و173و182.
50- الشیخ الصدوق، من لا یحضر الفقیه، ج1، ص425، ح1257.
51- الشیخ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ششم، 1392ق، منشورات الشریف الرضی، ص34-35.
52- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج6، ص439، ح5، علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1376ش.
53- امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، ص199-200 مصاحبه با خانم زهرا اشراقی.
54- روشن است ذلت پذیری، خود فراموشی، خودباختگی، خودبیگانگی و خودکشی، نمونه هایی از تعامل نظم نایافته با خویشتن است.
55- « من اشتغل بغیر المهم ضیع الأهم». عیون الحکم و المواعظ، ص460.
56- «وکتب الی عبد الله بن عباس… ترک ما لا یعنیک درک ما یعنیک» ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص218.
57- نک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج6، باب «فضل العشاء و کراهیه ترکه» ص288و289.
58- نک: همان، ص290، باب «الوضوء قبل الطعام و بعده».
59- نک: همان، ص291، باب «المتندل و مسح الوجه بعد الوضوء».
60- نک: همان، ص292-296 باب «التسمیة و التحمید و الدعاء علی الطعام».
61- نک: همان ص325-327 «فضل الملح».
62-نک: همان، ص298، باب نوادر، ح10و11.
63- نک: همان ص272، باب «الاکل بالیسار».
64- أمیرالمؤمنین علیه السلام یقول لابنه الحسن علیه السلام: یا بنی الا أعلمک أربع کلمات تستغنی بها عن الطب؟ فقال: بلی یا أبت. قال علیه السلام لا تجلس علی الطعام الا وأنت جائع، و لا تقم عن الطعام الا وأنت تشتهیه، وجوّد المضغ، و إذا نمت فأعرض نفسک علی الخلاء، وإذا استعملت هذا استغنیت عن الطلب. قطب الدین الراوندی، سلوة الحزین (الدعوات)، تحقیق مدرسه الامام المهدی، ص74-75،ح173.
65- امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، گفته و ناگفته ها از زندگی امام خمینی، ج1، ص309، خاطرات خانم مرضیه حدیده چی (دباغ).
66- عبادت های جمعی چون نماز جماعت نیز دارای نظمی خاص می باشد که در جای خود به آن اشاره خواهیم نمود.
67- الکافی، الشیخ الکلینی، ج3، ص311-312؛ آداب فراوان دیگری برای نماز وجود دارد که در تحمل این نوشته نیست. برای اطلاع بیشتر به کتاب های روایی و فقهی در این باره مراجعه شود و بنگرید، محمد محمدی ریشهری، الصلاة فی الکتاب و السنه دارالحدیث، اوّل.
68- الإمام علی علیه السلام: لیتزین أحدکم لأخیه المسلم إذا أتاه کما یتزین للغریب الذی یحب أن یراه فی أحسن الهیئة، کافی ج6، ص440، ح11.
69- امیرالمومنین علیه السلام: گفتار نیک بگویید؛ (قولوا الخیر)، بحار؛ زیبا سخن گویید، تا پاسخ زیبا بشنوید؛ (أجملوا فی الخطاب، تسمعوا جمیل الجواب)، هر جایی را، سخنی است؛ (لکل مقام قال) غرر؛ بهترین سخن، آن است که نه ملال آورد و نه اندک باشد. (خیر الکلام ما لا یعمل و لا یَقِلُّ).
70- أحسن الکلام ما زانه حسن النظام و فهمه الخاص و العام غررالحکم.
71- محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج69، ص198، ب105، ح26 قال رسول الله صلی الله علیه و آله لا ایمان لمن لا أمامة له، و لا دین لمن لا عهد له.
72- الشیخ الصدوق، الأمالی، ص379،ح6/481.
73- ابن حجر، فتح الباری، ج11، ص69، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، دوم و بنگرید: الکافی، ج2، باب المجالس بالأمانه، ص660.
74- شیخ الطوسی، تهذیب الأحکام، ج6، تحقیق سید حسن موسوی خراسانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365، ص351، الإامام الصادق علیه السلام: إن ضارب علی بالسیف و قاتله لو ائتمننی و استنصحنی و استشارنی ثم قبلت ذلک منه لأدیب إلیه الأمانه، و بنگرید نهج البلاغه نامه53.
75- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص81، الإمام علی علیه السلام: لا تخن من ائتمنک و إن خانک، و لا تذع سره و إن أذاعه.
