موضوع: "مناسبتها"
یا حسین
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستانامام رضا علیه السلام : هرگاه ماه محرم فرا می رسید، پدرم دیگر خندان دیده نمی کرد و غم وافسردگی بر اوغلبه می یافت.
امالی صدوق ،ص111
عید ما با آمدنت عید است
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 29ام اردیبهشت, 1395
وقتی خداوند نوید ظهور حضرت مهدی(عج) را به پیامبر(ص) داد
تو علی اکبری ؛ علوی سیرت و محمّدی صورت
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 28ام اردیبهشت, 1395ای ملائکه محو جلوه های ذات تو
بین آسمان پهن است، سفره ی صفات تو
این همه صفات تو، ذات مشترک دارد
از وجود پیغمبر، سفره ات نمک دارد
خضر کربلای من، پیر آسمانی ها
روضه ی پر از نور آخر الزمانی ها
از کجا تو می ریزی، جلوه های طاووسی
که فرشته می افتد، پای تو به پابوسی
هر که یوسفت می دید، می برید دستش را
شوق روی تو می داد، سمت باد هستش را
هر کسی تو را دیده، خوانده قل هو اللهی
بسکه مثل خورشیدی، بسکه این همه ماهی
صبح فیض می گیرد، از رخ مصابیحت
صد بهشت می ریزد، از دل مفاتیحت
ای شبیه آیینه، ای که گرم تکثیری
بر حسین تأویلی، بر حسین تفسیری
عشق در تو می دیده، احتشام پیغمبر
احترام تو مثل احترام پیغمبر…..
رحمان نوازی
صلی الله علیک یا علی بن الحسین
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 28ام اردیبهشت, 1395حضرت علی اکبر علیهالسلام در کلام امام خمینی (ره)
حضرت امام خمینی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) حاکی از این است که اگر علی اکبر (علیه السلام) در کربلا به شهادت نمیرسید، خود، امام « مفترض الطاعه » میبود.( یعنی امامی که اطاعت او واجب است). در این مختصر بهتر است به یک نمونه از کرامات ایشان بپردازیم:
فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر میشود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گوید و خطاب می کند که اسمت خیلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی میرود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر میشود و یک دفعه شفا می یابد. نزد حافظ الصحه میرود و عذر خواهی میکند.
طبیب می گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین(علیه السلام) تو را به حق پدرت قسم میدهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (علیه السلام) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که « این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر میمیرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (علیه السلام) دفن کنند.
زیارتنامه حضرت علی اکبر علیهالسلام
شیخ بزرگوار ابن قولویه در کتاب کامل الزیاره، ص ۳۲۹ به سند صحیح از ابی حمزه ثمالی نقل کرده که امام صادق علیهالسلام چگونگی زیارت امام حسین علیهالسلام را به او آموخت و گفت: پس به جانب علی بن الحسین که نزد پای امام حسین است رو کن و بگو:
السَّلام عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَهِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَهُاللهِ وَ بَرَکاتُهُ مُضاعَفَهً کُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیکَ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُکَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیکَ یحتَسِبُکَ وَ یبکی عَلَیکَ مُحترقاً عَلیکَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَکَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَهٌ وَ لا تَسکُنُ عَلیکَ مَن أَبیکَ زَفرَهٌ حینَ وَ دَّعَکَ لِلفِراقِ فَمَکانُکُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِکََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِکَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ.
سپس خود را بر قبر بیانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ المُقَرَّبینَ وَ أنبِیائِهِ المُرسَلینَ وَعِبادِهِ الصالِحینَ عَلیکَ یا مَولای وَ ابنَ مَولای وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ.
صَلی اللهُ عَلیکَ وَ عَلی عِترَتَکَ وَ أَهل بَیتِکَ وَ آبائِکَ وَ أَبنائِکَ وَ أُمَّتهاتِکَ الأَخیارِ الأَبرارِ الَّذینَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهیراً.
