حکیمانه

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان

 با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید.

خواندن آثار علمی، فرهنگی و ادبی در اوقات فراغت، سبب ساز نشاط روانی و سلامت شخصیت می شود

امام علی (علیه السلام)فرمود:«با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید؛ زیرا روان همانند بدن خسته و رنجور می شود »       کافی ،ج1،ص48

به نگهداری چه حیواناتی سفارش شده است؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 24ام مهر, 1396

… . در مورد نگه‌داری کبوتر وجود دارد؛ زید شحام نقل کرده است: در نزد امام صادق علیه الاسلام   صحبت از کبوتر شد و ایشان فرمودند: «آنها را در خانه‌هاى خود داشته باشید که محبوب هستند».

 پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) به عمه خود فرمودند: «که چه مانع است تو را از آن‌که در خانه خود برکتى نگاه‌داری؟ گفت: یا رسول اللّه برکت کدام است؟ فرمودند: گوسفندى که شیر دهد. هر که در خانه او گوسفند شیرده یا بز شیرده یا گاو شیرده باشد باعث برکت خانه او مى‏شود.»

 امام کاظم علیه الاسلام  فرمود: «نشاید که خانه هر یک از شماها از سه چیز تهى باشد که آنها آباد کن خانه باشند: گربه و کبوتر و خروس و اگر با خروس مرغى هم باشد چه ‌بهتر وگرنه باکى نیست بر کسى که توانا بر آن نیست. »

عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل مى‌کند که فرمود:

«اذا اتخذ اهل بیت شاة أتاهم الله بارزاقهم وارتحل عنهم الفقر مرحلة. فاذا اتخذو شاتین أتاهم الله بارزاقها وزادفى ارزاقهم وارتحل الفقر عنهم مرحلتین و ان اتخذو ثلاثة أتاهم الله بارزاقها وارتحل عنهم الفقر رأساً.)»

 هرگاه اهل خانه‌‌اى، گوسفندى در اختیار گیرند خداوند، روزى آن را به ایشان بدهد و در روزى شان بیفزاید و فقر و ندارى، یک درجه از آنان دور شود. و هرگاه دو گوسفند در اختیار گیرند، روزى آنها را به ایشان بدهد و در روزى‌شان بیفزاید و فقر، دو درجه از آنان دور شود و اگر سه گوسفند در اختیار گیرند، روزى آنها را به ایشان بدهد و فقر، به کلى از آنان رخت بربندد.

حق حیات

نباید فراموش نمود در آموزه‌های دینی رعایت حقوق حیوانات ازجمله حق حیات و عدم اذیت و آزار حیوانات خانگی به‌عنوان یکی از شاخصه‌های سفارش ائمۀ اطهار مبنی بر نگهداری و مراقبت از این حیوانات مورد تأکید قرار گرفته است.

 در آموزه‌های دینی و در کلام فقهای اسلامی حفظ جان حیوانات و ضرورت رسیدگی از قبیل تأمین آب و غذای حیوانات مورد تأکید قرار گرفته است، لذا در آموزه‌های اسلامی کشتن حیوانات و سلب حیات از آنها از پلیدترین اعمال شمرده‌ شده است، همان‌گونه که امام صادق علیه السلام فرمود: «اقذر الذنوب ثلاثة: قتل البهیمة …. کشتن حیوان از پلیدترین گناهان است.

رفع بلا:

مقولۀ رفع بلا از اهل منزل از مهم‌ترین کارکردهای نگهداری حیوانات خانگی است که در آموزه‌های دینی بیان‌شده است، به‌عنوان نمونه در حدیث معتبر از حضرت صادق(علیه‌السلام) منقول است که خروس بال گشاده سفیدى که در خانه باشد آن خانه و هفت خانه دور آن خانه را از بلاها نگاه مى‌دارد… .

نگهداری حیوانات و فواید معنوی:

در حدیث دیگر منقول است که خدمت حضرت امام رضا(علیه‌السلام) تعریف حُسن طاوس می‌کردند حضرت فرمود که هیچ حیوانى حسنش زیاده از خروس سفید نیست و خروس خوش‌آوازتر از آن است و برکتش بیشتر است و تو را آگاه می‌کند در وقت نمازها … ..afkarnews.ir

چگونه توفیق خدا را جذب کنیم؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 24ام مهر, 1396

 

مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه‏؛

امام کاظم علیه السلام فرمودند: مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگى، برکت، رشد و توفیقى از سوى خداست.