76- محمد بن اسحاق، سیره ابن إسحاق، تحقیق محمد حمید الله، ج2، معهد الدراسات و الأبحاث للتعریف، ص57.
77- امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، ج1، ص246، حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر آشتیانی به نقل از فرزند امام مرحوم حاج احمد آقا.
78- نک: شیخ کلینی، کافی، ج4، ص13، باب من یلزم نفقته.
79- برای اطلاع از احکام نفقه بنگرید: امام خمینی، تحریرالوسیله، ج2، ص313، و سید علی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3، ص123.
80- نساء (4)/19.
81- شیخ الصدوق، الخصال، ص567.
82- امیررضا ستوده، پا به پای آفتاب، ج1، خلاصه از صفحات 50-52.
83- شیخ کلینی، الکافی، ج5، ص507، ح1.
84- همان، ص508، ح7.
85- الحمیری، القمی، قرب الاسناد، ص52، ح170.
86- برای اطلاع بیشتر از نظم حاکم بر خانواده ی مورد تأیید اسلام و احکام نظم آفرین آن، نک: احمد بهشتی، خانواده در قرآن، قم، دفتر تبلیغات، 1377.
87- سازمان عبارت است از: الف) گروهی از مردمان که یک هدف اجتماعی را تعقیب می کنند و برای دست یافتن به آن تابع مقررات خاصی می باشند. ب) تشکیلات اداری یک مؤسسه رسمی یا غیر رسمی، نک: محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، پنجم، 1370، ص348- برای اطلاع از گروه ها و سازمانها بنگرید: د آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، هفتم، 1381، صص 312-336.
88- اسراء (71)، «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ».
89- نک: نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر (نامه53) و نامه های 25، 27، 31، 33، 40، 45.
90- نور (24)/62-63.
91- در دسته بندی مطالب این قسمت استفاده شده از هشام الطالب، مدیریت و رهبری در تشکلهای اسلامی، ترجمه سید علی محمد رفیعی، صص131-160؛ استنادهای روایی آن در بحث از مؤلفه ها گذشت.
92- مرتضی مطهری، ده گفتار، ص283-284.
93- محمدرضا طالبان، نظم و مهار اجتماعی، معرفت شماره 25ص63.
94- در نقلی می خوانیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می کند. فرمود: اگر در قلبش خشوع بود، اعضای بدنش نیز خاشع می شد. الشیخ الطبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج7، ص176، تحقیق و تعلیق: لجنه من العلماء والمحققین الأخصائیین، الأولی، سال چاپ: 1415-1995م، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات -بیروت- لبنان.
95- امام خمینی.
96- گفتنی است که دین، یک سلسه مسایل عبادی صرف نیست بلکه مجموعه قوانین و دستورالعمل هایی است که تمام ابعاد زندگی بشر را فرا می گیرد و عمل به مجموعه آنها شخص را در شمار مؤمنان قرار می دهد. در این باره بنگرید: تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیه السلام، ص53.
97- مؤمنون (23)/1و3 و بنگرید: قصص(28)/55 و بقره(2)/177.
98- «فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ‌» توبه (9)/7 پس تا با شما [ بر سر عهد] پایدارند، با آنان پایدار باشید، زیرا خدا پرهیزگاران را دوست می دارد. «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً» إسراء (17)/34 به پیمان [خود] وفا کنید، زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد.
99- (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌ - وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ‌) یس (36)/60-61، و بنگرید بقره (2)/27، اعراف (7)/101-102، رعد (13)/25، احزاب (33)/15.
100- « اتقوا الله فی عباده وبلاده فإنکم مسئولان حتی عن البقاع و البهائم و اطیعوا الله و لا تعصوه» نهج البلاغه، خطبه166.
101- نهج، ج2، ص54، خ158.
102- (لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ‌) اعراف (7)/بخشی از آیه 179.
103- حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:« کسی که سود کار خیر نشناخته، بر انجام آن ناتوان است و «کسی که زیان شی را نشناخته، توان اجتناب از آن را ندارد» به ترتیب علی بن محمّد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، محقق حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، اوّل، 1376ش. ص427 «من لم یعرف منفعة الخیر لم یقدر علی العمل- من لم یعرف مضرة الشی لم یقدر علی الامناع منه» غرر الحکم.
104- دهخدا، فرهنگ دهخدا.
105- العدل یضع الأمور مواضعها یعنی عدالت کارها را بدانجا می نهد که باید. نهج البلاغه ترجمه سید جعفر شهیدی کلام 437.
