موضوع: "پرسش و پاسخ"

ایت الله بهجت ره

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان
ایت الله بهجت ره



سوالات شرعی در مورد فضای مجازی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 13ام دی, 1396

ارتباط با نامحرم در فضای مجازی
س. آیا صحبت یا شوخی با نامحرم به شکل صوتی، تصویری یا نوشتاری و نیز فالو یا لایک کردن جنس مخالف در فضای مجازی حرام است؟

ج. به طور کلی ارتباط با نامحرم که مستلزم مفسده بوده و یا خوف وقوع در حرام در میان باشد، جایز نیست.

عقد موقت در فضای مجازی
س.1) آیا خواندن صیغه عقد موقت در فضای مجازی برای حلال شدن رابطه مجازی صحیح است؟

۲) برای خواندن عقد حتماً باید طرف مقابل را بشناسیم؟

ج.

۱) نوشتن کافی نیست، اما خواندن عقد به صورت تلفنی و امثال آن با رعایت شرایط لازم اشکال ندارد و یکی از شرایط این است که بنابر احتیاط واجب در ازدواج با دختر باکره اجازه پدر یا جدّ پدری او لازم است و بنابر احتیاط بدون آن عقد صحیح نیست.

۲) فی نفسه لازم نیست؛ همین که در عقد مخاطب شما معلوم باشد، کفایت می‌کند.

 
استفاده شخصی از اینترنت در محل کار
س. بنده کارمند هستم استفاده شخصی از اینترنت و فضای مجازی در محل کار در حد نیاز چه حکمی دارد؟

ج. استفاده شخصی از اموال بیت المال جایز نیست و موجب ضمان است، مگر با اذن مسئولی که شرعاً و قانوناً چنین حقی دارد.

حریم خصوصی در فضای مجازی
س. تعرض به حریم خصوصی دیگران از طریق فضای مجازی از لحاظ فقهی چه حکمی دارد؟

ج. فی نفسه جایز نیست.

.afkarnews.ir

شوخی کردن با نامحرم

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام آبان, 1396

مقام معظم رهبری:

در ارتباط با نامحرم از رفتار و گفتارهایی که مهیج شهوت و مفسده انگیز است باید اجتناب شود.  [1] 

 

آیت الله بهجت:

چون غالباً موجب وقوع در فتنه است، ترک شود.

شایان ذکر است فرقی بین نامحرم های فامیل و غریبه وجود ندارد.  [2]

 

آیت الله سیستانی:

مزاح و شوخی مرد با زن نامحرم و همچنین مزاح و شوخی زن با مرد نامحرم جایز نیست. [3]

 

آیت الله شبیری زنجانی:

ارتباط با نامحرم اگر موجب تحریک شهوت شود و یا خوف افتادن در گناه و مفسده در آن باشد، حرام است. در غیر این صورت نیز مناسب است مومن از کمینگاه ها و وساوس شیطان دوری کند. [4]

 

آیت الله مکارم شیرازی:

بطور کلی شوخی با نامحرم اشکال دارد و باید به صورت جدی از این کار اجتناب نمود. [5]

 

آیت الله فاضل لنکرانی:

مزاح و شوخی توأم با قصد لذّت جایز نیست. [6]

 

در روایتی از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) منقول است:

مَنْ فَاکَهَ امْرَأَهً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَهٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار

هر کس با نامحرم شوخى کند، برای هر کلمه ای که در دنیا با او سخن گفته است، هزار سال او را در دوزخ زندانی می کنند. [7]

داستان:

یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،

امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟

از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود: تکرار نکن. [8]

حتی اسلام سلام کردن به زنان جوان را مکروه دانسته و ترک سلام به آنها افضل و بهتر است.

 

 

 

آيامي دانيدثواب بودن قرآن درخانه چيست؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 1ام آبان, 1396

 امام صادق عليه السلام از پدرش نقل نموده كه فرمودند:

دوست دارم در خانه قرآن باشد تا خداوند بخاطر آن شيطان را طرد كند.

