حکیمانه
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستانبا سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید.
خواندن آثار علمی، فرهنگی و ادبی در اوقات فراغت، سبب ساز نشاط روانی و سلامت شخصیت می شود
امام علی (علیه السلام)فرمود:«با سخنان حکیمانه و تازه، روان خود را نشاط ببخشید؛ زیرا روان همانند بدن خسته و رنجور می شود » کافی ،ج1،ص48
دختران بی حجاب ومادران چادری!
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 30ام خرداد, 1394یکی از پدیده هایی که در جامعه امروز میبینیم این است که فرزندان خانواده ها از لحاظ فکری و فرهنگی با پدران و مادران خود اختلافات فاحشی دارند. به عنوان مثال امروزه شاهد مادران محجبه ای هستیم که در خیابانها مجبورند در کنار دختران بی حجاب خود راه بروند و از نوع پوشش آنها در انظار عمومی زجری دردآور را بکشند؛ آنها هیچگاه گمان نمیکردند که روزی دچار مشکلی شوند، که سالها بعضی از افراد جامعه را به خاطر آن سرزنش میکردند. «دل انسان باید با خدا باشد، ظاهر هیچ کس نشان دهنده باطن او نیست.»، « در دانشگاه اساتید به دختران خوش تیپ و آرایش کرده توجه بیشتری دارند»، «پسران برای انتخاب دختر به ظاهر او بیشتر توجه دارند و دختران مانتویی و بزک کرده شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارند.» و …
شاید کمتر کسی باشد که در جامعه امروزی امثال جملات بالا را نشنیده باشد. به مرور زمان و با گسترش شبکه های ماهواره ای و هجمه رسانه های غربی، حالا بدحجابی و حتی بی حجابی به یکی از اصلی ترین معضلات فرهنگی کشور بدل شده است که بررسی علل و عوامل استحاله فرهنگی زنان و دختران ایرانی در زمینه حجاب، به مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز دارد و از حوصله چند شماره محدود گزارش خارج است؛ بر اساس تحقیق محققان، کودکان به مراتب بیش از آنچه از گوشهای خود یاد می گیرند، از چشمانشان می آموزند. به عبارت دیگر، مردی که همسر غیرچادری انتخاب می کند، نمی تواند انتظار داشته باشد که دخترش از حجاب برتر بهره جوید. اما عرف جامعه نقطه مقابل این اتفاق را نشان می دهد: مادرانی که چادریاند اما دخترانش یا با چادر میانه خوبی ندارند یا اگر هم بالاجبار چادر به سر می کنند، در زمره چادری های بدحجاب قرار می گیرند.
مادران چادری و دختران بدحجاب
در واقع با دیدن این خانواده ها، یک سوال بسیار مهم بوجود می آید و آن که «چرا یک مادر چادری نتوانسته دختر خود را مجاب به استفاده از حجاب برتر نماید»
اولین نکته در این باره که می توان به آن اشاره داشت، این است که بین حرف و عمل برخی والدین هماهنگی وجود ندارد. به عبارت دیگر مادرِ چادری حرف از ایمان و حیا و عفاف می زند اما در عمل…!
همین اتفاق باعث می شود که دختر جوان و به بلوغ رسیده، حجاب دروغین را کنار بگذارد و به سراغ نقطه مقابل برود. والدین افراطی، چادری های اجباری
از سوی دیگر برخی از خانواده ها در تربیت فرزندان، سخت گیری می کنند. در اینگونه خانواده ها، بر قدرت والدین بیش از اندازه تاکید می شود. تربیت در این نوع خانواده ها، تابع اصول و مقرراتی سخت و انعطاف ناپذیر است. بطوریکه یک نفر بر اعضای خانواده حاکم است و این اصول را برای آنها تعیین می کند. این فرد غالبا” پدر و گاهی مادر است. در خانواده های سخت گیر، فرزندان از حقوق خاص خود بی بهره می مانند. والدین سخت گیر، با تشخیص خود، قواعدی را بر فرزند تحمیل می کنند. “هافمن” محقق آلمانی پس از بررسی درباره فرزندان والدین سخت گیر، چنین نتیجه می گیرد: “کودکانی که در خانواده های سخت گیر بزرگ می شوند، معمولا” مطیع و فرمانبردار هستند. اما در اکثر موارد، رفتار آنان توام با پرخاشگری و لجاجت است. این کودکان دربرابر انتقاد بزرگترها بی تفاوت هستند و از ثبات عاطفی کمی برخوردارند.
