فرشتۀ امتحان

حاضر بود به تمام مقدسات قسم بخورد که دیگر تمام درس ها را براي شب امتحان نخواهد

گذاشت. تمام شب مقابل شمع نشست و از فرشتۀ امتحان خواست تا به کمک او آید و فقط این بار

به او کمک کند تا از امتحان فردا سربلند و موفق بیرون بیاید.

فرشتۀ امتحان سرانجام طاقت نیاورد و خود را ظاهر ساخت و از پسرك که اکنون بزرگ شده بود

آیا حاضري که روي کاغذ با خط خودت بنویسی که » : و براي امتحان دکترا آماده می شد پرسید

دیگر درس ها را براي شب امتحان تلنبار نخواهی کرد و از همان ابتداي ترم درس ها را به طور

« ؟! مرتب خواهی خواند

« ! حاضرم ده بار بنویسم، فقط همین یک شب » : پسر مظلومانه گفت

٥

فرشتۀ امتحان در داخل کیف خود به دنبال کلاسور بزرگی گشت. روي کلاسور نوشته شده بود:

کلاسور را روي میز گذاشت. کاغذ سفیدي از کیف خود درآورد و از « ! قسم نامۀ پسرك شیطان »

پسرك خواست تا بنویسد که دیگر همۀ درس ها را براي شب امتحان نخواهد گذاشت. پسرك با

خط خوش روي کاغذ این مطلب را نوشت و مؤدبانه آن را به فرشتۀ امتحان داد. فرشتۀ امتحان نیز

قسم نامه را گرفت و روي آن نوشت قسم نامۀ شماره 999 و آن را داخل قسم نامه هاي قبلی پسرك

داخل کلاسور گذاشت! سپس بی آنکه 998 قسم قبلی پسرك را به رخ او بکشد، براي نهصد و نود و

نهمین بار سؤالات امتحان فردا را براي پسرك خواند!