تحف العقول ص 398

گفتگوی جذاب با یک روحانی نابینا + عکس

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

بیوگرافی مختصری از خودتان بفرمایید تا بیشتر با شما آشنا شویم

حسین عبدالله زاده هستم، متولد ۱۳۵۵ در روستای گدای احمدآباد شهر «شوط» از توابع استان آذربایجان غربی.

دوران ابتدایی را در این روستا گذراندم، دوره راهنمایی به شهر شوط آمدم و دوران دبیرستان را نیز در همین شهر سپری کرده و در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم.

چند فرزند دارید؟

دو فرزند پسر دارم به نام های امیررضا متولد ۱۳۸۰ و علی اکبر متولد ۱۳۸۵.

از چه سالی وارد حوزه علمیه شدید؟

سال ۱۳۷۵ وارد حوزه علمیه شهر خوی شدم و ۵ سال در مدرسه علمیه نمازی این شهر تحصیل کردم و سه سال نیز تدریس داشتم.

 از چه سالی با مشکل نابینایی مواجه شدید؟

در اواخر پایه پنجم به مشکل نابینایی برخورد کردم، پیش از این از عینک استفاده می کردم و مشکل خاصی نداشتم، اما از سال ۱۳۸۱ مشکل نابینایی ام آغاز شد و عینک هم جواب نداد، به پزشک های مختلفی در تهران و تبریز مراجعه کردم، اما از سال ۱۳۸۶ به طور کامل بینایی ام را از دست دادم.

 

 

حتما شرایط سختی هم پیدا کردید، اینکه یک نفر قبلا بینا بوده و یک مرتبه نابینا می شود...

بله، یک سال از لحاظ روحی خیلی به مشکل برخوردم و خانه نشین شدم، تصمیم گرفتیم به اتفاق خانواده به زادگاهم شهر شوط برگردم، تا شاید کمی از مشکلات عاطفی ام مرتفع شود.

بعد از مواجه شدن با مشکل نابینایی و مراجعت به زادگاه، چه فعالیت هایی داشتید؟

در سال های ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ در مجالس مختلف منبر داشتم و روضه خوانی هم می کردم، چون قبل از تحصیل در حوزه علمیه، در رشته قرائت قرآن کار کرده بودم و قاری قرآن هستم و چندین بار نیز در مسابقات قرآن شاخه نابینایان مقام اول استان و مقام سوم کشوری را سال ۱۳۸۷ در تهران کسب کردم. همچنین رتبه اول استانی در رشته مداحی را هم به دست آوردم،  روضه خوانی می کنم و حتی با مداح نابینا حاج اصغر زنجانی هم به اتفاق در شهرهای خوی و زنجانی مداحی کرده ایم.

در مسابقات قرآن نابینایان با مشکلی مواجه نشدید، مگر با خط بریل آشنایی داشتید؟

آن زمان با خط بریل آشنایی نداشتم، مجبور بودم از مسئولان برگزاری مسابقات خواهش کنم که کمی زودتر صفحه مورد نظر را به من اعلام کنند تا رسیدن نوبتم آن صفحه را حفظ کنم و اینگونه در مسابقات شرکت کردم.

الان با خط بریل آشنایی دارید؟

حروف الفبای خط بریل را در سال ۱۳۸۸ با یک معلم استثنایی در شهر خوی یاد گرفتم تا یادداشت های مقدماتی و روزمره ام را داشته باشم، سپس خودم با تمرین و ممارست، به طور کامل یاد گرفتم؛ الان قرآن را با خط بریل می نویسم و می خوانم.

 

از فعالیت هایتان برایمان بگویید…

هم اکنون در شهر شوط منبر می روم و در جلسات خانگی، روضه می خوانم، با حمایت شهرداری و شورای شهر شوط، مسئولیت وادی رحمت را به عهده دارم؛ نماز جماعت مغرب و عشاء را نیز در مسجد روستای گدای احمدآباد که در نزدیکی شوط قرار دارد، اقامه می کنم.

زمانی که شهر خوی بودم انجمن نابینایان این شهر را افتتاح کردیم، انجمن حمایت از نابینایان شهر شوط را نیز دایر کردم که مسئولیت آن نیز بر عهده بنده است.

در شهر شوط ۴۰ نفر عضو انجمن نابینایان و کم بینایان هستند و مراسمی نیز به مناسبت روز عصای سفید برگزار خواهیم کرد.

