« آفات گفتار در تبلیغ «2» | پیامک های شادباش غدیر » |
آفات گفتار در تبلیغ «1»
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 4ام آبان, 1392[تنها] كلماتي را بگو كه در روز قيامت، تو را مفيد افتد و ثبت آن ها در نامه اعمالت، مايه خرسندي تو گردد. مقدمه
فقيه پارسا، ابراهيم بن سليمان قطيفي، نوشته است:
«[تنها] كلماتي را بگو كه در روز قيامت، تو را مفيد افتد و ثبت آن ها در نامه اعمالت، مايه خرسندي تو گردد، از سخناني كه شرمساري آن روز را در پي دارد، دامن گير (دوري كن).»
مواظبت و دقّت در گفتار و بيان و كنترل كردن سخنان خود، از بايستههاي تبليغ و وعظ است. مبلّغ بايد به اين نكته توجّه داشته باشد كه شنوندگان و موعظه پذيران، شريفترين و با ارزشترين اعضاي خود؛ يعني، عقل و خرد خود را در اختيار سخنران قرار ميدهند تا آداب ديني و دستورات فقهي و اخلاقي را از او فرا گيرند و برنامه سعادت و راهكارهاي عملي هدايت را بياموزند.
عارف الهي ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي رحمه الله نوشته است:
«واعظ بايد شنوندگان خود را بيماراني كه مبتلا به امراض معنوي مختلفي ميباشند، دانسته، خود را طبيب معالج و سخنان و موعظههاي خود را داروها و معجونهايي بداند كه ميخواهد آنان را با آن معالجه كند. بنابراين لازم است طبيب در معالجه بيماريها ـ به خصوص وقتي كه بيماريهاي آنان متفاوت و معالجه آن مشكل باشد ـ به طور كامل احتياط كرده و مواظب باشد. به همين جهت بايد بيش از طبيب جسم و تن دقّت نمايد، زيرا روح مهمتر و بالاتر از جسم است. به همين جهت، نابودي آن جاويد و خطر آن بزرگ است.»
يكي از مخاطرات عمده سخنراني و موعظه، غفلت از آفات گفتار و ناديده گرفتن معايب سخن است. نعمت سخن و گفتار، گوهري است كه همواره بايد به محافظت و پاسباني از آن پرداخت.
علاّمه اميني - رحمه الله - ميگويد: «در يكي از مجالس عمده تهران، در ايام عزاداري شركت كرده بودم. در وسط منبر ـ با اين كه كاري زننده بود ـ برخاسته و بيرون آمدم؛ چون نشستن و گوش دادن به آن حرفها را حرام دانستم.»
اينك آفات گفتار را در كلام و عمل عارفان پي ميگيريم.
آفات گفتار
1ـ زياده روي در ترسانيدن و اميدوار كردن
مبلّغ نبايد در ترسانيدن مردم زياده روي كند و آنان را از بارگاه رحمت الهي فراري دهد. هم چنين نبايد آنان را از خشم و عذاب الهي مأمون بدارد؛ بلكه سعي كند آنان ميان خوف و رجا باشند.
استاد اخلاق، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي - رحمه الله - مينويسد: « [واعظ نبايد] در ترسانيدن و يا اميدوار كردن آن قدر زياده روي كند كه شنوندگان، مأيوس يا مغرور شوند … »
دانشمند پارسا، محدّث قمي، ميگويد: « [واعظ و سخنران] گناه كاران را مغرور نسازد و مطلبي را نگويد كه به فاسقان جرأت در كارشان دهد؛ زيرا «فقيه كامل آن است كه مردم را از رحمت خدا و بشارت الهي مأيوس نكند و از مكر الهي در امانشان ندارد.»
عارف عامل، بهاري همداني، در انتقاد از برخي واعظان، ميفرمايد: «برخي… غرور عوام را زياد ميكنند از جهت رجا و جرئت شان بر معاصي «كلاّ و ربّ الكعبه» اين كه چنين اشخاصي سالك مسلك هدايت باشند.»
تعادل در بيم و اميد و نداشتن افراط و تفريط در آن، يكي از راههاي روشن هدايت است.
پيشواي ششم - عليه السلام - ميفرمايد: «بيم، نگهبان قلب است و اميد، شفاعت كننده نفس و آن كسي كه به خداوند عارف باشد، از او خائف است و بدو اميدوار. بيم و اميد دو بال ايمانند كه بنده حقيقي به واسطه آنها به سوي رضوان خداوند پر ميكشد و دو چشم عقل او هستند كه وعده و وعيد خداي تعالي را نظاره ميكند و انسان بيمناك، نظر به عدل خدا و اميد به فضلش دارد. اميد، قلب را زنده ميكند و بيم، نفس [اماره] را ميميراند….»
