« ملا نصرالدین در خواب با خودش حرف می زندتبریک میلاد باسعادت حضرت رضا (علیه السلام) »

حکمت خداوند کائنات-سوپر کامپیوتر جهان هستی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام شهریور, 1392


ما در تالار آینهها زندگی میکنیم.


« و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره » : خداوند در قرآن کریم میفرماید

بدین معنی که هر کس به اندازة ذرهاي که خیر و یا کار شر انجام دهد آن کار به حساب اعمالش

میآید و بر این اساس است که کفه ترازوي اعمال نیک و بد او سنگین و سبک میشود اما در جاي

دیگر نقل است که خداوند پاداش نیک و بد عمل ما را با توجه به نیات درونی ما به ما عطا میکند و

هر » یا « هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی » همچنین چه خوب گفتهاند پیشینیان ما که

تو نیکی میکنی در دجله اندازد که ایزد در » : یا اینکه « آنچه بکاري همان بدروي

« بیابانت دهد باز

و اگر در آیات، ضربالمثلها و موارد دیگر که همگی سندي در قانون کار ما است، توجه کنیم در

مییابیم که

تمامی این آیات و روایات و گفتهها حاکی از آن است که روزي در زندگی نتیجۀ عمل

خود را خواهیم گرفت حال ممکن است این روز دیر یا زود باشد اما بالاخره فرا میرسد. هدف از

باید براي خوشبختی و داشتن » : همۀ گفت و شنودها، کتابها، مقالات و بحثها این است که بگوییم

و باید بدانیم که ما در تالار آینهها زندگی میکنیم و این آینهها « زندگی خوب، خوب زندگی کنیم

نمایانگر آینه دل و آینۀ نیات ما میباشد. بر طبق آئین آینهها همانطور که همگی میدانیم یک آینه

یک تصویر و چند آینه چند تصویر را در خود منعکس میکند، چنانچه اعتقاد داشته باشیم که

اطرافمان همه آینه است در این صورت هزاران تصویر به خودمان باز میگردد. پس اگر یک خوبی

کنیم چندین خوبی به سوي ما میآید و در این حال، به صورتهایی که حتی فکرش را نمیکردیم

« من حیث لایحتسب » گشایشهاي بینظیري در زندگیمان اتفاق میافتد و این امر که خداوند

٢

فرموده است. تحقق مییابد و سرچشمۀ برکات خداوندي از طریق بندگان خداوند، عوامل طبیعت

خداوندي و فرشتگان مقرب درگاه احدیت به روي ما گشاده میشود.


معرفی یک ترازوي واقعی


مردي بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراتور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از

محبت و عشقی که رعایا و نزدیکانش نسبت به یک عارف داشتند به شدت آزرده بود. به همین

خاطر روزي با خشم نزد عارف آمد و با لحن توهین آمیزي خطاب به عارف گفت: آهاي پیر

معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاقی می زنم. به من نشان

بده تو چگونه آن را تلافی می کنی. عارف سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از

روي زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوي مقابل خود گذاشت. کفۀ ترازو پائین رفت و کفۀ

دیگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پاي راست رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق

خورده به آسمان رفت. هیچکس جرأت اعتراضبه فامیل امپراتور را نداشت و در نتیجه همه ساکت

ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندي زد و گفت: پس قبول داري که همۀ درس هاي

تو بیهوده و بی ارزش است! هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادي از بین همراهان مرد

ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسب از بالاي اسب روي زمین

سقوط کرده بود و پاي راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوي پسرش رفت و او را در

آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند. در فاصله زمانی رسیدن طبیب،

مرد ثروتمند به سوي عارف نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ

لنگان خودش را به ترازوي عارف رساند و سنگی از روي زمین برداشت و در کفۀ دیگر ترازو

٣

انداخت. اکنون کفۀ پائین آمده بالا رفت و کفۀ دیگر به سمت زمین آمد. می گویند آن مرد ثروتمند

دیگر به هیچکس آسیبی نرساند.


آنچه انفاق کنید بزودي به شما بر می گردد.


اگر به آنان که به برکت در زندگی رسیده اند نگاه کنی، می بینی که در وجود آنها، ایمان به رحمت

الهی متبلور شده! آنان می بخشند و می ستانند. چرا که در گذر زمان از پیشینیان خود آموخته اند که

هر چه را بدهی، همان را باز پس می گیري. این گروه می دانند که حق آنها، نزد هستی، محفوظ

است. بخل نمی ورزند، مال اندوزي نمی کنند و از فردا نمی ترسند با اعتماد می بخشند و دستگیري

می کنند زیرا به این آیه قرآن معتقدند: ما انفقتم من شیء فهو یخلفه آنچه انفاق کنید بزودي به شما

بر می گردد.


راز تداوم حیات


روزي عارفی با عده اي از شاگردان بصیرت جویش از کنار خرابه اي می گذشتند. پیرمردي مست

و لایعقل از خرابه بیرون آمد و در حالی که لباس بلندي به تن داشت و با لباسش خارهاي روي

تو که » : زمین را را به دنبال خود می کشید، تلوتول خوران به سوي عارف آمد و خطاب به او گفت

اهل دلی و از عالم معرفت خبر داري به من بگو چند سال عمر خواهم کرد؟ و چند سال دیگر باید

عارف نیم نگاهی به خارهاي چسبیده به لباس بلند پیرمرد « ؟! این زندگی عذاب آور را تحمل کنم

پیرمرد مات و مبهوت روي زمین نشست و « ! نگران مباش! تو قرار نیست بمیري » : انداخت و گفت

شروع کرد به گریستن! عارف سري تکان داد و به راه خود ادامه داد. ساعتی بعد عارف در کنار

مزرعه اي بسیار سرسبزي روي سنگی نشست و با نگاهی غمگین به مزرعه دار جوان خیره شد.