السَّلامُ عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَمیرِالمُؤمِنینَ وَ ابنَ الحُسینِ ابنِ عَلِی وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّکُم وَ قَتََلَکُم وَ لَعَنَ مَن بَقِی مِنهُم وَ مَن مَضی نَفسی فِداؤُکُم وَ لِمَضجَعِکُم صَلَّی اللهُ عَلیکُم وَ سَلَّمَ تَسلیماً کَثیراً.
سپس گونه خود را بر قبر بگذار و بگو:
صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا أَبا الحَسَنِ. (سه بار)
بِأَبی أَنتَ وَ أُمی أَتیتُکَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیتُ عَلی نَفسی وَ احتَطَبتُ عَلی ظَهری أَسأَل اللهَ وَ وَلیی أَن یجعَلَ حَظّی مِن زِیارَتِکَ عِتقَ رَقبَتی مِنَ النّارِ.
عنایت ویژه به گنجینه عرفانی مناجات شعبانیه
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 26ام اردیبهشت, 1395چگونه بر سرنوشت خود مسلط شویم
یکی از معروفترین و زیباترین ادعیه، «مناجات شعبانیه» است که به روایت «ابن خالویه»، این مناجات را حضرت امیر(ع) و امامان دیگر در «ماه شعبان» میخواندند. امام راحل، با یادکرد پیوسته از این دعا و مضامین بلندش، آن هم با زبان و لحنی خاص و شوق انگیز، توجه امت ما را به این گنجینه عرفانی بیشتر معطوف ساخت.
فرازهایی از این دعا به قلم سیدمحمود طاهرى دربارۀ علم الهی به بندگان و فلسفه نقصان و ضرر :
«وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَبْدَأَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَافِيَتِي وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمُرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» (1)
و تو مى دانى آنچه را كه در دلِ من است و از نيازم آگاهى و ضميرم را مى شناسى و هيچ امرى از امور دنيا و آخرتم بر تو پوشيده نیست؛ و نیز مى دانى آنچه را كه مى خواهم بر زبان آورم، و به آن دهان بگشایم، وآگاهى به آنچه كه براىِ عاقبتم امیدوارم. و به درستى كه آنچه در ظاهر و باطنِ من تا آخر عمر از من سر خواهد زد، از تقدیرِ تو گذشته است و كمى و زیادى و سود و زیانِ من به دستِ تو است، و در دستِ هیچ كس جز تو نیست.
*نكاتى از این فراز
* آگاهى خداوند به تمام اسرار بندگان؛
* تقدیر الهى بودن تمامى امور در زندگىِ بنده؛
* در اختیار داشتن سود و زیان در زندگى تمامى مردم.
توضیح این نكات:
«وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى…»
* علم الهى به اسرار بندگان
خداوند به آنچه در قلب ها مى گذرد، آگاه است و بالاتر از آن، اینكه بر هر چیزى در جهان هستى، علمى كامل دارد. خداوند در قرآن كریم مى فرماید: «وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ» (2)
و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند؛ حتّى به اندازه سنگينى ذرّه اى.
همچنین مى فرماید: «یَعْلَمُ خائِنَةَ اْلأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ؛ او به خیانت چشم ها و به آنچه در سینه ها پنهان است عالم است» (3)
ذكر این عبارات از دعا در اول نیایش، و حق تعالى را آگاه دانستن به نیازهاى درونى خویش، هم به معناى ستایش از محبوب است كه خود یكى از آداب دعاست و هم گل گشتى است سریع در یكى از زیباترین منازل عالیه عرفانى.