منبع: پاداش نيكي هاوكيفرگناهان، ص268

نذر و عدم توانایی انجام عمل

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 30ام مهر, 1396

شرایط نذر
یکی از راه‌های برآورده شدن حاجات، نذر کردن است که دارای آداب خاصی است. از جمله این که در نذر باید صیغه خوانده شود، ولی لازم نیست به عربی باشد؛ مثلاً اگر بگوید نذر کردم اگر مریض من خوب شد برای خدا، بر من واجب است که صد تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است. از شرایط نذر آن است که نذر کننده باید مکلّف و عاقل باشد و با اختیار خود نذر کند. پس نذر انسان مجبور و یا کسی که مثلاً از روی عصبانیت و بی اختیار نذری می‌کند، صحیح نیست، و کاری را هم که می‌خواهد به عنوان نذر انجام دهد باید یک نوع رجحان و برتری داشته باشد و انجام آن به رایش ممکن و در حد توان او باشد.[

نذر و عدم توانایی انجام عمل
عدم توانایی بر انجام کار با توجه به زمان نذر دو صورت دارد.

اول آن که از ابتدا قادر به انجام کار نباشد.

دوم آن که در زمان نذر قادر به انجام باشد، ولی بعد از نذر کردن از انجام آن عاجز شده باشد.

در فرض اول مراجع معظم تقلید فرموده‌اند:
انسان کاری را میتواند نذر کند که انجام آن به رایش ممکن باشد، بنابر این کسی که نمیتواند پیاده کربلا برود، اگر نذر کند که پیاده برود، نذر او صحیح نیست.[۴]

و در فرض دوم فرموده‌اند:
اگر نذری غیر از نذر روزه کرده است باز هم نذرش باطل و چیزی بر او نیست.[۵] ولی اگر نذر کند که روزه‌ای بگیرد و بدون پیش بینی قبلی از انجام آن عاجز شود، باید آن را قضا کند و اگر ممکن نشد[۶] به مقدار یک مدّ طعام به فقیر صدقه بدهد.[۷]

نذر خاص
اگر نذر برای مورد خاصی (مثل بهزیستی) باشد باید در همان مورد خاص مصرف شود و اگر در امر خیر دیگری (مثل اقوام نزدیک) مصرف شود از عهده‌ی نذر کننده ساقط نمی‌شود و دوباره باید اداء کند.

البته باید توجه داشت که:
1- در تحقق نذر خواندن صیغه و به زبان آوردن آن لازم است، (هر چند عربی بودن لازم نیست)؛ پس اگر صیغه‌ی نذر خوانده نشود، نذر منعقد نمی‌شود و چیزی واجب نیست.[۸]

2- در نذر باید لفظ “برای خدا” گفته شود و قصد در دل، کافی نیست.[۹]

عدم اجابت نذر
البته این نکته هم قابل توجه است که گاهی ما حاجتی را می‌خواهیم، ولی هر چه تلاش می‌کنیم و نذرهای مختلف انجام می‌دهیم به حاجتمان نمی‌رسیم. باید دانست که این مسئله اهمیت نذر را کم نمی‌کند، بلکه بسیار مواردی وجود دارد که ما چیزی را برای خودمان ضروری و لازم می‌دانیم و دنبال به دست آوردن آن هستیم، ولی چون به خیر و صلاح ما نیست و ممکن است در آینده به ضرر ما تمام شود، خدا حاجت ما را به تأخیر می‌اندازد تا موقع انجام آن برسد و چه بسا ما چیزی را دوست داریم، در حالی که به ضرر ماست و چه بسا از چیزی بدمان می‌آید ولی همان به نفع و صلاح ما می‌باشد.[۱۰] پس هر موقع خدا صلاح بداند حاجت و نیاز انسان را رفع می‌کند و تأخیر حاجت به معنای کم اهمیتی و بی تأثیر بودن نذر نیست./.afkarnews.ir

چرا پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي گفتگو با خدا به معراج رفت؟! (مگر خدا همه جا نيست؟!)

