« پیامک های تسلیت شهادت امام سجاد علیه السلامچرا باید همراه غذا پیاز بخوریم »

نیکی به پدر ومادر

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 5ام آذر, 1392

احترام به پدر و مادر

 چکيده
يکي از مهمترين اصول اخلاقي در مکتب اسلام، احترام به پدر و مادر است: آيات و روايات تاکيد فراوان در اين باره دارند جالب اين است که در موارد بسيار بعد از توحيد و يکتاپرستي بدون فاصله احسان به اين دو نهاد ارزشمند عالم خلقت را مطرح مي کنند، آري اينگونه بيانات آن هم از قادر حکيم علي الاطلاق و رسول گرامي اش و ائمه هدي عليهم السلام خود بيانگر اهميت آن است.
کليد واژگان:
احترام، احسان، حق، پدر، مادر، رابطه بين اينها.
مقدمه:
عواطف انساني و حق شناسي دو مسئله ارزشمندي است که براي رعايت احترام به والدين کافي است و لي از آن جهت که در مکتب اسلام عزيز روي مسائل که عقل در آن استقلال دارد و عاطفه هم آن را در مي يابد به عنوان تاکيد حکم دارد و سکوت را ناروا مي داند و در مسئله احترام والدين تاکيدات دارد که در جاي ديگر کمتر ديده مي شود.
در قرآن کريم سوره لقمان آيه 15 مي فرمايد: « ان جاهداک علي ان تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما في الدنيا معروفاً» در اين آيه شريفه توصيه مي کند حتي اگر پدر و مادر کافر باشد احترام آنها لازم است: امام صادق عليه السلام مي فرمايد: « لو علم الله شيئاً هو ادني من اف لنهي عنه و هو من ادني العقوق ان ينظر الرجل الي والديه فيحد نظر اليهما» اگر چيزي کمتر از اف وجود داشت خداوند از آن نهي مي کرد اف کمترين اظهار ناراحتي است و اين حداقل مخالفت و بي احترامي نسبت به پدر و مادر است و از اسن جمله نظر تند و غضب آلود به آنها است. (مکارم شيرازي/ تفسير نمونه/ ج 12/ ص 96)


جهاد يکي از مهمترين برنامه هاي اسلامي مادام که وجوب عيني پيدا نکند خدمت پدر و مادر و رسيدگي بامور آنها اهم از آن است حتي اگر جهاد رفتن موجب ناراحتي آنها شود جائز نيست.
امام صادق عليه السلام از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل مي کند که پيامبر صلي الله عليه و آله در جواب جوان که شور جهاد در دل داشت ولي پدر و مادر ناتوان داشت که خيلي با و انس و علاقه داشت فرمود:
« فوالذي بعثني بالحق لانسها بک ليله خير من جهاد في سبيل الله سنه»
قسم به آنکه مرا به حق مبعوث ساخته است اگر يک شب مادر با تو مانوس باشد از يک سال جهاد در راه خدا بهتر است(مکارم شيرازي/ تفسير نمونه/ج 12/ ص 96)
موثر ترين نفرين، نفرين پدر ومادر درباره فرزند است. اگر والدين براي فرزند نفرين کند او در بهشت راه ندارد نه تنها راه ندارد بلکه از بوي بهشت از فاصله هاي دور محروم مي گردد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: اياکم و عقوق الوالدين ريح الجنه لوجد من مسيره الف عام و لا يجرها عاق» بترسيد از اينکه عاق پدر و مادر قرار گيريد زيرا بوي بهشت از هزار سال راه به مشام مي رسد ولي به مشام عاق والدين نخواهد رسيد.( مکارم شيرازي/ تفسير نمونه/ ج12 ص 97)
خداوند منان و حکيم نسبت به يکتاپرستي و احترام والدين از انسان اين گل سرسبد عالم خلقت تعهد و پيمان گرفته است و آن هم در جايي مطرح ست که مطلوب و مقصود دلداري اهميت وارزش باشد والا تعهد و پيمان معني و مفهوم ندارد.
خداوند در کتابش مي فرمايد: «و اذا اخذنا ميثاق ببني اسرائيل ان لا تبعدون الا الله و بالوالدين احسانا ..» (بقره/ 83)
به ياد آور زماني را که ازبني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند يگانه را پرستش نکنيد و به پدر و مادر نيکي کنيد.
گر چه شأن نزول آيه درباره ي بني اسرائيل است اما در حقيقت يک برنامه کلي الهي را درباره ي تمام جوامع بشري بيانگر است:
از آن جايي که اخترام به پدر ومادر در مکتب اسلام جايگا ويژه دارد لازم ديديم در اين مورد بحث داشته باشم گر چه نمي توانم حق مطلب را ادا کنم. و من الله توفيق.