توضیح آن كه؛ اولیاى الهى در عین حال كه اهلِ دعا و خواستن مى باشند، گاهى نیز در اوجِ احوال روحانى خویش و در ورود به یكى از مراحل والاى سیر و سلوك خویش، دست از دعا نمودن بر مى دارند؛ به این زبان حال كه «عِلْمُهُ بِحالى حَسْبى مِنْ سُؤالى؛ علم او به حالِ من، مرا كافى است كه از او در خواستى نمایم». چنانچه در داستانى از ابراهیم خلیل الرّحمن علیه السلام نقل شده است:
آن گاه كه او را به سوى آتش پرتاب نمودند، جبرئیل به ملاقات او آمد و به اوگفت: آیا حاجتى دارى تا برآورده سازم؟ ابراهیم (علیه السلام) گفت: اما به تو حاجتى ندارم. در این هنگام، جبرئیل به او پیشنهاد كرد و گفت: پس نیازت را از خدا بخواه. ابراهیم (علیه السلام) در جواب گفت: «عِلْمُهُ بِحالى حَسْبى مِنْ سُؤالى؛ همین اندازه كه او از حالِ من آگاه است، كافى است.(4)
غرض آن كه حضرت در این فراز از دعا، خواستند از این حقیقت عالى و زیبا، حظّى برده و از این خرمن خوشه اى برداشته و در این عالم روحى نیز گامى بردارند و آن این كه «عِلْمُه بِحالىِ حَسْبى من سُؤالى».
«وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمُرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي»
* تقدیرِ الهى
گرچه بحث از «قضا و قَدَر»، از پیچیده ترین مباحثِ علمِ كلام است، ولى به مناسبت این فراز از دعا، كه از تقدیر سخن گفته شده، بهتر دیدیم كه به طور مختصر و به دور از پیچیدگى، اشاره اى به آن گردد.
شاید نخستین سؤالى كه با شنیدن نام «قضا و قَدَر» به ذهن آدمى خطور مى كند این است كه: اگر بنا باشد، هر آنچه كه در زندگى آدمى پیش مى آید و اتفاق مى افتد، بر طبق قضا و قدر الهى باشد، پس چه فایده اى براى دعا مى توان تصور كرد و اساسا تلاش در زندگى بشر چه سودى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ به این سؤال مهم به صورت اجمال باید گفت:
اولاً ـ قضا و قدر همانند درختى با شاخه هاى انبوه است.
از جمله شاخه هاى آن این است كه: دعا نمودن و به دنبال آن، استجابت دعا، خود از مصادیق قضاى الهى است؛ یعنى قضا و تقدیر الهى بر آن تعلق گرفته است كه در زندگى آدمى، دعایى باشد و اجابتى.
همچنین خداوند این گونه اراده فرمود و این گونه قضا و قدر خویش را جارى ساخت كه هر كس در زندگى، اهل تلاش باشد، به آرزوهایش خواهد رسید و مقدر فرمود كه هر كس تقوا پیشه كند، رستگار خواهد شد.
ثانیا ـ در مورد دعا، مطلب بالاتر از این حرف هاست؛ یعنى تأثیر دعا تا آن جاست كه مى تواند قضاىِ الهى را نیز تغییر دهد؛ همان گونه كه از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است كه: «اَلدُّعاءُ یَرُدُّ الْقَضاءَ وَ قَدْ اُبْرِمَ اِبْراما؛ دعا، قضاى الهى را تغییر مى دهد، اگرچه آن قضا، كاملاً محكم شده باشد»؛(5) یعنى در واقع، بنده توسط قضاى الهى ـ كه دعا باشد ـ مى تواند قضاى دیگرى را رفع كند و این یكى از شگفتى هاى این شاهكار خلقت، یعنى انسان است كه تا این حد مى تواند در جهان هستى ـ به اذن الهى ـ تأثیرگذار باشد.
