« چگونه می توانیم راه درست زندگی کردن ورسیدن به کمال را پیدا کنم؟بعثت نبوی از نگاه علوی »

حکمت نامه لقمان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 5ام خرداد, 1393
لقمان

حكمت نامه لقمان، ثمره تلاشى است نو در جهت ارائه اندرزهاى ارزنده مشهورترین حكیم در تاریخ ادیان ابراهیمى، حدیث به صورتى نو و با كاربردى آسان.


لُقمان، نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود پیغمبر(علیهم السلام) می زیسته و در قرآن کریم نام وی آمده است:

«وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ»[ لقمان، آیه 12]ما به لقمان حکمت عطا نمودیم. یعنی وی را خرد و دانش دادیم و هوش و بصیرت عطا کردیم. در باره لقمان اختلاف کرده اند: برخی گفته اند: حکیم بوده و مقام نبوت را نائل نگشته است.بعضی او را پیامبر دانسته و حکمت را که در قرآن صفت وی آمده است به نبوت تفسیر نموده اند. بواسطه برخورداری از اخلاق و صفات نیک، عقل، تدبیر، بیان شیرین و منطق محکم به نام لقمان حکیم معروف شد. از زندگی او اطلاعات دقیقی در اختیار نیست اما این نکته محرز است که سخنان حکیمانه وی زینت بخش صفحات کتابهای اخلاقی، تفاسیر و تاریخ است.

یکی از این کتاب ها کتاب حکمت نامه لقمان است.

حكمت نامه لقمان، ثمره تلاشى است نو در جهت ارائه اندرزهاى ارزنده مشهورترین حكیم در تاریخ ادیان ابراهیمى، حدیث به صورتى نو و با كاربردى آسان.

این حكمت نامه، در ده فصل، تنظیم گردیده و شامل: زندگى نامه لقمان حكیم، اندرزهاى وى به روایت قرآن، داستان هایى از حكمت لقمان و نیز: حكمت هایى درباره علم و معرفت، عوامل و آفات خودسازى، آداب اخلاقى و اجتماعى، مَثَل ها، حكمت هاى پراكنده و حكمت هاى جامع، همگى از زبان لقمان یا درباره وى است.

برگی از این کتاب را با هم ورق می زنیم. نویسنده در فصل سوم این کتابت با عنوان داستان هایی از حکمت های لقمان موضوعاتی چنین را مطرح می کند:

نخستین حكمتى كه از لقمان آشكار شد

نخستین حكمتى كه از لقمان آشكار شد، این بود كه: تاجرى مست شد و با هم پیاله اش شرط بست كه همه آب دریاچه را بنوشد و گرنه، خود و عیالش تسلیم او شوند. وقتى صبح شد و به هوش آمد، [از این شرط بندى] پشیمان شد. رفیقش از او مى خواست كه به شرط عمل كند.

لقمان به فرزندش گفت: «مى بینى كه تحصیل رضایت مردم، محال است. پس به آن اعتنا نكن و به جلب رضایت خداوند  ـ جلّ جلاله ـ مشغول باش، كه كسب و كار و سعادت و خوش بختىِ دنیا و روز حساب و سۆال، در آن است»

 

لقمان گفت: «من تو را [از این مخمصه] خلاص مى كنم؛ به شرط این كه دیگر چنین كارى نكنى. [به طلبكار] بگو: آیا آبى را كه شرط كردیم، بنوشم؟ پس آن را بیاور [تا بنوشم]. یا آبى را كه الان در دریاچه است، بنوشم؟ پس دهانه هایش را ببند تا آن را بنوشم. یا آبى را كه بعدا خواهد آمد، بنوشم؟ پس صبر كن تا بیاید!». [با این استدلال]، رفیقش از او دست بر داشت.

به خشنودی مردم دل نبند

روایت شده كه لقمان حكیم، در سفارش به فرزندش گفت: «به خشنودى و مدح و ذمّ مردم، دل خوش مدار؛ زیرا این، دستْ یافتنى نیست؛ هر چند انسان در تحصیل آن، نهایت تلاش خود را به انجام رساند». فرزندش به او گفت: معناى این سخن چیست؟ دوست دارم براى آن، مَثَلى یا كارى و یا سخنى را ببینم.لقمان به او گفت: «من و تو بیرون برویم». بیرون رفتند و لقمان علیه السلام حیوانى را كه با آنها بود، سوار شد و پسرش را پیاده رها كرد تا پشت سر او بیاید. بر گروهى گذر كردند، كه آنها گفتند: عجب پیر سنگ دل و بى رحمى است؛ خودش كه قوى تر است، سوار حیوان شده و بچه را پیاده رها كرده! این، كار بدى است.

لقمان به فرزندش گفت: «آیا سخن آنان را شنیدى كه سوار شدن من و پیاده رفتن تو را بد شمردند؟». گفت: آرى. لقمان علیه السلام گفت: «حال، تو سوار شو تا من پیاده بیایم».

این حكمت نامه، در ده فصل، تنظیم گردیده و شامل: زندگى نامه لقمان حكیم، اندرزهاى وى به روایت قرآن، داستان هایى از حكمت لقمان و نیز: حكمت هایى درباره علم و معرفت، عوامل و آفات خودسازى، آداب اخلاقى و اجتماعى، مَثَل ها، حكمت هاى پراكنده و حكمت هاى جامع، همگى از زبان لقمان یا درباره وى است

 

فرزند، سوار شد و لقمان، پیاده راه افتاد تا این كه بر گروه دیگرى گذر كردند، و آنها گفتند: عجب پدر و فرزند بدى هستند! پدر به این دلیل بد است كه بچه را خوب ادب نكرده و او سوار شده و پدر را پشت سر خود، پیاده رها كرده، در حالى كه پدر، سزاوار احترام و سوار شدن است. فرزند نیز بد است؛ زیرا او با این حال، عاقّ پدر شده است. بنا بر این، هر دو ، كار بدى كرده اند.

آن گاه، لقمان به فرزندش گفت: «شنیدى؟». گفت: آرى. لقمان گفت: «حال، هر دو با هم، سوار حیوان مى شویم». سوار شدند و وقتى بر گروهى دیگر گذر كردند، آنها گفتند: عجب! در دل این دو سوار، رحمى نیست و از خدا بى خبرند؛ هر دو، سوار این حیوان شده اند و خارج از توان، از آن، بار مى كشند. بهتر بود یكى سوار شود و دیگرى پیاده برود.

لقمان گفت: «شنیدى؟». گفت: آرى. آن گاه گفت: «حال، بیا حیوان را بدون سواره، از پشت سر برانیم».

چنین كردند و وقتى بر گروهى گذر كردند، آنها گفتند: این كارِ این دو شخص، عجیب است كه حیوان را بدون سواره رها كرده اند و خودشان پیاده مى روند.در هر حال، آنها را مذمّت كردند. لقمان به فرزندش گفت: «مى بینى كه تحصیل رضایت مردم، محال است. پس به آن اعتنا نكن و به جلب رضایت خداوند ـ جلّ جلاله ـ مشغول باش، كه كسب و كار و سعادت و خوش بختىِ دنیا و روز حساب و سۆال، در آن است».

این کتاب به قلم حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری شهری توسط سازمان چاپ و نشر دارالحدیث منتشر شده است.


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم