« برگزاری کارگاه آموزشی وبلاگ نویسی برای طلاب فعال استان لرستانانتخابات در نگاه آیت الله بهجت (ره ) »

جایگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)در برخی احادیث

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 10ام اسفند, 1394

در صحیح مُسلم آمده است که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها»[4]

«به طور حتم، فاطمه، پاره ی تن من است؛ آن چه که او را بیازارد، مرا می آزارد».

احمد بن حنبل در المسند نقل می کند که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها وینصبنی ما أنصبها»

«بی تردید، فاطمه، پاره ی تن من است؛ آن چه که او را بیازارد، مرا می آزارد و آن چه که او را اندوهگین سازد، مرا اندوهگین می کند»[5]

همین حدیث را تِرمذی نیز در کتاب صحیح خود نقل کرده است[6] حاکم نیشابوری نیز پس از نقل این حدیث در المستدرک می گوید:

این حدیث بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است[7]

احمد بن حنبل در جای دیگری از کتاب المسند این گونه نقل می کند که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

«فاطمة بضعة منّی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها»

«فاطمه، پاره ی تن من است؛ آن چه که او را اندوهگین کند، مرا اندوهگین می کند و آن چه که او را شاد کند، مرا شاد می کند».[8]

همین تعبیر در المستدرک و دیگر منابع نیز آمده است و حاکم نیشابوری در ذیل آن می گوید:

اَسناد آن، صحیح هستند[9]
خشم و خشنودی فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودی خداست

در حدیث زیبایی، پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله، دختر گرامی خود را این گونه توصیف می نماید:

«إنّ اللّه یغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها»

«خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودی او، خشنود می گردد».

این حدیث را در کتاب های: المستدرک، الإصابه و تهذیب التهذیب می توانید بیابید؛ البتّه نویسنده ی کنز العمّال نیز آن را از ابی یعْلی، طَبَرانی و ابی نعیم، روایت می کند. همچنین نویسندگان دیگری نیز این حدیث را روایت کرده اند.[10]
نخستین فردی که به پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله ملحق می گردد

سرانجام، هنگام وفات پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرا رسید، حضرتش در آن لحظات حسّاس، دخترش فاطمه علیها السلام را خواند و آهسته به او چیزی گفت؛ فاطمه علیها السلام گریست. دیگر بار او را فرا خواند و آهسته به او چیزی گفت؛ فاطمه علیها السلام خندید.[11]

هنگامی که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله دار فانی را وداع گفت، عایشه، فاطمه علیها السلام را سوگند داد تا این راز را باز گوید تا بداند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او چه گفته است.

فاطمه علیها السلام فرمود:

«سارّنی رسول اللّه (أو: سارّنی النبی) فأخبرنی أنّه یقبض فی وجعه هذا فبکیتُ، ثمّ سارّنی فأخبرنی أنّی أوّل أهل بیته أتْبعه فضحکتُ»

«پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله[12] آهسته به من گفت که در این بیماری، دار فانی را وداع خواهد گفت؛ من گریستم. آن گاه دیگر بار آهسته به من خبر داد که من نخستین فرد از اهل بیتش هستم که در پی او خواهم رفت؛ پس من خندیدم».

این حدیث در صحیح مُسلم و بُخاری و سنن تِرمذی و المستدرک حاکم و کتاب های دیگر نیز آمده است.[13]

راستگوترین فرد پس از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله

عایشه در مورد شخصیت والای حضرت فاطمه ی زهرا علیها السلام لب به سخن گشوده و می گوید:

«ما رأیت أحداً کان أصدق لهجة منها غیر أبیها»

«هیچ شخصی را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم».

حاکم نیشابوری این روایت را در المستدرک آورده است و در ذیل آن می گوید: این روایت بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است و ذهبی نیز بر صحّت آن اقرار دارد؛ همچنین این حدیث در کتاب های الإستیعاب و حلیة الأولیاء نیز آمده است.[14]

استقبال پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از فاطمه ی زهرا علیها السلام

عایشه در روایت دیگری می گوید:

«کانت إذا دخلت علیه - علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله - قام إلیها فقبّلها ورحّب بها و أخذ بیدها فأجلسها فی مجلسه»

«هنگامی که فاطمه، حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب می شد؛ پیامبر به استقبالش برمی خاست، او را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و او را در جایگاه خود می نشاند».

حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت می نویسد: این روایت، بنا بر مبنای بُخاری و مُسلم، صحیح است و ذهبی نیز بر صحّت آن اقرار دارد.[15]
محبوب ترین بانو

طَبَرانی روایت می کند و می گوید: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله به علی مرتضی علیه السلام فرمود:

«فاطمة أحبّ إلی منک و أنت أعزّ علی منها»

«فاطمه نزد من محبوب تر از توست، و تو در نزد من، از او عزیزتری».

