حکیمانه

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان

 با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید.

خواندن آثار علمی، فرهنگی و ادبی در اوقات فراغت، سبب ساز نشاط روانی و سلامت شخصیت می شود

امام علی (علیه السلام)فرمود:«با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید؛ زیرا روان همانند بدن خسته و رنجور می شود »       کافی ،ج1،ص48

بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در رابطه با حادثه منا

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام مهر, 1394
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در رابطه با حادثه منا

 

آيت الله خامنه اي با اشاره به حادثه تأسف بار و خونين منا، آن را بدليل جان باختن هزاران نفر از حجاج بويژه صدها نفر از حجاج ايراني، عزا و مصيبتي واقعي براي ملت ايران خواندند و با اشاره به لزوم تشکيل کميته حقيقت ياب با حضور کشورهاي اسلامي و از جمله ايران، گفتند: دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جان باختگان به وظايف خود عمل نمي کند و جمهوري اسلامي ايران نيز تاکنون با خويشتنداري و ادب اسلامي، حرمت برادری را در دنیای اسلام نگه داشته است، اما اين را بدانند که اندک بي احترامي به دهها هزار نفر از حجاج ايراني در مکه و مدينه و عمل نکردن به وظايف براي انتقال ابدان مطهر، عکس العمل سخت و خشن ايران را در پي خواهد داشت.
ايشان با اشاره به جان باختن مظلومانه و با زبان تشنه حجاج در حادثه منا و عزادار شدن خانواده هايي که مشتاقانه منتظر بازگشت عزيزان خود بودند، افزودند: هنوز تعداد دقيق جان باختگان ايراني در اين حادثه مشخص نيست و احتمال افزايش آمار به صدها نفر ديگر وجود دارد و اين حادثه، واقعا مصيبت بزرگي براي ملت ايران است.
رهبر انقلاب اسلامي همچنين با اشاره به برخي گزارش ها مبني بر جان باختن احتمالي بيش از پنج هزار نفر در حادثه منا، خاطر نشان کردند: درحاليکه قرآن کريم خانه خدا را محل امنيت و حج را جايگاه امنيت مي داند اما اکنون بايد پرسيد که، «آيا اين، امنيت است؟»
حضرت آيت الله خامنه اي با تأکيد بر لزوم تشکيل «کميته حقيقت ياب» با حضور کشورهاي اسلامي و از جمله ايران، خاطر نشان کردند: ما فعلاً درباره علت اين حادثه، قضاوت پيش از موعد نمي کنيم اما معتقديم دولت عربستان به وظايف خود در قبال مجروحان حادثه منا عمل نکرده است و آنان را با حالتي مستأصل و تشنه رها کرد.
ايشان به مشکلات بوجود آمده در انتقال بدنهای مطهر جان باختگان حادثه منا و پيگيري مسئولان کشور اشاره کردند و با تأکيد بر لزوم ادامه پيگيري هاي مسئولان، افزودند: در اين موضوع، دولت عربستان به وظايف خود عمل نمي کند و در برخي موارد نيز موذي گري انجام مي دهد.
رهبر انقلاب اسلامي گفتند: جمهوري اسلامي ايران تاکنون از خود خويشتن‌داري نشان داده و رعايت ادب اسلامي و حرمت برادري در دنیای اسلام را کرده است اما اين را بدانند که دست ايران، برتر از خيلي ها است و امکانات بيشتري هم دارد و اگر بخواهد در مقابل عناصر اذيت کننده و موذي عکس العمل نشان دهد، اوضاع آنها خوب نخواهد بود و در هیچ صحنه هماوردی، حریف نخواهند شد.
حضرت آيت الله خامنه اي با تاکيد بر اينکه عکس العمل ايران اسلامي خشن و سخت خواهد بود، خاطر نشان کردند: در دوران هشت سال دفاع مقدس، قدرت هاي شرق و غرب و کشورهاي اطراف از يک عنصر خبيث و فاسد حمايت کردند اما سرانجام همه آنها سيلي خوردند و بر همين اساس، ايران را مي شناسند و اگر هم نمي شناسند، الان بشناسند.
ايشان با اشاره به حضور دهها هزار نفر از حجاج عزیز کشورمان در مکه و مدينه، هشدار دادند: اندک بي احترامي به حجاج ايراني و همچنين عمل نکردن دولت عربستان به وظايف خود در قبال بدنهای مطهر، موجب عکس العمل ايران خواهد شد.
رهبر انقلاب گفتند: جمهوري اسلامي ايران اهل ظلم نیست اما ظلم و ستم هیچکس را نیز قبول نمی کند، بنابراین حقوق هيچيک از انسان ها و ملتها اعم از مسلمان و غير مسلمان دست درازي نمي کند، اما اگر کسي بخواهد به حق ملت و کشور ايران دست درازي کند، با او برخورد محکمي خواهد شد و به لطف خدا توانايي اين برخورد نيز وجود دارد و ملت ایران، مقتدر و پایدار است.

 

ادامه »

فضلیت های عید غدیر خم

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام مهر, 1394

 

بیان اهمیت عید غدیر درکلام مقام معظم رهبری :

علت‌ اهميت‌ عيدغدير، مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. در اين‌ ماه‌ ـ ذي‌ حجه‌الحرام‌ ـ هم‌ عيدغدير را داريم‌ و هم‌ روز مباهله‌ را كه‌ آن‌ هم‌ اشاره‌ي‌ روشني‌ به‌ مسأله‌ي‌ ولايت‌ است‌. به‌ خاطر اين‌ دو خاطره‌ ـ كه‌ هر دو مربوط به‌ ولايت‌ است‌ ـ بعضي‌ از بزرگان‌، اين‌ ماه‌ را “شهرالولاية‌” و افضل‌ ماهها دانسته‌اند.
وقتي‌ براي‌ يك‌ ملت‌، قضيه‌ي‌ ولايت‌ و حكومت‌ حل‌ شود، آن‌ هم‌ به‌ شكلي‌ كه‌ در غديرخم‌ حل‌ شد، حقيقتا آن‌ روز براي‌ آن‌ ملت‌، عيد است‌. چون‌ اگر ما بگوييم‌ كه‌ مهمترين‌ و حساسترين‌ مسأله‌ي‌ هر ملتي‌، همين‌ مسأله‌ي‌ حكومت‌ و ولايت‌ و مديريت‌ و حاكميت‌ والاي‌ بر آن‌ جامعه‌ است‌، اين‌ تعيين‌كننده‌ترين‌ مسأله‌ براي‌ آن‌ ملت‌ است‌. ملتها هركدام‌ به‌ نحوي‌، اين‌ قضيه‌ را حل‌ كرده‌اند; ولي‌ غالبا نارسا و ناتمام‌ و حتي‌ زيانبخش‌.
پس‌، اگر ملتي‌ توانسته‌ باشد اين‌ مسأله‌ي‌ اساسي‌ را به‌ نحوي‌ حل‌ كند كه‌ در آن‌، همه‌ چيز آن‌ ملت‌ ـ كرامت‌ او، معنويت‌ او، توجه‌ او به‌ خدا، حفظ سعادت‌ دنيايي‌ او و بقيه‌ي‌ چيزهايي‌ كه‌ براي‌ يك‌ ملت‌ مهم‌ است‌ ـ رعايت‌ شده‌ باشد، واقعا آن‌ روز و آن‌ لحظه‌، براي‌ آن‌ ملت‌ عيد است‌. در اسلام‌، اين‌ قضيه‌ اتفاق‌ افتاد. روز عيد غدير، ولايت‌ اسلامي‌ ـ يعني‌ رشحه‌ و پرتوي‌ از ولايت‌ خدا در ميان‌ مردم‌ ـ تجسم‌ پيدا كرد و اين‌چنين‌ بود كه‌ دين‌ كامل‌ شد. بدون‌ تعيين‌ و تبيين‌ اين‌ مسأله‌، دين‌ واقعا ناقص‌ مي‌ماند و به‌ همين‌ خاطر بود كه‌ نعمت‌ اسلام‌ بر مردم‌ تمام‌ شد. مسأله‌ي‌ ولايت‌ در اسلام‌، اين‌طور مسأله‌يي‌ است‌.منبع :پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری

سفارش آیت الله بهجت (ره) در رابطه با فضیلت شب عیدغدیر:

در شب عید غدیر و شب های مثل آن… باید فضیلت این شبها و روزها و صاحب آنها و مطاعن دشمنان ایشان و احادیث وارده در زمینۀ ولایت، با اقامۀ دلیل و برهان ذکر شود تا موجب تقویت عقاید مذهبی مستمعین گردد، نه این که این گونه مجالس، به خنده و لهو و لعب گذرانده شود. [در محضر بهجت:2/9]پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت (ره)


پیام ایت الله جوادی آملی در رابطه با عید غدیر:

وجود مبارك علي ‌بن ‌ابي‌طالب (عليه افضل صلوات المصلين) كريم بود چون خليفه كريم بود و خليفه بود چون حرف مستخلفعنه را مي‌زد بدون دستور ذات اقدس الهي نه قيامي داشت نه قعودي همه كارهاي او در مسير فرمان الهي بود.
مطلب ديگر آن است كه وجود مبارك اميرمؤمنان كه در غدير به خلافت نصب شده است اين سمت غديري سمت مُلكي آن حضرت است لذا در غدير نصب شد سمت مُلكي آن حضرت است نه سمت ملكوتي آن حضرت چيزي كه صبغه مُلكي داشته باشد قابل نصب و غصب است امامت وجود مبارك اميرالمومنين (سلام الله عليه) از نظر ملكي رسماً در غدير اعلام و حضرت نصب شد و در سقيفه غصب شد ولي امامت ملكوتي آن حضرت كه خلافت واقعي اوست و علم غيب اوست «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» يا «لو كشف الغطاء ما ازددتُ يقينا» يا «ما كنتُ اعبد رباً لم اره» اينها قابل نصب اعتباري يا غصب سقفي نيست آن امامت ملكوتي‌اش سر جايش محفوظ است وجود مبارك امير بيان (صلوات الله و سلامه عليه) سعي مي‌كرد امت اسلامي را به كرامت برساند و كرامت آنها را در سايه خلافت آنها تأمين كند و خلافت آنها را در سايه آزاد بودن دين تثبيت كند اول دين را آزاد كرد بعد متدين پروراند بعد متدين را خليفة الله كرد بعد خليفة الله را از كرامت برخوردار كرد زيرا خليفة الله با تقواست و انسان متقي كريم است بر اساس ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ﴾.
مطلب بعدي آن است كه خود علي ‌بن ‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) دين آزادي داشت سعي كرد دين جامعه و امت اسلامي را آزاد كند آزاد بودن دين علوي در بخش انديشه از گزند وهم و خيال بود و در بخش انگيزه از آسيب شهوت و غضب, سعي كرد همين دين را با همين وضع آزادانه به جامعه معرفي كند در عهدنامه‌اي كه براي مالك هنگام اعزام به مصر مرقوم فرمود چنين نوشت كه «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» انسان در سايه دين كريم مي‌شود و در سايه دين خليفه خدا مي‌شود در سايه دين از عزت بهره دارد و مانند آن اين دين پيش از تصدّي خلافت توسط وجود مبارك اميرالمومنين به اسارت رفته بود برخي‌ها نگذاشتند دين در جامعه گسترش پيدا كند برخي‌ها دين را تحريف كردند و دين محرف را در جامعه منتشر كردند حضرت فرمود: «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» همان وضعي كه خاورميانه كنوني مبتلاست برخي‌ها دين را مصادره كردند يعني مسلماناند اهل نمازند اهل روزه‌اند ولي قرآن و سنت معصومين (عليهم السلام) را آن طوري كه مايلاند تفسير مي‌كنند آن طوري كه حق است تفسير نمي‌كنند آن طوري كه مايلاند اجرا مي‌كنند آن طوري كه حق است اجرا نمي‌كنند گروه ديگر اصلاً نمي‌گذارند دين در جامعه رواج پيدا كند دين را فسون و فسانه مي‌دانند از دين به عنوان افيون ياد مي‌كنند و مانند آن اين دو خطر هر كدام به نوبه خود دين را به اسارت گرفته است كه «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ» استكبار و صهيونيسم مانع ظهور دين است شيوخ منطقه و مانند آن مانع برداشت صحيح از دين تفسير صحيح دين و عمل صحيح به دين هستند در شرايط كنوني جريان غدير سهم بالنده‌اي دارد و آن اين است كه احياي غدير زمينه آزادسازي اسلام است اگر بيداري اسلامي در خاورميانه خود را نشان داد بايد اين بيداري اسلامي را در پرتو آزادسازي دين تلقي كرد تفسير به رأي نكرد خرافات را به دين راه نداد در عمل به دين كوتاهي نكرد و دين را وسيله دنيا قرار نداد تا دين آزاد بتواند جامعه بشري را آزاد بكند دين آزاد است كه حريت مي‌بخشد ديني كه در بند و برده ديگري باشد چنين ديني توان آزادسازي ندارد وجود مبارك اميرالمومنين (صلوات الله و سلامه عليه) در جريان غدير به عنوان خليفه رسول خدا و به عنوان وليّ منصوب از طرف ذات اقدس الهي بعد از وجود مبارك رسول گرامي (عليهما آلاف التحية والثناء) نصب شده است تلاش و كوشش آن حضرت اين بود دين را تفسير صحيح كند و عمل صحيح, افراد متدين را در شئون گوناگون بپروراند, خودش دين را مشاهده كرد ديگران را وادار كرد كه به دين مشهود دعوت كنند اگر مقدورشان نبود به دين معقول عمل كنند و اگر مقدورشان نبود به دين منقول عمل كنند اگر شهود بود اگر عقل بود اگر نقل معتبر بود دين صحيح است و اگر از اينها گذشتيم مي‌شود خرافات خود اميرالمومنين (صلوات الله و سلامه عليه) نسبت به آغاز و انجام عالم با شهود سخن گفت درباره مبدأ عالم فرمود: «ما كنت اعبد رباً لم اره» خداي مشهود را من عبادت مي‌كنم درباره معاد هم فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددتُ يقينا» براي من اگر كشف غطا بشود اثري ندارد چون حرف جديدي نيست من آنچه را پشت پرده غيب باشد هم اكنون مشاهده مي‌كنم و درباره وحي و نبوت هم آن طوري كه در خطبه قاصعه نهج‌البلاغه آمده است فرمود وجود مبارك پيغمبر (صلوات الله و سلامه عليه) به من فرمود: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَي مَا أَرَي» هر چه را من مي‌بينم تو مي‌بيني هر چه را من مي‌شنوم تو مي‌شنوي بنابراين وجود مبارك علي ‌بن‌ ابي‌طالب (عليه السلام) دين را بدون پيرايه‌ها و ترفندها مشاهده كرد و باور كرد و عمل كرد سعي كرد در جامعه اسلامي دين به همين معنا احيا بشود لذا فرمود من تلاش و كوششم اين است كه زمين را از ناپاك اموي پاك كنم «أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ مِنْ هذَا الشَّخْصِ الْمَعْكُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْكُوسِ» غدير پيام اصلي‌اش اين است انسان دين را آزاد بفهمد آزادانه باور كند و آزادانه عمل كند تا سهمي از كرامت ببرد سهمي از خلافت ببرد و بتواند بيگانه را از حريم دين طرد كند.
مطلب ديگر آن است كه اگر كسي بخواهد دين را به خوبي بشناسد, بهترين راه, شناخت نَفْس و درون خود انسان است زيرا مشهودات درون ما به علم حضوري براي ما معلوم است خدا در قرآن كريم صحنه خلقت را طرزي ترسيم كرد كه نشان مي‌دهد خليفه‌اي دارد علوم فراواني را به آن خليفه تعليم داد به فرشتگان و ابليس دستور سجده داد فرشتگان قبول كردند و شيطان نكول كرد آنها بهره قبول را بردند و اين خطر نكول را تحمل كرد چنين جرياني در عالم كبير مطرح شده است مشابه اين درباره عالم صغير يعني انسان مطرح است خداوند در درون ما فطرتي قرار داد كه اين فطرت را به عنوان فطرت الله ناميد اين فطرت را از علوم فراواني برخوردار كرد كه در فلاح و صلاح انسان سهم تعيين كننده‌اي دارند كه فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ بعد به ساير قواي انساني قواي علمي و عملي كه عهده‌دار انديشه و انگيزه انسان‌اند دستور داد در برابر اين فطرت الله كه خداي سبحان فجور و تقواي او را به او الهام كرد شما خضوع كنيد بسياري از قوا در برابر اين فطرت الله خضوع كرده و مي‌كنند اين هواي نفس است اين نفس اماره است اين نفس مسوله است كه در برابر فطرت الله همانند ابليس خضوع نمي‌كند و مي‌گويد «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» علي ‌بن‌ ابي‌طالب(سلام الله عليه) فرمود: «هِي نَفْسِي أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَي» اين جان من است كه با تقوا آن را رياضت مي‌دهم تمرين مي‌دهم كه مبادا هوا را در برابر فطرت الهي مقدم بدارد و مانند آن. آنچه در درون انسان از علوم الهي برخوردار است نظير ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ﴾ همان فطرت الله است كه ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ قوايي كه در خدمت اين فطرتاند نظير فرشتگاني‌اند كه در پيشگاه انسان خاضع‌اند آن قوه‌اي كه در برابر اين فطرت مي‌ايستد همان قدرت هوا و هوس است كه سخن از «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» دارد و هرگز فطرت الهي را تحمل نمي‌كند علي ‌بن ‌ابي‌طالب (سلام الله عليه) همه اين صحنه‌ها را در درون خود ترسيم كرد فرمود: «هِي نَفْسِي أَرُوْضُهَا بِالتَّقْوَي» آن‌گاه آن خليفة الله را به خوبي بر كرسي خلافت نشاند همه قوا را تابع او كرد در پيشگاه او سجده كردند بعد توانست دين جامعه را آزاد كند كسي كه آزادانه متدين شد مي‌تواند دين جامعه را آزاد كند. منبع :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی


مراحل خودسازی بزرگان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 31ام تیر, 1394

یکی از مهمترین مباحث اخلاق،  خودسازی است که به بعد روحانی و معنوی انسان مربوط می شود؛ آدمی در جهت نیل به کمال لازم است به تزکیه نفس و خودسازی رو آورد.

که معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها و در اصطلاح یعنی: فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی خود و به ظهور و فعلیت رساندن امكانات بالقوه ای كه خدای متعال در فطرت انسان قرار داده است. حال باید دید انسانی که قصد دارد به سعادت و خوشبختی برسد از چه راههایی می تواند به خودسازی و تزکیه دست یابد.

مراحل خودسازی

از روش های بسیار موثر در خودسازی معنوی، استفاده از ابزاری است که بزرگان اهل معرفت و پیشتازان وادی معنویت و تقوا بیان کرده اند. و آن دارای چند مرحله است:

الف)آگاهی و تنبه

تا انسان از خود فراموشی خارج نشود نمی تواند به بیداری و آگاهی برسد.بدین جهت اولین مرحله تزکیه آگاهی است چنانچه حضرت امام (رحمه الله علیه) می فرماید: «… منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است.»(1)

خواجه عبدالله می‌فرماید: «قیام لله عبارت از بیداری از خواب غفلت و برخاستن از دره سستی است و آن نخستین نوری است که قلب بنده ـ به دلیل دیدار نور تنبه و هوشیاری ـ به آن زندگی یابد.»(2)

ب) تفکر

تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روز مقدارى ولو کم ، تفکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده و بدن سالم و قواى صحیح که هر یک داراى منافعى است به او عنایت کرده و این همه نعمت و رحمت برای او فراهم کرده و از طرفى هم این همه انبیا فرستاده و کتاب‌ها نازل کرده و راهنمایى‌ها نموده است. پس وظیفه ما در مقابل مالک الملوک چیست؟

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست»(3)

انسانی که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانی خود دارد ابتدای هر روز لازم است با خود شرط کند که در طول روز مرتکب گناهی نگردد.

ج) مشارطه و عزم

عزم یعنی تصمیم بر ترک گناهان و انجام واجبات بگیری، تصمیم و اراده ای قاطع و سخت. چرا که قدم در راهی نهادی که دارای مشکلات و سختی های زیادی می باشد که بدون صبر و عزم نمی توان به مقابله با آنها برخواست و سالک و مجاهد می بایست به حول و قوه خداوند چنان عزمی داشته باشد(4)

که در مقابل همه مشکلات بایستد و بر آنها فائق آید. حضرت امام خمینی (ره) در اهمیت عزم از استاد خویش نقل کرده اند که ایشان عزم را جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان دانسته اند. و فرموده اند بیشتر از هر چیز گوش دادن به موسیقی، ‌عزم و اراده را ضعیف می کند.(5)

و مشارطه یعنی انسانی که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانی خود دارد ابتدای هر روز لازم است با خود شرط کند که در طول روز مرتکب گناهی نگردد. مثلاً کسی که می خواهد با یک صفت بدی که در او وجود دارد و یا عادت زشتی که در خود احساس می کند به مبارزه برخیزد، باید با خود عهد کند که آن صفت و یا عادت را از صحنه عمل و رفتار خود دور کند و شیوه زندگی خود را از حاکمیت آن بر کنار نگه دارد و این قدم اول است.(6)

د) مراقبه

پس از تصمیم و اراده قطعی در این خصوص باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهی به کشیک نفس پرداخته و لحظه ای از آن غافل نباشد تا وسوسه های نفسانی و حالات شیطانی نتواند او را از جاده حق و اعتدال خارج کرده و به سوی آن عمل و یا صفت زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگری جلوه دهد و یا با تنبلی و کسالت او را از اقدام و ادامه بر انجام آن منصرف کند.(7)

ادامه »

ورود ممنوع‌های شب قدر !!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام تیر, 1394

شب قدر، شبی است بزرگ. شبی که صاحب‌دلان در طول سال انتظار رسیدنش را می‌کشند. شبی که به گفته قرآن ملائکه از آسمان به زمین می‌آیند و تقدیر یک سال دیگر، برای بندگان رقم می‌خورد. شبی که می‌توان آن را آغازی نو دانست.

از همین رو در روایات اسلامی تأکیدات فراوانی بر بزرگداشت این شب عظیم به وسیله شب‌زنده‌داری، مناجات، خواندن قرآن و ادعیه، برپا داشتن نمازهای مستحبی و قرآن بر سر نهادن شده است. لکن باید توجه داشت که انجام این سنت‌های نیکو لطمه‌ای بر واجبات نزند و خسرانی جبران‌ناپذیر را به دنبال نداشته باشد. برخی از واجباتی که گاه در این شب مورد غفلت واقع می‌شوند در این مجال بررسی خواهند شد.