صفحات: 1· 2
بشارتی برای مومنان واقعی
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 28ام خرداد, 1394شهدا به نعمت و فضلى مى رسند كه براى ما شناخته شده نیست آنها زندگى جمعى دارند، به یكدیگر ملحق مى شوند و در انتظار ملحق شدن دیگران هستند.
فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (آل عمران ـ 170) به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادى مى كنند كه نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى شوند.
در روایات آمده است: مومنان واقعى كه قرآن و اهل بیت پیامبر علیهم السلام را با هیچ كتاب و رهبر دیگرى عوض نمى كنند، مشمول بشارت این آیه هستند. همچنین استفاده مى شود كهزندگى برزخى یك زندگى واقعى داراى رزق و حیات و شادى و بشارت است. و مراد از آن تنها باقى ماندن نام نیك در تاریخ نیست.
پیامهای آیه:
1ـ شادى شهدا به الطاف الهى است، نه عملكرد خودشان. «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ» 2ـ شهدا الطاف الهى را تفضّل الهى مى دانند، نه پاداش خون خود. «مِنْ فَضْلِهِ» 3ـ شهدا از همرزمان خود دل نمى كنند و آینده خوب را به آنها بشارت مى دهند. «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» 4ـ شهدا زندگى جمعى دارند، به یكدیگر ملحق مى شوند و در انتظار ملحق شدن دیگران هستند. «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ» 5ـ علاقه به سعادت دیگران و ملحق شدن آنان به كاروان عزّت و شرف، یك ارزش است. «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا» 6ـ كامیابى شهدا، همیشگى است و هرگز غم از دست دادن نعمتى را ندارند. «أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُوْمِنِینَ (آل عمران ـ 171) بر نعمت و فضل خدا و اینكه خداوند پاداش مومنان را تباه نمى گرداند، شادى مى كنند.
پیام های آیه:
1ـ در عالم برزخ، بشارت و شادمانى وجود دارد. «یَسْتَبْشِرُونَ» 2ـ شهدا به نعمت و فضلى مى رسند كه براى ما شناخته شده نیست. كلمه «بِنِعْمَةٍ» و «فَضْلٍ» نكره آمده است. 3ـ پاداش عملكرد مومنان، بیمه شده است. «لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُوْمِنِینَ» 4ـ وعدهى تضمین پاداش، انگیزه عمل است. «لا یُضِیعُ»
خدا پاداش مومنان را ضایع نمی كند، نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدان راستینى كه شربت شهادت ننوشیدند
صفحات: 1· 2
مردانی با دستان بسته
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 27ام خرداد, 1394یک روز ۱۷۵ نفر که داشتند زنده زنده زیر خاک دفن میشدند، وقتی خاک بر سر و صورتشان میریخت دست نداشتند جلو صورتهایشان بگیرند، دستانشان را با سیم تلفن صحرایی که سفت و برنده است بسته بودند.
مردانی با دستان بسته
احمد یوسفزاده نویسنده کتاب «آن بیست و سه نفر» یادداشتی در پاسداشت مقام 175 شهید نوشته که در ادامه میخوانید:
«یک روز یک نفر دست نداشت. باعمود آهنی بر فرقش کوبیدند، اگر دست داشت میتوانست جلو ضربه عمود را بگیرد ولی دست نداشت. از اسب که به زمین میافتاد لااقل اگر دست داشت با صورت به زمین نمیخورد ولی او باز هم دست نداشت.
یک روز دیگر 175 نفر که داشتند زنده زنده زیر خاک دفن میشدند، وقتی خاک بر سر صورتشان میریخت دست نداشتند که جلو صورتهایشان بگیرند، دستانشان را با سیم تلفن صحرایی که سفت و برنده است بسته بودند.