احترام و نيکي به پدر و مادر
 

احترام و نيکي به پدر و مادر يکي از اصول بسيار مهم و ارزشمند اخلاقي است که معصومين و ائمه هدي عليهم السلام در گفتار و کردار خود اهميت و بهاء زيادي به آن داده اند وبراي روشن شدن اين مطلب لازم است از جهات مختلف مورد ارزيابي و بررسي قرار گيرد:
الف: نيکي به پدر و مادر معني وسيعي دارد
احترام به پدر و مادر معني گسترده و وسيعي دارد به طور خلاصه هر شکل و … هر نوع بي احترامي و هر چيزي که موجب ناخشنودي و نارضايتي آنها شود بايد از آن دوري جست و در برابر آنها کاملاً خاضع و به خودش به آنها مودبانه و شايسته باشد و به تعبير قرآن کريم:
« و لا تقل لهما اف»(1)
ترجمه: به پدر و مادر اف نگو.
يعني از ريزترين و کوچک ترين سخن و حرکتي که باعث آزردگي و بخش خاطر آنها گردد اجتناب کن.
واژه ي اف بي مقدارترين و سبکترين تعبير نامودبانه است که براي ابراز درد با ناراحتي گفته مي شود.
امام صادق عليه السلام فرمود:«لو علم الله شيئاً هو ادني من اف لنهي عنه و هو من ادني العقوق و من العقوق ان ينظر الرجل الي والديه فيحد النظر اليها» (2)
ترجمه: « اگر در آزردن پدر و مادر خداوند چيزي را کمتر از اف ميدانست از آن نهي مي کرد» و از جمله آزردن اين است که انسان يا چشم خيره بآنها بنگرد. اف گفتن از کمترين و بي مقدارترين موراد آزردن است از مفهوم اين روايت فهيمده يم شود که احترام و نيکي به پدر و مادر تا چه اندازه وسعت و گسترش دارد.
خلاصه اين روايت بيانگر وسعت گسترش معناي بي احترامي به پدر و مادر است.
ب: احترام و نيکي به پدر و مادر از ديدگاه قرآن
در سيزده مورد ، قرآن کريم ياد از احترام و نيکي به پدر و مادر نموده و جالب اينکه در هفت مورد پس از دعوت به يکتايي و شکر خدا، بدون فاصله دعوت به احسان و تشکر از پدر و مادر مي کند اين مطلب بيانگر ارزش فوق العاده ي احترام به پدر و مادر است که بعد از اعتقاد به يکتاي خداي منان مطرح و بيان شده است.
1-و اذ اخذنا ميثاق بني اسرائيل الا تعبدون الا الله و بالوا لدين احساناً و ذالقربي» (3)
ترجمه: « به يادآوريد زمان اينکه از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداي يگانه پرستش نکنيد و به پدر ومادر و نزديکان … نيکي کنيد».
در اين آيه سخن از پيمان است که خداوند از بني اسرائيل گرفته و آنها را بواسطه ي شکاستاندن اين پيمان شديداً مورد سرزنش قرار ميدهد در اين پيمان چندين مطلب آمده است من جمله دو مورد ذيل:
1-پيمان مي گيرد که خداي يگانه را پرستش کنيد و در برابر هيچ بتي سر تعظيم فرود نياورد.
2- نسبت به پدر و مادر احترام ونيکي کنيد.
برنامه اي براي زنده ماندن ملت ها
اين آيه شريفه شأننزول آن درباره ي يهود است و در عين حال يک سلسله قوانين کلي و عمومي را براي همه ي ملل دنيا در بردارد، عوامل زنده ماندن، بقاء و سرافرازي ملت ها و رمز شکست آنان را يادآور مي شود .
الف: ازديدگاه قرآن، سرافرازي و سربلندي ملتها در صورتي امکان پذير است که خود را به قوي ترين قدرت و ريشه دارترين نيرو متکي سازند و در هر فراز و نشيبي زندگي با او مرتبط باشد واز او مدد جويند به قدرت تکيه کند که فنا و زوال در او راه نداشته باشد.
اگر چنين کنند از هيچ کسي ترس و وشت نخواهد داشت و پيروزي و موفقيت آنها تضمين شده است و معلوم و هويدا است که چنين مبدئي جز آفريدکار جهان نخواهد بود آري اين تکيه گاه خداوندا ست.