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

ابتدا يادآور مي‌‌شويم كه هدف از معراج، تنها قرب الهي نبوده است، بلكه اهداف ديگري نيز در اين سفر مورد نظر بوده كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اما توجه به اين نكته نيز لازم است كه اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخي موقعيت‌‌ها مي‌‌توان ارتباط قوي‌‌ تري با او برقرار كرد كه مشابه چنين وضعيتي را مي‌‌توان در حج نيز شاهد بود.
اما هدف معراج چنان‌‌ كه در برخي تفاسير آمده اين بود كه روح بزرگ پيامبر اسلام(ص) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درك و ديد تازه‌‌اى براى هدايت و رهبرى انسان‌‌ها بيابد. اين هدف صريحاً در ابتداي سوره اسراء و آيه 18 سوره نجم آمده است.[1]
در منابع روايي نيز به برخي از اهداف معراج پيامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله:
1. يونس بن عبد الرحمن مي‌‌ گويد: از امام كاظم (ع) پرسيدم: به چه علت خدا پيامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب‌‌‌ هاى نور برد و با او گفت‌‌ و گو و نجوا كرد، در حالي‌ كه خداوند به مكان وصف نمي‌‌ شود؟ امام (ع) فرمود: «خداى متعال به مكان وصف نمي‌‌ شود و زمان بر او جارى نمي‌‌ گردد ولي خداوند عزت‌ مند و بزرگ، خواست كه فرشتگان و ساكنان آسمان‌‌هاى خود را با مشاهده پيامبر بنوازد و شگفتي‌‌ هاي خلقت را به رسول خود (ص) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و اين مسئله به گونه‌‌اي كه فرقه مشبهه مي‌‌ گويند نيست.[2] خدا، پاك و برتر است از آنچه وصف مي‌‌ كنند».[3]
2. ثابت دينار مي‌ گويد: از امام زين العابدين(ع) پرسيدم: آيا خداوند مكانى [مخصوص و معين] دارد كه در آن‌‌جا باشد؟ امام (ع) فرمود: «خداوند منزه است از اين [كه بتوان مكانى مخصوص و معين برايش تصور كرد]»، پرسيدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (ص) را به آسمان برد؟! آن‌ حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آن‌حضرت دليل نيست كه خداوند مكانى دارد بلكه] آن‌ حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملكوتى را به او نشان دهد، و شگفتي‌‌ هاي آفرينش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نمايد…».[4]/ shahrekhabar.com

پي نوشت:
[1]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 12، ص 17، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخي روايات، مى‌‏پندارند خدا را ظاهرى چون آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و … مى‌‏باشد. همچنين مى‌‏پندارند كه كمال معرفت به ذات مقدّس الهى در اين است كه انسان معتقد شود كه خداى متعال در بالاى همه مخلوقات و بر روى عرش و كرسى قرار گرفته است. به همين دليل است كه در مورد مخالفان خود اشتباه مى‌‏انديشند. آنجا كه آنها مى‌‏گويند: «خداوند جا و مكان خاص ندارد و در همه جا هست»، پيروان مجسّمه و مشبّهه مى‏‌پندارند كه مراد همان جسم مادّى مورد پذيرش ايشان مى‏‌باشد؛ در حالى‌كه مخالفان آنها مى‏‌گويند: خداوند جسم نيست كه در جايى باشد. ر.ك: عسكرى‏، سيد مرتضى، نقش ائمه در احياى دين‏، ج 2، ص 353، مركز فرهنگى انتشارات منير، تهران،1382ش.
[3]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132، كتابفروشي داوري، قم، چاپ اول، 1385ش.
[4]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 131 – 132.

امام حسین علیه‌السلام در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

گول نخوریم؛ امام حسین علیه‌السلام در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!


می‌دانيد جنگی که در روز عاشورا رخ داد در نزديکي رود فرات بوده و در هيچ کجای کره زمين نمی‌توانيد سرزمينی در کنار يک رود را بيابيد که صحرا و بيابان بی‌آب و علف باشد، مگر رودی که از ميان کوهستان می‌گذرد. همه در طول تحصيلمان خوانديم که در کنار رودها جلگه و زمينهای حاصلخيز به وجود می‌آيد. واقعيت اين است که اطراف فرات را نيز مانند ساير رودها، جلگه‌ها و زمين‌های حاصل خيز تشکيل می‌دهد و کربلا نيز سرزمينی سرسبز است.
گول نخوریم ؛ امام حسین در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!
متن شبهه:
از آن گذشته در چنين مناطقي به دليل نزديکي به رودخانه بستر زيرين زمين را سفره‌های پهناور آبی تشکيل می‌دهد و دست‌رسی به آب آسان‌تر از آن چيزی است که به ذهن می‌رسد. تنها با کندن 4 يا 5 متر از زمين می‌توان به آب رسيد. در منطقه اهواز يکی از مشکلات ساخت و ساز همين سفره‌های زيرزمينی است که کاملاً زير شهر را فرا گرفته‌اند. حال، آیا 72 نفر نتوانستند يک گودال 4 متری حفر کنند؟!!
پاسخ_شبهه :
اگر شبهه‌کننده درست درس می‌خواند یا سیری در زمین می‌کرد باید می‌دانست در مناطقی که هوا گرم و خشک است هر کجا نهر آبی باشد فقط و فقط اطراف آن نهر گياه می‌رويد اما کمی از آن فاصله گرفته شود کاملا خشک است، که مانند چنين مناظری در ايران بسيار يافت می‌شود از باب مثال به بيابان اطراف قم رجوع کنيد خواهيد ديد که تا چند متر اطراف رودها سرسبز است و باقی بيابان خشک و بي گياه است و در عراق چنين مناطقي بسيار است و اتفاقا کربلا چنين منطقه‌ای است يعنی در اطراف خود رود فرات سرسبز بوده اما کمی از رود فاصله گرفته می‌شد بيابان خشک بود.
کربلا در نزدیکی رود فرات نیست بلکه به طور مستقیم حدود پانزده کیلومتر با هم فاصله دارند، بله نهر کوچکی از فرات منشعب است که از نزدیکی‌های آن جا می‌گذرد و به آن نهر علقمه می‌گویند و چون این نهر از رود فرات جدا می‌شود گاهی مجازاً به آن فرات هم گفته می‌شود.
بله در کنار نهر علقمه اندکی درخت و گیاه روییده بود برای همين وقتی حضرت عباس (علیه‌السلام) برای آوردن آب رفت در کنار علقمه وارد نخلستان شد و دشمنان پشت نخلها کمين کردند پس معلوم است اطراف رود سرسبز بوده و در کتاب محن الابرار و نفس المهموم و ديگر مقاتل آمده هر چه سيدالشهدا به حر اصرار کرد که کنار فرات خيمه بزنند نگذاشت و کاروان امام را در منطقه خشک و رملی پياده نمود.
ابن_زیاد در نامه‌اش به حرّ می‌نویسد:"به مجردى که فرستاده من بر تو وارد شد و نامه مرا تسلیم کرد کار را برحسین (علیه‌السلام) دشوار ساز و او را در سرزمینى فرودآور که آب و گیاهى در آن نباشد و متوجه باش به فرستاده خود دستور دادم، همواره با تو باشد و از تو دور نشود تا از نزدیک شاهد اعمال تو بوده و نحوه رفتار تو را در بازگشت به من اطلاع دهد. [الارشاد، شیخ مفید، ص432، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1380ش]
در کتاب “کربلا و حرم مطهر” آمده: يکی از علتهای اينکه کربلا را به اين نام ناميدند آنست که: کربل به معنی غربل است و چون سرزمين کربلا خاک نرم و روانی داشت و مانند خاک غربال شده بود به اين نام ناميده شد.
ياقوت حموی در ذيل واژه كربلا می‌نويسد: اما مبدأ اشتقاق اين كلمه (كربلا) يا كربله به معنای سستی پاهاست، بدين جهت كه سرزمين كربلا شن‌زار و خاک نرم بوده.[معجم البلدان، ج4، ص445، بيروت، دار صادر، چاپ دوم 1995].
اما کسی هم نگفته هيچ گياهی در آنجا نمی‌روييده.
در کتاب نفس المهموم آمده سيد الشهدا شب عاشورا مشغول کندن خارهای اطراف خيمه‌ها بود و اصحاب شب عاشورا اطراف خيمه ها را خندق کنده درون آن خار و گياه ريختند و صبح عاشورا آتش زدند. لطفا بی تحقيق اشکال نکنيد.
در ضمن در کتاب محن الابرار و نفس المهموم و نیز در کتاب “الفتوح” آمده که سيد الشهدا دستور حفر چاه به اصحاب داد اما ديدبانهايی که از طرف عمر سعد مامور بودند خبر به او رساندند و عمر سعد شخصی را فرستاد که فرياد زد اگر چاه حفر کنيد جنگ را شروع می‌کنيم و شما را با تير خواهيم زد و اين خبر را جاسوسان به عبيدالله هم رساندند و نامه‌ای برای عمر سعد نوشت به اين مضمون: “برای من خبر رسيده که حسين چاه می‌کند و آب بيرون می‌آورد و خودش و اصحابش از آن آب می‌آشامند پس ملاحظه نما هنگامی که نامه من به تو رسيد ايشان را از چاه کندن هر قدر که توان داری منع کن و نگذار که چاه بکنند و آب بيرون بياورند و کار را بر ايشان تنگ بگير.[كتاب الفتوح، أبومحمد أحمد بن اعثم الكوفى، ج5،ص91، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411ق_1991م؛/ و ترجمه الفتوح، ص893، مترجم: محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش]