این روزها همه جا نقل مظلومیت 175 غواص شهیدی است که پس از 30 سال تصمیم گرفتند خورشید حضور خود را به شب زدگانی که ما باشیم، نشان بدهند. پریچهرهای آسمانی آمدند و با همان دستان بسته قفل فراموشی از چشمها و گوشهای ما باز کردند تا ببینیم و بشنویم برای حفظ وجب وجب این مرز پرگهر خون دلها خوردهایم.
چه رعنا قامتان نازنینی دست از جان شیرینشان شستهاند تا چراغ مردانگی و فتوت در سرزمین شیعه خاموش نشود.
چند روزی است که کاربران شبکههای اجتماعی عکسهای غم انگیزی به اشتراک میگذارند. عکس مردانی که با دستان بسته زنده به گور شدهاند. این اتفاق تلخ و غم انگیز پیام شیرینی اما داشت. معلوم شد شهدا و میراث داران دفاع مقدس ما محبوب دل همه ایرانیان هستند. ملت ایران پس از کشف پیکرهای غواصان جوان، همه یکپارچه به احترام قهرمانانشان تمام قد ایستادند و بزرگیشان را ستایش کردند. در میان این ستایشگران ازهر فکر و سلیقه و تیپ و جایگاه اجتماعی دیده میشوند و این یعنی اینکه ملت اسطورههایش را فراموش نخواهد کرد. یعنی اینکه قهرمانان وطن در مصادره هیچ تفکر و سلیقه سیاسی و طبقه اجتماعی نیستند. آنها بیرقهای مردانگی هستند که راه رشادت و تقوا و وطن دوستی را به نسلهای بعد از خود نشان میدهند.
بچهها متشکریم که رخ نمایاندید و از کهف جبهه بیرون آمدید تا نشانهای باشید برای سطوت و غیرت ایرانی. نامتان زمزمه نیمه شب مستان باد.
روزگار هر از گاهی با نمایاندن چنین گنجهایی از دل زمین به دلهای غافل ما تلنگری میزند که بیدار بمانیم و بدانیم زندگی و امنیت خود را مدیون مردان جوانی هستیم که با دست بسته به استقبال زجر آورترین مرگها رفتند تا ما امروز در ناامنترین نقطه جهان شاهد امنترین کشور دنیا باشیم و البته کمی هم شرمسار از اینکه درست همزمان با پخش تصاویر این اسطورهها، اخبار تلخی از خیانت کسانی میشنویم که با نردبان نام این شهدا به بام قدرت رسیدهاند و با دستان باز بیتالمال مسلمانان را به انبان خود ریختهاند، بیآنکه از آن دست بستههای مظلوم شرمی بر وجود بی وجودشان عارض شده باشد.
بچهها متشکریم که رخ نمایاندید و از کهف جبهه بیرون آمدید تا نشانهای باشید برای سطوت و غیرت ایرانی. نامتان زمزمه نیمه شب مستان باد
6 نشانه منتهی شدن یک زندگی به طلاق
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 20ام خرداد, 1394نخستین نشانه: شروع تند و خشن
نخستین نشانه که طلاق را پیش بینی می کند، شروع بحث است، زیرا 96 درصد از اوقات روش شروع بحث می تواند روشی را که بحث پایان می پذیرد، پیش بینی کند. موقعی که یکی از همسران بحث را با استفاده ای یک شروع تند و خشن همچون منفی بودن ، اتهام یا تحقیر شروع می کند، بحث اساساً محکوم به شکست خواهد بود.
در سوی دیگر، موقعی که یکی از همسران بحث را با استفاده از یک شروع نرم آغاز می کند، بحث به احتمال زیاد سرانجام مثبتی خواهد داشت.
دومین نشانه: 4 تعامل منفی
یک شروع تند و خشن می تواند بحث همسران را به سقوط در یک مسیر تعامل منفی منتهی کند. این تعامل منفی می تواند زندگی مشترک را ویران کند. در حقیقت، چهار نوع تعامل منفی وجود دارد که برای یک زندگی زناشویی مهلک است.
معمولاً این چهار نوع تعامل آرام آرام و به ترتیب وارد قلب زندگی های مشترک می شوند: انتقاد، تحقیر، حالت تدافعی گرفتن و اشکال تراشی.
صفحات: 1· 2
ارزش و اهمیت صدقه صبحگاهی!
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام خرداد, 1394چه کسی می داند من، که امروز با هزار نقشه و برنامه ریزی از خانه ام خارج شده ام به حانه بر خواهم گشت یا نه؟
دنیای ما دنیای اسرار آمیزی است ما با همه ادعای علم و تمدنمان در دنیایی از ناآگاهی ها زندگی می کنیم، چیزهایی که نمی دانیم از چیزهایی که می دانیم و علم به آن ها رسیده است خیلی مهمتر هستند.
مثلا ما اصلا نمی دانیم تا کی زنده هستیم، امروز که پایمان را از منزلمان بیرون می گذاریم دوباره بر می گردیم یا نه؟ نمی دانیم این سلامتی که کمترین توجهی به آن نداریم تا کی پایدار است، فرزندانمان، پدر و مادرهایمان، همسرمان، چشمانمان، قدرت شنوایمان، و همه آنچه که داریم را تا کی خواهیم داشت؟ امنیتمان را جانمان را…. خلاصه در این گردش عجیب چرخ گردون هر آن، ما در معرض اتفاقاتی هستیم که هیچ آگاهی از آن ها نداریم. در یکی از همین صبح های بهاری فرزند نازنین یکی از هم محله ای های ما برای قدم زدن از منزل خارج شد و بعد از هفت سال هنوز به خانه بر نگشته است، هرگز هیچ اثری از او به دست نیامد خانواده اش در عین دلتنگی و ناباوری روزها و شب ها چشم به در دارند که عزیزشان کی بر می گردد؟ هر روز از خود می پرسند آیا او زنده است؟ او خواهد آمد؟ چه کسی می داند؟ چه کسی می داند که من، امروز با هزار نقشه و برنامه ریزی از خانه ام خارج شده ام بر خواهم گشت یا نه؟ هر آن ممکن است اتفاقی برای ما بیفتد ما هرگز علت این اتفاقات را نخواهیم فهمید. گاهی داریم تاوان پس می دهیم کفاره گناهانی که در گذشته انجام داده ایم، گاهی یک آزمون الهی در یک لحظه برگزار می شود و ما باید پاسخگو باشیم …. خلاصه این گونه نیست که این زندگی روتین ما همیشه در یکنواختی سپری شود، پستی ها و بلندی ها، غافلگیری ها و در دغدغه افتادن ها، همه ویژگی های این دنیای پر رمز و راز است. اگر صفحه حوادث روزنامه ها را ورق بزنیم می بینیم که همه آن حوادث هولناک و بعضا عجیب و غریب در همین حوالی من و شما اتفاق افتاده اند در همین شهری که نفس می کشیم. یک روز یکی قربانی اسید پاشی می شود و دیگری قربانی چاقوی معتادی متوهم از مخدرهای روانگردان، دختری بی گناه با یک بی احتیاطی، فقط به قصد رسیدن به مقصدش، سوار خودرویی می شود و ساعتی بعد یکی از قربانیان تجاوز است و ماجرایش در یکی از کادرهای صفحات حوادث نقش می بندد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: روزتان را با صدقه آغاز کنید زیرا بلاها صدقه را پیشی نمی جویند، کسی که ابتدای روز، صدقه بدهد خدا شری را که از آسمان در آن روز نازل می شود از او دفع می کند و اگر در آغاز شب صدقه بدهد خدا شر آنچه در آن شب از آسمان فرود می آید از او دفع می کند
همه این اتفاقات می افتد بخواهیم یا نخواهیم شاهدش هستیم، از انواع و اقسام تصادف های شهری و بین شهری گرفته تا حوادث طبیعی و انسانی متعدد. نمی خواهیم با یادآوری چنین اتفاقاتی روز شما را خراب کنیم می خواهیم بگوییم یک سپر محافظتی خیلی قدرتمند و تضمینی وجود دارد که می تواند ما را در مقابل این حوادث بیمه کند.
صفحات: 1· 2
هنگام بیرون آمدن از منزل این ذکر را بخوانید
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام خرداد, 1394
امیرالمومنین علیه السلام مىفرماید: هرگاه یكى از شما داخل خانه خود شد، بر اهل خانه سلام كند، اگر نبودند، بگوید: سلام بر ما از جانب پروردگار و نیز سوره اخلاص را بخواند كه زُداینده فقر است.
