« تبریک میلاد باسعادت امام سجاد علیه السلام | چگونه شریک گناه همسایه نشویم؟ » |
کلیددار حرم حضرت عباس علیه السلام: عاشق لرها هستم
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 1ام اردیبهشت, 1397عاشق لرها هستم
شیخ عباس میگوید نامخانوادگیاش یعنی کشوان از شغل کفشداری حرم گرفته شده (در زبان عربی کشوان بهمعنای کفشداری است) و از 490سال پیش کلید حرم وسرداب حضرتعباس(ع) دست خاندان او بوده است؛ این کلیددارحرم حضرتعباس(ع) که در طول مدت حضورش در این حرم مطهر معجزات زیادی را دیده به بیان خاطرهای از دیدن یکی از معجزات حضرت عباس(ع) میپردازد و میگوید:« من پشت سر اقوام لر، حتی اگر بیسواد هم باشند نماز میخوانم بس که اینها ساده و بیریا هستند، شب جمعهای بود و ما در حرم قمر بنیهاشم مشغول خواندن دعای کمیل بودیم، حرم تقریباً خلوت بود که دیدم یکی از همین لرهای با صفا با پسربچهای 8-7ساله در بغل وارد حرم شد و به فاصله 5متری ضریح حضرت عباس(ع) ایستاد.
پسربچهای که در بغلش بود کاملا فلج بود و تنها چشمها و دهانش حرکت داشت، حتی این بچه قدرت تکلم و شنوایی هم نداشت و مثل یک تکه گوشت در دست پدرش آرام گرفته بود.من دیدم که این مرد با صدای بلند رو به ضریح کرد و گفت: ای ابوالفضل(ع)، من از تو اولاد سالم خواستم، این چه اولادی است که به من دادی، این بچه مریض است و باعث اذیت من شده! از شنیدن این حرفها متعجب شده بودم که ناگهان دیدم این مرد، بچه را به طرف ضریح پرتاب کرد، بهطوری که صدای برخورد سر بچه با ضریح حضرت عباس(ع) در کل حرم پیچید و عدهای از بیرون آمدند و سؤال کردند که چه اتفاقی افتاده است؟ این مرد، بچه را پرتاب کرد و خودش از حرم بیرون رفت، من خیلی گریه کردم و از حضرتعباس(ع) خواستم دل این مرد را روشن نگهدارد، بچه را بلند کردم و گوشهای خواباندم، حدود ساعت2:30 شب بود که دیدم دست و پای بچه تکان میخورد. اول فکر کردم بهخاطر بیخوابی اشتباه میبینم، همکارم را صدا زدم اما او هم حرکت دست و پای بچه را تأیید کرد. به سمت پسرک رفتم و سرش را روی پایم گذاشتم، دیدم چشمانش را باز کرد و سراغ پدر و مادرش را گرفت، همان لحظه فهمیدم معجزه شده، به بچه گفتم میتوانی بلند شوی گفت بله و از جایش بلند شد».
شیخ عباس که اشک از چشمانش جاری شده بود ادامه میدهد: «عبایم را روی شانه پسربچهای که بعداً فهمیدم نامش حسین است انداختم، ابتدا او را دور ضریح مطهر طواف دادم و بعد به داخل دفتر بردم. آن موقع اگر معجزهای رخ میداد ما باید همان لحظه به چند جا مثل استانداری، فرمانداری و سازمان اوقاف اطلاع میدادیم، آن زمان مثل الان نبود که معجزات را اعلام نکنند».
گلایه این روزهای شیخ عباس از این است که چرا کرامات اهلبیت را به مردم نمیگویند؛« خیلی بد است که دیگر معجزات را خبر نمیدهند انگار که میخواهند مردم را از اهلبیت دور کنند،.خلاصه ما اعلام کردیم و صبح زود هم از بلندگوی حرم، خبر شفای کودک را به مردم دادیم، همان روز وزیر کشور عراق برای دیدن حسین به حرم آمد و از من خواست بپرسم این کودک لحظهای که پرتاب شده چه چیزی دیده است. رو به پسربچه کردم و گفتم حسینجان وقتی بابا تو را پرتاب کرد چه شد؟ پسرک گفت: من پرتاب نشدم فقط حس کردم روی هوا هستم که یکدفعه دوتا دست از داخل ضریح بیرون آمد و من را گرفت، من را روی زمین گذاشت و به هرجای بدنم که دست کشید آن نقطه از بدنم خوب شد و دوباره این دستها به داخل ضریح برگشت، من آقایی را دیدم که دست نداشت و بدنش خونی بود… چند ساعت بعد پدر بچه که خبر شفا گرفتن فرزندش را شنیده بود وارد حرم شد، پسرش را به آغوش کشید و هایهای گریه کرد»… . www.afkarnews.com
فرم در حال بارگذاری ...