« همسر شما موهبت الهی است قدرش را بدان | آغاز سال تحصیلی مدارس علمیه » |
خشم
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 24ام شهریور, 1392خشم یعنی سم و خشمگین شدن یعنی مسموم شدن
آیا دوست دارید سم بخورید و خود را مسموم کنید؟ مطمئناً پاسخ شما منفی است پس چرا با
خشمگین شدن خود را مسموم می کنید، از این به بعد بهتر است در لحظه اي که احساس خشم در
شما بوجود می آید این نکته را در نظر بگیرید که در حال مسموم شدن هستید و سم وارد خون خود
می کنید، آیا به این فکر کرده اید که باید چه مدت طول بکشد که این سم از بدن شما خارج شود و
حتی اگر تمام آن خارج شود باز عوارضآن گریبان شما را خواهد گرفت به گفتۀ حکیمی که می
گوید: یک انسان خشمگین سرتا پا سم است.
آیا می دانید خشم چگونه اتفاق می افتد؟
خشم مانند قطاري است که راه می افتد و در سرازیري می رود و باید از همان اول جلوي آن را
گرفت و یا مانند یک گلوله برفی است که اگر جلوي آن را بگیریم گلوله است و اگر رها شود بهمن
می شود به این می گویند تسخیر هیجان.
بخشیدن بهتر از عصبانی شدن است.
بخشیدن نوعی بزرگواري است، با دیگران رفتاري بزرگوارانه و جوانمردانه داشته باشید تا آثار درد
ناشی از برخوردهاي نامطلوب آنان، از ذهنتان پاك شود. فرضکنید که سال قبل از درد دندان رنج
می بردید. آیا هنوز همان درد را حس می کنید، نه! آیا اگر کسی در گذشته به شما توهین کرده
،دشنام و ناسزا گفته، اهانت رواداشته و بهتان و تهمت زده، باز هم باید در مورد او احساسات منفی
داشته باشید تا به فکر او می افتید از خشم قرمز شوید و بر خود بپیچید؟ اگر چنین است پس ریشه
هاي کینه و نفرت هنوز در اعماق ضمیرتان وجود دارد و زندگیتان را تباه می سازند و آرامش تان را
٢
باز می ستانند، براي برکندن عواطف منفی خود را به عشق بسپارید و براي کسی که آرامش از شما
ستانده، آرزوي خوشی و خیر و رفاه کنید تا اینکه هیچ فکري از او، در سرتان باقی نماند.
خشم و انتقام را سرد سرو کنید.
خشم و انتقام، مانند نوشابه اي است که اگر سرد سرو شود بهتر است. کمی ناخشنودي با صدایی ملایم، کافی
است. مشکل است، اما غیرممکن نیست!
یک مرد خشمناك مملو از سم است.
مردي را میشناسم که چنان وجودش «. یک مرد خشمناك مملو از سم است » : حکیمی میگوید
آکنده از سم بود که واقعاً قابل ترحم بود. شصت سال از عمرش میگذشت و مطابق آماري که
شرکتهاي بیمه منتشر کردهاند حداکثر تا پانزده سال دیگر زنده بود و از اینکه بقیۀ عمرش را نیز با
تلخی و ناراحتی بر سر واقعهاي که گذشته بود، تباه میساخت من دلم به حالش میسوخت.
هیچکس از عصبانیت در امان نیست.
هیچکس نمی تواند از عصبانیت خلاصشود یا از آن اجتناب کند زیرا همیشه پدیده ها یا افرادي
هستند که ما را خشمگین سازند، ما تنها می توانیم یاد بگیریم که چگونه رفتارهاي خود را کنترل و
عصبانیتمان را کاهش دهیم و آنرا به طریقۀ مثبت نشان دهیم.
خشم شمشیر دو لبه است.
آخرین مرتبه اي که به شدت خشمگین شدید چه موقع بود؟ وقتی که خشمگین می شوید، چه می
کنید؟ آیا خشم خود را ابراز می نمایید یا در درونتان نگه می دارید؟
٣
خشم داغ ترین و پرشورترین هیجان است. خشم می تواند به شیوه هاي متفاوتی برانگیخته شود. از
آنجا که هدف خشم نابودي موانع موجود در سر راه فرد است، می تواند به صورت بالقوه خطرناك
ترین هیجان موجود باشد.
مسلماً افراد زیادي را دیده اید که به در قفل شده اي لگد می زنند و ناسزا می گویند.
با وجود این تفاسیر، خشم نیز مانند محبت، هم می تواند بسیار خوب و هم بسیار بد باشد، بنابراین
می توان خشم را شمشیري دو لبه دانست که باید به موقع و بجا به یاري تعقل از آن بهره برد.