2 ـ عقايد انحرافي
مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي مينويسد: « [سخنراني نبايد] عقيدهاي انحرافي در مردم به وجود آورد؛ گرچه به اين شكل باشد كه مثلاً؛ شبهات شيطان و جواب آن را بيان كند و شنوندگان از درك جواب عاجز بوده و به اين ترتيب گمراه و كافر شوند.»
حاج شيخ محمد بهاري همداني - رحمه الله - مينويسد: «برخي… نقل شبهاتي ميكنند كه جايز نيست نقل آنها و از اذهان نميتوانند به آساني رفع كنند.»
محدث قمي - رحمه الله - گفته است: « [مبلّغ] اگر توان پاسخ نيكو به شبهههاي عقيدتي را ندارد، وارد آن نشود و اساس دين و عقيده مردم را ويران نسازد.»
شهيد اوّل - رحمه الله - نيز در دستورالعملي فرموده است: «با مردم در خور فهم آنان سخن گويد و از مطالبي كه هضم آنها برايشان مشكل است بپرهيزد. »
روشن است كه گناه هر سخن ناروا و بدعت گذاري در دين بر عهده گوينده آن است. اگر عدهاي بر اثر سخنان و اشتباه گويي كسي، منحرف شدند، گناه اين انحراف بر دوش سخنران خواهد بود.
آورده اند كه: شخصي با ايجاد مكتبي خود ساخته و القاي سخناني نادرست، عدهاي را فريب داد و به دور خود جمع كرد، امّا بعد از مدّتها پي به اشتباه خود برد و توبه نمود، امّا توبه و استغفار او قبول نگرديد. حضرت باري تعالي به وسيله يكي از پيام آورانش به او فرمود: تنها در صورتي توبه اش قبول است، كه تك تك آن افرادي را كه منحرف كرده و فريبشان داده است، پيدا كند و آنان را از اشتباه و گمراهي بيرون آورد.
3 ـ تفسير به رأي و فتاواي نادرست
پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرموده است: «من قال في القرآن بغير علمٍ فليتبوّأ مقعده من النّار؛ هر كس قرآن را بدون آگاهي و دانش تفسير كند، نشيمنگاه او پر از آتش گردد.»
حاج شيخ عباس قمي در اين زمينه نوشته است: «[واعظ] قرآن را با رأي خود تفسير نكند. به سند صحيح از پيامبر- صلي الله عليه و آله- و امامان - عليهم السلام - رسيده است كه تفسير قرآن جز با روايت صحيح و نصّ صريح جايز نيست. »
ايشان در جاي ديگر ميفرمايد: «اگر مجتهد نيست، در زمينه احكام فتوا ندهد.»
نقل گفتار تكان دهنده سيد بزرگوار، پارسا، زاهد سعادتمند… سيد بن طاووس در اين زمينه مناسب است: «من مصلحت و نجات خود را در دنيا و آخرت در كناره گيري از فتوا در احكام شرعيه دانستم، زيرا روايات رسيده در احكام از فقهاي اصحاب ما در مورد تكاليف شرعي، بسيار مختلف است و شنيدم كه خداي ـ جلّ جلاله ـ به عزيزترين آفريده خود در بين خلايق (محمد) - صلي الله عليه و آله - فرمود: «ولو تقول علينا بعض الاقاويل، لاخذنا منه باليمين….» ديدم اگر كتابي در فقه براي عمل به آن بعد از خود مينوشتم، خلاف پارسايي و ورع از فتوا دادن بود و مشمول تهديد آيات نامبرده ميشدم. زيرا وقتي خداوند، پيامبر عزيز خود و داناي جهانيان - صلي الله عليه و آله - را چنين عقاب كند، پس اگر من به ناحق حكمي كنم يا فتواي خلافي دهم يا تأليفي ناصواب كنم يا در اين موارد خطا كنم، در حضور او روز قيامت، چه حالي خواهم داشت….»
حضرت سجاد - عليه السلام - در دعاي هشتم صحيفه سجاديه ـ كه از خطر اعمال ناشايست به خدا پناه ميبرد ـ ميگويد: «اَوْ اقول في العلم بغير علم؛ خداوندا! به تو پناه ميآورم از اين كه از روي بي اطلاعي و ناآگاهي و بر خلاف علم، سخني گويم.»