استاد شهید مرتضى مطهرى در تبیین این موضوع مى گوید: زمانى كه با اراده یك پیغمبر یا ولىّ خدا، كارى خارق العاده انجام مى گیرد، شرایط عوض مى شود. یعنى یك روح نیرومند و پاك و متصل به قدرت لایزال الهى، شرایط را تغییر مى دهد. به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصى وارد میدان مى شود. در مورد تأثیر دعا و صدقه در دفع بلاها و غیره نیز جریان از همین قرار است. در حدیث آمده كه از رسول اكرم (صلى الله علیه وآله) سؤال شد با وجود این كه هر حادثه اى كه در جهان رخ مى دهد به تقدیر الهى و قضاى حتمى او است، دعا و دوا چه اثرى مى تواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است.(6)
ایشان همچنین مى گوید: آیا ممكن است عالَم انسانى، در نظامِ عُلوى (یعنى عوالِم بالا) و علمى اثر بگذارد و سببِ تغییراتى بشود؟ آیا علم ـ خدا تغییرپذیر است؟! آیا حكم خدا قابلِ نقض است؟! آیا دانى (پست) مى تواند در عالى اثر بگذارد؟! جوابِ همه اینها مثبت است. بلى، علمِ خدا تغییرپذیر است، یعنى خدا علم قابل تغییر هم دارد. حكم خدا قابل نقض است، یعنى خدا حكم قابل نقض هم دارد. بلى دانى مى تواند در عالى اثر بگذارد، نظامِ سُفلى ـ و پایین تر ـ ، و مخصوصا اراده و خواست و عمل انسان، بلكه اختصاصا اراده و خواست و عملِ انسان مىتواند عالَم عُلوى ـ و بالاتر ـ را تكان دهد و سببِ تغییراتى در آن بشود، و این عالى ترین شكل تسلط انسان بر سرنوشت است. اعتراف مى كنم شگفت آور است اما حقیقت است.(7)
* فلسفه نقصان و ضرر بنده از طرف خدا
خداوند، حكیم است و آنچه از او به ظهور مى رسد از سرچشمه حكمت و مصلحت جارى مى شود. بنابراین اگر نقصان و ضررى نيز متوجه انسان مى گردد از حكمت و مصلحتى پنهانى برخوردار است، گرچه آدمى به سببِ علم اندكش از آن مصالح بى خبر است.
بنابراین، «نقصان» نیز همانند «زیادت» و «ضرر» نیز مانند «نفع» از طرف خدا بوده و همه در مسیر خدمت انسان و به خاطر مصالحى و براى پرورش او و سیر او به طرف تكامل است.
پاورقی:
(1)- إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 686.
(2)- یونس، 61.
(3)- غافر، 19.
(4)- تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 435.
(5)- الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 469.
(6)- مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 115 و 116.
(7)- مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 64 و 65.
کتاب «شرح مناجات شعبانیه» سیدمحمود طاهرى
صلی الله علیک یا سید الساجدین
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام اردیبهشت, 1395
إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَکَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَقِلَّهُ ریائِهِ، وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ.
همانا معرفت و کمال دین مسلمان، در گرو رهاکردن سخنان و حرف هائى است که به حال او و دیگران سودى ندارد. و از ریا و خودنمائى دورى جستن، در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.
تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11
أئمه اطهار مقدمه ای برای حکومت جهانی حضرت مهدی
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام اردیبهشت, 1395دیدار مدیریت حوزه های علمیه استان لرستان با کادر و طلاب مدرسه علمیه فاطمیه خرم آباد
مدیر محترم مدرسه فاطمیه سرکار خانم صدری ضمن تبریک اعیاد شعبانیه و خیرمقدم وتشکر از حضور مدیریت استان در مدرسه فاطمیه به گزارش اجمالی در خصوص فعالیت های آموزشی – پژوهشی و فرهنگی پرداختند.
حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای موسوی ضمن تبریک میلاد با سعادت حضرت عباس بن علی علیه السلام فرمودند: طبق حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک …کل خلقت مقدمه است برای امامت و ائمه مقدمه هستند برای حکومت جهانی و الهی حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
ایشان افزودند: نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله بارها و بارها به صورت عام و کلی و یا به صورت خاص و جزئی أئمه اطهار را معرفی نموده اند و به واسطه معرفی دوازده نور امامت،اهل سنت دچار سردرگمی شدند که چطور دوازده نفر را به جای أئمه نور و هدایت معرفی کنند و در این بزنگاه هاست که می توان حقانیت شیعه را ثابت نمود.