با توجه به اینکه شما در کسوت روحانیت هستید، برخورد مردم شهر با شما به عنوان یک روحانی نابینا چگونه است؟

من به جز حرمت و ارزش مضاعف چیز دیگری از این مردم ندیدم، از مردم این شهر راضی هستم، خیلی اتفاق افتاده که در گذر از خیابان از من حمایت می کنند.

آقای عبدالله زاده برای شما سخت نیست که بعد از سال ها بینایی، با مشکل نابینایی روبه رو شدید؟

تابع مصلحت الهی هستیم، از ته دلم با این وضع راحت ترم چون از این طریق، بسیاری از مسئولیت ها از دوشم برداشته شده است، من دوران نابینایی را شیرین تر می بینم.

اخوی بنده هم روحانی هستند، ایشان می گویند نابینایی شما یک امتیاز بزرگی است، چون در منبرها و روضه خوانی ها شاهد برخی انرژی های منفی یا نگرش افراد نیستید، این تصور  ذهنی شما یک نعمت برای ماست.

من برای همه چیز تصویر ذهنی دارم، اما نابینای مادرزادی این تصور را هم ندارد و این یک امتیاز برای بنده محسوب می شود.

حاج آقا تاکنون به سفر زیارتی مشهد یا کربلا مشرف شده اید؟

زیارت کربلا تاکنون نصیبم نشده اما دو مرتبه در زمان بینایی به مشهد مقدس مشرف شدم و یک مرتبه هم در زمان نابینایی.

آیا تفاوتی در زیارت زمان بینایی و نابینایی احساس کردید؟

وقتی چشم آدم می بیند، محدوده نگرش درونی اش محدود می شود اما در حالت نابینایی، تصور ذهنی انسان وسیع تر می شود.

وارد حرم مطهر که شدم، فرزندم دستم را گرفته بود وارد درب ورودی که شدم خم شده و درگاه را بوسیدم، متوجه نشدم که چطور در آن ازدحام، پسرم را گم کردم، اما یک لحظه دیدم یک نفر دستم را گرفت و مرا به نزدیک ضریح رساند، واقعا ازته دل زیارت کردم. این صحنه یک رویا برای من بود نمی دانم چطور شد در این ازدحام جمعیت، با کمال آرامش به ضریح نزدیک شدم./http://hawzahnews.com

دو خوراکی که برای بدن مفید است

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

عن علىّ بن الحسين عليهما السّلام انّه قال: شيئان ما دخلا جوفا قطّ إلّا أفسداه و شيئان ما دخلا جوفا قطّ إلّا أصلحاه: فأمّا اللذان يصلحان جوف ابن آدم فالرمان و الماء الفاتر و أمّا اللّذان يفسدان فالجبن و القديد.

امام سجاد(ع) فرمود: دو چیزند  که وارد هر شکمی شوند آن را فاسد می کنند و دو چیزند که وارد هر شکمی شوند آن را اصلاح می کنند:

اما آن دو  چیز که درون بدن آدمی را اصلاح می کنند، انار و آب جوشیده  است

و دو چیزی که زیان می رسانند پنیر و گوشت نمک سود می باشد .

امالی طوسی، ص369

چرا پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي گفتگو با خدا به معراج رفت؟! (مگر خدا همه جا نيست؟!)

