« شرح حدیث و شعر عاشوراییپاسخ به چرایی جنگ داعش با مسلمانان »

شرح حدیث

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام مهر, 1394


امام حسین (علیه السلام) فرمودند:خَمسٌ مَن لَم تَکُن فِیهِ لَم یَکُن فِیهِ کَثیرُ مُستَمتَعٍ: اَلعَقلُ وَ الدِّینُ وَ الأدَبُ وَ الحَیاءُ وَ حُسن ُالخُلقِ؛
پنج خصلت است که در هر کس نباشد، بهره ی چندانی در او نیست: خرد، دین، ادب، حیا و اخلاق نیکو.حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص 181

شرح حدیث:

  • درخت وجود آدمی وقتی ثمربخش است که شاخ و برگ و میوه دهد.
  • ثمر این درخت، صفات نیک و خصلتهای پسندیده است.
  • پنج صفتی را که امام حسین(علیه السلام) در این حدیث به عنوان عناصر خیرآفرین از آنها یاد می کند، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی، منبع برکت و آثار نیک است.
  • «عقل»، بزرگترین موهبتی است که خداوند به انسانها عطا کرده است و حجّتی درونی و پیامبری باطنی است که راه زندگی صحیح را به آدمیان نشان می دهد.
  • «دین»، زندگی بر مدار خواست خداوند و به کار بستن اوامر پروردگار، در همه ی ابعاد است.
  • «ادب »، نشان کمال خرد و وارستگی انسان از رذیله ی جهل است و انسان را مورد احترام و محبوبیّت نزد دیگران قرار می دهد.
  • «حیا»، صفتی ارزشمند است که آدمی را از آلوده شدن به مفاسد و حریم شکنی و بی عفتی باز می دارد.
  • «حسن خلق»، برترین فضیلت یک مسلمان است و صفتی است که خداوند، پیامبر محبوبش حضرت محمد(ص) را به خاطر آن ستوده است. افراد خوش اخلاق، زندگی بهتر و روابط صمیمانه تری با دیگران دارند و در خانه ی دلها نفوذ می کنند.
  • این صفات شایسته ی پنجگانه، وجود آدمی را پرثمر می سازد و کسی که از این اوصاف بی بهره باشد، انتظار خیری از او نیست.خود را به این صفات آراسته کنیم و اگر از آنها برخورداریم، برآنهابیفزاییممنبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.

شعر سفینه ی نجات

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام، خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود، وای قبرم چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت، قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
بالش زیر سرم از سنگ بود،غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
هر که آمد پیش حرفی راند و رفت، سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
آمدند از راه نزدم دو ملک، تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست، آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنهکار سیه دل بسته پر، نام اربابان خود یک یک ببر
در میان عمر خود کن جستجو ،کارهای نیک و زشتت را بگو
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود، دست و پایم بسته در زنجیر بود
ناگهان الطاف حق طاهر شد، از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان، نور پیشانیش فوق کهکشان
دو ملک سر را به زیر انداختند، بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه، آمده اینجا حسین فاطمه
صاحب روز قیامت آمده ،گویی بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد ،مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را ،خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه اینجا این بنده چنان تنها شده، کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است، گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است ،سینه اش را وقف هیئت کرده است
اینکه می بینید در شور است و شین، ذکر لالائیش بوده یا حسین
دیگران غرق خوشی و هلهله، دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست، او به عشق من سر خود را شکست
اسم من راز و نیازش بوده است ،خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را بدوشش می کشید، پا برهنه در عزایم می دوید
اقتدا به خواهرم زینب نمود، گاه میشد صورتش بهرم کبود
اینکه در پیش شما گردیده بد، جسم و جانش بوی روضه می دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت، ارتباطی تنگ با عباس داشت
گریه کرده چون برای اکبرم، با خود او را نزد زهرا می برم
هرچه باشد او برایم بنده است، او بسوزد صاحبش شرمنده است
در قیامت عطر و بویش میدهم، پیش مردم آبرویش میدهم
باز بالاتر بروز سرنوشت ، میشود همسایه ی من در بهشت
آری اری هر که پا بست من است، نامه ی اعمال او دست من است.(امیر حسین میر حسینی)

 


فرم در حال بارگذاری ...