موضوع: "ادبیات"

خمیده ارتفاع کوهساری ....

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 24ام مهر, 1395


در مسیر کوفه و شام

خمیده ارتفاع کوهساری
وزیده باد سرد سوگواری
شکسته قامت پر بار طوبی
رسیده موسم پر برگ و باری
گرفته مرگ چشم حیدری را
نشسته خاک روی ذوالفقاری
به روی عرش روی اسم اعظم
به زیر فرش جسم ذات باری
زمین و آسمان صورت به صورت
عرق ریزان ز فرط شرمساری
به روی شانه زخم تازیانه
به دل از عشق امّا زخم کاری
درون مشک ها از اشک لبریز
کویر سینه ها بی آبیاری
نشان هر قدم در این حکایت
ضریح کوچکی در هوشیاری
تمام نیزه ها رحلند این جا
میان این همه یک نیزه قاری
به روی نیزه شد وحی مکرر
مگر جبریل هم این جاست؟ آری
تلاوت می کند چه؟ سوره ی کهف
برای مردم بی بند و باری
وضو باید بگیرم گر چه این جا
به غیر از گریه نبوَد آب جاری
کسی از چشم خشک خویش پرسید
ببین لب تشنه هستم، آب داری؟
نشسته روبروی هم در این بین
دلِ خون من و ابر بهاری
رضا جعفری

http://aghigh.ir/fa/news/15655

شعری از مقام معظم رهبری در فراق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام شهریور, 1395

خورشید من بر آی…


دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است


از بیم مرگ نیست كه سر داده ام فغان
بانگ جرس به شوق به منزل رسیده است


دستم نمی رسد كه دل از سینه بركنم
باری علاج شكرگریبان دریدن است


شامم سیه تراست زگیسوی سركشت
خورشیدمن برآی كه وقت دمیدن است


بوی توای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پركشیدن است


بگرفت آب و رنگ ز فیض حضورتو
هر گل دراین چمن كه سزاواردیدن است


با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تقدیم غصه ی دل من ناشنیدن است


آن راكه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی امین سزا لب حسرت گزیدن است

تخلص مقام معظم رهبری در سروده هایشان (امین) است

شعری درباره مدافعان حرم که تحسین رهبر انقلاب را برانگیخت

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 30ام تیر, 1395

در هیئت عاشقان علم بودم کاش
یک مصرع شعر محتشم بودم کاش

در روضه عباس به خود می گفتم
ای کاش مدافع حرم بودم کاش

راه حرم را بسته اند اینک حرامى ها
تا چند در چنگال خونخواران گرامی ها

نفرین به طراحان این ترفندهای شوم
نفرین به اربابان جنگ و تلخکامی ها

هر کس مدافع می شود محکم ترین شعری
از باده ى این شعر می نوشند جامی ها

دارایی رود خروشان چشمه ها هستند
مدیون سربازان گمنامند نامی ها

در سینه ى خاصان عالم راز جانسوزى ست
این راز را هرگز نمی فهمند عامى ها

یک روز می آید کسی روشن تر از خورشید
چشم انتظار صبح باید بود شامى ها!!

ریحانه کاردانی

شعری از طلبه شاعر از شهر آباده

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 8ام خرداد, 1395

نیامدی….

آغازخنده های مجسم نیامدی

می خواستم که بگذرم از غم نیامدی

تا بشکند طلسم نگاهم زصد غبار

یک لحظه یک دقیقه ویک دم نیامدی

در دام تارهای گنه مانده ایم وباز

….ای منجی تکامل آدم نیا مدی

آیا دوباره میوه ممنوعه چیده ام

یا اینکه با دلایل مبهم نیامدی

ازداغ خوشه های صداقت در این زمان

شد قامت بلند زمین خم نیامدی

آیا برای آمدنت در جهان کسی

برداشت، لحظه ای قدمی کم نیامدی

آقا، غریب و خسته و تنها نشسته ای

انگارگشته قحطی آدم نیامدی

خانم ژیلا نظری

مهدی موعود

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام دی, 1394

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش              زده ام فالی و فریاد رسی می آید . . .

شعر آیت الله صافی مرجع تقلید در مدح امام زمان عج

زهي جمال رخش كرده پرتو افشاني
به ماه چارده و آفتاب رخشاني

زهي ولي خدا قطب عالم امكان
جهان جود و كرم پيشواي يزداني

ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
كه ظاهر است از او كبرياي سبحاني

نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
اميد مردم محروم و فيض رحماني

سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال
جمال غيب ابد شاه ملك امكاني

اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد
مسلط اند به دنيا جنود شيطاني

به نام صلح و دموكراسي و وطن خواهي
زنند ضربه به شخصيت مسلماني

گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مكان نگرم تيره است و ظلماني

بگيرد از همه اقطار محنت ايام
شب فراق شود هر چه بيش طولاني

بمان به جا و مشو نااميد چون آيد
امام و منجي كل مقتداي پاياني

سليل احمد مرسل همان كسي كه خدا
عطا نموده به او منصب جهانباني

جهان نجات دهد از فساد و استكبار
دوباره زنده كند راه و رسم انساني

در آورد همگان زير پرچم اسلام
نظام مي نبود جز نظام قرآني

ظهور مي كند و مي كند اساس ستم
كند زمين و زمان را زعدل نوراني

امير معدلت آيين ومعدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پريشاني

خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ايام
خوش آن حكومت و آن عدل و عصر روحاني
7 جمادي الثانيه 1421
لطف الله صافي

 

حافظ

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 15ام دی, 1394

بسمه تعالی

بـــاز آی سـاقـیـــــا ! کـه هـــوا خـــــواه خـدمـتـم

مـشـتـــاق بـنـــدگــیّ و دعــاگــــــــــــوی دولـتـم

ز انـجــا کـه فـیـضِ جـامِ سـعـادت‌فــروغِ تـوسـت

بـیـــــرون شــــــدی نـمـــای ز ظـُلـمـات حـیــرتـم

هــر چـنــد غــرق بـحــر گـنـــاهــــم ز صـد جـهـت

تــا آشـنــای عـشــق شــــــــدم ز اهـل رحـمـتـم

عیـبـــم مـکـن بـه رنـــدی و بـدنـامی ، ای حکیم !

کـایــن بــود ســرنــوشــت ، ز دیـــــوان قسـمـتـم

می خور که عاشقی نـه بـه کسب‌ست و اختـیـار

ایــن مـوهبـت رسـیــد ز مـیراث فـطرتم

*مـن کـز وطن سفر نـگزیدم بـه عمرِ خویش*

در عـشـق دیـدنِ تـو ، هوا خواه غربتم

*دریــا و کــــــوه در ره و مـــن خـــسـتـه و ضـعـیـف*

*ای خـضـر پی خـجـسـتـه ! مـدد کـن بـه هـمـّتــم*

دورم بـــه صـــورت از در دولــــــت‌ســــــــــرای تــو

لـیــکــن بـه جـــان و دل ز مـُقـیـمــــان حـضــرتــم

حـافـــظ بـه پـیـش چشم تـو خواهـد سپـرد جـان

در ایـن خـیـال ار بـــدهــد عـمــر مـُهـلـتــم

ادبیات چیست؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 2ام اسفند, 1391

 نوشته های والا و با ارزش اندیشه ها و خیال ها را به بهترین و عالی ترین وجه بیان می کند. در این مقوله ادبیات به هنر ادبیات

یعنی ادبیات تخیلی و بیان اندیشه های والا مربوط که این اصطلاح مد نظر ما است و معنای واقعی ادبیات است .

 

 

ادبیات چیست؟

 بشر از دو هزار سال پیش به تحقیق پیرامون شکل و ماهیت و چیستی ادبیات پرداخته است . ادبیات هنر آفرینندگی است .

یکی از راههای تعریف ادبیات اطلاق آن بر تمام آثار چاپی است و این امر علوم متفاوتی را شامل می شود :

1 - به کلیه آثار مکتوب و هر نوشته که متعلق به تاریخ باشد . یکسان گرفتن ادبیات با تاریخ تمدن ، انکار قلمرو مشخص و روشهای مشخص تحقیق ادبی است .

2 - مجموعه نوشته ها ، اصطلاحات و رفتارهای یک رشته . در این تعریف و رفتارهایی که در یک رشته به کار می رود مد نظر است که با عنوان ادبیات فلسفی ، ادبیات پزشکی مورد مطالعه قرار می گیرد .

3 - نوشته های والا و با ارزش اندیشه ها و خیال ها را به بهترین و عالی ترین وجه بیان می کند. در این مقوله ادبیات به هنر ادبیات یعنی ادبیات تخیلی و بیان اندیشه های والا مربوط که این اصطلاح مد نظر ما است و معنای واقعی ادبیات است .

ماده ادبیات :

می دانیم که هر هنر دارای ماده ی خاص خود است . ماده ی نقاشی رنگ ، ماده ی موسیقی صوت و ماده ی ادبیات زبان است . اما آن چه که باعث تفاوت زبان با دیگر ماده ها است این نکته است که زبان هم چون رنگ یا صوت ماده ای خنثی نیست بلکه خود آفریده بشر است . بنابراین سرشار از ماده ی فرهنگی گروهی است که با آن صحبت می کنند . اما زبان ادبی با زبان روزمره متفاوت است .

ادامه »