٤

استاد! » : مزرعه دار جوان با عجله به سوي عارف دوید و با شوق و انرژي فوق العاده اي فریاد زد

می بینید چقدر خوشبختم! در اوج سلامتی ام و بهترین ثروت ها در اختیارم است. چنان است که

پیشنهاد می کنم » : عارف تبسمی تلخ کرد و گفت « ؟! گویی تا ابد زنده خواهم ماند! نظر شما چیست

سریعاً شکل زندگی خود را تغییر بده و بیشتر به مردم اطرافت کمک کن! متأسفانه می بینم که

عارف آنگاه از جا برخاست و به سوي « ! خداوند کائنات سرنوشت دیگري را براي تو رقم زده است

منزلگاه بعدي حرکت کرد. دقایقی بعد یکی از شاگردان استاد که دلیل تناقضگفتار استاد را درك

شما چطور به آن » : نکرده بود مقابلش ایستاد و با اعتراض از او توضیح خواست. شاگرد پرسید

پیرمرد مخمور و مست و بی جان نوید زندگی دادید و به این جوان پرشور و پرانرژي هشدار مرگ!

چرا باید خداوند به آن پیرمرد اجازه دهد روزهاي بیشتري را زنده باشد و این جوان رعنا را از دنیا

خداوند هر یک از ما را به دلیل » : عارف تبسمی کرد و پاسخ داد « ؟! ببرد! اینکه عادلانه نیست

مأموریت خاصی که باید در طول زندگی خود انجام دهیم حفظ می کند و به محضاین که دیگر

مأموریتی براي ما رقم نخورده باشد، جانمان را می ستاند، تا مأموریتی را در دنیاي دیگر انجام دهیم.

دیگر فرقی نمی کند پیر باشیم یا جوان و یا حتی کودك! جوان مزرعه دار با تمام سلامتی و ثروتی

که در اختیارش است، چون براي کسی فایده اي نداشت و حضور یا عدم حضورش در عالم تأثیر

مثبتی روي زندگی دیگر موجودات عالم نمی گذاشت ، و برعکس با مرگ او از طریق ثروت بجا

مانده زندگی افرادي متحول می شد، توسط خداوند کائنات به مرگ محکوم شده بود. اما آن پیرمرد

مست با آن رداي بلندش که زمین را جارو می کند باید زنده بماند چرا که هر روز صبح از کنار

خرابۀ دو کودك یتیم براي امرار معاش عبور می کنند و پیرمرد با پرسه زدن در اطراف جادة منتهی

٥

به خرابه با رداي بلندش خار و خاشاك را از روي زمین و مسیر عبور این دو یتیم پاك می کند.

لیاقت آن پیرمرد به خاطر همین وظیفۀ ساده و به ظاهر بی اهمیت براي زنده ماندن از دید خداوند

بیشتر از این مزرعه دار ثروتمند و پرانرژي است. این قانون جهان است و هیچ گریزي از آن نیست.

اگر سعی نکنیم در باقیماندة عمر دلیل قانع کننده اي براي به درد بخور بودن براي دیگران به پیشگاه

پروردگارمان عرضه کنیم دیر یا زود باید منتظر رفتن باشیم. اگر مردم می دانستند که در قبال کمکی

.«! که به نیازمندان می کنند چه ثروت عظیمی نصیبشان می شود هرگز لحظه اي آرام نمی نشستند


دیر یا زود اتفاقی بسیار وحشتناك زندگی گنهکاران را فرا خواهد گرفت مگر اینکه توبه


کنند.


» یعنی رو به عقب. پس « بک » به معناي تغذیه و « فید » . یک کلمۀ لاتین است « فیدبک »

می شود خوراندن و برگشت دادن بخشی یا تمام نتیجه و خروجی یک چیز به « فیدبک

سرچشمه و ورودي.

هر عملی که شخصانجام می دهد، اول از همه روي خود عامل یعنی کننده، تأثیر می

عملی ما انجام بدهیم مانند فریادي است که در این » گذارد. این جهان شبیه کوهی است که هر

کوه سر می کشیم و اول کسی که صداي برگشت یا انعکاس فریادمان را می شنود خود ما

« . هستیم

در یک مرحله آن را به اتمام « پایان » زندگی فیلم سینمایی نیست که با گذاشتن یک کلمه

رساند. بعد از تمام شدن همۀ فیلم هاي عالم جریان زندگی همچنان ادامه می یابد. چرا که

زندگی اساساً فیلم نیست که بتوان براي آن اول و آخري تعیین کرد و دل به نتیجۀ آخر آن

٦

سپرد. آنهایی گمان کردند که بر همه چیز مهر پایان زدند. غافل از اینکه به صورت موجی از

بدبختی و نفرین و شومی و نحوست سراسر زندگی شان را در بر می گیرد و دودمانشان را به

باد می دهد. اینکه می گویم نفرین یک شعار اخلاقی نیست! واقعیتی است بسیار دقیق که بر

اساس قاعدة سختگیري خداوند کاینات بر کل زندگی ما حاکم شده است. کمترین عمل خطا

به صورت زهري وحشتناك اعمال خیر و شر آیندة ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد.

قانون الهی آنقدر پیچیده عمل می کند که حتی لحظه اي هم نمی توان سر از کارش درآورد.

اما همین قدر می دانم که دیر یا زود اتفاقی بسیار وحشتناك زندگی گنه کاران را فرا خواهد

گرفت مگر اینکه توبه کنند.


فرم در حال بارگذاری ...