سوال مگر ما برای تشنگی امام حسین گریه میکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خداوند توفیق دهد به امام زمان تیر پرتاب نکنیم

حکم "دست دادن با نامحرم" با دستکش یا چادر چیست؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام مهر, 1396

امام خمینی (رحمة الله علیه):

اشکال ندارد. ولی بنابراحتیاط واجب کف دست ارا فشار ندهند.

 

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله تعالی):

لمس اگر با دستکش و مثل آن باشد و موجب مفسده نباشد حرام نیست وگرنه حرام است. شایان ذکر است؛ دست دادن با نامحرم (بدون پوشش) در هر صورت (چه با پیر و چه با جوان، چه در کشور های اسلامی و چه در کشورهای کفر و…) جایز نیست؛ و چنانچه همراه با نشان دادن این نکته باشد که به خاطر آیین و احکام دینی از مصافحه با نامحرم امتناع می ورزد و این امتناع او هیچ توهینی به کسی ولو در  برابر مردم نمی باشد و در ترک چنین حرامی حرجی نخواهد بود.

 

آیات عظام اراکی، تبریزی، خوئی (رحمة الله علیه):

اشکال ندارد.

 

آیت الله بهجت (رحمة الله علیه):

خلاف احتیاط است

 

آیت الله سیستانی (حفظه الله تعالی):

مصافحه و دست دادن به نامحرم ، مطلقاً (چه با پیر و چه با جوان، چه در کشور های اسلامی و چه در کشورهای کفر و…) جایز نیست؛ ولی دست دادن به نامحرم با دستکش یا چادر، در صورتی که التذاذی در بین نباشد و خوف التذاذ و وقوع به حرام نباشد، مانع ندارد. بله؛ اگر ترک دست دادن با دستکش و امثالهم میسّر نبود، در صورتی که دست ندادن، وی را به ضرر و زحمت غیر قابل تحمّل بیندازد [1] دست دادن، فقط به اندازه ضروری جایز می شود.

 

آیت الله صافی گلپایگانی (حفظه الله تعالی):

اگر معرض ریبه و فساد باشد جایز نیست.

 

آیت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه):

حرام نیست.

 

آیت الله گلپایگانی (رحمة الله علیه):

بدون ریبه و تلذذ اشکال ندارد.

 

آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی):

چنانچه مفسده ای نداشته باشد جایز است ولی بهتر ترک آن در غیر موارد ضرورت است.

 

آیت الله نوری همدانی (حفظه الله تعالی):

درفرض سوال بدون ریبه و تلذذ و بدون فشار اشکال ندارد مگر اینکه تداوم و تکرار موجب مفسده باشد.

 

آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله تعالی):

در فرض تلذذ و ترس وقوع در معصیت حرام است. [2]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مثلاً ترک این کار باعث قتل او یا باعث آبروریزی ای که واقعاً غیرقابل تحمل است (مثل اخراج از دانشگاه یا اخراج از محل کار به صورتی که با این اخراج، زندگی اش مختل شده و حرجی است)؛ می شود. ولی اگر می تواند به دانشگاه دیگر رود یا میتواند شغل دیگری انتخاب نماید، این حرج نیست.

[2]  العروة، الوثقی، ج2، ص637، م40 / تحریر الوسیلة، ج2، ص217، م20 / الفقه للمغتربین، ص 190، م 462 و ص231 / استفتاء با دست خط آیت الله سیستانی / سایت استانها، ویژه نمایندگان مقام معظم رهبری، بخش سوالات نمایندگی ها ، شماره استفتاء: 383357 و شماره:  532084 /  استفتائات جدید آیت الله تبریزی، ج1، ص359، با استفاده از س1606 / مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، ج 4، ص 69 / موسوعه فقهی تحقیقات و استفتائات واحد پاسخ به سؤالات جامعة الزهراء (سلام الله علیها) قم، مجموعه احکام 11، ص 108 / استفتاء مکتوب از مراجع معظم تقلید

 .afkarnews.ir

آیا زینب سلام الله علیها سر به محمل کوبیدن؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 13ام مهر, 1396

 

علامه مجلسی چنین نقل می‌کند که در بعضى از کتب معتبره دیدم از مسلم جصّاص نقل شده است:
«ابن زیاد مرا خواست تا دارالاماره کوفه را تعمیر نمایم. زمانی که درهای دار الاماره را گچکارى می‌کردم، ناگاه شنیدم فریادهایى از اطراف بلند شد. از کارگر زیر دستم پرسیدم: چرا کوفه دچار زاری و فغان گشت؟ جزع و فزع و بی تابی کردن و لطمه زنی در محدوده شرع که ضرر قابل توجهی بر آن مترتب نشود ، در مصیبت امام حسین علیه السلام استحباب روایی دارد

گفت: همین حالا سر یکى از خارجی‌هایی که بر یزید خروج کرده را آورده‌اند.
گفتم: آن خارجى کیست ؟ گفت حسین بن على .من صبر کردم تا کارگر رفت؛ ‌چنان به صورتم زدم که ترسیدم چشمم کور شود. دست خود را شسته، دست از کار کشیدم و وارد میدان کوفه شدم؛ جایی که مردم منتظر ورود اسیران و سرهاى بریده بودند. در این هنگام حدود چهل شتر با هودج پیدا شدند که در میان آنها اهل‌بیت حضرت سیدالشهداء و اولاد فاطمه بودند؛ دیدم که على بن الحسین بر شترى برهنه سوار است و غل و زنجیر به او آسیب رسانده و خون از رگ‌هاى گردنش جارى است. او گریه می‌کرد و اشعاری با این مضامین می‌خواند:
«اى امت بد رفتار خدا شما را از باران رحمتش سیراب نکند، اى امتى که احترام جدّ ما را درباره ما مراعات نکردید. اگر روز قیامت پیغمبر خدا ما را جمع کند، شما در جواب چه خواهید گفت. شما ما را بر پشت شتران بی‌جهاز می‌گردانید. گویا ما آن افرادى نیستیم که پایه دین را براى شما محکم کرده باشیم»
در همین زمان، مردم کوفه از روی دلسوزی به بچه‌ها نان، گردو و خرما می‌دادند. ام کلثوم آنها را از دست و دهان کودکان می‌ربود و دور می‌افکند و فریاد می‌زد: «اى مردم کوفه صدقه بر ما حرام است…». زنان کوفه با مشاهده این وضعیت براى مصیبت اهل‌بیت گریه می‌کردند.
ام‌کلثوم سر خود را از محمل خارج کرد و گفت: اى اهل کوفه آرام باشید. مردانتان ما را می‌کشند و زنانتان براى ما گریه می‌کنند. خدا در روز قیامت بین ما و شما داورى خواهد کرد. در همان هنگام بود که ناگاه صداى ضجه بلند شد و سر شهیدان که سر امام حسین پیشاپیش آنان بود را آوردند.
زینب با دیدن سر برادرش، پیشانی خود را بر چوب جلوی محمل زد و خون از زیر مقنعه‌اش فرو ریخت، سپس با یک قطعه پارچه به سر امام حسین اشاره کرده و اشعارى را خواند:
اى ماهی که چون بسر حدّ کمال رسید، به ناگاه خسوف او را ربوده و غروبش را مقدّر کرد.پاره قلبم گمان نمی‌کردم که چنین مصیبتی در انتظارت باشد.
برادرم با فاطمه کوچکت سخنی بگو؛ زیرا نزدیک است که قلبش آب شود. برادرم! قلب مهربانت چه شد که اکنون سفت و سخت شده است…»بحار الانوار ج45 صجریان مذکور نمی تواند مستند برای قمه زنی قرار گیرد زیرا اساسا قمه زنی در نزد عرف مصداق عزاداری نمی باشد و هیچ کس در فراق عزیزانش شمشیر به سر نمی زند ، اما به سر و صورت زدن و حتی زدن سر به درب منزل و مانند آن در فراق عزیزان امری مرسوم در نزد عرف است و نوعی جزع و فزع کردن تلقی می شود و تا زمانی که ضرر خاصی بر آن مترتب نشود ، بی اشکال است و این نوع جزع و بی تابی کردن در فراق امام حسین هم مصداق عزاداری و حزن تلقی می شود .