هیثمی پس از آن که این روایت را در مجمع الزوائد نقل می کند، می گوید: رجال این حدیث، رجال صحیح هستند[16]
نگاهی به گفتارهای علمای اهل سنّت

آن چه گذشت، احادیثی بود که آن ها را به عنوان مقدّمه ای برای بحث های آینده برگزیدیم و در مطالبی که بیان خواهد شد و در تحلیل رویدادهایی که مطرح خواهد شد، از این احادیث بهره های بسیار خواهیم برد.

همان گونه که ملاحظه گردید، این احادیث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اَسنادی که نزد آن ها صحیح است، گزینش شده بود؛ البتّه در دلالت آن ها نیز هیچ گونه مناقشه ای راه ندارد.

یکی از دلالت های این احادیث، اثبات عصمت حضرت فاطمه علیها السلام است، افزون بر آن که آیه ی تطهیر و دیگر دلایل نیز این نکته را ثابت می کند.

علاوه بر این، افراد بسیاری از محدّثانِ حافظ و بزرگان علمای اهل سنّت قائل اند که حضرت زهرا علیها السلام از خلیفه اول و دوم، برتر است.

حتّی برخی از آن ها با استدلال به دلالت این احادیث، به ویژه حدیثی که از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده است که حضرتش فرمود: «فاطمة بضعة منّی»، فاطمه علیها السلام را از همه خلفای چهارگانه نیز برتر شمرده اند و دلیل آن ها، فقط همین احادیثی است که بیان کردیم.

اکنون، جا دارد که عبارت «مَنّاوی» را که مشتمل بر اقوال برخی از علمای بزرگ اهل سنّت است، ذکر کنیم.

او در کتاب فیض القدیر و در شرح حدیث «فاطمة بضعة منّی» مطلبی را از «سُهیلی» ـ از بزرگان علمای حافظ اهل سنّت که سیره ی ابن هُشام و کتاب های دیگری را شرح کرده است - می آورَد و می گوید:

«استدلّ به السهیلی علی أنّ من سبّها کفر، لأنّه یغضبه و أنّها أفضل من الشیخین»

«سُهیلی، طبق این روایت، بر کفر کسی که به فاطمه دشنام دهد، استدلال می کند. و می گوید: هر کس او را دشنام دهد، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را به خشم آورده است و فاطمه علیها السلام برتر از ابوبکر و عمر است».

به راستی ملاحظه ی چه امری را کردند؟ مگر نه این است که سبّ او موجب خشم پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله است؟ و هر کس موجب خشم پیامبر شود، کافر محسوب می گردد.

اگر این لام در «لأنّه یغضبه» لام علّت باشد، با توجّه به این که علّت، یا عمومیت دهنده است و یا تخصیص دهنده، ناگزیر و به دلایل مختلف، لام علّت در این جا، عمومیت دهنده خواهد بود که کفر را به اثبات می رساند.

پس هر چه موجب خشم فاطمه علیها السلام شود، موجب کفر خواهد بود.

پس آزار فاطمه علیها السلام نیز موجب کفر است، چون بی تردید، آزار فاطمه علیها السلام، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را به خشم می آورَد.

مَنّاوی در ادامه می گوید:

«قال ابن حجر: وفیه - أی فی هذا الحدیث - تحریم أذی من یتأذّی المصطفی بأذیته، فکلّ من وقع منه فی حقّ فاطمة شیء فتأذّت به فالنبی (صلّی اللّه علیه و آله) یتأذّی به بشهادة هذا الخبر، ولا شیء أعظم من إدخال الأذی علیها فی ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطی بالعقوبة بالدنیا و لعذاب الآخرة أشد»

«ابن حجر گوید: در این حدیث، تحریم آزار کسی است که با آزار او، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مورد آزار قرار می گیرد. بنا بر این، هر کوتاهی و آزاری که در حقّ فاطمه علیها السلام واقع شود و او را آزار دهد، به گواهی این حدیث، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را مورد آزار قرار داده است و چیزی فاطمه علیها السلام را بیش از آن نمی آزارد که فرزندانش را بیازارند. به همین دلیل، با استقراء به دست می آید: کسی که چنین کند، به زودی در دنیا کیفر خود را خواهد دید و البتّه عذاب جهان آخرت شدیدتر خواهد بود».

از این رو، این حدیث، حکم به حرمت آزار فاطمه علیها السلام می نماید، چرا که او، پاره ی تن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است؛ بلکه - آن سان که گذشت - آزار او، موجب کفرورزی است.

سپس مَنّاوی می افزاید:

«قال السُبکی: الّذی نختاره و ندین اللّه به أنّ فاطمة أفضل من خدیجة ثمّ عائشه. قال شهاب الدین ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبکی تبعه علیه المحقّقون. وذکر العَلَم العراقی: إنّ فاطمة وأخاها إبراهیم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق»[17]

«سُبکی گوید: آن چه ما اختیار می کنیم و در برابر خداوند، آن را بر گردن می گیریم، این است که فاطمه علیها السلام برتر از خدیجه و عایشه است.