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

ابتدا يادآور مي‌‌شويم كه هدف از معراج، تنها قرب الهي نبوده است، بلكه اهداف ديگري نيز در اين سفر مورد نظر بوده كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد. اما توجه به اين نكته نيز لازم است كه اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخي موقعيت‌‌ها مي‌‌توان ارتباط قوي‌‌ تري با او برقرار كرد كه مشابه چنين وضعيتي را مي‌‌توان در حج نيز شاهد بود.
اما هدف معراج چنان‌‌ كه در برخي تفاسير آمده اين بود كه روح بزرگ پيامبر اسلام(ص) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درك و ديد تازه‌‌اى براى هدايت و رهبرى انسان‌‌ها بيابد. اين هدف صريحاً در ابتداي سوره اسراء و آيه 18 سوره نجم آمده است.[1]
در منابع روايي نيز به برخي از اهداف معراج پيامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله:
1. يونس بن عبد الرحمن مي‌‌ گويد: از امام كاظم (ع) پرسيدم: به چه علت خدا پيامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب‌‌‌ هاى نور برد و با او گفت‌‌ و گو و نجوا كرد، در حالي‌ كه خداوند به مكان وصف نمي‌‌ شود؟ امام (ع) فرمود: «خداى متعال به مكان وصف نمي‌‌ شود و زمان بر او جارى نمي‌‌ گردد ولي خداوند عزت‌ مند و بزرگ، خواست كه فرشتگان و ساكنان آسمان‌‌هاى خود را با مشاهده پيامبر بنوازد و شگفتي‌‌ هاي خلقت را به رسول خود (ص) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و اين مسئله به گونه‌‌اي كه فرقه مشبهه مي‌‌ گويند نيست.[2] خدا، پاك و برتر است از آنچه وصف مي‌‌ كنند».[3]
2. ثابت دينار مي‌ گويد: از امام زين العابدين(ع) پرسيدم: آيا خداوند مكانى [مخصوص و معين] دارد كه در آن‌‌جا باشد؟ امام (ع) فرمود: «خداوند منزه است از اين [كه بتوان مكانى مخصوص و معين برايش تصور كرد]»، پرسيدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (ص) را به آسمان برد؟! آن‌ حضرت فرمود: «[به آسمان بردن آن‌حضرت دليل نيست كه خداوند مكانى دارد بلكه] آن‌ حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملكوتى را به او نشان دهد، و شگفتي‌‌ هاي آفرينش و صنعت الهى را به چشم سر مشاهده نمايد…».[4]/ shahrekhabar.com

پي نوشت:
[1]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 12، ص 17، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخي روايات، مى‌‏پندارند خدا را ظاهرى چون آدمى است؛ داراى رخسارى مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمى با دست و پا و … مى‌‏باشد. همچنين مى‌‏پندارند كه كمال معرفت به ذات مقدّس الهى در اين است كه انسان معتقد شود كه خداى متعال در بالاى همه مخلوقات و بر روى عرش و كرسى قرار گرفته است. به همين دليل است كه در مورد مخالفان خود اشتباه مى‌‏انديشند. آنجا كه آنها مى‌‏گويند: «خداوند جا و مكان خاص ندارد و در همه جا هست»، پيروان مجسّمه و مشبّهه مى‏‌پندارند كه مراد همان جسم مادّى مورد پذيرش ايشان مى‏‌باشد؛ در حالى‌كه مخالفان آنها مى‏‌گويند: خداوند جسم نيست كه در جايى باشد. ر.ك: عسكرى‏، سيد مرتضى، نقش ائمه در احياى دين‏، ج 2، ص 353، مركز فرهنگى انتشارات منير، تهران،1382ش.
[3]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132، كتابفروشي داوري، قم، چاپ اول، 1385ش.
[4]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 131 – 132.

امام حسین علیه‌السلام در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام مهر, 1396

گول نخوریم؛ امام حسین علیه‌السلام در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!