ب: و از طرف ديگر ، براي بقاء و جاودانگي ملت ها هم بستگي خاصي بين ملت ها و افراد لازم است اين عمل در صورت ممکن است که هر کس و هر فردي نسبت به پدر و مادر که شعاع زندگي آنها ست و بعد نسبت به خويشاوندان و اقربا و بعد از آنها نسبت به تمام افراد اجتماع و جامعه احترام بگذارد و با نيکي رفتار کند تا اينکه : همه بال و پر يکديگر باشند.
2- و اعبدوالله و لاتشرکوا به شيئاً و بالوالدين احسانا!» (4)
ترجمه: « و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را همتاي او قرار ندهيد! و به پدر ومادر نيکي کنيد…»
در آيه فوق چندين مورد از حقوق اسلامي اعم از حق الهي و بندگان او و آداب معاشرت با مردم اشاره شده است.
1-نخست مردم را به عبادت و پرستش ذات باري تعالي و ترک شرک و بت پرستي که ريشه ي اصلي تمام برنامه هاي اسلامي است دعوت مي کند دعوت به توحيد و يگانه پرستي روح را پاک و نيّت را خالص، اراده را قوي و تصميم را براي انجام هر کاري و برنامه ي مفيدي محکم مي سازد از آنجا که آيه بيانگر يک سلسله از حقوق اسلامي است قبل از همه حقوق خداوند بر مردم را اشاره نموده و فرمود: « واعبدوالله و لا تشرکوا به شيئاً»
2- به جق پدر و مادر اشاره کرده و توصيه ميکند: « نسبت به آنها نيکي کيند» « و بالوالدين احسانا»
کمتر موضوع در قرآن مثل حق والدين مورد تاکيد قرار گرفته است اينکه حق والدين در چندين مورد بعد از دعوت به پرستش خداي يگانه قرار مي گيرد بيانگر اهميت آن است علاوه بر اين از چنين تعبيرهايي مکرر استفاده مي شود ميان يگانه پرستي و احسان والدين ارتباط و پيوندي وجود دارد و در حقيقت اين چنين هم است چون بزرگترين نعمت، نعمت هستي و حيات است که در درجه اول از ناحيه ي خدا است و در مراحل بعد به پدر وادر ارتباط دارد ، زيرا فرزند بخشي از وجود پدر ومادر است.
بنابراين ترک حقوق پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا است.
3-« قل تعالوا اتل ما حرم ربکم عليکم الا تشرکوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (5)
ترجمه:« بگو بيائيد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است براي تان بخوانم اينکه چيزي را شريک خدا قرار ندهيد و به پدر ومادر نيکي کنيد…»
در اين آيه به بخشي از محرمات الهي اشاره شده و جالب توجه اين است که شرک به خدا و احترام به والدين را در رديف اول قرار داده و احترام به والدين را بعد از شرک بيان مي کند.
نخست مي فرمايد به آنها بگو: بيائيد تا آنچه را خدا بر شما تحريم کرده است برايتان بخوانم و بر شمارم « قل تعالوا اتل ما حرم ربکم عليکم»
1-«اينکه هيچ چيز را شريک و هم تاي خدا قرار ندهيد» «الا تشرکوا به شيئاً»
2- «نسبت به پدر ومادر نيکي کنيد» « وبالوالدين احساناً»
اگر در بيان محرمات الهي از شرک شروع مي شود و نکته رمز قرآن اين است که در واقع شرک سرچشمه اصلي همه ي مفاسد اجتماعي است و ذکر نيکي به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهاي مهمي همانند تحريم قتل نفس و اجراي اصول عدالت مي آيد دليل بر اهميت فوق العاده ي حق پدر و مادر در دستورهاي اسلامي است اين موضوع وقتي روشن مي شود که مي بينيم به جاي تحريم آزار پدر و مادر که هم آهنگ با ساير تحريم هاي اين آيه است موضوع احسان و نيکي کردن، ذکر شده است يعني نه تنها ايجاد ناراحتي براي آنها حرام است بلکه علاوه بر آن احسان و نيکي در مورد آنان نيز لازم و ضروري است.
4- وقضي ربک الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کريما» (اسراء/23)
ترجمه: « پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيکي کنيد هرگاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها نزد تو به سن پيري برسد کمترين اهانت بآنها روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو».
و اخفض لهما جناج الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيرا» (اسراء / 24)
ترجمه: و بالهاي تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنها فرود آر بگو: پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.

توحيد و نيکي به پدر و مادر
 

اصل توحيد يکي از اساسي ترين تعلمات انساني انبياء الهي است در اين آيه پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر ومادر نيکي کنيد. « و قضي ربک الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً» قضاء مفهوم و معني موکدتري از امر دارد و امر و فرمان قطعي و محکم را مي رساند و اين نخستين تاکيد در اين مسئله است.
