« یا مولاتی یا فاطمة فأغیثینی | شمع های دلسوخته علم » |
گناهی بزرگ به نام «جرأت بر گناه»
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام اردیبهشت, 1392آیا بیاد نمىآورد جایى را كه خداوند گناهانش را پوشانید و آن از گناه برادرش که او با غیبت آن را فاش کرد بزرگتر بود و چگونه او را بر گناهى نكوهش مىكند كه خودش همانند آن را به جا آورده است و اگر هم عین آن گناه را مرتکب نشده جور دیگری معصیت خدا را كرده است که از آن گناه برادرش بزرگتر بوده است.
یکصد و چهلمین خطبه از خطبه های نهج البلاغه [1] بخشی از سخنان امیرالمومنین علیه السلام است که دارای مضون اخلاقیست. مرحوم رضی در آغاز این بخش از کلام امیرالمومنین علیه السلام نوشته است: «فی النهی عن غیبة الناس» ؛ یعنی این سخن در منع کردن مردم از غیبت دیگران است. اما این تنها یکی از موضوعات مطرح شده در این خطبه است؛ وظیفه پاکان نسبت به افراد آلوده، توجه به گناه خویش، ضرورت توجه به پرده پوشی خداوند، شکرگزاری در برابر طهارت باطنی که به او داده شده از دیگر موضوعاتی اند که در این بخش از سخنان حضرت به آن پرداخته شده است.
ترحم اهل عصمت بر اهل معصیت
در این خطبه آمده است:
وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ.
و سزاوار است كسانى كه از گناه دورى گزیده و خداوند آنان را از آلودگى به آن مصون داشته است، به گنهكاران و اهل معصیت ترحّم كنند.
اهل عصمت
منظور از اهل عصمت و كسانى كه داراى ملكه خوددارى از گناه مى باشند، همان كسانى هستند كه خداوند آنان را یارى كرده است تا بر نفس امّاره پیروز شوند و آن را اسیر نیروى عاقله خود گردانند و در نتیجه داراى ملكه ترك گناه و قدرت خوددارى از ارتكاب حرام شوند. اینها همانهایى هستند كه خداوند نعمت سلامت از انحراف و سلوك در راه خودش را به آنها بخشیده و آنان را از افتادن در پرتگاه نابودى مصون داشته است.
دو توصیه امام علیه السلام به اهل عصمت
توصیه اول
امام (علیه السلام) نخست آنان را به وظایفى كه دارند آگاه مىسازد و تذكّر مىدهد كه به اهل معصیت ترحّم داشته باشند. این ترحّم و دلسوزى هنگامى در آنها پدید مىآید كه از احوال گنهكاران و وقوع آنها در پرتگاه نابودى عبرت گیرند. بدیهى است این خوى بندگان شایسته خداوند است كه هنگامى كه كسى را در سراشیب خطر مىبینند او را دستگیرى و نسبت به رهایى او اقدام مىكنند.
از آن حضرت روایت شده است كه فرمود: «در شبى كه به معراج برده شدم گذرم به گروهى افتاد كه با ناخنهاى خویش صورتهاشان را مىخراشیدند، از جبرائیل در باره آنها پرسیدم گفت: اینها كسانى هستند كه از مردم بدگویى و غیبت مىكنند»
توصیه دوم
در جمله بعد است که می فرماید:
وَ یَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ.
و [نیز] سپاس خداوند بر آنها غالب، و مانع آن باشد كه به عیبجویى از آنان بپردازند.
توصیه دوم اینكه شكر نعمتهاى خداوند بر وجود آنها غالب باشد و آنها را از آلودگى و انحراف باز دارد و این زمانى میسّر است كه از مشاهده احوال گنهكاران عبرت گیرند و از این كه خداوند به آنها بخشش فرموده و در سركوبى شیطان كه مادّه گناه و ریشه انحراف است، آنها را یارى كرده است به سپاس او مشغول باشند.[2]
نکوهش غیبت در کلام امیرالمومنین علیه السلام
در ادامه امام علیه السلام به موضوع «غیبت» پرداخته و با بیانی تحلیلی این کار را نکوهش و از آن منع می نماید:
فَكَیْفَ بِالْغَائِبِ الَّذِی غَابَ أَخَاهُ وَ عَیَّرَهُ بِبَلْوَاهُ؟
چگونه است حال غیبت كنندهاى كه غیبت برادر [هم کیشش] را کرده و او را بر گناهى كه دامنگیر او شده سرزنش کند؟
روی این سخن با کسانی است که از مرتبه اهل عصمت پایین ترند و کم و بیش گناهانی از آنها سر می زند. با جمله بعد از اینها نیز می خواهد که به پاسداشت نعمت گناه پوشی خدا که نسبت به خود اینها روا داشته است از برملا کرده گناه دیگران خودداری کنند.[3] و بعد می فرماید:
آیا بیاد نمىآورد جایى را كه خداوند گناهانش را پوشانید و آن از گناه برادرش که او با غیبت آن را فاش کرد بزرگتر بود و چگونه او را بر گناهى نكوهش مىكند كه خودش همانند آن را به جا آورده است و اگر هم عین آن گناه را مرتکب نشده جور دیگری معصیت خدا را كرده است که از آن گناه برادرش بزرگتر بوده است.