در برابر تحقیر مقاومت کن!
«! هیچی بلد نیستی » ،« بیخاصیت » ،«! بیعرضه »
بعضیها، کلمات ظاهراً کوچکی از دهانشان بیرون میآید، که از ضربۀ چاقو بدتر است. هیچ
« بیعرضه » : چیز خشنتر از این نیست که به ما بگویند
اگر با تحقیر روبهرو شدي، اگر کسی تو را کوچک به حساب آورد، مطمئن باش که حداکثر،
یک کار تو، و فقط در یک روز، اشکال و ایراد داشته، نه همۀ کارهایت و همیشه. به خودت یادآوري
کن که به گوشهاي از تو انتقاد میکنند، و نه به همۀ وجود تو. بین این دو تفاوت زیادي هست.
اگر کسی تو را تحقیر کرد، تو، خودت را تحقیر نکن. به یاد مطلب بالا بیفت.
هر گاه حس کردي که دیگ خشونت و عصبانیت تو دارد به جوش میآید، یک تفریح یا
ورزش لذتبخش، براي خودت ترتیب بده. خشونت و خشم با حرکات بدنی و ورزش، کاهش پیدا
میکند و مانند شکر در آب، حل میشود! اهل ورزش نیستی؟ خوب، خشونت را در یک کار هنري
یا کاردستی حل کن. یک شعر بگو، کمی نقاشی تمرین کن، یک انشا بنویس. خشمت را به صورت
٤
چند جمله، یا یک مطلب بلند، به کسی که تو را تحقیر کرده، نشان بده. و میبینی که هم انشاي تو
بهتر میشود و هم حالت تو جا میآید!
دق دلیات را به سر دیگران خالی نکن.
هنگامی که دچار شکست یا سرخوردگی میشویم، حس میکنیم حالمان خوب نیست. لحظهاي
پیدا میشود، به آن چندان توجه نمیکنیم، زیرا در آن لحظه بسیار غمگین یا « احساس بد » که این
آزرده یا عصبانی هستیم. اگر همان موقع، احساس بد و ناخشنودي خود را نشان ندهیم، کمکم به کینه
و نفرت تبدیل میشود و حس میکنیم باید انتقام بگیریم وگرنه منفجر میشویم. ولی معمولا اًین
انفجار را روي سر کسی میریزیم که هیچ کاره است، یا دقدلی خود را سر کسی که نزدیک ما است
خالی میکنیم. داستان آن مردي را شنیدهاي که رئیسش او را اذیت میکرد؟ وقتی آن مرد به خانه
میآمد، عصبانیت خود را سر همسرش خالی میکرد، زن هم، دقدلیاش را سر پسرشان میریخت، و
پسر هم لگدي به سگش میزد!
براي اینکه یک احساس بد، در ما انبار نشود، ما را منفجر نکند و آن را به افراد بیتقصیر هم
منتقل نکنیم، بهتر است همان وقت که کسی ما را اذیت میکند، جوابش را با خونسردي بدهیم. بدون
وگرنه، احساس بد تبدیل میشود به بمب تأخیري! .« همان موقع » فریاد و در آرامش، ولی
آستانۀ تحمل خود را بالا ببرید.
بعضی افراد با کوچکترین اشاره اي یا با شنیدن کوچکترین حرفی و یا در معرضقرار گرفتن جزئی
ترین محرکی زود عصبانی می شوند چون آستانۀ تحمل آنها پایین است و اگر به همین روال پیش
بروند این افراد علاوه براینکه خودشان را آزار می دهند براي دیگران هم مشکل آفرین هستند در
٥
حالی که افرادي که آستانۀ تحمل خود را بالا برده اند در زندگی براحتی در مقابل ناملایمات و
برخوردهاي نادرست دیگران مقاومت می کنند کمتر صدمه می ببینند، حال سئوال اینجاست که
چگونه می توان آستانۀ تحمل خودرا بالا ببریم؟ به نظر بنده اولین قدم متعهد شدن است یعنی اینکه
با خودمان تعهد کنیم که زود عصبانی نشویم و دومین قدم این است که در برابر عوامل محرك خود
را تقویت کنیم تا مانند یک وزنه برداري که از وزنه هاي سبک شروع به تمرین می کند براي روزي
که در مسابقه بتواند وزنۀ سنگین و مورد دلخواهش را بلند کند ما هم باید آرام آرام، در برابر
محرکهاي مختلفی که ما را از کوره به در می کنند مقاومت کنیم تا در آینده بتوانیم در برابر محرکهاي
قوي تر کنترل خود را از دست ندهیم.