قرار دادن توحيد يعني اساسي ترين اصل اسلامي، در کنار نيکي به پدر و مادر تاکيد ديگري است بر اهميت اين دستور اسلامي.
مطلق بودن احسان که هرگونه نيکي را در بر مي گيرد و هم چنين والدين که مسلمان و کافر را شامل مي شود سومين و چهارمين تاکيد در اين جمله است. توجه باين نکته نيز لازم است که فرمان معمولاً روي يک امر اثباتي مي رود و در اين جا روي نفي رفته است (پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد) ممکن است اين شکل سخن راندن براي اين باشد که: از جمله «قضي» فهميده مي شود که جمله ديگري در شکل اثباتي در تقدير است و در معني چنين مي باشد. پروردگارت فرمان موکد داده است او را بپرستيد و غير او را نپرستيد و يا اينکه مجموع جمله ي نفي و اثبات ( لا تعبدوا الا اياه) در حکم يک جمله اثباتي است ، اثبات عبارت انحصاري پروردگار سپس به دنبال بيان يکي از مصداق هاي روشن نيکي به پدر و مادر پرداخته مي فرمايد: هرگاه يکي از آن دو يا هر دوي آنها، نزد تو به سن پيري و شکستگي برسند (آن چنان که نيازمند به مراقبت دائمي تو باشد) از هرگونه محبت در مورد آنها دريغ مدار وکمترين اهانت به آنان مکن حتي سبکترين تعبير نامودبانه يعني اُف به آنها مگو.(6)
دقت و باريک بيني هايي در احترام پدر ومادر
دو آيه ي فوق الذکر نهايت دقت و بارک بيني را لازم دارد چرا؟ براي اينکه قسمتي از ريزه کاري هاي رفتار مودبانه را نسبت به پدر و مادر بيانگر است.
1-انگشت روي حالات ضعف و ناتواني آنها مي گذارد يعني حال پيري و زمين گيري ايشان را ياد آور مي گردد، در آن حال ضعف و ناتواني است که نياز به حمايت و محبت دارد و مي گويد ناچيزترين سخن آزاردهنده به آنها نگو.
2- يادآور مي شود اگر آنها آنقدر پير و ناتوان شود که نتواند از جا برخيزند و يا اينکه حتي قدرت دفع آلودگي را از خود نداشته باشد باز هم مسئوليت شما در قبال آنها سنگين تر است و اين خود آزمايش بزرگي است که فرزندان به آن آزموده مي شوند که: آيا وجود آنها را به داشتن چنين حالتي رحمت مي داند و يا نقمت و بلا.
آيا صبر و حوصله براي نگهداري دارند و يا آرزوي مرگ آنها را مي کنند؟
3- خداوند به پيامبرش فرموده: در اين حال بآنها اف نگو يعني اظهار تنفر وناراحتي نکن، داد نزن، صدا بلند مکن و با قول ملاطفت آميز و بزرگوارانه بآنها سخن بگو که اين خود نهايت ادب است.
4- قرآن کريم فرمان به تواضع و فروتني مي دهد و تواضعي که نشان محبت، علاقه باشد نه اينکه بيانگر چيزي ديگري باشد.
5- در موقع دعا و التماس آنگاه که رو به جانب رب العزه مي کني پدر و مادر را چه زنده باشد و چه مرده باشد فراموش مکن و تقاضاي عفو و بخشش الهي را براي آنها داشته باش و بگو خداوندا همانطور که آنها مرا در کودکي تربيت کردند آنها را مورد رحمت بي پايان خويش قرار بده.
نکته ي مهمي که از اين تعبير استفاده مي شود اين است اگر پدر و مادر امروز به مرحله ي از ناتواني رسيده اند که قدرت دفع آلودگي از خود ندارند فراموش مکن و به خود مغرور مباش تو هم روزي و روزگاري چنين بودي که آنها هيچ گونه خودگذري و محبت را در مور تو فراموش نکردند تو هم امروز محبت و ملاطفت آنها را لازم است جبران کني اگر چه جبران سخت است و آن ممکن نيست مگر با عنايت خاص الهي در اين مرحله لازم مي دانم اين دعا را بکنم و بگويم بارالها دست مرا بگير و مرا به اين خدمت که قدرت بيان وصف آن را ندارم ياري فرما. آمين.