می‌دانيد جنگی که در روز عاشورا رخ داد در نزديکي رود فرات بوده و در هيچ کجای کره زمين نمی‌توانيد سرزمينی در کنار يک رود را بيابيد که صحرا و بيابان بی‌آب و علف باشد، مگر رودی که از ميان کوهستان می‌گذرد. همه در طول تحصيلمان خوانديم که در کنار رودها جلگه و زمينهای حاصلخيز به وجود می‌آيد. واقعيت اين است که اطراف فرات را نيز مانند ساير رودها، جلگه‌ها و زمين‌های حاصل خيز تشکيل می‌دهد و کربلا نيز سرزمينی سرسبز است.
گول نخوریم ؛ امام حسین در زمین پر آب و جلگه‌ای جنگید!
متن شبهه:
از آن گذشته در چنين مناطقي به دليل نزديکي به رودخانه بستر زيرين زمين را سفره‌های پهناور آبی تشکيل می‌دهد و دست‌رسی به آب آسان‌تر از آن چيزی است که به ذهن می‌رسد. تنها با کندن 4 يا 5 متر از زمين می‌توان به آب رسيد. در منطقه اهواز يکی از مشکلات ساخت و ساز همين سفره‌های زيرزمينی است که کاملاً زير شهر را فرا گرفته‌اند. حال، آیا 72 نفر نتوانستند يک گودال 4 متری حفر کنند؟!!
پاسخ_شبهه :
اگر شبهه‌کننده درست درس می‌خواند یا سیری در زمین می‌کرد باید می‌دانست در مناطقی که هوا گرم و خشک است هر کجا نهر آبی باشد فقط و فقط اطراف آن نهر گياه می‌رويد اما کمی از آن فاصله گرفته شود کاملا خشک است، که مانند چنين مناظری در ايران بسيار يافت می‌شود از باب مثال به بيابان اطراف قم رجوع کنيد خواهيد ديد که تا چند متر اطراف رودها سرسبز است و باقی بيابان خشک و بي گياه است و در عراق چنين مناطقي بسيار است و اتفاقا کربلا چنين منطقه‌ای است يعنی در اطراف خود رود فرات سرسبز بوده اما کمی از رود فاصله گرفته می‌شد بيابان خشک بود.
کربلا در نزدیکی رود فرات نیست بلکه به طور مستقیم حدود پانزده کیلومتر با هم فاصله دارند، بله نهر کوچکی از فرات منشعب است که از نزدیکی‌های آن جا می‌گذرد و به آن نهر علقمه می‌گویند و چون این نهر از رود فرات جدا می‌شود گاهی مجازاً به آن فرات هم گفته می‌شود.
بله در کنار نهر علقمه اندکی درخت و گیاه روییده بود برای همين وقتی حضرت عباس (علیه‌السلام) برای آوردن آب رفت در کنار علقمه وارد نخلستان شد و دشمنان پشت نخلها کمين کردند پس معلوم است اطراف رود سرسبز بوده و در کتاب محن الابرار و نفس المهموم و ديگر مقاتل آمده هر چه سيدالشهدا به حر اصرار کرد که کنار فرات خيمه بزنند نگذاشت و کاروان امام را در منطقه خشک و رملی پياده نمود.
ابن_زیاد در نامه‌اش به حرّ می‌نویسد:"به مجردى که فرستاده من بر تو وارد شد و نامه مرا تسلیم کرد کار را برحسین (علیه‌السلام) دشوار ساز و او را در سرزمینى فرودآور که آب و گیاهى در آن نباشد و متوجه باش به فرستاده خود دستور دادم، همواره با تو باشد و از تو دور نشود تا از نزدیک شاهد اعمال تو بوده و نحوه رفتار تو را در بازگشت به من اطلاع دهد. [الارشاد، شیخ مفید، ص432، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1380ش]
در کتاب “کربلا و حرم مطهر” آمده: يکی از علتهای اينکه کربلا را به اين نام ناميدند آنست که: کربل به معنی غربل است و چون سرزمين کربلا خاک نرم و روانی داشت و مانند خاک غربال شده بود به اين نام ناميده شد.
ياقوت حموی در ذيل واژه كربلا می‌نويسد: اما مبدأ اشتقاق اين كلمه (كربلا) يا كربله به معنای سستی پاهاست، بدين جهت كه سرزمين كربلا شن‌زار و خاک نرم بوده.[معجم البلدان، ج4، ص445، بيروت، دار صادر، چاپ دوم 1995].
اما کسی هم نگفته هيچ گياهی در آنجا نمی‌روييده.
در کتاب نفس المهموم آمده سيد الشهدا شب عاشورا مشغول کندن خارهای اطراف خيمه‌ها بود و اصحاب شب عاشورا اطراف خيمه ها را خندق کنده درون آن خار و گياه ريختند و صبح عاشورا آتش زدند. لطفا بی تحقيق اشکال نکنيد.
در ضمن در کتاب محن الابرار و نفس المهموم و نیز در کتاب “الفتوح” آمده که سيد الشهدا دستور حفر چاه به اصحاب داد اما ديدبانهايی که از طرف عمر سعد مامور بودند خبر به او رساندند و عمر سعد شخصی را فرستاد که فرياد زد اگر چاه حفر کنيد جنگ را شروع می‌کنيم و شما را با تير خواهيم زد و اين خبر را جاسوسان به عبيدالله هم رساندند و نامه‌ای برای عمر سعد نوشت به اين مضمون: “برای من خبر رسيده که حسين چاه می‌کند و آب بيرون می‌آورد و خودش و اصحابش از آن آب می‌آشامند پس ملاحظه نما هنگامی که نامه من به تو رسيد ايشان را از چاه کندن هر قدر که توان داری منع کن و نگذار که چاه بکنند و آب بيرون بياورند و کار را بر ايشان تنگ بگير.[كتاب الفتوح، أبومحمد أحمد بن اعثم الكوفى، ج5،ص91، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411ق_1991م؛/ و ترجمه الفتوح، ص893، مترجم: محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش]

سوال مگر ما برای تشنگی امام حسین گریه میکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خداوند توفیق دهد به امام زمان تیر پرتاب نکنیم

غذا از منظر امیر بیان علیه السلام

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام مهر, 1396

 

