حکیمانه
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستانبا سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید.
خواندن آثار علمی، فرهنگی و ادبی در اوقات فراغت، سبب ساز نشاط روانی و سلامت شخصیت می شود
امام علی (علیه السلام)فرمود:«با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید؛ زیرا روان همانند بدن خسته و رنجور می شود » کافی ،ج1،ص48
تو به اسلام مادری کردی *** تو به توحید یاوری کردی
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 26ام خرداد, 1395میسوزم از شرار نفس های آخرت
از لحن جانگداز وصایای آخرت
دستم به دست بی رمقت میشود دخیل
در پیش دیدگان گهربار جبرئیل
دستم شبیه دست تو تبدار میشود
دیوار غصه بر سرم آوار میشود
رحمی نما به حال پریشان دخترت
مادر مکش عبای پدر را تو بر سرت
دلواپس غروب توام،آفتاب من
بر روزهای روشن من،رنگ شب مزن
در جام لحظه های خوشم شوکران مریز
مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز
محزون رنج های پدر میشوم مرو
من شاهد عزای پدر میشوم مرو
مادر بمان کنار گل یاس باغ خود
آتش مزن به حاصل خود با فراق خود
فصل بهار خانه مان را خزان مکن
مادر بمان و نیت ترک جهان نکن
مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد
شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد
اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست
سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست
امن یجیب خواندن من بینتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بیخدیجه ماند
***وحید قاسمی***
دل من ماتمی دیگر ندارد/ غمی جز غربت کوثر ندارد
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 26ام خرداد, 1395در وصف حضرت خدیجه سلام الله علیها
پيامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشير علي(ع)و مال خديجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت يافت.›› اگر خديجه نبود كدام زن شايستگي آن را داشت كه مادر حضرت فاطمه عليها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه كسي شايستگي فرزندي خديجه را داشت و اگر پيامبر(ص) نبود خديجه وفاطمه چگونه مي توانستند به مقام سروري زنان عالم نايل آيند.
سیمای همسر محمد را باید از این منظر در کتب تاریخ جستجو کرد. آری، خدیجه همان کسی است که در جامعه مکه به طاهره یعنی بانوی پاک مشهور شد. گر چه جامعه جاهلی آن زمان به تدریج با پاکی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا میشد، ولی قدر مسلم با پاکی بیگانه هم نبود و پاکان را میستود و به همین دلیل خدیجه را، طاهره لقب داد و احمد را محمد. طاهره، لقبی که نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.
بنابر این، حلقه اتصال محمد و خدیجه (طاهره) را براحتی میتوان از این رهگذر بدست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست. گزارشاتی که در پی آنند تا خدیجه را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی کنند و همان را، نقطه آغاز این آشنائی و ازدواج دانسته و نوشتهاند./موسسه جهانی سبطینالقاب خدیجه قبل از اسلام
القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:
1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده:
(نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)
«نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »
2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.
3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند./ سایت شهیدآوینی
مرا با باشگاه، قهوه خانه، سينما و يا فرهنگسرا عوضي نگیرید
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام خرداد, 1395پای درد دل های مسجد؟!
به قلم حجت الاسلام والمسلمین محدثی
بعضي ها احترام مرا حفظ نمي كنند. كارهايي كه در شأن من نيست، انجام مي دهند. با كف و سوت و هوار و خنده هاي بلند، دل مرا مي رنجانند. با هياهو، مجادله ها و منازعه ها آرامشِ مرا مي گيرند. با كفش وارد مسجد مي شوند. جُنُب و ناپاك به مسجد مي آيند. كفش ها را كنار جانماز و روي فرش مي گذارند. فرش و ديوار و زمين مرا آلوده مي كنند. آشغال، پوست تخمه و هستة خرما مي ريزند. كسبة محل، حياط مرا پاركينگ موتورهايشان مي كنند. در فضاي من غيبت مي كنند و حرف هاي لغو مي زنند. مرا به محل بازي، ورزش يا خواب تبديل مي كنند. در من حرف از دنيا مي زنند و دلّالي مي كنند. گويا مرا با باشگاه، قهوه خانه، سينما، بنگاه، و يا فرهنگسرا عوضي گرفته اند.
آخر من هم براي خودم قداست و حرمتي دارم! اين بي حرمتي ها حرام نيست؟ چرا بعضي ها پروا نميكنند؟ بعضي ها وقتي به مسجد مي آيند، فقط حرف مي زنند و غيبت و همهمه مي كنند و مزاحم ذكر و عبادت و نماز و گوش دادن ديگران مي شوند.
اين گِله ها را با شما نگويم، با كه بگويم؟ وقتي مجلس ترحيم مي گيريد، صداي بلندگويتان ـ گاهي ـ سبب رنجش همسايه ها مي شود و آن وقت از من بدشان مي آيد. چرا بايد كسي كه مي خواهد خانه بخرد، دقت مي كند كه همساية مسجد و مدرسه نباشد؟ مگر مسجد جاي هدايت، معرفت و حق نيست؟ نكند زماني فرا رسيده است كه حضرت علي علیه السلام فرمود: «روزي خواهد آمد كه مساجد از جهت ساختماني آباد است؛ ولي از جهت هدايت، خراب!» / «يَأتِي عَلَي النَّاسِ زَمَانٌ… مَسَاجِدَهُم يَومَئِذٍ عامِرَةٌ مِنَ البَنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدي.» نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 361. حوزه
اولین سروده پدر شعر انقلاب
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام خرداد, 1395اولین شعری که استاد حمید سبزواری سرود.