خود را کنترل کنید.
در زندگی اجتماعی، گاهی اصلاً با دیگران موافق نیستیم، صدایمان بالا میرود، عصبی
میشویم، فریاد میزنیم، حرفهاي بد و ناسزا میگوییم، کنترل خود را از دست میدهیم و کارهایی
میکنیم که بعد پشیمان میشویم.
اگر میخواهیم که دیگران به ما احترام بگذارند، ما هم باید به دیگران احترام بگذاریم. نباید
اجازه بدهیم واکنشهاي کنترل نشده و بیاختیار و خودبخودي، که ما را به طرف عصبانیت و خشم
هل میدهند، کنترل ما را از دست بگیرند.
حتی اگر، آنچه به ما گفته شده، ما را عصبانی میکند، باید یاد بگیریم که خود را کنترل کنیم.
بعد که حالمان عادي شد و فکرمان درست کار کرد، روش مناسب گفتگو و بحث را هم پیدا میکنیم.
خود را کنترل کردن، بسیار مؤثرتر از منفجر شدن است.
٦
متعهد شوید که بیهوده عصبانی نشوید.
یکی از دوستانم، هیچوقت عصبانی نمی شد روزي از او علتش را پرسیدم و او با لبخندي گفت: من
خودم را متعهد کرده ام که عصبانی نشوم و هر گاه در درونم احساس خشم کردم خشم خود را فرو
بنشانم نه اینکه احساس خشم را با پرخاشگري ارضاء کنم. سپس این دوستم ادامه داد و گفت: هر
گاه کسی مرا دلخور و ناراحت می کند آهسته به خودم می گویم: تو به خودت قول داده اي که
عصبانی نشوي، مواظب باش زیر قولت نزنی.
نقش آدم صبور را بازي کنید.
جوانی به حکیمی گفت: من دوست دارم آدم خوبی باشم اما نمی توانم. حکیم به او پیشنهاد کرد که
یک ماه نقش آدم خوب را بازي کند! جوان به پیشنهاد حکیم عمل کرد و نقش در شخصیت او اثر
گذاشت و جوان خوب شد. نتیجه اینکه مطمئناً نقش در شخصیت اثر می گذارد شما هم اگر می
خواهید خشم و عصبانیت خود را به کنترل در آورید و با کوچکترین محرکی، خشمگین نشوید
سعی کنید مدتی مثلاً یک ماه، نقش آدم صبور و آرامی را بازي کنید مطمئن باشید اگر یک ماه نقش
آدم صبور و آرامی را بازي کنید بعد از یک ماه، به آدم صبوري تبدیل می شوید ولی یک ماه پایبند
باشید که نقش خود را خوب بازي کنید.
گنجشک پر، کلاغ پر، خاطرات تلخ هم پر
دیروز یک نفر به تو فحش داد. امروز همین شخصدوباره سر راهت سبز می شود. خاطرة مبتنی بر
و خاطرة روانشناختی این است که با دیدن آن «. این مرد دیروز به من فحش داد » . واقعیت این است
مرد دوباره خشمگین می شوي؛ تا چشمت به آن مرد می خورد، خونت به جوش می آید. شاید آن
٧
مرد براي معذرت خواهی آمده باشد. آمده تا تو، او را ببخشی و از سر تقصیراتش بگذري. شاید او
به اشتباهتش پی برده و چه بسا از رفتار نابخردانۀ خود پشیمان شده و می خواهد دوباره دست
دوستی به تو بدهد. اما تو از خشم به لرزه در آمده اي. خون جلوي چشم هایت را گرفته و می
خواهی فریاد بزنی. تو در این لحظه چهرة او را نمی بینی؛ تو تحت تأثیر چهرة دیروز او عکس
العمل نشان می دهی. اما دیروز گذشت. این مرد همان مرد دیروز نیست. گذشت بیست و چهار
این » ساعت تغییرات بسیاري را سبب شده است و تو هم آدم دیروز نیستی. خاطرة واقعی می گوید
تغییر کرده است. این مرد هم تغییر کرده است. بنابراین « من » اما این « مرد دیروز به من فحش داد
گویی این پیشامد بین دو نفر که دیگر هیچ ربطی به شماها ندارند اتفاق افتاده است. تو دوباره با آن
مرد، ولی با اوضاع و احوال فعلی اش، رو به رو می شوي و خودت نیز با اوضاع و احوال فعلی ات
با او برخورد می کنی. آیا این طرز تفکر و روش آرامش دهنده نیست؟(مجله موفقیت)
فرم در حال بارگذاری ...