اگر در مسائل اسلام مطالعه ای داشته باشیم به این نکته می رسیم که هیچ لحظه و موقعیتی در زندگی نیست که اسلام برای آن سخن و نسخه ای نداشته باشد. یکی از مواقع، داخل شدن و خارج شدن از خانه است. امیرالمومنین علیهالسلام مىفرماید: هرگاه یكى از شما داخل خانه خود شد، بر اهل خانه سلام كند، اگر نبودند، بگوید: سلام بر ما از جانب پروردگار و نیز سوره اخلاص را بخواند كه زُداینده فقر است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس وقتی از خانه بیرون رود: «بسم اللَّه» بگوید دو فرشته گویند: هدایت شدى و اگر بگوید: «لا حول و لا قوة الا باللَّه» فرشته ها میگویند: محفوظ شدى و اگر بگوید: «توكلت على اللَّه» گویند: تو را بس است؛ در این حال شیطان می گوید: من به بنده اى كه هدایت و محفوظ شده از طرف خداوند است هیچ راهی ندارم.(أمالی الصدوق، ص: ۵۷۹) در روایت مهمى آمده: وقتى قصد خروج از منزل كردى بگو: بِسْمِ اللّهِ وَلا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ. به نام خداوند هیچ قدرت و قوتى نیست مگر با كمك خداوند، واگذار مىكنم كارهایم را بر خدا. چون گفتى: «بسم اللّه»، ملكى مىگوید: راهنمایى شدى، چون گفتى: «لا حول و لا قوة الا باللّه »، مىگوید: از هر شرى حفظ شدى، چون گفتى: «توكلت على اللّه»، مىگوید. خداوند تو را كفایت كرد؛ در این حال است كه شیطان مىگوید: چه كنم با بندهاى كه راهنمایى شده و حفظ گردیده و او را كفایت كردهاند. (أمالی الصدوق، ص: ۵۷۹)
اسراری از کلام بسم الله
از مولای متقیان حضرت علی(علیهالسلام) روایت شده است: وقتی که بسم الله الرحمن الرحیم بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن حضرت فرمود: اولین بار که این آیه بر حضرت آدم نازل شد فرمود: تا زمانی که فرزندان من این آیه را قرائت کنند از عذاب (الهی) در امان خواهند بود. (اسرار الصلوة (ملكی تبریزی)، ص 226)
صفحات: 1· 2
ده پله برای شناخت امام زمان (عج)
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام خرداد, 1394گوش جان بسپاریم به توصیه های اویس و از زبان او بشنویم که مسیر حرکت به سوی امام چه مسیری است، چرا که اویس ولی خویش را ندید اما به ولی خویش رسید. ما نیز که ولی خود را ندیده ایم مسیر اویس را طی کنیم تا به ولی خود برسیم، ان شاءالله.
امیر علم و حکمت، امام علی علیه السلام وصیت می کند: «جان های خویش را به حکمت های بدیع، روح ببخشید؛ زیرا آن ها نیز همانند بدن ها خسته می شوند.»[1]
پله اول: انس با خدا
شخصی به اویس گفت: «می خواهم هم سخنت باشم و با تو انس بگیرم. اویس گفت: سبحان الله! در شگفتم از کسی که خداوند را می شناسد، و از بودن با خدا غفلت می ورزد!»[2] انسان نیازمند انیس و مونس هست. اساساً انسان از «انس» است و آن گاه که انیس ندارد، انسان نیست. پس انسان نیازمند یک مونس همیشگی است که هرگز دست مرگ به او نرسد و در هر زمان و مکان، یار و دوستدار آدمی باشد. و این کسی نیست جز «او»: «وحده لا اله الا هو».
اوست که آگاه و عالم به تمام وجود انسان است پس اوست که نیازهای ما را بهتر از هرکس دیگر می داند. اگر سئوال شود که چگونه می توان به انس او دست یافت، اویس قرنی پاسخ می دهد: با «معرفة الله» می توان با خدا بود، با او سخن گفت و با او بودن مایۀ نجات از وحشت و دلتنگی است.