امام علی (علیه السلام) فرمودند: َکمْ مِنْ أَکْلَة مَنَعَتْ أَکَلاَت.بسیار مى شود که یک وعده غذا (غذاى نامناسب) از وعده هاى فراوان غذا (غذاى خوب) جلوگیرى مى کند.شرح و تفسیر حکمت 171 نهج البلاغه

امام علی (علیه السلام) در این کلام حکیمانه به نکته اى اشاره مى کند که در همه شئون زندگى سارى و جارى است مى فرماید: «بسیار مى شود که یک وعده غذا (غذاى نامناسب) از وعده هاى فراوان غذا (غذاى خوب) جلوگیرى مى کند»، (کَمْ مِنْ أَکْلَة مَنَعَتْ أَکَلاَت). چه بسا انسان غذایى را که دوست دارد بیش از حد تناول مى کند و بیمار مى شود و روزهاى متوالى یا میل به غذا ندارد و یا این که طبیب، او را از غذاهاى مختلف چرب و شیرین باز مى دارد، بنابراین در هیچ کار نباید افراط کرد که این افراط ممکن است او را از همان کار در آینده به کلى باز دارد.


این سخن ضرب المثلى است براى تمام کسانى که راه افراط را پیش مى گیرند، مثلاً کسى که آنقدر در دوستى پافشارى مى کند، آن دوست از او منزجر مى شود و براى همیشه از وى فاصله مى گیرد و یا این که دیگرى را آنقدر به عبادت دعوت مى کند که براى همیشه از عبادت بیزار مى گردد.
شبیه این سخن گفتار حکیمانه دیگرى است که از آن حضرت نقل شده که مى فرماید: «کَمْ مِنْ شَهْوَة ساعَة أوْرَثَتْ حُزْناً طَویلاً، چه بسا یک ساعت هوس رانى که موجب اندوه طولانى (براى سالیان دراز) مى شود».

جمعى از شارحان نهج البلاغه یا محدثان این گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) را به عنوان دستورى طبى مطرح کرده و حتى آن را جزء مجموعه هایى که مربوط به دستورات طبى است آن را قرار داده اند. اگر منظورشان این است که معنى مطابقى این سخن دستورى طبى است هرچند معانى التزامى آن شامل تمام مسائل مربوط به زندگى مادى انسان مى شود، بحثى نیست ولى اگر بخواهند آن را منحصر به دستور طبى کنند اشتباه روشنى است و ازاین رو بسیارى از محققان این جمله را ضرب المثلى تلقى کرده اند که در موارد مختلف از آن استفاده مى شود حتى بعضى گفته اند که این ضرب المثل در میان عرب در عصر جاهلیت نیز بوده است و امام علی (علیه السلام) آن را اقتباس فرموده همان گونه که گاه از اشعار شعرا نیز امام(علیه السلام) در سخنان خود استفاده مى کند.

شاعر عرب مى گوید: وَکَمْ مِنْ أکْلَة مَنَعَتْ أخاها * بِلَذَّةِ ساعَة أکَلاتِ دَهْرِى وَکَمْ مِنْ طالِب یَسْعى بِشَىْء * وَفیهِ هَلاکُهُ لَوْ کانَ یَدْرِىو چه بسیار که یک وعده غذایى از وعده غذایى دیگر منع مى کند و چه بسیار که لذت یک ساعت یک عمر انسان را محروم مى سازد. و چه بسیار کسانى که براى رسیدن به چیزى تلاش مى کنند در حالى که هلاکشان در آن است..afkarnews.ir

 

دلم هواتو کرده ...

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام مهر, 1396

 

یا اباصالح المهدی…

ائمه معصوم (علیهم السلام) درباره تعلیم و تربیت کودکان چه می‌فرمایند؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام مهر, 1396

امیر مومنان حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «فرزندان خود را به عادت‌ها و آداب خود مجبور نکنید؛ زیرا آن‌ها برای زمانی غیر از زمان شما خلق شده‌اند.» (نهج البلاغه گفتار ۲۴۰) تربیت و پرورش کودکان یکی از اموری است که در سنت اسلامی بسیار مورد اهمیت واقع شده است.


* امام امیرمؤمنان على علیه السلام می‌فرمایند: «ما مِنْ لَبَنٍ رُضِعَ بِهِ الصَّبِىُّ أَعْظَمَ بَرَکَةٍ عَلَیْهِ مِنْ لَبَنِ أُمّـِهِ.» هر شیرى هم که به کودک داده شود، باز هم براى او با برکت‌تر از شیر مادرش نیست.