حضرت صادق علیه السلام در مورد بقیة الله الاعظم می فرماید: لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی ( نعمانی باب 13 ج آخر)
ایشان در ادامه به آیه 124 سوره بقره اشاره نمودند که امام باید طبق دستور الهی تعیین گردد. مفضّل می گوید در باره این آیه از امام صادق پرسیدم آن کلماتی که حضرت ابراهیم با آنها آزموده شد چه بود؟ حضرت پاسخ دادند: آن کلمات کلماتی هستند که حضرت آدم بواسطه آنها توبه نمود واز خداوند درخواست نمود که بحق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین توبه آنهارا قبول نماید. فأتمهن یعنی حضرت ابراهیم نام دوازده امام را تا نام حضرت حجت به زبان آورد و تماما نام ایشان را بیان نمود. ایشان در خاتمه فرمودند: اعتقاد به منجی مختص شیعیان نیست بلکه این اعتقاد متعلق به همه ادیان و مذاهب است.
در ادامه معاونین محترم به سوالات طلاب پاسخ داداند و ایشان را به مسادل مربوطه راهنمایی نمودند و از طرف مدرسه طلاب ممتاز عرصه آموزشی تقدیر به عمل آمد.
صلی الله علیک یا باب الحوائج
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 21ام اردیبهشت, 1395
فضائل حضرت عباس علیه السلام
حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرمايد: خداوند عمويم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ايثار و فداكارى كرد و از جان خود گذشت چنان فداكارى كرد كه دو دستش قلم شد خداوند نيز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى كند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسيار بزرگ دارد كه همه شهيدان در قيامت به او غبطه مى خورد.
چنانچه شاعر نيز در اين باب مى گويد:
چون اقتدا به جعفر طيار كرده ايم برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست
در پيروى زخط علمدار كربلاست دوستى كه داده ايم به راه رضاى درست
امام صادق نيز در ستايش از حضرت عباس مى فرمايد:
عموى ما عباس داراى بصيرة نافذ و ايمانى استوار بود همراه امام حسين جهاد كرد و آزمايش خوبى داد و به شهادت رسيد.
القاب حضرت عباس
براى ايشان 16 لقب شمرده اند كه هر كدام جلوه اى از فضائل، كرامات و عظمت وى را نشان مى دهد و ما برخى از آنها را برمى شمريم.
1 ـ عباس: چون مثل شير حمله مى كرد دلير بود ترس در دل دشمن مى ريخت و فريادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حريفان مى افكند.
2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم اين كه وى پدر فضيلت و خوبى ها بود و فضل و نيكى زاده او و مولود سرشت پاكش بود.
3 ـ ابوالقربه: (پدر مشك) به خاطر مشك آبى كه بر دوش مى گرفت و از كودكى ميان بنى هاشم سقايى مى كرد.
4 ـ سقا: به خاطر اين كه آب آور تشنگان بخصوص در سفر كربلا بود.
5 ـ قمر بنى هاشم: وى در ميان بنى هاشم زيباترين و جذاب ترين چهره را داشت و چنين ماه درخشان در شب تار مى درخشيد.
6 ـ باب الحوائج: آستان رفيعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورند و نياز دردمندان است.
منبع:lankarani.com
أحب الله من أحب حسیناََ
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 20ام اردیبهشت, 1395حلول ماه مبارک شعبان و میلاد با سعادت امام حسین علیه السلام
بر عموم مسلمین جهان و شیعیان آن حضرت مبارک باد
پيامبر اكرم (ص) با بيانات مختلف عواطف و علاقه عميق خويش نسبت به امام حسين را ابراز فرموده اند. يكى از آنها كه در كتب معتبره آمده است و شيعه و سنّى آن را قبول دارند، روايتى است از پيامبر (ص) كه فرمود:
حُسَيْنٌ مِنّى وَ انَا مِنْ حُسَيْنٍ، احَبَّ اللَّهُ مَنْ احَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْاسْباطِ «1»
حسين از من است و من از حسين؛ خداى متعال دوست دارد كسى را كه حسين را دوست داشته باشد، حسين امّتى از امم (در خير) است.
فراز نخست اين روايت از دو قسمت تشكيل شده است. «حسين از من است. و من از حسينم.» سياق عبارت اقتضا مى كند هر چه در يكى از آنها گفتيم در ديگرى نيز بگوييم. لذا برخلاف اين اقتضاء است كه بگوييم جمله «حسين از من است» يعنى حسين فرزند من است و جمله «من از حسينم» يعنى بقاى مكتب آسمانى من از حسين است كه يكى را به امر معنوى و ديگرى را به امر مادّى برگردانيم.