106- (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ). نساء (4) قسمتی از آیه 135؛ (وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‌). اعراف (7) قسمتی از آیه 74.
107- نهج نا 53.
108- (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ) (احزاب33/ 21)- (قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ ) (ممتحنه60/ 4).
109- سلیمان بن احمد طبرانی، معجم کبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، قاهره، مکتبه ابن تیمیه، دوم، ص38.
110- الکافی، ج5، ص496، دارالکتب الاسلامیه.
111- ابن شیعه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول ص، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ دوم 1363ش، انتشارات جامعه مدرسین، ص301.
112- ر.ک محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، باب 111(الحساب)، موضوع832 (ثمره المحاسبه)، مترجم ج3، ص1166.
113- نمونه های فراوانی از این دست در کلام امام امیرالمؤمنین به چشم می خورد. - نهج البلاغه - خطب الامام علی علیه السلام، ج3، ص96.
114- نهج السعاده - الشیخ المحمودی ج5، ص25،ح116.
115- امام علی علیه السلام، نامه53.
116- توبه 118.
117- نهج البلاغه، نامه53، نهج البلاغه - خطب الامام علی علیه السلام، ج3، ص96.
118- وواصل فی حسن الثناء علیهم، و تعدید ما آبلی ذوو البلاء منهم فان کثرة الذکر لحسن افعالهم تهز، نهج53.
119- (إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً ) بقره119- فاطر 24.
120- نهج نامه53، ثم اسبغ علیهم الأرزاق فان ذلک قوة لهم علی استصلاح أنفسهم– نهج نامه 53 ولیکن آثر رؤوس جندک عندک من و اساهم فی معونته و افضل علیهم من جدته بما یسعهم ویسع من ورائهم من خلوف اهلیهم یکون همهم هما واحدا فی جهاد العدو.
121- نهج البلاغه، نامه53 (عهدنامه مالک اشتر)، «وامض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه».
122- أنعام/ بخشی از آیه 48 (فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌) آنها که ایمان بیاورند [وخویشتن را] اصلاح کنند، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند.
123- نهج البلاغه/ حکمت239، ترجمه آقای محمد مهدی فولادوند، ص463، «من اطاع التوانی ضیع الحقوق…».

کتابنامه:
 1- قرآن کریم.
2- آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اوّل، 1366ش.
3- آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، هفتم، 1381،
4- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20.
5- ابن حجر، فتح الباری، ج11، بیروت، دارالمعرفه ی للطباعه ی والنشر، دوم.
6- ابن شهر آشوب، مناقب الی أبی طالب، ج1، ص137، نجف، الحیدریه ی، 1376ق.
7- ابن منظور، لسان العرب.
8- احسائی، محمدبن علی بن ابراهیم (ابن ابی جمهور)، عوالی اللئالی، ج1، قم، مطبعه ی سید الشهدا، اوّل، 1403ق.
9- امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، تحقیق محمد عبده، دارالمعرفه ی، بیروت.
10- امام زین العابدین، الصحیفه ی السجادیه ی.
11- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، ج1.
12- بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، قم، دفتر تبلیغات، 1377.
13- جعفری لنگرودی، محمد جعفر ترمینولوژی حقوق، کتابخانه گنج دانش، پنجم،1370.
14- حرانی، حسنبن علی بن شعبه ی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1363 ش.
15- حمیری القمی، قرب الاسناد.
16- دلشاد تهرانی، مصطفی، ارباب امانت؛ اخلاق اداری در نهج البلاغه، تهران، دریا، چهارم، 1379.
17- راوندی، قطب الدین، سلوه ی الحزین (الدعوات)، متوفی 573ه تحقیق مدرسه الامام المهدی.
18- رضائیان علی، بررسی تطبیقی نظریه های علم مدیریت با آموزه های اسلام، فصلنامه ی حوزه و دانشگاه سال نهم، زمستان 82، ش37.
19- ستوده، امیررضا، پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی، نشر پنجره، چاپ اوّل، ج1.
20- سیستانی، سید علی، منهاج الصالحین، قم، مکتب آیه الله العظمی السید السیستانی، اوّل، 1416ق.
21- شفیعی، عباس، رویکرد دینی به سازماندهی، حوزه و دانشگاه، سال نهم، ش37، زمستان 82.
22- طالب، هشام، مدیریت و رهبری در تشکلهای اسلامی، ترجمه سید علی محمد رفیعی، صص 131-160؛
23- طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم کبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، قاهره، مکتبه ی ابن تیمیه، دوم.