شهاب الدین ابن حجر گوید: به دلیل روشنی سخنِ سُبکی، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در این نظر از او پیروی کرده اند.

علم الدین عراقی گوید: فاطمه و برادرش ابراهیم - به اتّفاق علما - از خلفای چهارگانه برتراند».

بنا بر این، بین ما و اهل سنّت در این که فاطمه علیها السلام از ابوبکر و عمر برتر است و آزار او موجب دخول در آتش است، هیچ اختلافی مشاهده نمی شود.

همان گونه که ملاحظه کردید، این احادیث به طور کامل، مطلق هستند و هیچ گونه قیدی در آن ها به چشم نمی خورد؛ وقتی پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله می فرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب می کند»؛ نمی فرماید: اگر چنین و چنان بود، یا به فلان شرط، یا اگر غضبش به فلان علّت بود؛ بلکه بدون هیچ قیدی می فرماید: «خداوند، به غضب فاطمه، غضب می کند».

این غضب به چه سببی باشد؟ نسبت به چه کسی باشد؟ در چه زمانی باشد؟ هیچ اشاره ای ندارد و به طور کامل، مطلق است.

و آن گاه که حضرتش می فرماید: «آن چه او را اذیت می کند، مرا اذیت می کند»؛ دیگر نمی فرماید: اگر چنین بود، یا اگر اذیت کننده فلانی بود، یا اگر در فلان وقت بود، بلکه حدیث به طور کامل، مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد.

از طرفی، این احادیث بیانگر آن است که پذیرش سخن فاطمه علیها السلام - هر چه باشد - ضروری است و تکذیب او - در هر ادّعایی که بنماید - حرام است. همچنین ملاحظه شد که عایشه گواهی می دهد که او بعد از پدرش، راستگوترینِ مردم است.

آری! پیامبر خدا صلّی اللّه علیه وآله با علم به آن چه که بعد از او اتّفاق خواهد افتاد، این سخنان را فرمود و دیگران را بر این خصوصیات آگاه نموده است.
نگاهی به منزلت امام علی علیه السلام در پیشگاه پیامبر خدا
آزار علی علیه السلام، آزار پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله است

پیش تر، سخن در این بود که به راستی، آزار فاطمه علیها السلام در واقع، آزار پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله است، اینک روایتی را می خوانیم که در آن، آزار علی علیه السلام، همان آزار پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله دانسته شده است.

احمد بن حنبل در المسند می گوید: پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:
«من آذی علیاً فقد آذانی»

«هر که علی را بیازارد، در واقع مرا آزرده است».[18]

این حدیث، در منابع بسیاری از جمله: صحیح (تألیف: ابن حِبّان)، المستدرک (تألیف: حاکم نیشابوری)، الإصابه (تألیف: ابن حجر) و أُسد الغابه (تألیف: ابن اثیر) نقل شده است.[19]

متّقی هندی این روایت را در کتاب کنز العمّال از ابن شِیبه و احمد بن حنبل نقل کرده است.[20]

بُخاری در تاریخ خود، و طبرانی و دیگران نیز این حدیث را آورده اند.[21]

کینه ورزی با علی علیه السلام، نفاق است

مُسلم در صحیح خود، روایتی را از علی علیه السلام - با تأکید و سوگند - نقل کرده است که آن حضرت فرمود:

«و الّذی فلق الحبّة وبرأ النسمة! إنّه لعهد النبی الأُمی إلی: أن لا یحبّنی إلاّ مؤمن ولا یبغضی إلاّ منافق».[22]

«سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید! عهد و پیمانی است از پیامبر اُمّی به من، که: جز مؤمن مرا دوست نمی دارد و جز منافق مرا دشمن نمی شمارد».

این روایت، با همین متن و نظیر آن، در منابع بسیاری از پیشوایان اهل سنّت از جمله: نَسایی، تِرمذی، ابن ماجه نقل شده است.[23]

همچنین احمد در المسند، حاکم در المستدرک و متّقی هندی در کنز العمّال، آن را نقل کرده اند.[24]

در مسند احمد و صحیح تِرمذی این گونه آمده است:

اُمّ سلمه گوید که پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله همواره می فرمود:

«لا یحبّ علیاً منافق ولا یبغضه مؤمن»

«منافق هرگز علی را دوست نمی دارد و مؤمن، هیچ گاه او را دشمن نمی شمارد».