ورود ممنوع اول: ترک نماز صبح

معمولا چند ساعتی تا نماز صبح باقی است که شب‌زنده‌داران به خانه بازمی‌گردند و پس از خوردن سحری خواب بر چشمانشان مستولی می‌گردد. این بهترین زمان برای شیطان است تا دست به کار شده و اجر شب ‌زنده‌داران را ضایع کند. فرصتی مناسب برای ترک واجب به بهانه انجام مستحب. و بدا به حال کسانی که فریب شیطان را خورده و نتوانند بر خواب خوش چیره شوند. این در حالی است که صاحب لیالی قدر، امام علی (علیه السلام) در آخرین وصایای خویش به امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «فرزندم ! تو را وصیت می کنم به نماز اول وقت».[1] و در این میان نماز صبح جایگاهی شریف‌تر از سایر نمازها دارد. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که نماز صبح نخواند قرآن از او بیزار است».[2]

ورود ممنوع دوم: نارضایتی پدر و مادر

شب قدر حال و هوایی دیگر دارد. هر کس دوست دارد به مکانی خاص رفته و با افرادی که می‌پسندد همنشین گردد. این شور و اشتیاق به ویژه در جوان‌ها رنگ و بویی دیگر دارد. در این میان والدین به دلائل گوناگون ممکن است با برخی از علائق فرزندان خویش مخالفت نمایند. به آن‌ها اجازه ندهند به تنهایی به هیئت بروند یا آنکه از آن‌ها بخواهند تا پاسی از شب نگذشته به خانه برگردند. شاید برخی از والدین به دلیل کهولت سن یا بیماری، توان شرکت در مراسم را نداشته باشند به همین خاطر از فرزندان خویش می‌خواهند در خانه مراسم را به جا آورند. در این میان مخالفت فرزندان با آنان امری غیرقابل قبول در محضر حضرت حق خواهد بود چرا که وظیفه فرزندان در قبال والدین بسیار سنگین است.

اسلام نیکی به پدر و مادر را در کنار عبادت خداوند قرار داده است و از مسلمین می‌خواهد تمام توان خویش را برای پاسداری از حقوق آنان به پا دارند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «گناهى كه مانع استجابت دعا مى‌شود و زندگى را تیره و تار مى‌كند، نافرمانى از پدر مادر است».[3] مگر نه اینکه در شب قدر دست نیاز به سوی بی‌نیاز بلند می‌گردد تا حاجات مادی و معنوی برآورده به خیر گردد؟! پس اعمال این شب با نارضایتی والدین تباه خواهند شد. امام هادی(علیه السلام) می‌فرمایند: «آزردن و نافرمانى پدر و مادر، ندارى مى‌آورد و به خوارى مى‌‏كشاند».[4]

برخی از افراد پس از دیدن دوست و آشنا فراموش می‌کنند برای چه امری در این مجلس حضور یافته‌اند. از یاد می‌برند که در مکانی عمومی حضور دارند. جایی که دیگران برای به دست آوردن آرامش از دست رفته در طول سال، بدان پناه برده‌اند. همهمه و سر و صدا، به ویژه در هنگام سخنرانی‌ها، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مجالس مذهبی است که منجر به ضایع شدن حقوق دیگران می‌گردد. حقی که خدا آن را نمی‌بخشد

ورود ممنوع سوم: ضایع کردن حقوق دیگران

اصولا در هنگام برگزاری مراسم‌های مذهبی، گروه زیادی از افراد، در مکانی محدود، کنار یکدیگر می‌نشینند و به انجام فرائض دینی مشغول می‌شوند. این با هم بودن به خودی خود بسیار زیباست و وحدت و یکدلی امت اسلامی را یادآور می‌شود و می‌تواند سبب ایجاد دوستی‌ها و مودت‌های فراوانی گردد. بسیاری از افراد پس از مدت‌ها یکدیگر را در این مجالس می‌بینند. دیدارها تازه می‌شود و دل‌ها شاد می‌گردد. اما باید توجه داشت که این برکات، آسیب‌هایی را نیز با خود به همراه خواهد داشت که توجه به آن‌ها ضروری است. برخی از افراد پس از دیدن دوست و آشنا فراموش می‌کنند برای چه امری در این مجلس حضور یافته‌اند. از یاد می‌برند که در مکانی عمومی حضور دارند. جایی که دیگران برای به دست آوردن آرامش از دست رفته در طول سال، بدان پناه برده‌اند. همهمه و سر و صدا، به ویژه در هنگام سخنرانی‌ها، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در مجالس مذهبی است که منجر به ضایع شدن حقوق دیگران می‌گردد. حقی که خدا آن را نمی‌بخشد. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «اما ظلمی كه بخشوده نمی‌شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می‌كنند».[5]

و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهم‌تر دانسته و می‌فرماید: «خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و كسی كه حقوق بندگانش را رعایت كند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد كرد».[6]

ورود ممنوع چهارم: عدم توجه به حال کودکان

یکی از امور شایع در شب‌های قدر، و به طور کلی هیئات مذهبی، آن است که مادران فرزندان نوزاد و خردسال خویش را با خود به مجالس می‌آورند بی آنکه توجهی به وضعیت روحی فرزند و میزان تاب و توان آن داشته باشند. برخی از نوزادان و کودکان توان تحمل جمعیت زیاد را ندارند و در مجالس شلوغ بی‌تاب گشته و شروع به گریه می‌کنند که نتیجه آن چیزی جز آزار خود کودک، مادر و سایرینی که در مجلس حضور یافته‌اند نخواهد بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به یاران خویش توصیه می‌نمودند: «فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربیت كنید: دوستى پیامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت قرآن».[7] اما در کنار آن به آنان سفارش می‌نمودند آنچه را که انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهند.[8]

حضور در این مجالس به همراه کودکانی که تحمل فضا را ندارند نه تنها فایده‌ای نخواهد داشت بلکه ممکن است منجر به دوری و انزجار آن‌ها از این مراسم‌ها شده و خاطراتی بد را برایشان به همراه داشته باشد. مادران و پدران باید توجه داشته باشند که عبادت و راز و نیاز با خداوند مکان‌بردار نیست. هرکس در هر مکانی می‌تواند روی به سویش آورده و با او نجوا کند. چه بسا ثواب مادرانی که به منظور رعایت حال فرزندان، در خانه و از طریق رادیو و تلویزیون به انجام این سنت اقدام می‌کنند عظیم‌تر از سایرین باشد چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: «هر كس كودك گریان خود را راضى كند تا آرام شود، خداوند از بهشت آن‏قدر به او مى‏دهد تا راضى شود».[9]

البته پسندیده بود اگر در مکان‌های برگزاری مجالس، جایی را برای مراقبت از کودکان قرار می‌دادند تا هم والدین با آسایش خیال به عبادت بپردازند و هم کودکان از این مجال برای بازی استفاده کرده و خاطره‌ای خوش در ذهنشان به جای گذارد.

ورود ممنوع پنجم: عدم رعایت نظافت

زمانی که انسان قرار است در مکانی عمومی حضور یابد بایستی نکات مربوط به نظافت فردی و عمومی را به خوبی رعایت نماید. پوشیدن لباس‌های تمیز، مسواک نمودن دهان و جلوگیری از ریختن زباله، هر چند کوچک و ناچیز، در مکان از امور مهمی است که توجه بدان‌ها به ویژه برای شب‌زنده‌داران اهمیتی بسیار زیاد دارد. هر کس باید خود را به رعایت این امور مقید سازد تا همگی بتوانند در محیطی سالم به انجام مناسک مذهبی بپردازند. امام رضا (علیه السلام) نظافت را در شمار اخلاق انبیا دانسته‌اند[10] و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: «خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاكیزه است و پاكیزگى را دوست دارد».[11]

7 راه تشخیص میزان تکبر و غرورمان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام تیر, 1394

اگر مرتکب گناه یا اشتباهی شوی از خدا عذر خواهی می کنی اما از بنده خدا چطور؟ پشت سر بنده خدا غیبت و تهمت و افتراء می بندی، پشیمان شده از خدا عذر خواهی می کنی اما نزد بنده خدا نیز اظهار پشیمانی می کنی؟ اگر برایتان عذر خواهی کردن بسیار سخت و طاقت فرسات این یعنی اینکه شما انسان مغرور و متکبری هستید.

تکبر چست؟

تكبر حالتى است كه به نفس انسان عارض مى‏شود و انسان را وادار مى‏كند كه در بالا بردن خود و تحقیر دیگران از حد بگذرد و به عبارت روشن‏تر: تكبر بالا بردن نفس و خود را برتر از دیگران دیدن است. این یک بیمارى روحى است كه از تنگ نظرى متكبر حاصل مى‏شود و او در خود فضیلتى مى‏بیند كه در دیگران نیست و او هرگز به نقص خود و كمال دیگران توجه ندارد.