24- طبری، محمّد بن جریر، دلائل الامامه ی، قم، مؤسسه ی البعثه ی، اوّل 1413ق، ج1.
25- طبرسی، تفسیر مجمع البیان، تحقیق و تعلیق: لجنه ی من العلماء و المحققین الأخصائیین، چاپ: الأولی سال چاپ:1415-1995م، ناشر: مؤسسه ی الأعلمی للمطبوعات- بیروت- لبنان.
26- —–، مکارم الاخلاق، ششم، 1392ق، منشورات الشریف الرضی، ص34-35.
27- طبری، محمّد بن جریر، دلائل الامامه ی، قم، مؤسسه ی البعثه ی، اوّل 1413ق، ج1.
28- شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، تحقیق سید حسن موسوی خراسانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365.
29- عکبری، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، تحقیق استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
30- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین.
31- قمی، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج1، نجف المکتبه ی الحیدریه ی، 1385هـ.
32- ——-، عیون أخبار الرضا علیه السلام، بیروت، اعلمی، اوّل، 1404ق.
33- ——-، کمال الدین و تمام النعمه ی، مصحح علی اکبر غفاری، مؤسسه ی النشر الاسلامی، قم، 1405.
34- ——، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی، 1361.
35- ——، خصال، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1362.
36- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق، علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامی- آخوندی، چاپ سوم، 1367ش.
37- لودین، شهین، اصول مدیریت از دیدگاه قرآن و حدیث، مشهد؛ واسع، اوّل،1380.
38- لیثی واسطی، علی بن محمّد، میزان الحکم و المواعظ، محقق حسین الحسنی البیرجندی، دار الحدیث، اوّل، 1376ش.
39- محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه.
40- محمودی، نهج السعاده ی، ج5.
41- ——، اخلاق مدیریت در اسلام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، بی، بی.
42- مکارم شیرازی، ناصر، مدیریت و فرماندهی در اسلام.
43- میرزا حسن نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، موسسه آل البیت علیه السلام، چاپ2، 1408هـ.
44- هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، تفسیر راهنما.
45- ————— استفاده غیر مستقیم.
46- هارتلی بروئر، الیزابت، مترجم احمد ناهیدی، تهران جوانه رشد، 1384.
47- تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیه السلام.
48- خمینی، روح الله، تحریر الوسیله،ج2.
49- دهخدا، علی اکبر، فرهنگ دهخدا.
50- سید علی سیستانی، منهاج الصالحین، ج3.
51- سیره ابن هشام، ج3.
52- شیخ صدوق، الأمالی.
53- شیخ طوسی، الأمالی، ص 275؛
54- طالبان،محمد رضا، نظم و مهار اجتماعی، مجله معرفت شماره25ص63.
55- طبری، محمّد بن جریر، دلائل الامامه ی، قم، مؤسسه ی البعثه ی، اوّل 1413ق. ج1.
56- عباس شفیعی، ص127، به نقل از مینتزبرگ، هنری، سازماندهی، پنج الگوی کارساز، ترجمه ابوالحسن فقیهی، حسن وزیری سابقی، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی.
57- فراهیدی، خلیل ابن احمد، العین، ج8.
58- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج6، ص439، ح5، علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1376ش.
59- لیثی واسطی، علی بن محمّد، عیون الحکم و المواعظ، محقق حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث، اوّل، 1376ش.
60- مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج3.
61- محمد بن إسحاق، سیره ابن إسحاق، تحقیق محمد حمید الله، ج2، معهد الدراسات و الأبحاث للتعریف.
62- محمد بن علی بن ابراهیم (ابن ابی جمهور) احسائی، ج1، ص293؛
63- محمد جعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانه گنج دانش، پنجم،1370.
64- محمّد محمّدی ری شهری، اخلاق مدیریت در اسلام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بی تا.
65- محمدی ری شهری، محمد الصلاة فی الکتاب و السنه ی، دارالحدیث، اوّل.
66- مرتضی مطهری، ده گفتار، ص283-284.
67- چلبی، مسعود، جامعه شناسی نظم تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی.
68- میرزا حسن نوری، مستدرک الوسائل، ج11.
69- نهج البلاغه ترجمه سید جعفر شهیدی.
70- هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، تفسیر راهنما، ج10.
منبع مقاله :
(1388)، مجموعه مقالات قرآن و جامعه شناسی(2)، تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر، چاپ اول.


 


فرم در حال بارگذاری ...