« و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه قال رب اوزعني ان اشکر نعمتک التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليک و اني من المسلمين»(7)
ترجمه: ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکيکند مادرش او را با ناراحتي حمل مي کند و با ناراحتي به زمين مي گذارد ، و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سي ماه است، تا زماني که به قدرت و رشد برسد و به چهل سالگي بالغ گردد مي گويد: پروردگارا مرا توفيق ده تا شکر نعمت را که به من و پدر ومادرم دادي به جا آورم و کار شايسته اي انجام دهم که از آن خوشنود باشي و فرزندان مرا صالح گردان ، من به سوي تو باز مي گردم و توبه مي کنم و من از مسلمانم.
در اين ايه شريفه نخست به وضع و حال نيکوکاران پرداخته و از نيکي پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه اي است براي شکر پروردگار آغاز مي کند و مي فرمايد: « ووصينا الانسان بوالديه احسانا». توصيه به معني مطلق سفارش است، و معني و مفهوم او تنها انحصار به سفارش هاي بعد از مرگ ندارد روي جهت است که بعضي از مفسرين آن را به معني امر و دستور تفسير کرده اند.
بعد از بيان نيکي به پدر و مادر به حق شناسي مادر پرداخته و با دليل آن را مطرح مي کند و مي فرمايد: مادر او را با اکراه و ناراحتي حمل مي کند، و با ناراحتي بر زمين مي گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتن او سي ماه است. «حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا»
در اين مدت بزرگترين فداکاري و از خودگذشتگي را مادر درباره فرزند دلبندش از خود به نمايش مي گذارد او را در جاي نگهداري و بزرگ مي کند و رشد مي دهد که هيچ کسي ديگري را در آن جا نگهداري نمي کند و از شيره ي جان و مغز استخوان او را تغذيه مي کند.
از روزي که نطفه ي او منعقد مي گردد حالت مادر دگرگون مي شود و ناراحتي يکي پشت سر ديگري باو رخ مي دهد هر قدر جنين بيشتر رشد و نمو مي کند مواد بيشتري از شيره ي جان مادرمي گردد تا آنجا که روي استخوان و اعصاب مادر تاثر انکار ناپذيري مي بخشد گاه خواب و خوراک واستراحت و آرامش او فداي فرزند مي گردد و در دوران آخر، زمان حمل حتي نشست و برخواست براي او مشکل مي شود اما مادر بواسطه عشق به فرزندي که بزودي ديده به جهان مي گشايد و بر چهره دلرباي مادر لبخند جانانه مي زند اين ناملايمات و مشکلات طاقت فرسا را تحمل مي کند.
سخت ترين لحظات زندگي زندگي مادر همان لحظه است که لحظه وضع حمل فرا مي رسد خيلي از مادران در اين لحظات حساس جان به قربان فرزند مي کنند و زنده ماندن خود را فداي زنده ماندن فرزندمي کند به هر صورت آنگاه که مادر اين بار سنگين را زمين گذاشت و فرزندش ديده به جهان گشود دوران سخت ديگري براي او شروع مي شود دوران مراقبت دائم و شبانه روزي از فرزند دوران که به تمام نيازهاي فرزند بايد جواب گفت آن هم نيازهاي کودکي که هيچ گونه قدرت به بيان آنها ندارد اگر دردي دارد، ناراحتي دراد نمي تواند آن را بيان کند اگرگرسنه است و يا تشنه و يا گرما زدگي و سرما خوردگي داشته باشد اصلاً توان و قدرت بيان آنها را ندارد آنچه او ابراز مي کند ناله و فرياد است و اشک ريختن اين مادر است که بايد با حوصله و بردباري تمام و کامل اين نيازها را تشخيص دهد و مانند يک دکتر حازق و دلسوخته نيازهاي و را بر اورده سازد فرزندان کوچولو نياز به نظافت دارد و اين خود مشکل ديگري از مشکلات مادر است.
نوزاد در اين دوران گرفتار بيماري هاي مختلفي مي شود اين مادر است که شکيبايي فوق العاده و استثنايي به مقابله آنها برخيزد و فرزند عزيزش را نجات بخشد.
قرآن در اينجا تنها از ناراحتي ها و مشکلات مادر سخن مي گويد و از مشکلات و گرفتاري هاي پدر سخن به ميان نمي آورد و اينگونه سخن گفتن باري تعالي براي بي اهميت نشان دادن زحمات و مشکلات پدر نيست بلکه پدر در بسياري از اين مشکلات شريک مادر است ولي مادر سهم بيشتر در سختي و گرفتاري دارد لذا روي او بيشتر تکيه شده است.