جالب توجّه این که از این احادیث، چنین استفاده می شود که:

دوست داشتن علی علیه السلام با دوستی منافقان، قابل جمع نیست؛ لذا، اگر کسی به امامت علی علیه السلام و ولایت آن حضرت پس از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله معتقد باشد و از طرفی، منافقان را دشمن ندارد، چنین فردی، خودش منافق است و از جانب هر دو گروه مؤمنان و منافقان نیز رانده خواهد شد؛ چرا که از یک سو، منافقان، به ولایت علی علیه السلام معتقد نیستند و این فرد، معتقد است؛ از طرفی، مؤمنان، منافقان را دوست نمی دارند و این فرد، منافقان را دشمن نمی دارد.

بنا بر این، در هیچ حالی و به هیچ شکلی، این دو موضوع با یکدیگر قابل جمع نیستند.

پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله از خیانت امّت خبر می دهد

حاکم نیشابوری در المستدرک، روایتی را از علی علیه السلام نقل می کند که حضرتش فرمود:

«إنّه ممّا عهد إلی النبی صلّی اللّه علیه و آله أنّ الأُمّة ستغدر بی بعده»

«از پیمان هایی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از من گرفته این است که اُمّت پس از او، به من خیانت خواهند کرد».[25]

حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت می نویسد: اَسناد این روایت صحیح است.

ذهبی نیز در تلخیص المستدرک می نویسد: این روایت صحیح است.[26]

این در حالی است که علمای اهل سنّت مقرّر کرده اند که هر حدیثی که در تصحیح آن، ذهبی با حاکم نیشابوری همراه و موافق باشند، در حکم دو حدیث صحیح است.

گفتنی است که این حدیث را ابن ابی شِیبه، بزّار، دارقُطْنی، خطیب بغدادی، بیهقی و دیگران نیز نقل کرده اند.[27]

پی نوشت ها:

[1] صحیح بُخاری: 4 / 209، کتاب بده الخلق، باب مناقب قرابة رسول الله، الخصائص: 34، المسند ابی داوود طیالسی: 197، صحیح مُسلم: 7 / 143، الطبقات: 2 / 40، مسند احمد: 6 / 282، حلیة الأولیاء: 2 / 39، المستدرک: 3 / 151، صحیح ابن ماجه: 1 / 518، سنن تِرمذی: 5 / 326.

[2] صحیح بُخاری: 210/4، کتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه علیها السلام.

[3] صحیح بُخاری: 158/6، مسند احمد: 328/4، صحیح مُسلم: 141/7، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل فاطمة بنت النبی صلّی الله علیه و آله، سنن ابی داوود: 460/1.

[4] صحیح مُسلم: 141/7، باب فضایل فاطمه علیها السلام.

[5] مسند احمد: 5/4.

[6] سنن ترمِذی: 360/5.

[7] المستدرک: 158/3.

[8] مسند احمد: 4 / 328.

[9] المستدرک: 3 / 153، کنز العمّال: 13 / 674، 12 / 111.

[10] المستدرک:3 / 158، الاصابه: 8 / 266، تهذیب التهذیب: 12 / 392، کنز العمّال: 111/12 و 674/13.

[11] در برخی از عبارات این حدیث آمده است که راز گویی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با فاطمه علیها السلام، بر عایشه گران آمد.

[12] علی رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آورده ایم.

[13] صحیح بُخاری: 183/4، صحیح مُسلم: 142/7، المستدرک: 272/4، مسند احمد: 282/6، این حدیث در سنن ترمِذی: 369/5 با اندکی تفاوت نقل شده است.

[14] المستدرک: 3 / 160، حلیة الأولیاء: 2 / 41، الإستیعاب: 4 / 1896.

[15] المستدرک: 3 / 154.

[16] مجمع الزوائد: 9 / 202.

[17] فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر: 4 / 421.

[18] مسند احمد: 3 / 483.

[19] صحیح ابن حِبّان: 15 / 365، المستدرک: 3 / 121، الإصابه: 4 / 534، أُسد الغابه: 4 / 114.

[20] کنز العمّال: 11 / 601.

[21] المستدرک: 3 / 122، مجمع الزوائد: 9 / 129، در أُسد الغابه و الإصابه، در شرح حال عدّه ای از ائمّه نقل شده است.

[22] صحیح مُسلم: 1 / 61، کتاب الإیمان، باب بیان اطلاق اسم الکفر علی من ترک الصلاة.

[23] سنن ابن ماجه: 1 / 42، سنن نَسایی: 8 / 117، سنن ترمِذی: 5 / 299.

[24] مسند احمد: 1 / 84، 128، کنز العمّال: 13 / 120 شماره 36385.

[25] المستدرک: 3 / 140.

[26] تلخیص المستدرک: 3 / 140.

[27] تاریخ بغداد: 11 / 216، تاریخ مدینه دمشق: 42 / 447، تذکره الحفاظ: 3 / 995.

صفحات: · 2


فرم در حال بارگذاری ...