بنابراین از جریان حضرت زینب می توان استحباب به سر و صورت زدن و مانند آن را در مصیبت امام حسین استنباط کرد نه قمه زنی را .
115
ما در گذشته این روایت را چون مرسل نقل شده بود ، از حیث سندی تضعیف کرده و رد کردیم ، اما با تامل بیشتری که حول مساله داشته ایم و این که جریان مذکور در کتاب شریف و معتبر بحار الانوار نقل شده است و علامه مجلسی نیز تصریح می کند که این جریان را از کتب معتبر نقل می کند ، و از سوی دیگر در گذشته نیز ثابت کرده ایم که تمام روایاتی که در کتب معتبر ما نقل شده است مورد استناد است جز موارد اندکی از آنها که خلاف سنت قطعی می باشد ؛
و از سوی دیگر جزع و فزع و بی تابی کردن و لطمه زنی در محدوده شرع که ضرر قابل توجهی بر آن مترتب نشود ، در مصیبت امام حسین استحباب روایی دارد ؛
با توجه به تمام این نکات به این نتیجه رسیدیم که روایت مذکور صحیح است و حضرت زینب سلام الله علیها بی اختیار با دیدن سر مبارک امام حسین ، سر خودش را به عنوان حزن و اندوه و مصیبت بر محمل می کوبد که به ناگاه سر خونین می شود ، ما نیز وقتی عزیزی از خود را از دست می دهیم ممکن است بی اختیار چنین رفتاری از ما صادر شود .
البته این نکته را متذکر می شویم که جریان مذکور نمی تواند مستند برای قمه زنی قرار گیرد زیرا اساسا قمه زنی در نزد عرف مصداق عزاداری نمی باشد و هیچ کس در فراق عزیزانش شمشیر به سر نمی زند ، اما به سر و صورت زدن و حتی زدن سر به درب منزل و مانند آن در فراق عزیزان امری مرسوم در نزد عرف است و نوعی جزع و فزع کردن تلقی می شود و تا زمانی که ضرر خاصی بر آن مترتب نشود ، بی اشکال است و این نوع جزع و بی تابی کردن در فراق امام حسین هم مصداق عزاداری و حزن تلقی می شود .
بنابراین از جریان حضرت زینب می توان استحباب به سر و صورت زدن و مانند آن را در مصیبت امام حسین استنباط کرد نه قمه زنی را . shahrekhabar.com
منبع:
کانال پرسمان اعتقادی

طلاق زن به خاطر اذيت و ظلم شوهر

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام شهریور, 1396

 

 

اگر زن به خاطر اذيت و ظلم شوهر، مالى به او بدهدتا او را طلاق خلع بدهد؛آيا گرفتن اين مال حلال است؟
همه مراجع: اگر تنفر زن از شوهر به خاطر اذيت و آزار شوهر باشد، گرفتن اين پول در قبال طلاق جايز نيست و طلاق خلع صحيح نيست.

منبع:
آيت الله سيستانى، منهاج الصالحين، ج 3، م 616؛ آيت الله تبريزى و آيت الله وحيد، منهاج الصالحين، كتاب الطلاق، م1496؛آيت الله صافى، هدايه العباد، ج 2، كتاب الخلع، م 16؛ امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، كتاب الخلع، م 14؛ دفتر:آيات عظام فاضل،خامنه‏اى، نورى، مكارم و بهجت.

shahrekhabar.com

عاشورا در پاییز بوده، پس هوا گرم نبود؟!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام شهریور, 1396

علت، ریشه و پاسخ این شبهات چیست؟

 

همه ساله از دو ماه مانده به محرم، سایت‌های ضد اسلام و ضد شیعه شروع به اشاعه‌ی شایعاتی از این قبیل می‌کنند و هر چه ایام به دهه نزدیک‌تر می‌گردد، شدت این ضد تبلیغ علیه «عاشورای حسینی، ع» تشدید می‌گردد. بدیهی است که این هجمه بی‌دلیل نیست. یکی از همت‌ها و عزم‌های راسخ ظالمین در طول تاریخ و هم اکنون، تحریف یا حتی حذف تاریخ است.