خداوند منان در ادامه آيه مورد بحث مي فرمايد: حيات انسان هم چنان ادامه مي يابد تا زماني که به کمال قدرت و نيروي جسماني رسد و به مرز چهل سالگي وارد گردد «حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه»
حضرت آيت الله ناصر مکارم شيرازي مي فرمايد: ظاهر اين است که بلوغ اشد اشاره به بلوغ جسماني و رسيدن به اربعين سنه (چهل سالگي) اشاره به بلوغ فکري و عقلاني است، چرا؟ براي اينکه معروف است: انسان غالباً در چهل سالگي به مرحله کمال عقل مي رسد و گفته اند: غالب انبياء در چهل سالگي مبعوث به نبوت شدند. (8)
در مورد اينکه سن بلوغ جسماني چه سني است؟ در بين علماء و بحث و گفتگو است. بعضي سن بلوغ جسماني همان سن معروف بلوغ را مي داند ولي روايات بعضش تصريح دارد که سن هجده سالگي همان سن بلوغ جسماني است.
اين هم مانع ندارد که اين واژه در موارد مختلفي معني متفاوتي داشته باشد البته اين معاني متفاوت بواسطه قرائن که در کلام وجود دارد روشن مي شود.
به هر صورت قرآن کريم بعد از مطرح کردن اشد بلوغ و بلوغ اربعين سنه مي فرمايد: اين انسان با ايمان و لايق زمان که به چهل سالگي رسيد از خداي منان سه چيز را مي خواهد:
1- پروردگاري به من الهام کن و توفيق عنايت فرما تا شکر نعمتي که به من و پدر ومادرم ارزاني داستها ي به جا آورم. «قال رب اوزعني ان اشکر نعمتک التي انعمت علي و علي والدي»(9)
در چنين سن و سالي انسان موحد و با ايمان هم ازعمق و وسعت نعمت هاي خدا براي خودش آگاه مي گردد و هم از خدمات که پدر و مادر براي او انجام داده که تا باين حد رسيده چرا؟ براي اينکه خودش در اين سن و سال طبق معمول پدر و مادر مي شود و زحمات طاقت فرسا و بي شائبه و ايثارگرانه ي آنها را با چشم سر مشاهده مي کند و مي بيند وانگهي بي اختيار به ياد آنها مي افتد و به نيابت آنها خدا را شکر گذاري مي کند.
2- در مرحله دوم تقاضاي او از خدايش اين است: « وان اعمل صالحاً ترضاه»
بارالها به من توفيق ده تا عمل صالح به جا آورم که تو از آن خوشنود باشي.
3- تقاضاي سوم او باين صورت مطرح مي شود « واصلح لي في ذريتي» خداوند ا اصلاح و درست کاري را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش کلمه «لي» که در اين جمله آمده بيانگر اين است که اين صلاح و درست کاري طوري باشد که نتايج آن عائد من نيز بشود.
شگفتي اين چند جمله ي از دعا در اين است که در دعاي اول پدر و مادر را شريک قرار مي دهد و به دعاي سوم فرزندان و ذريه خود را ولي در دعاي دوم براي خودش دعا مي کند. آري انسانهاي صالح و ملکوتي هرگز تنها خود را در نظر نمي گيرند بلکه اگر با چشمي خود را مي نگرد و با چشم ديگر به افرادي که بر او حق دارند مي نگرند.
آنگهي در پايان دو مطلب خيلي مهم را اعلام مي دارد که هر کدام بيانگر يک برنامه ي اعلاي عملي است يک « اني تبت اليک» پروردگارا من در اين سن و سال بسوي تو باز مي گردم وتوبه مي کنم و به جا و حد رسيده ام که بايد خطوط زندگي من تعيين گردد و خط سير من تا آخرين مرحله ي زندگي من مشخص گردد، راستي من به مرز چهل سالگي رسيده ام و براي عبد چون من چه قدر زشت و زننده است که به سوي تو باز نگردم و خود را از گناهان با اب گواراي توبه نشويم.
دو: برنامه اي دومش اين است که مي گويد: « و اني من المسلمين»
خدايا من از مسلمين هستم.
در واقع اين دو جمله پشتوانه ي است براي آن دعاهاي سه گانه و معنايش اين است چون من توبه کردم و تسليم مطلق در برابر فرمان توام خدايا تو نيز بزرگواري و مرا مشمول آن نعمت ها بفرما.
آيه بعدي که آيه 16 از سوره احقاف است اجر و مزد اين گروه از مومنان شکرگزار را بيان مي کند که مي فرمايد: «اولئک الذين نتقبل عنهم احسن ما عملوا» (10)
فعلاً مجال وارد شدن اي بحث نيست لذا از آن صرف نظر مي کنيم و آن را به فرصت ديگري واگذار مي کنيم و من الله توفيق.