* امام صادق علیه السلام به «اُمّ اسحاق» که پسر خود را شیر مى داد، فرمود: یا أُمَّ إِسْحاقٍ! لاتُرْضِعیهِ مِنْ ثَدْىٍ واحِدٍ وَ أَرْضِعیهِ مِنْ کِلَیْهِمایَکُونُ أَحَدُهُما طَعامًا وَ ا. لْأخَرُ شَرابًا. «اى اُمّ اسحاق! تنها از یک سینه او را شیرنده، بلکه از هر دو به وى را شیر بده، زیرا در یکى از آن‌ها خوراک و در دیگرى نوشیدنى نهفته است.»

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «لاتَضْرِبُوا أَطْفالَکُمْ عَلى بُکآئِهِمْ ….» نوزادان خود را به سبب گریه‌شان کتک نزنید.

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «سَمُّوا أَوْلادَکُمْ أَسْمآءَ الْأَنْبِیآءِ وَ أَحْسَنُ الْأَسْمآءِ عَبْدُاللّهِ وَ عَبْدُالرَّحْمنِ.» فرزندانتان را به نام‌هاى پیامبران نامگذارى کنید؛ و زیباترین نام‌ها «عبدالله» و «عبدالرحمن» هستند.

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: إِذا سَمَّیْتُمُ الْوَلَدَ مُحَمَّدًا فَأَکْرِمُوهُ وَ أَوْسِعُوا لَهُ فِى الْمَجْلِسِ وَ لاتَقْبَحُوا لَهُ وَجْهًا. «هرگاه نام فرزند را «محمد» گذاشتید، به او احترام بگذارید؛ برایش جا باز کنید؛ و با وى ترشرویى نکنید.»

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثَةٌ: یُحْسِنُ اسْمَهُ وَیُعَلِّمُهُ الـْکِتابَةَ وَیُزَوِّجُهُ إِذا بَلَغَ.» از جمله حقوق فرزند بر پدرش این سه چیزند: نام نیکو بر او گذارد؛ نوشتن را به وى بیاموزد؛ و هنگامى که بالغ شد، همسرش دهد.

* امام سجاد علیه السلام فرمودند: «… حَقُّ وَلَدِکَ … أَنَّکَ مَسْؤُولٌ عَمّا وُلّیتَهُ [بِهِ]مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَالدِّلالَةِ عَلى رَبِّهِ …. وَ الْمَعُوَنَةِ عَلى طاعَتِهِ فیکَ وَ فى نَفْسِهِ ….» حق فرزند تو این است… در سرپرستى وى مسؤولیت دارى که ادب او را نیکو کنى و به سوى پروردگارش رهنمون‌سازى و در فرمانبردارى از او، نسبت به وظایف تو و خودش، یارى‌اش دهى.

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نگاهشان به چند کودک افتاد و فرمودند: واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! عرض شد: اى پیامبر خدا علیه السلام! آیا از دست پدران مشرکشان؟ پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمودند: «لا، مِنْ ءابآئِهِمُ الْمُؤْمِنینَ لایُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئًا مِنَ الْفَرآئِضِ وَ إِذا تَعَلَّمُوا أَوْلادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسیرٍ مِنَ الدُّنْیا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرىءٌ وَهُمْ مِنّى بُرَ آءُ.» نه، بلکه از دست پدران مؤمن‌شان که هیچ یک از واجبات دینى را به آنان نمى آموزند، و، چون فرزندانشان، خودشان، بخواهند بیاموزند، آنان را باز مى‌دارند، و در برابر آن به بهر‌ اى اندک از دنیا خرسند مى‌شوند. من با چنین پدرانى بیگانه‌ام و آنان نیز با من بیگانه‌اند.

* پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّه ُ. عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَمَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّه ُ. یَوْمَ الْقِیامَةِ وَمَنْ عَلَّمَهُ القُرْءانَ دُعِىَ بِالْأَبَوَیْنِ فَیُکْسَیانِ حُلَّتَیْنِ یَضىءُ مِنْ نُورِهِما وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّةِ.» هر کس فرزند خود را ببوسد، خداوند بزرگ و بِشکوه براى او کار نیکى مى نویسد؛ و هر کس فرزند خویش را شادمان کند، خداوند نیز در روز قیامت وى را شادمان مى کند؛ و هرکس به فرزندش قرآن بیاموزد، آن فرزند [در روز قیامت]همراه پدر و مادرش فرا خوانده مى شود تا دو جامه بر تن آن دو بپوشند به گونه اى که چهره هاى بهشتیان از فروغشان بدرخشد.