الف - عاشورا، میدان تجلی انسان کامل «ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام» و تأسی کنندگان به او از یک سو و «حیوان انسان‌نما» که در قرآن کریم به «کالانعام بل هم اضل» از آنها یاد شده است، از سوی دیگر می‌باشد. حیواناتی که خود را به شکل انسان‌ها درآورده و گاهی بسیار فاخر راه می‌روند، می‌پوشند، حرف می‌زنند، تحلیل و تفسیر ارائه می‌دهند و خلاصه ادای انسان را در می‌آورند، تا بقیه را فریب داده و مورد حمله و بهره‌وری قرار دهند. حیواناتی که گاه به شکل انسان‌های فهیم و مدافع انسانیت و حقوق‌بشر نیز در می‌آیند. مثل سران ظلم در امریکا، انگلیس، اسرائیل و اروپای امروز. وقتی ظاهر آنان را می‌بینی، گمان می‌کنی که بسیار عاقل، عالم، فهیم و انسان‌های درجه‌ی یکی هستند، اما واقع این است که چون تابع هوای نفس اماره‌ی خویش هستند و حاضرند جهان را به خاطر متامع نفسانی به آتش بکشند و انسان‌های بی‌شماری را بدرند، حیوانی بیش نیستند. خالق‌شان می‌فرماید:

«أَ رَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ أَ فَأَنتَ تَكُونُ عَلَیْهِ وَكِیلاً * أَمْ تحَْسَبُ أَنَّ أَكْثرََهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ  إِنْ هُمْ إِلَّا كاَلْأَنْعَامِ  بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً» (الفرقان، 43 و 44)

ترجمه: آیا كسى را كه هوس خویش را خداى خویش گرفته ندیدى؟ مگر تو كارگذار او هستى [مگر می‌توانی وکیل او باشی و او را برهی]؟ * آیا مى‏پندارى بیشترشان مى‏شنوند یا مى‏فهمند؟ كه آنها جز به مانند حیوانات نیستند بلكه روش آنان گمراهانه‏تر است‏.

 ب – عاشورا، واقعه‌ای است که از سویی حقانیت آل محمد (ص) و امامت، ولایت و حکومت حقه را و از سویی دیگر یزید و یزیدیان زمان و ماهیت واقعی حکومت باطل [اگر چه به نام اسلام باشد] را در هر شکل، قیافه و لباسی که باشند، تا ابد معرفی کرده و هویت واقعی‌شان را برای انسان‌ها آشکار نموده است، تا راه سعادت را از چاه هلاکت بشناسند. لذا دشمنان اسلام، به ویژه منافقین که می‌خواهند به نام اسلام مردم را از راه خدا منحرف نموده و در نتیجه به استعمار، استثمار و استحمار بکشانند، از ذکر این واقعه بسیار نگران، ناراحت و متضرر هستند. و چون هیچ پاسخ و توجیهی ندارند، سعی در پاک کردن اصل صورت مسئله می‌کنند.

 ج – چنان چه بیان گردید، این شبهات همه ساله مطرح می‌گردد. بدیهی است اگر در امکانات امام حسین علیه‌السلام شتر ماده‌ای وجود می‌داشت و آن شتر نیز شیرده بود، آنان استفاده کرده بودند. بدیهی است که چاه آب حفر کرده و به آب نیز رسیدند، اما به فرمان عمر سعد آن چاه با یک یورش به جمع کوچک آنان، از دستشان خارج شد. و در مهر ماه هوا حتی در تهران هم گرم است، چه رسد به بندر عباس، اهواز، نجف، کربلا، عربستان … و حاشیه‌ی خلیج فارس.

این حرف‌ها بسیار سبک است. هر کسی می‌داند که حتی چند ساعت دویدن بدون آب، و حتی در هوای پاییزی تشنگی‌آور است، چه رسد به یک روز جنگیدن.

سه روز از محاصره‌ی کامل آب گذشت، ذخایر موجود نیز [با توجه به این که منبع‌های 20 هزار لیتری نبودند] و بیش از 120 نفر از زن، کودک،‌ مرد، پیر، جوان و … از آن استفاده می‌کردند، به پایان رسید. چاه نیز از دست‌شان خارج شد و خلاصه جنگ آغاز گردید.

فضای جنگ،‌ فضای شمشیر زدن، اسب تاختن، پیاده دویدن، گرد و خاک غلیظ خوردن، زخمی شدن، شهید شدن، درد، الم، غصه‌ خوردن برای تکه تکه شدن عزیزان در مقابل چشم، ترس، استرس، خشم و … می‌باشد. پس حتی یک ساعت بی‌آبی، برای تشنگی مفرط کافیست. چه رسد به یک روز و آن روزی مانند عاشورا.shahrekhabar.com