روشن است كه تفسير به رأي قرآن يا فتوا دادن بدون علم و آگاهي، از مهلكههاي بزرگ است.
صاحب «كشف الظنون» تفسير به رأي را به پنج قسم تقسيم نموده است:
1 ـ كسي كه قرآن را تفسير كند، بي آن كه به علوم مورد لزوم و دانشهاي مربوط، آگاهي داشته باشد.
2 ـ آيات متشابهه را ـ كه جز خدا كسي به حقايق آنها آگاه نيست ـ تفسير كند.
3 ـ قرآن را آن چنان تفسير كند كه به مذهب خاصّي از مذاهب فاسده منطبق گردد.
4 ـ بدون دليل بگويد به طور قطع و مسلم، مراد خدا از اين آيه، اين است.
5 ـ تفسير به سليقه شخصي و هواي نفساني خود كه صريحا در روايات از آن نهي شده است.
مبلّغ بايد در اين موارد تأمّل كند و آخرت و دين خود را فداي گفتهها و سخنان ناصحيح ننمايد. گويند زماني از مرحوم سيد محمد كاظم يزدي درباره عدالت يكي از پيشنمازها پرسيدند، فرمود: «اگر ادعاي اجتهاد نميكند، عادل است وگرنه فلا.»
4 ـ عدم دقّت در بيان فضايل
عالم پارسا، محدّث قمي، گويد: « [واعظ مبلّغ] به هنگام بيان فضايل و مقامات پيامبران و امامان معصوم - عليهم السلام - مطالبي را نگويد [كه نزد خردمندان] مايه نقص آنان گردد. »
آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي نيز نوشته است: «مبادا [واعظ] چيزي بگويد كه شنونده غلوّ و زياده روي كند و يا او را نسبت به ائمه و پيامبران، بد عقيده نمايد. »
ايشان در جاي ديگر ميفرمايد: «حتّي نبايد ثوابهاي زيادي را كه در بعضي از روايات براي عمل كوچكي آمده ـ كه قبول آن براي عقل سخت است ـ بگويد؛ مگر اين كه همراه با آن قدرت خدا را بيان كند و علّت اين مقدار ثواب را براي اين عمل بگويد تا كسي نتواند آن را انكار نمايد. و بدين ترتيب وعظ او باعث انكار روايات يا انكار اصل ثواب و عقاب نشود؛ بخصوص در زمان ما كه كافران شك و شبهههاي زيادي ايجاد ميكنند و ايرادهاي زيادي از مسلمين عوام ميگيرند تا آنان را از دين خارج نمايند…. »
5 ـ توجيهات ناشايست
صاحب «مفاتيح الجنان» گويد: « [مبلّغ] براي سخنان معصومين توجيهات ناسالم و باطل نكند و در آنها تصرّفات و تحليلهاي خنك و ركيك ننمايد؛ چنانچه در روزگار ما رواج دارد ـ اعاذنا الله تعالي ـ.»
عارف نامدار، ملكي تبريزي - رحمه الله - درباره توجيه درست و دقيق برخي از روايات و احاديث ميفرمايد: «… منظور اين است كه به همراه ذكر موارد، مطالبي بگويند كه عقل به راستي بتواند آن را بپذيرد، مثلاً اگر نقل كند كه خداوند متعال به كسي كه دو ركعت نماز بگزارد، در مقابل هر حرفي از قرائتش، قصري از مرواريد و زبرجد به او ميدهد؛ همراه با گفتن اين ثواب، براي اين كه آن را بعيد نشمارند، بگويد: به عالم خيال بنگريد كه آن را بدون عمل و درخواستي به هر انساني داده اند وانسان ميتواند با آن در يك ساعت هزار شهر از مرواريد را در خيال خود به وجود آورد، و خداوند متعال همان گونه كه توانايي دارد عالم خيال را ايجاد كند، همين طور ميتواند آنچه را كه در عالم خيال است به واقعيات خارجي تبديل نمايد. »
6 ـ كوچك شمردن گناهان
محدّث قمي - رحمه الله - گفته است: «[واعظ] گناهان را در انظار مردم سبك و كوچك نشمارد. »
در ضمن وصاياي پيامبر - صلي الله عليه و آله - به ابن مسعود آمده است: «هيچ گناهي را خرد و حقير مشمار. از گناهان بزرگ بركنار باش؛ زيرا در روز قيامت هر بندهاي كه به گناهان خود بنگرد، به جاي اشك از چشمانش چرك و خون بارد.»
——————————————————————————–
منبع:سایت فرهنگی تبیان
فرم در حال بارگذاری ...