این بیمارى عوارض روحى بسیارى دارد و انسان را به كارهاى ناپسندى وادار مى‏كند مانند ستمگرى و اعتنا نكردن به حقوق دیگران و كینه و حسد و گردن‏ ننهادن به حق و نپذیرفتن نصیحت و ارشاد دیگران و … از رذائلى كه متكبر به ارتكاب آنها مجبور مى‏شود و از مكارم اخلاق دور مى‏ماند.

امام صادق علیه السّلام در معرفى آن فرموده است: «هیچ كس تكبر نمى‏كند مگر به سبب ذلتى كه در نفس خود مى‏یابد. و نیز فرمود: متكبر انتظار نداشته باشد كه او را به نیكویى یاد كنند.» (روش تندرستى در اسلام / 162)

نشانه های تکبر چیست؟

برای تشخیص تکبر راه‌هایی وجود دارد که به وسیله آن می توان فهمید شما نیز متکبر هستید یا خیر؟

1)‌ اعتراف به اشتباه، اگر در جمعی مسأله ای مورد بحث و گفتگو قرار گرفت، اگر حق از زبان دیگری جاری شد و فرد متوجه اشتباهش شده و اعتراف بدان برایش سنگین نباشد، وی مبراء از کبر بوده در غیر این صورت او متکبر است.

2) وقتی وارد مجلسی می شود بر او سخت نیست که سایرین مقدم بر او بنشینند و یا هنگام راه رفتن عده ای پیش از او حرکت کرده و او در عقب سایرین قدم بردارد.

3) پیشی گرفتن در سلام بر او گران نباشد.

4) نزد او فقیر و غنی یکسان است و به رفع حاجت نیازمند اقدام کرده و دعوت او را نیز می پذیرد. ضروریات خانه را خود تهیه کرده و خود آن را به منزل حمل می کند.

امام صادق علیه السّلام در معرفى آن فرموده است: هیچ كس تكبر نمى‏كند مگر به سبب ذلتى كه در نفس خود مى‏یابد. و نیز فرمود: متكبر انتظار نداشته باشد كه او را به نیكویى یاد كنند

5) اگر در بند پوشیدن لباس فاخر و نفیس هستید و آن را شرف و بزرگی می دانید، متکبر خواهید بود.

6) از نشستن با زیردستان خود بر سر یک سفره امتناع نکند در غیر این صورت متکبر خواهد بود.

7) از جمله علامت دیگر کبر مضایقه در دیدار برخی افراد است اگرچه در زیارت آنها فایده ای برای او باشد. البته با توجه به شرایط و آداب و رسومی که امروزه در هر جامعه ای یافت می شود می توان گفت کبر به صورت هایی دیگر نیز ظاهر می شود.

چه عواملی موجب کبر می شوند؟

آنچه در بالا ذکر شد ظهور و نمایش کبر بود، برخی علل و عوامل هستند که این کبر را دامن زده و موجبات ظهور آن را فراهم می سازند از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره کرد:

1)‌ اصل و نسب‏: و از جمله اسباب كه در میان بنى نوع انسان شایع مى‏باشد، یكى اصل و نَسَب است. و تكبّرى كه از این سبب حاصل شود، شبیه‏ترینِ انواع است به تكبّر شیطان كه موجب خِذلان و خسران ابدى او گردید. و این توهمی بیش نیست چرا که گرامی ترین افراد نزد خدا با تقواترین آنان اند.

2) توانگرى و ثروت‏: دیگر از جمله اسبابِ تكبّر، توانگرى و ثروت و مال و فرزند و حصول اسباب جمعیّت است و در این امور، اگر كسى نیك تأمّل كند، مى‏داند كه موجب كبر نمى‏شود؛ خداى تعالى به بنده خود عطایى‏  چند فرموده و به قدر آن، چیزى چند از او خواسته و به امتحان و آزمایش فرمود و در خور آنچه در دنیا به او رسیده، از ثواب فقر و عوض‏هاى مضاعفه آخرت، محروم مانده.

3) منصب، سلطنت و قدرت: منصب و اعتبار و تسلّط بر مردم و قدرت بر گرفتن اموال و قتل نفوس و مرجع خلایق بودن است، و آثارى كه بر تكبّر این طایفه مترتّب مى‏شود و مفاسد تكبّر ایشان، بیشتر از دیگران است. (منهج الیقین (شرح نامه امام صادق علیه السلام به شیعیان)/ 378) روایتی در این باب است که مضمون آن چنین است، به امام صادق (علیه السلام ) گفتم: من غذاى خوب مى‏خورم، عطر خوش استعمال مى‏كنم، اسب قیمتى سوار مى‏شوم و نوكرى در التزام ركاب دارم. آیا در این مرام و شیوه‏ام جبروت و كبریا وجود دارد؟ اگر چنین است كه آن را ترك كنم. ابو عبد اللَّه صادق لحظه‏اى نظر مبارك را بر زمین دوخت و سپس گفت: آن كسى ملعون و سركش است كه مردم را در زیر قدم له كند و حق ناشناس باشد. من گفتم: حق ناشناس كه نبوده و نیستم، اما معنى له كردن را نفهمیدم. ابو عبد اللَّه گفت: یعنى مردم را تحقیر كند و به آنان جبروت بفروشد و گردن فرازى كند. یك چنین آدمى جبار است. (گزیده كافى/ ج‏1 / 248)

از جمله علامت دیگر کبر مضایقه در دیدار برخی افراد است اگرچه در زیارت آنها فایده ای برای او باشد. البته با توجه به شرایط و آداب و رسومی که امروزه در هر جامعه ای یافت می شود می توان گفت کبر به صورت هایی دیگر نیز ظاهر می شود

تجسم متکبر در قیامت

به درستى كه متكبّران در روز قیامت، به صورت مورچگان قرار داده مى‏شوند، و مردمان پا بر روى ایشان مى‏گذارند، تا خدا از حساب خلایق فارغ شود. ( تحفة الأولیاء (ترجمه أصول كافى)/ ج‏3 737 )

امام صادق علیه السّلام فرمود: دورترین مردم از خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت سركشان متكبّر هستند. (جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه افراسیابى / 255 )

متكبّران در روز قیامت به صورت ذره ناچیزى محشور مى‏گردند و به گونه مردانى هستند كه هر چیز كوچكى، آنها را از جا مى‏كند و به زندانى در جهنّم مى‏افكند كه به آنجا «بولس» گویند و آنان را تپه‏هایى از آتش بالا مى‏برد، و از گل فاسدى كه عصاره اهل دوزخ است بیاشامند. ( مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / 368 )

امام صادق علیه السلام فرمود: در جهنم دره‏اى است براى متكبران كه به آن‏ «سقر» گفته مى‏شود به خداوند از شدت حرارتش شكایت مى‏كنند خدا به آنان اجازه مى‏دهد كه نفس بكشند، چون تنفس كنند جهنم را به آتش بكشند. (جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه صحت/  267 )

 

ناگفته هایی از شب قدر !

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام تیر, 1394

امت تو اگر یک شب را از غروب تا اذان صبح عبادت کنند مثل 83 سال و 4 ماه در پرونده آن‌ ها ضبط می کنیم بلکه بالاتر که جبران این مسائل شود و این مژده ای برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود.

فلسفه شب قدر چیست؟

نقلی در اوایل شرح صحیفه سجادیه است که به فلسفه شب قدر اشاره دارد.

مسئله از اینجا نشأت گرفته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خوابی دیدند که به این خواب در آیه 60 سوره اسراء اشاره است : «وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّویَا الَّتِی أَرَیْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَانًا كَبِیرًا»

داستان خواب این بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در خواب می بینند که میمون ها بر منبرش بالا و پایین می آیند و ملعبه کردند و مردم در حالی که رو به منبر هستند پشت پشت از در مسجد خارج می شوند و پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از این خواب اندوهگین شدند و  این آیه نازل شد و جبرئیل به پیامبر (صلی الله و علیه و آله) خبر داد که بعد از تو ، بنی امیه که از بزرگترین دشمنان تو هستند و الان همه این جنگ ها را بر تو تحمیل می کنند ، صاحب این منبر و حکومت و ریاست مسلمان ها می شوند و این منبر تو ملعبه این بوزینه صفت ها می شود و اینها از نظر قرآن شجره ملعونه هستند و ما آنها را می ترسانیم.