« و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهنا علي وهن و فصاله في عامين ان اشکر لي و لوالديک الي المصير» (11)
ترجمه: « ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم، مادرش او را باناتواني روي ناتواني حمل کرد، و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مي يابد. آري به او توجه کرديم که براي من و براي پدر و مادرت شکر به جا آور که بازگشت همه به سوي من است».
در اين آيه ي شريفه نخستين چيززي که مطرح مي شود سفارش به پرد ومادر است و اين خود بيانگر اهميت حقوق پدرو مادر نسبت به فرزندان است واينگونه بيان الهي زنگ خطري است براي فرزندان که اين حقوق را هميشه نصب العين داشته باشند.
و براي اولين بار مي فرمايد:
« و وصينا الانسان لوالديه» ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم و آنگاه به زحمات فوق العاده ي مادر مي پردازد و مي فرمايد: «و حملته امه وهنا علي وهن».
مادر او را حمل کرد و در حالي که هر روز ضعف و سستي تازه اي بر ضعف او افزوده مي شد.
از نظر علمي اين مطلب روشن و ثابت شده و تجربه نبز حاکي از اين است که مادران هنگام بارداري شديداً گرفتار وهن و سستي مي شوند، چرا؟
براي اينکه : شيره ي جان و مغز استخوان خود را براي پرورش و رشد فرزند که در آينده ي نزديک قره العين براي او مي شود اختصاص مي دهد.
بدين لحاظ مادران در دوران بارداري گرفتار کم بود انواع ويتامين ها مي شود و آن ها بايد جبران گردد و الا براي مادران خطرناک است و ممکن است بدين جهت سر به بالين مرگ نهند و اين وهن و سستي حتي در دوران رضاع و شيردهي نيز ادامه دارد چرا؟ براي اينکه شير، شيره ي جان مادر است لذا به دنبال بارداري بلافاصله قرآن کريم دوران شيردهي را مطرح مي کند و مي فرمايد: «و فصاله في عامين» پايان دوران شيرخوارگي او دو سال است. و در سوره بقره آيه 233 نيز مي فرمايد: « و الوالدات يرضعن اولادهن حولين کاملين» مادران فرزندان خود را دو سال کامل شير مي دهند. البته منظور دوران کامل شيرخوارگي است گاهي ممکن است کمتر از آن باشد.
به هر صورت در اين مدت سي و سه ماه، مادر بزرگترين فداکاري و خودگذري را هم از نظر روحي و عاطفي و هم از نظر جسمي و هم از نظر خدمات درباره فرزندش انجام مي دهد و به دنبال توصيه به پدر و مادر خداوند منان مي فرمايد: «ان اشکر لي و لوالدين» شکر مرا به جا آور که من خالق و منعم اصلي تو هستم. يعني اين منم که تو را به اين هيئت و شکل زيبا قالب زدم و به تو شعور، درک، عقل دادم و نعمتهاي فراواني در اختيار تو قرار دادم که قابل شمارش نيست اين منم که تو را گل سرسبد عالم هستي قرار دادم و به پاس اين نعمتها مرا شکرگذار باش و هم چنين لازم است که شکر پدر و مادر را بنمايي چرا؟ براي انيکه: آنها واسطه اين فيض و عهده دار انتقال نعمت هاي من به تو مي باشند.
آري، در اين جا شکر پدر و مادر در کنار شکر الهي قرار گرفته و اين خود به نوبه اش بيانگر اهميت شکرگزاري براي پدر و مادر است و اين خيلي نکته جالب است و انسان بايد با درک اين حقيقت با خود ببالد که شکر پدر و مادر او در قبال شکر الهي قرار گرفته و آن را هم کسي ديگري نه بلکه ذات اقدس الهي خود شکر پدر و مادر را در کنار شکر خود هم رديف آن قرار داده است.
در قسمت پايان آيه قادر لايزال و در عين حال رئوف و مهربان با لحن که خالي از تهديد و هشدار نيست مي فرمايد: «الي المصير» بازگشت همه ي شما به سوي من است» بله در اين مورد اگر کسي سستي و يا کوتاهي کند در پيش گاه الهي و در روز محشر تمام اين حقوق و زحمات مورد بررسي قرار مي گيرد و موبه مو محاسبه مي گردد و بايد از اين حساب و کتاب که رباره شکر نعمتهايش و هم چنين از شکر نعمتهاي وجود پدر و مادر و عواطف پاک و بي آلايش آنها بر آئيد و الا مورد عقاب او قرار خواهد گرفت.