در این بیان امام علیه السلام با اظهار شگفتى كه آمیخته با احتجاج و استدلال است مىپرسد: چگونه كسى دیگرى را بر گناهى سرزنش مىكند در حالی كه خود، آن را به جا مىآورد؟! مفاد این عبارت به همراه عبارت بعد این است كه جایز نیست كس دیگرى را به گناهى كه خود مرتكب آن مىشود عیبجویى و سرزنش كند؛ زیرا گناهى را كه او مرتكب شده یا مانند همان گناهى است كه خود، آن را به جا مىآورد و یا بزرگتر از آن است که در این صورت لازم است به جای عیبجویی و سرزنش دیگران به سرزنش خویش بپردازد و این مساوات و یا برتری در گناه او را از نكوهش دیگران باز دارد.
گناهی بزرگ به نام «جرأت بر گناه»
در ادامه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:
وَ أَیْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ یَكُنْ عَصَاهُ فِی الْكَبِیرِ وَ عَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ لَجُرْأَتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ
سوگند به خدا! اگر گناه بزرگى را هم مرتكب نشده و عصیان او اندك و كوچك باشد، همین جرأت و گستاخى او بر بازگویى عیب مردم، گناهى بس بزرگتر است.
و اگر گناهش از گناه او (غیبت شونده) كوچكتر است باز هم این شخص، حقّ عیبجویی و غیبت او را ندارد، زیرا همین جرأت او بر فاش ساختن عیب دیگران، خود گناهی به مراتب بزرگتر از گناه آنهاست.
چگونه جرأت بر عیبجویی و بازگویی گناه دیگران، نزد خداوند، گناهی بزرگتر از اصل آن گناه است؟
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما را اینگونه موعظه فرمود: « غیبت مسلمانان را نکنید و پرده از عیبهاى آنها برمدارید، زیرا هر كس از پیگیر عیب برادر مسلمان خود باشد، خداوند عیب او را پیگیرى مىكند و كسى كه خداوند پیگیر عیب اوست او را رسوا مىگرداند هر چند در درون خانهاش خزیده باشد»
مرحوم ابن میثم شارح نهج البلاغه می نویسد:[4]
این كه فرموده است: «جرأت به عیبجویى و بازگویى گناه دیگران، در نزد خداوند گناهى بزرگتر است» یا براى مبالغه در نكوهش این گناه است و یا به سبب این است كه آثار زشتى كه بر دیگر محرّمات مترتّب مىشود كمتر از مفاسدى است كه در نتیجه غیبت و بدگویى مردم از یكدیگر در جامعه پدید مىآید؛ زیرا یكى از مقاصد مهمّ شارع مقدّس ایجاد وحدت و هماهنگى در جامعه و همسو كردن مردم به وسیله اجراى اوامر و نواهى خداوند براى حركت در راه اوست و این غرض هنگامى تحقّق پیدا مىكند كه همكارى و همدلى و الفت و محبّت در میان مردم برقرار باشد و دلهاى آنها از زنگار كینه و دشمنى و حسد و مانند اینها پاك باشد و چون بدگویى از دیگران، نشانه كینه و نیز سبب بدگویی دیگری از غیبت كننده است؛ این گناه قابلیت آن را دارد که دامنه اش تمام جامعه را فراگیرد و این كاملا ضدّ مقصود شارع مقدّس است؛ برای همین در قرآن كریم و احادیث نبوى از آن بسیار نهى شده است؛ چنان كه در قرآن كریم آمده است: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»[5]
پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله فرمود: «از غیبت بپرهیزید، بی تردید غیبت از زنا بدتر است. همانا مردى كه زنا مىكند و بعد به واقع توبه کند خداوند از گناه او می گذرد، امّا غیبت كننده را نمىآمرزد تا آن گاه كه رفیق وى كه مورد غیبت او قرار گرفته او را ببخشد.» [6]
و نیز از آن حضرت روایت شده است كه فرمود: «در شبى كه به معراج برده شدم گذرم به گروهى افتاد كه با ناخنهاى خویش صورتهاشان را مىخراشیدند، از جبرائیل در باره آنها پرسیدم گفت: اینها كسانى هستند كه از مردم بدگویى و غیبت مىكنند.»[7]
براء بن عاذب روایت كرده است كه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما را اینگونه موعظه فرمود:
«غیبت مسلمانان را نکنید و پرده از عیبهاى آنها برمدارید، زیرا هر كس از پیگیر عیب برادر مسلمان خود باشد، خداوند عیب او را پیگیرى مىكند و كسى كه خداوند پیگیر عیب اوست او را رسوا مىگرداند هر چند در درون خانهاش خزیده باشد.»[8]
پی نوشت ها:
1.بر اساس نسخه مرحوم فیض الاسلام
2.ترجمه شرح نهجالبلاغه (ابنمیثم)، 3/325
3. همان، 3/326
4. ر.ک به همان، 3/328
5. 12/ حجرات : هیچ یك از شما غیبت دیگرى را نكند.
6.نهج الفصاحة، ص354
7.عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 1/276
8. كشف الریبة (شهید ثانی ره)، ص 7
امید پیشگر
بخش نهج البلاغه تبیان
فرم در حال بارگذاری ...