پیامبر (صلی الله و علیه وآله) تأسف شدیدی از این مسئله پیدا کردند چون بنی امیه بدترین دشمنان پیامبر بودند و با اسلام شدیداً عناد داشتند و پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از آینده اسلام و تربیت دینی امتش شدیداً ناراحت شدند.

پیامبر (صلی الله و علیه وآله) از جبرئیل سوال می کنند که آیا من زنده هستم که اینها این کار را می کنند ؟ جبرئیل می گوید نه.

پیامبر (صلی الله و علیه وآله) سوال می کنند که چقدر مدت حکومتشان طول می کشد ؟ جبرئیل می گوید: هزار ماه .

بعد سوره قدر نازل شد که «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» ما یک شب را به امت تو می دهیم که از این هزار ماه بنی امیه بهتر است و در این یک شب عبادت بیش از هزار ماه را در پرونده امتت ضبط می کنیم که جبران آن کمبود تربیت‌ ها و توفیقاتی که کم کم رخ می دهد ، بشود.

پیامبر از این نگران بودند که حالا دنیای امتش این طور شد تکلیف آخرتشان که پرونده آنها از اعمال صالح خالی می شود، چه؟ به ایشان گفته شد که امت تو اگر یک شب را از غروب تا اذان صبح عبادت کنند مثل 83 سال و 4 ماه در پرونده آنها ضبط می کنیم بلکه بالاتر که جبران این مسائل شود و این مژده ای برای پیامبر (صلی الله و علیه وآله) بود.

چون امام عصر (عج) خلیفة الله است و مستجاب الدعوه است و برای همین به ما می گویند که شب قدر بیدار باشید و عبادت کنید تا با دعای ایشان گرفتاری‌ها برداشته شود و آن‌هایی که قرار است بمیرند، عمر بیش‌تری برایشان مقدر شود و یا حوادث بد برداشته شود و از دعای امام عصر (عج) در این شب استفاده شود و آن شب عبادت‌هایی که مردم می کنند جلب رحمت کند

قرآن چگونه بر پیامبر نازل شد و آیه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» اشاره به مسئله ای دارد؟

قرآن دو جور نازل می شد گاهی قرآن «انزلنا» می گوید یعنی یک دفعه می آید و گاهی «تنزیل» می گوید که به معنی تدریج است.

«انزلنا» اشاره به این دارد که کل قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر می آمد و جبرئیل از سه سال قبل از دعوت عمومی پیامبر (صلی الله علیه وآله) همه قرآن را بر قلب پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواند و دیگر هر شب قدر این انزلنا بود تا شب قدر آخر که دو بار قرآن را بر قلب مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند : امسال جبرئیل دوبار قرآن را بر من خواند و من بر این باورم که سال دیگر زنده نیستم.

بنابراین رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) 23 سال طول کشید و بعلاوه سه سال قبل از آن و سال آخر که دو بار کل قرآن بر پیامبر خوانده شد که مجموعا 27 بار همه قرآن بر قلب ایشان نازل شد.

قرآنی که نوشته می شد «تنزیل» بود ؛ هنگامی که حالت وحی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) دست می داد و به تدریج می آمد ، ایشان به کتّاب وحی می گفتند و آنها می نوشتند و جمع آوری می کردند و از آنجا که اصل قرآن در نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود گاهی می فرمودند این سوره تمام نشده و یا اینکه مثلاً جای دو آیه خالی بگذارید بعد که آمد می گویم که بنویسید. چون همه قرآن در نزد ایشان بود و یا وقتی سوره ها تمام می شد می فرمودند که این سوره تمام شد و می توانید بخوانید و تبلیغ و ترویج کنید.

کلام را با روایتی بسیار زیبا به پایان می برم :

على بن محمد نوفلى می‌ گوید: شنیدم از امام جعفر صادق علیه ‌السلام که فرمود: گاه مى ‌شود که بنده‌اى براى نماز شب بر می ‌خیزد در حالی که خواب بر او غلبه مى ‌کند و به سمت راست و چپ مایل می‌ شود (و از خستگى و شدت خواب) چانه او به روى سینه‌اش مى ‌چسبد ، در این حال خداوند متعال به درهای آسمان و زمین فرمان مى ‌دهد و آن ها برای او گشوده می ‌گردند. سپس به فرشتگان می فرماید: به این بنده من نظر کنید که براى نزدیک شدن به من ، چه سختى ‌هایى را بر خود روا مى ‌دارد در حالى که من این عمل را بر او واجب نکرده‌ام . و او امیدوار به سه چیز از جانب من می ‌باشد:

اول آنکه گناهانش را بیامرزم ، دوم آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم، سوم آنکه روزى او را فراوان کنم ؛ اى فرشتگان! شاهد باشید که خواسته ‌های او را برآورده کردم. «ثواب ‌الاعمال و عقاب الاعمال ، صفحه 91»

و چه شب هایی بهتر از ماه رمضان آن هم در شب های قدر برای خواندن نماز شب!

انشالله که فرصت ها را از دست ندهیم ….

کسی که بالاترین رتبه را در روز قیامت دارد

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

بدون شک موعظه و نصیحت از روش های مهم و موثر در تعلیم و تربیت می باشند. این دو روش از دیرباز مورد توجه اولیاء ، مربیان و مبلغان بوده اند.

قرآن کریم از شیوه ی تربیتی موعظه و نصیحت بیشترین استفاده را برده است.

به عنوان نمونه در سوره ی لقمان ، به داستان تربیتی پدر مهربان و شایسته ای اشاره می کند که به موعظه دلسوزانه ی پسرخویش می پردازد و هدف قرآن کریم از نقل چنین داستانی ارائه و نشان دادن الگوی تربیتی به دیگران می باشد که خدای منان در مورد پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله به این مساله اشاره کرده است : «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ …» (احزاب/21)

بنابراین موعظه و نصیحت نقش اساسی در تربیت انسان دارد و در حکم دارویی است که بر جسم و جان آدمی تأثیر گذارده و موجب هدایت و رشد انسان می شود.

سعدی شاعر بزرگ ایرانی ، موعظه را به دارویی شفا بخشی تشبیه می کند و درمانگری آن را قطعی فرض کرده است:

نصیحت که خالی بود از غرض        چوداروی تلخ است دفع مرض

به دلیل وجود شرایط موعظه و نصیحت درمنابع دینی ، باید واعظان و مبلغان به شرایط آن توجه نموده و مردم را با موعظه ی نیکو و تأثیرگذار دعوت نمایند . «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ  …» (نحل/125)

روش های عمومی موعظه در قرآن کریم

موعظه درقرآن کریم به روش های مختلفی بیان شده است، که در مجموع می توان به سه روش عمومی اشاره کرد :

1- موعظه و نصیحت همراه با لطف و انکار : خدای منان در این باره در سوره ی یوسف می فرماید: «قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُوْیَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَیَكِیدُواْ لَكَ كَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (یوسف/5) [یعقوب‏] گفت: «اى پسرك من ، خوابت را براى برادرانت حكایت مكن كه براى تو نیرنگى مى ‏اندیشند ، زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشكار است.

2- موعظه در قالب قصه ها و داستان های پند آموز و حکمت آمیز: دراینجا قرآن کریم برخی از قصه های خود را “احسن القصص” (یوسف/3) و از خود به “احسن الحدیث” (زمر/23) یاد کرده است.

«وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُوَادَكَ وَجَاءكَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُوْمِنِینَ» (هود/120) و هر یك از سرگذشت هاى پیامبران [خود] را كه بر تو حكایت مى ‏كنیم، چیزى است كه دلت را بدان استوار مى‏ گردانیم، و در این ها حقیقت براى تو آمده، و براى مومنان اندرز و تذكّرى است.

موعظه کننده خود باید اهل عمل صالح و دارای اعتقاد سالم باشد . به عبارت دیگر موعظه و نصیحت دیگران هنگامی خوب و موثراست که موعظه کننده خود اهل عمل صالح باشد که این خود نیز برگرفته از اعتقاد و التزام به حق و حقیقت می باشد

3- توصیف بندگان همراه با موعظه و نصیحت: خداوند منان درسوره ی مبارکه ی فرقان از آیات 63- 77 به توصیف بندگان خود می پردازد که چنین توصیفی همراه با نصیحت و موعظۀ حکیمانه است:

«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا * وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا (فرقان/63-64) در آیات شریفه ی مذکور ، به توصیف و تمجید از انسان هایی پرداخته ، که از آنان به “عباد الرحمن” یاد کرده است.

مهمترین شرط برای موعظه کردن

موعظه کننده خود باید اهل عمل صالح و دارای اعتقاد سالم باشد . به عبارت دیگر موعظه و نصیحت دیگران هنگامی خوب و موثراست که موعظه کننده خود اهل عمل صالح باشد که این خود نیز برگرفته از اعتقاد و التزام به حق و حقیقت می باشد.

خداوند منان درسوره ی فصلت می فرماید: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (فصلت/33) و كیست خوش گفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نماید و كار نیك كند و گوید: «من [در برابر خدا] از تسلیم‏ شدگانم»؟

در برخی روایات طرف سخن با عالمان دینی است :«هرگاه عالمی به علم خود عمل نکند ، موعظه اش ازدل ها فرو می چکد ، چنان که باران از روی سنگ صاف می لغزد.» (اصول کافی:ج 1،ص 29)

بنابراین اگر علم و دانش موعظه کننده با عمل وی متفاوت باشد ناگزیر است با انگیزه ی ظاهر سازی در برابر دیگران مبادرت کند.

کلام را با سخنی از رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) به پایان می بریم : به راستى بزرگ ‏ترین مردم در رتبه روز رستاخیز در نزد خدا ، آن كس است كه در زمین خدا براى خیر خواهى و نصیحت خلق خدا بیشتر دوندگى مى‏ كند. (أصول الكافی/ ترجمه كمره ‏اى، ج‏۴، ص620)

از بخشش خدا مطمئنیم که اینقدر گناه می کنیم؟!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

غیبت کردن که شده نقل مجالس و میهمانی هایمان … وقتی هم تذکری داده می شود در جواب می گوییم : خوب پس اگر حرف از این و اون نزنیم پس از چی حرف بزنیم خدا که به خاطر این چیزا ما رو عذاب نمی کنه!!

وقتی از حجاب و بی حجابی گفته می شود و می گویند برای حجاب در قرآن آیه داریم ؛ بر می گردیم و می گوییم : خدا به خاطر این چند تار مو و یه خورده آرایش و بالا زدن آستین هایمان ما را عذاب نمی کنه …

حرف از توبه و بخشش خداوند است … در کنارش می گویند که باید احکامی مثل نماز و روزه و خمس و … رعایت شود … عده ای می گویند : انقدر خدا مهربونه که به این چیزا آدمو جهنم نمی بره …

همه ی این ها در حالی گفته می شوند که امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : پافشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا  مغرور شدن به خداست . در روایتی نیز از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که می فرمایند: به خدا مغرور مشوید؛ زیرا اگر قرار بود خدا چیزى را نادیده بگیرد ، هر آینه «ذره» و «خردل» و «پشه» را نادیده مى گرفت . (میزان الحکمه ، ج 8)

وچه زیبا خداوند به ما نهیب می زند که ای آدم … حواست هست … به من خدا مغرور نشو …

«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیاةُ الدُّنیا وَلا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الغَرورُ؛ ای مردم! وعده خداوند حقّ است ؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد».(فاطر ، 5)

در جای دیگری می فرماید : «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ الَّذِی خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ» (آیات 6 تا 8 سوره انفطار)  ؛ ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور ( و دلیر ) کرده است . آن که تو را آفرید و اعضایت تمام گردانید و اعتدالت بخشید و به هر صورتی که خواست تو را ترکیب داد . امام على علیه السلام ـ وقتى آیه «یا أیُّها الإنسانُ ما غَرَّكَ بربِّكَ الكریمِ» را تلاوت كرد ـ فرمود : انسانى كه در این آیه مورد خطاب و سوال است ، هر دلیلى براى مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگرى بى پایه تر و جهالتْ وجود او را سخت فرا گرفته است.

اى انسان! چه چیز تو را به گناه كردن دلیر كرده است؟ چه چیز تو را به پروردگارت مغرور و گستاخ كرده است؟ چه چیز تو را به نابود كردن نفست خو داده است ؟ (میزان الحکمه ، ج 8)

غرّه شدن به خدا مصیبت بزرگی است که بلایی را به سرمان می آورد که سر بنی اسرائیل آورد …. «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ»

خیلی از ما آدم ها دلمان را داریم به هیچ و پوچ خوش می کنیم … به خدای خودمان مغرور شده ایم و خودمان را تافته ی جدا بافته ای می دانیم  … خود را از عذاب های خدا دور می پنداریم …

درست مثل بنی اسرائیل شده ایم که چون خدا فرمود آنها را بر امت ها برتری داده ایم … سر به طغیان زدند و  بدتر از آن به خدا مغرور شدند … نتیجه اش چه شد ؟!

مورد خشم الهى قرار گرفتند ؛ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ (بقره 61)

نکند ما هم ادامه رو کار آنها شویم و به نا حق از خدا توقع داشته باشیم …

بدون اینکه عمل صالحی داشته باشیم ، از خدا پاداش بخواهیم و بگوییم ما که بندگان خوبی هستیم … خدا ما را عذاب نمی کند … خدا خیلی مهربونه !!

در حلم و مهربونیه خدا شکی نیست ولی هر چیزی حساب و کتابی دارد …

غرّه شدن به خدا مصیبت بزرگی است که بلایی را به سرمان می آورد که سر بنی اسرائیل آورد …. «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ» (بقره 61)

غرّه شدن به خدا، این چیزها را دنبال خودش دارد. …

ایام مبارکی است … از این فرصت ها استفاده کنیم … تا شب قدر نیامده کمی با خود خلوت کنیم … بین خوف و رجا حرکت کنیم … نه ناامید از رحمت خدا باشیم و نه به رحمت او بدون هیچ دلیل و عمل صالحی غره شویم ….

شب قدر در ادیان گذشته و دوران فترت

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

در اینکه شب قدر در امت های پیشین نیز بوده است ، در میان مفسران اختلاف است: برخی معتقدند که شب قدر اختصاص به امت اسلام دارد و در امت های گذشته نبوده است و عده ای این نظریه را قبول ندارند و نظرشان این است که شب قدر در بین ملل گذشته نیز بوده است.

گروهی که معتقدند شب قدر در امت های پیشین نبوده است، به روایاتی استناد کرده اند که شب قدر از مواهب الهی بر  امت اسلامی می باشد مانند شأن نزول آیه شریفه (خیر من الف شهر) (سوره قدر ، آیه 3) ، که از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: ان اللَّه وهب لامتی لیلة القدر لم یعطها من کان قبلهم؛ خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدی از امت های پیشین از این موهبت برخوردار نبودند”

خداوند شب قدر را در ابتدای خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیی که باید باشد (آدم و شیث را) آفرید و حکم فرمود که در هر سالی، شبی باشد که در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبی در سال آینده فرود آید

اما دلایل کسانی که معتقدند شب قدر اختصاص به امت اسلامی ندارد ، آنکه این عده از مفسران از ظاهر برخی از آیات مانند “تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر” (سوره قدر ، آیه 4)  و “فیها یفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم" ( سوره دخان ، آیه 4) استفاده کرده اند که شب قدر اختصاص به امت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ندارد؛ زیرا “تنزل” و “یفرق” هر دو با صیغه مضارع آمده اند و دلالت بر استمرار می کنند. و همچنین تعبیر به جمله اسمیه “سَلامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ"  (سوره قدر ، آیه 5) که نشانه دوام است نیز گواه بر این معنی است.