استاد سبزواری در مورد اولین شعری که سروده است، در کتاب حاطراتش میگوید: نهم محرم (تاسوعا) بود که پدرم پیشنهاد کرد که تو بیا امشب یک شعر برای حضرت علیاصغر بساز. من یک شعر آنجا سرودم شعری که کودکانه بود:
آه از آن دم که شاه تشنه و بییار
آمد و آمد به نزد زینب افگار
گفت ای خواهر ستمکش و زارم
رو به حرم طفل شیرخوار برمآر
زینبش آورد طفل شیرخوار برِشاه
شاه گرفتش به بر چو گوهر شهوار
دید کبود از عطش شده لب لعلش
مرغ خوشالحان اوفتاده زاظهار
به گفته این استاد فقید: به هر صورت اولین شعر را (اگر شعر بشود گفت) پدرم تشویق کرد و شعر مسلمانی را به من یاد داد.روحش شاد و یادش گرامی باد.
دولتمردان باید زندگی ساده ای داشته باشند
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام خرداد, 1395
… .معظم له با اشاره به پیام ساده زیستی امیرالمومنین(ع) برای دولتمردان، گفتند: مسئولان باید زندگی خود را همچون انبوه جمعیتی که زندگی ساده ای دارند، بی زرق و برق کنند که در این صورت در جامعه نفوذ خواهند کرد و محبوبیت پیدا می کنند.این مرجع تقلید تاکید کردند: امان از روزی که دولتمردان از جامعه فاصله بگیرند و زندگی های پرزرق و برق را انتخاب کنند و خود را متفاوت از مردم بدانند./ حوزه
حکایتی خواندنی...
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام خرداد, 1395
مشهور است که سلطان حسین میرزا والی خراسان مبتلا به مرضی بود که قابل علاج نبود و از هرگونه معالجه مأیوس شده بود، نامهای به والی عراق سلطان یعقوب نوشت و در آن نامه از والی عراق درخواست نموده بود که شاه قاسم فیض بخش را روانه خراسان نماید شاید از برکت قدم آن عالم متقی بیماری او شفا بیابد و در عوض اجابت خواهش خود، قبضه سمنان را هم پیشکش والی عراق نمود، پس شاه قاسم به خواهش والی عراق روانه خراسان گردید و خوشبختانه پس از ملاقات با والی خراسان از برکات انفاس قدسیه آن بزرگوار مرض غیرقابل علاج والی شفا یافت و والی قریه بیابانک را به شاه قاسم اهداء کرد و بسیار از شاه قاسم تجلیل و اکرام کرد. این قضیه باعث رشک و حسادت در دل بعضی از شیوخ اهل سنت شد بهطوریکه درصدد تنزل مقام آن بزرگوار برآمدند تا آنکه به خیال آنکه سید اهل سخنرانی نیست و در منبر از ایراد سخنرانی عاجز میماند از والی خواستند که شاه قاسم را روز جمعه به منبر بفرستد که عموم مردم از کلمات و مواعظ او بهرهمند گردند، والی که از نیت سوء آنان بیخبر بود از آن بزرگوار خواهش کرد که روز جمعه به منبر تشریف ببرند و موعظه نمایند که عموم مردم استفاده کنند، آقا هم قبول کرده و روز جمعه که مردم در مسجد جمع بودند به منبر تشریف بردند و درباره کلمه طیبه لاالهالاالله صحبت فرمودند. در ضمن صحبت ایشان یکی از این افراد که میخواست شاه قاسم را در انظار مردم خفیف کند، عرض کرد: آقا من راجع به کلمه لاالهالاالله اشکالی دارم، اگر اجازه بدهید عرض کنم، آقا که متوجه نیت سوء آنان شده بود فرمود: من در نجف شنیده بودم که شما درباره کلمه علی ولیالله شبهه داری اما اکنون معلوم میشود در اصل توحید و کلمه لاالهالاالله هم شبهه داری. اهل مجلس از شنیدن این کلام بالطافت خندیدند و شاه قاسم هم صحبتش را در همانجا ختم کرد و فاتحه خواند و از منبر به زیر تشریف آورد و این افراد که میخواست شاه قاسم را مسخره کند، مورد استهزاء و توهین مردم قرار گرفتند و بدی آنان به خودشان برگشت.1 چو نیکی کنی، نیکی آید برت بدی را بدی باشد اندرخورت2./حوزه
1.با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علماء. 2.فردوسی
چرا برخی افراد تکبر دارند؟
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام خرداد, 1395
چرا برخی افراد تکبر دارند؟
امام صادق علیه السلام علت تکبر و قدرت نمایی برخی افراد را بیان فرموده اند.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ.
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ كس تكبّر و قدرت نمايى نمى ورزد، مگر به خاطر ذلّتى كه در درون خويش مى يابد و احساس مى كند.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 312.
دل نوشته های مهدوی ... .
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 20ام خرداد, 1395
مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی…
و تو انگار به قلبم بنویسی:که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
=-=-=
جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی…
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی…
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی…!
=-=-=-=-=
اللهم عجل لولیک الفرج
و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته
و المستشهدین بین یدیه“دلنوشته های مهدوی آشنایی با امام زمان “