اين جمله طلايى معنايى عميق و مفهوم عالى ديگرى دارد كه فراتر از رابطه پدر و فرزندى است. اين جمله حاكى از يك ارتباط معنوى و يگانگى روحى است كه بر مبانى محكم فكرى استوار است. و بيانگر پيوند ناگسستنى اعتقادى و توافق فكرى كامل است كه هرگز از حب ذات نشأت نيافته؛ بلكه از حبّ رسالت، اشتراك در هدف و رضاى حضرت حق برخاسته است. مؤيد اين مطلب سخن پيامبر اكرم (ص) است كه در لحظات آخر عمر شريفشان به على (ع)، فاطمه، حسن و حسين (ع) فرمود:
انَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُم، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ «2»
من در صلح و سازشم با كسى كه با شما در صلح و سازش باشد و در جنگ و ستيزم با كسى كه با شما در جنگ باشد.
يقيناً بين پيامبر (ص) و اهلبيت (ع) يك پيوند روحى و همفكرى كامل و تمام عيار حاكم بوده كه رسول خدا (ص) از آن وحدت با جمله «انَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ» خبر داده است. اين جمله بيانگر اين است كه طرز تفكّر و سلوك و روش اهلبيت (ع) همانند رسول خدا (ص) مى باشد و هيچ تفاوتى ندارد؛ لذا جنگ با آنها جنگ با رسول خدا (ص) است.
حسین (ع) امتداد نور هدایت پیامبر(ص) است
بنابراين جمله «حُسَينٌ مِنّى وَ انَا مِنْ حُسَينٍ» بدين معناست كه حسين (ع) با همان مظاهر و فضائل، مظهر اعلاى نبىّ مكرّم اسلام (ص) و امتداد نور ايشان است كه پس از غروب خورشيد نبوّت با اشعه نور وجود او تاريكىهاى جهالت روشن گرديد.
چنانكه پيامبر (ص) فرمود:
اهْتَدَوا بِالشَّمْسِ، فَاذا غابَتِ الشَّمْسُ فَاهْتَدَوا بِالْقَمَرِ، فَاذا غابَ الْقَمَرُ فَاهْتَدَوا بالزُّهْرَةِفَاذا غابَتِ الزُّهْرَةُ فَاهْتَدَوا بِالْفَرقَدَينِ؛ فَقيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الشّمْسُ؟ وَ مَا الْقَمَرُ؟ وَ مَا الزُّهْرَةُ؟ وَ مَا الْفَرْقَدانِ؟ قالَ: الشَّمْسُ انَا؛ وَالْقَمَرُ عَلِىٌ؛ وَالزُّهْرَةُ فاطِمَةُ؛ وَالْفَرْقَدانِ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ. «3»
راه خود را با آفتاب پیدا کنید و اگر آفتاب نبود با ماه و اگر ماه غایب شد با ستاره زهره و اگر ستاره زهره غایب شد با فرقدین (دو ستاره قطبى) راه خود را بیابید.گفته شد: یا رسول للّه منظور از خورشید و ماه و زهره و فرقدین چیست؟ فرمود: آفتاب من هستم و ماه على و زهره فاطمه وفرقدین حسن و حسین هستند./موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت
( 2)- ترجمة الامام الحسين( ع)، ابن عساكر، ص 146.
( 3)- مقتل الحسين( ع)، خوارزمى، ج 1، ص 162. پيامبر( ص) فرمود: براى راه يافتن به مقصد از نور خورشيد استفاده كنيد؛ وقتى خورشيد غايب شد از نور ماه بهره ببريد وقتى از آن محروم شديد از نور زهره استفاده كنيد وقتى زهره ناپديد شد از فرقدين( ستارگان نزديك قطب شمال) كمك بگيريد. كسى گفت: يا رسول الله مراد شما از خورشيد، ماه، زهره و فرقدين چيست؟ حضرت پاسخ داد: من خورشيدم و على ماه و زهره فاطمه است و حسن و حسين فرقدان هستند.