احترام به پدر ومادر و اطاعت فرزندان از پدران ومادران يکي از مسائل عمده و اساسي اسلامي است ولي از آنجا که توصيه به احترام پدر و مادر و اطاعت از آنها ممکن است اين توهم را به وجود بياورد که حتي در مسئله اعتقادي از قبيل ايمان و کفر نيز به آنها مماشات کرد وحرف آنها را پذيرفت اين مسئله استثنايي دارد و آن هم استثنايي محترمانه لذا قرآن کريم مي فرمايد: « و ان جاهداک علي ان تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما» (12)
ترجمه: « هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چيزي را همتاي من قرار دهي، که از آن (حداقل) آگاهي نداري از ايشان اطاعت مکن.»
اين آيه شريفه دستور قاطعانه مي دهد رابطه انسان با پدر و مادر هرگز مقدم بر رابطه او با خداوند نباشد، و عواطف خويشاوندي هرگز نبايد حاکم بر مسائل اعتقادي و مکتبي او گردد. جمله ي «جاهداک» اشاره به اين حرف دارد گاهي پدر و مادر به گمان اينکه سعادت و خوش بختي فرزند را مي خواهند، تلاش و سعي مي کنند او را رهنمايي نموده به عقيده اي انحرافي خود سوق دهند و اين طرز عمل کرد در مورد همه ي پدران و مادران ديده شده و مي شود وظيفه ي فرزندان هم در هم چه مواردي اين است: هرگز در برابر فشار و خواسته آنها تسليم نشوند و استقلال فکري خود را محفوظ نگهدارد و وارد هيچ گونه معالمه اي نگردد توحيد و عقائد توحيدي را با چيز ديگري معاوضه نکنند. ممکن است فرمان « فلاتطعهما» باز اين توهم را بوجود آورد که در برابر پدر ومادر مشرک بايد شدت عمل و بي حرمتي به خرج داد بلافاصله اضافه مي کند عدم اطاعت از آنها در مسئله کفر و شرک دليل بر قطع رابطه ي مطلق با آنها نيست بلکه فرمان مي دهد « و صاحبهما في الدنيا معروفا» (13) با آنها در دنيا به طرز شايسته اي رفتار کن. از نظر دنيا و زندگي مادي با آنها مهر و محبت و ملاطفت داشته باش و از نظر مسائل اعتقادي و برنامه هاي مذهبي تسليم افکار و پيشنهادهاي آنها نباش پس اين گونه عمل کردن خود نقطه ي اصلي اعتدال است که تمام حقوق پدر و مادر در آن جمع است لذا بعداً مي فرمايد: « واتبع سبيل من اناب الي» (14)
راه آنهايي را پيروي کن که به سوي من بازگشته اند و آن راه پيامبران و مومنان راستين است چرا؟ براي اينکه: « ثم الي مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» (15)
بازگشت همه ي شما به سوي من است و من شما را از آن چه در دنيا عمل مي کرديد آگاه مي سازم و بر طبق آن اجر و پاداش و کيفر مي دهم. اين قسمت آيه نيز هشدار است براي عمل کرد ما در نيا و بايد متوجه آن باشيم به هر صورت لازم است يادآور شويم که آيه فوق کاملاً شبه چيزي است که در آيه 8 سوره ي عنکبوت بيان شده است و افراد علاقه مند مي توانند در آن جا مراجعه کنند.

پي نوشت ها :
 

(1)-اسري/ 23.
(2)- تفسير نمونه/ج12/ ص 96، ناصر مکارم شيرازي، انتشار 1385: ناشر دارالکتب الاسلاميه- تهران
(3)- بقره/ 83 ، تفسير نمونه/ج1/ ص 382ـ 387
(4)- نساء/36، تفسير نمونه/ج3/ ص 479
(5)- انعام/ 151 ، تفسير نمونه/ج6/ ص 43ـ 48
(6)- تفسير نمونه/ج12/ ص 90-91.
(7)- احقاف/ 15، تفسير نمونه/ج21/ ص 342.
(8)- تفسير نمونه/ ج21/ ص 344.
(9)- اوزعني از ماده ي انزاع است که به معني الهام و توفيق عشق و علاقه و بازداشتن از انحراف است.
(10)- احقاف/16
(11)- لقمان/14، تفسير نمونه/ج17/ ص 52.
(12)- لقمان/ 15، تفسير نمونه/ج17/ ص 54.
(13)- لقمان/ 15.
(14)- همان.
(15)- همان.

منابع
قرآن


فرم در حال بارگذاری ...