* امام امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: «علموا صبیانکم ما ینفعهم الله به لا یغلب علیهم المرجئة برایها»؛ به کودکان‌تان چیز‌هایی بیاموزید که خداوند با آن چیز‌ها سودشان می‌رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی) با دیدگاه‌شان بر آنان چیره نشوند.

afkarnews.ir

حکم "دست دادن با نامحرم" با دستکش یا چادر چیست؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام مهر, 1396

امام خمینی (رحمة الله علیه):

اشکال ندارد. ولی بنابراحتیاط واجب کف دست ارا فشار ندهند.

 

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله تعالی):

لمس اگر با دستکش و مثل آن باشد و موجب مفسده نباشد حرام نیست وگرنه حرام است. شایان ذکر است؛ دست دادن با نامحرم (بدون پوشش) در هر صورت (چه با پیر و چه با جوان، چه در کشور های اسلامی و چه در کشورهای کفر و…) جایز نیست؛ و چنانچه همراه با نشان دادن این نکته باشد که به خاطر آیین و احکام دینی از مصافحه با نامحرم امتناع می ورزد و این امتناع او هیچ توهینی به کسی ولو در  برابر مردم نمی باشد و در ترک چنین حرامی حرجی نخواهد بود.

 

آیات عظام اراکی، تبریزی، خوئی (رحمة الله علیه):

اشکال ندارد.

 

آیت الله بهجت (رحمة الله علیه):

خلاف احتیاط است

 

آیت الله سیستانی (حفظه الله تعالی):

مصافحه و دست دادن به نامحرم ، مطلقاً (چه با پیر و چه با جوان، چه در کشور های اسلامی و چه در کشورهای کفر و…) جایز نیست؛ ولی دست دادن به نامحرم با دستکش یا چادر، در صورتی که التذاذی در بین نباشد و خوف التذاذ و وقوع به حرام نباشد، مانع ندارد. بله؛ اگر ترک دست دادن با دستکش و امثالهم میسّر نبود، در صورتی که دست ندادن، وی را به ضرر و زحمت غیر قابل تحمّل بیندازد [1] دست دادن، فقط به اندازه ضروری جایز می شود.

 

آیت الله صافی گلپایگانی (حفظه الله تعالی):

اگر معرض ریبه و فساد باشد جایز نیست.

 

آیت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه):

حرام نیست.

 

آیت الله گلپایگانی (رحمة الله علیه):

بدون ریبه و تلذذ اشکال ندارد.

 

آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله تعالی):

چنانچه مفسده ای نداشته باشد جایز است ولی بهتر ترک آن در غیر موارد ضرورت است.

 

آیت الله نوری همدانی (حفظه الله تعالی):

درفرض سوال بدون ریبه و تلذذ و بدون فشار اشکال ندارد مگر اینکه تداوم و تکرار موجب مفسده باشد.

 

آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله تعالی):

در فرض تلذذ و ترس وقوع در معصیت حرام است. [2]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مثلاً ترک این کار باعث قتل او یا باعث آبروریزی ای که واقعاً غیرقابل تحمل است (مثل اخراج از دانشگاه یا اخراج از محل کار به صورتی که با این اخراج، زندگی اش مختل شده و حرجی است)؛ می شود. ولی اگر می تواند به دانشگاه دیگر رود یا میتواند شغل دیگری انتخاب نماید، این حرج نیست.

[2]  العروة، الوثقی، ج2، ص637، م40 / تحریر الوسیلة، ج2، ص217، م20 / الفقه للمغتربین، ص 190، م 462 و ص231 / استفتاء با دست خط آیت الله سیستانی / سایت استانها، ویژه نمایندگان مقام معظم رهبری، بخش سوالات نمایندگی ها ، شماره استفتاء: 383357 و شماره:  532084 /  استفتائات جدید آیت الله تبریزی، ج1، ص359، با استفاده از س1606 / مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، ج 4، ص 69 / موسوعه فقهی تحقیقات و استفتائات واحد پاسخ به سؤالات جامعة الزهراء (سلام الله علیها) قم، مجموعه احکام 11، ص 108 / استفتاء مکتوب از مراجع معظم تقلید

 .afkarnews.ir


 
مداحی های محرم