شب قدر خصائص دیگری دارد که منحصر به امت آخر الزمان نیست. بلکه برای هر دوره ای لازم است. مثل مقدر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی، از این رو در احادیث به این نکته اشاره شده است که شب قدر از ابتدای خلقت وجود داشته است:

امام جواد علیه السلام می فرماید: خداى- جل ذكره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنیا آفرید و در آن شب نخستین پیغمبر و نخستین وصیى كه باید باشد (آدم و شیث را) آفرید [وجود آنها را مقدر ساخت‏] و حكم فرمود كه در هر سالى شبى باشد كه در آن شب تفسیر و بیان امور تا چنان شبى در سال آینده فرود آید، هر كه آن شب را انكار كند، علم خداى عز و جل را رد كرده، زیرا پیغمبران و رسولان و محدثان جز به وسیله حجتى كه درآن شب به آنها می رسد با حجتى كه جبرئیل علیه السلام (در غیر آن شب) براى آنها مى ‏آورد ، قائم نشوند و به پا نایستند (زیرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست مى ‏آورند)

ممکن است روایاتی که دلالت دارد شب قدر اختصاص به امت اسلام دارد، مقصود این باشد که در امت های پیشین، اگر چه شب قدر وجود داشته است ولی اعلان رسمی که مردم از آن آگاهی پیدا کنند نمی شده است.

از جمله دلایلی که این گروه در مورد وجود شب قدر در امت‌ های گذشته می آورند آنکه منزلگاه فرشتگان در زمان فترت (فاصله زمانی پس از حضرت عیسی (علیه السلام) تا زمان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)) نیز حجت خدا است؛ زیرا به ادله عقلی و نقلی، زمین در هیچ زمانی حتی در دوران فترت خالی از حجت خدا (پیامبر یا وصی او) نبوده است. و دوران فترت به معنای خالی بودن زمین از حجت خدا در این مدت زمان نیست بلکه به معنای نبودن رسول و پیامبر در این فاصله شش صد سال است. بی تردید اوصیاء و جانشین های حضرت عیسی (علیه السلام) حجت خدا بر روی زمین بودند.

خدای متعال در سوره «مائده» می فرماید: «اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد تا در عصرى که میان پیامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده، حقایق را براى شما بیان کند، مبادا بگوئید از طرف خدا بشارت دهنده و بیم دهنده به سوى ما نیامد». از فاصله حدود ششصد سال بین حضرت مسیح (علیه السلام) تا حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به دوران فترت یاد می شود.

همان گونه که از آیه یاد شده فهمیده می شود در این فاصله رسول و پیامبری نبوده است. اما باید توجه داشت که نیامدن پیامبر دلیل بر نبودن حجت خدا در روی زمین و قطع ارتباط انسان با خدا نیست. بلکه زمین هیچ وقت از حجت خدا خالی نمی شود.

صفحات: 1· 2

از نماز غفیله غفلت نکنید

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 31ام خرداد, 1394

بدان نمازی است بین نماز مغرب و عشا که فضیلت بسیار دارد و چون از آن ساعت مردم غفلت دارند، لذا نماز غفیله اش نامیدند و آن دو رکعت است.

غفیله اسم مصغر از غفلت است؛ یعنی غفلت کوچک

آمده است، در ساعت غفلت اگر دو ركعت نماز- هر چند خفیف و مختصر خوانده شود خداوند آن شخص را اهل دار كرامت (بهشت) قرار مى‏دهد. (همان، ص 120) گفتنى است كه كلمه غفیله از ماده غفلت است و علت این كه این نماز را غفیله ى گویند، به خاطر این است كه ساعت غفلت (بین مغرب و عشا) خوانده مى‏شود زیرا معمولاً در این ساعت شیطان سعى مى‏كند افراد را از یاد خدا و فضیلت وصف‏ناپذیر نافله غافل نماید.

شاید یکی از دلایل توصیه به اقامه نماز غفیله و ثواب آن، این است که: حضرت یونس علیه السلام یک لحظه غفلت کرد و از قوم خود جدا شد و سرنوشت او با دریا و ماهی پیوند خورد و در شکم ماهی پس از انابه به درگاه خدای سبحان نجات پیدا کرد و شاید تأکید رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر این نماز، به لحاظ غفلت های کوچک و بزرگی باشد که ما هر روز مرتکب می شویم. تا ما هم از ظلمت های ظاهری و باطنی نجات پیدا کنیم. بزرگان گفته اند: بالاترین ذکر در بین اذکار، ذکر یونسیه «لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» است. آیاتى كه در نماز غفیله خوانده مى شود اثر و خواصى دارد كه اهل بیت(علیهم السلام) از آن مطلع بودند; ازاین رو به ما چنین دستورى داده اند; مثلا در مورد ذكر«لااله الاّانت» كه در اول نماز غفیله خوانده مى شود، از پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودند: اسم اعظم خداست و موجب استجابت دعا مى باشد. قسمتى از ذكر نماز مستحبى كه در ركعت اوّل خوانده مى شود در سوره انبیا، آیه هاى 87 و 88 آمده و به ذكر «یونسى» نیز معروف است و همان دعایى است كه حضرت یونس(علیه السلام) موقعى كه در شكم ماهى بزرگ بود خواند و براى نجات خود از خدا كمك خواست. ذكر دیگر نماز غفیله كه در ركعت دوم و بعد از سوره حمد مى آید ـ در سوره انعام، آیه 59 آمده است كه در این آیه شریف، از اسرار غیب و علم و قدرت خدا و وسعت دایره حكم و فرمان او سخن به میان آمده است.

در روایات شیعه برای نماز غفیله ثواب و فواید بسیاری بیان شده که ما در این جا به برخی از آنها اشاره می نماییم.

هر کس این دو رکعت را در بین نماز مغرب و عشا بخواند و به این دعا تبرّک جوید و حاجت خود را از حضرت حق طلب نماید خداوند حاجت او را بر آورده نماید و آن چه را خواهد به او کرامت کند

1. نماز بین نماز مغرب و عشاء بسیار فضیلت دارد و آن نماز توبه‏کنندگان است و در روایت وارد شده که به آن نماز «غفیله» می گویند و آن دو رکعت است، که در رکعت اول پس از حمد آیه وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً و در رکعت دوم پس از حمد آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ مى‏خوانند، و ثواب این نماز نزد خدا از گرفتن روزه بیشتر است.[دیلمی، حسن، ارشاد القلوب الی الصواب، سلگى نهاوندى، على، ج‏1، ص 232]  2. امام صادق(علیه السلام) از پدرش و او از پدرانش(علیه السلام) روایت نموده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در ساعت غفلت نماز نافله گزارید هر چند که دو رکعت نماز ساده باشد؛ زیرا آن دو رکعت سراى ارجمندى و بهشت را به دنبال آورد. عرض شد: اى پیامبر خدا! ساعت غفلت کدام است؟ فرمود: بین مغرب و عشاء (نماز غفیله).[صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، حسن زاده، صادق، ص 115، ح 1]  3. هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمود: هر کس این دو رکعت را در بین نماز مغرب و عشا بخواند و به این دعا تبرّک جوید و حاجت خود را از حضرت حق طلب نماید خداوند حاجت او را بر آورده نماید و آن چه را خواهد به او کرامت کند».[ بهایی، منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، بسطامى‏، على بن طیفور، ‏ص 309]

نماز بین نماز مغرب و عشاء بسیار فضیلت دارد و آن نماز توبه‏کنندگان است و در روایت وارد شده که به آن نماز «غفیله» می گویند و آن دو رکعت است، که در رکعت اول پس از حمد آیه وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً و در رکعت دوم پس از حمد آیه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ مى‏خوانند، و ثواب این نماز نزد خدا از گرفتن روزه بیشتر است