پله دوم: همنشینی با قرآن
اویس می گوید: «هیچ کس همنشین قرآن نمی شود، مگر هنگامی که برمی خیزد، به او چیزی افزوده شده و یا چیزی از او کاسته است؛ قرآن برای مومنان، شفا و رحمت است، و ستمکاران را زیان و خسران می افزاید.»[3]
قرآن کتابی است جاودان، قانون رشد و تکامل است و نسخۀ شفابخش دردها و بیماری های روحی، داروهایش تاریخ مصرف ندارد و انسان در هر زمان و مکان می تواند با آن انس بگیرد.
پله سوم: پند پذیری
اویس قرنی می گوید: «این دل ها با شک آمیخته اند، بنابراین در آن ها پند و اندرز، سودمند نیست.»[4] قلب انسان مانند لوح سفیدی است که گروهی این لوح سفید را با گناه سیاه می کنند و مبتلا به بدترین بیماری، یعنی «سیه دلی» می شوند و قساوت، قلبشان را متعفن می کند.
«هیچ کس همنشین قرآن نمی شود، مگر هنگامی که برمی خیزد، به او چیزی افزوده شده و یا چیزی از او کاسته است؛ قرآن برای مومنان، شفا و رحمت است، و ستمکاران را زیان و خسران می افزاید»
گروه دیگری هستند که به این لوح سفید، نگاه عمیق می افکنند و نگهبانی دقیق و پاسداری از دل را وظیفه اصلی خویش می شمارند. اینان پذیرای سخن حقند و از علم و یقین خویش، بهره می جویند. این که اویس قرنی از «شک»، ابراز انزجار می کند، بی جهت نیست؛ زیرا مولایش امیرالمومنین علی علیه السلام، آن گاه که فردی از خوارج را می بیند که به نماز و تهجد ایستاده و قرآن می خواند، می فرماید: «خوابیدن در حال یقین، بهتر از نماز خواندن با شک و تردید است.»[5]
صفحات: 1· 2
مذاکرات گره نیست
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 11ام خرداد, 1394
بعد از حاشیه های اخیر مذاکرات ،رهبری بار دیگر مواضع مهم خود را درباره موضوعات هسته ای بیان داشتند
1. ظریف خائن نیست، بلکه او همان فرزند انقلاب است که رهبری بارها و هم اکنون از تلاش های او حمایت می کنند. رهبری همواره در راه مذاکرات از تیم هسته ای دفاع کرده و موافقت خود را اعلام کرده اند و البته گفته اند که به مذاکرات خوش بین هم نیستند ایشان فرموده اند که مشکل اصلی دشمنان “ایران اسلامی است و نه هسته ای” و همچنین فرموده اند “بنده عقیدهام این است که اگر حتّی در مسئلهی هستهای هم همانجور که آنها دیکته میکنند ما پیش برویم و دیکتهی آنها را قبول کنیم، باز هم حرکت مخرّب آنها و تحریمهای آنها برداشته نخواهد شد؛ انواع و اقسام مشکلات را باز هم درست میکنند؛ چون با اصل انقلاب مخالفند” سخنانی که مذاکرات هنوز به سرانجام نرسیده جلوی دیدگاه همگان تحقق یافت طرف مقابل روزی که توافق لوزان قرائت شد تنها چند دقیقه بعد از اعلام توافق از تحریم های حقوق بشر و موشکی حرف به میان آورد و بعد از آنروز مادام شیب زیاده خواهی و تهدید های زور را بیشتر کرده است زمانی می گوید که بازرسیها مادام العمر خواهد بود در جایی دیگر می گوید که مراکز نظامی هم باید مورد بازرسی قرار گیرند و حتی از بازجویی از فرزندان دانشمند این ملت سخن می گویند این موضوعات باعث شده است که سیر تذکرات و رهنمودهای رهبری نیز حالت متفاوتی به خود گیرد ” من با مذاکرات زیر شبح تهدید موافق نیستم"،(١) ” مطلقاً اجازه گفتوگوی بیگانگان با دانشمندان هستهای و رشتههای حساس را نمیدهیم” (٢)، “طرف مقابل با وقاحت مرتب ما را تهدید نظامی میکند؛ این غلط اضافی را میکنند و بعد میگویند توان دفاعی نداشته باشید “ (٣) ایشان هنوز با حمایت از روند مذاکرات تاکید های ویژه تری در جهت حفظ مواضع اساسی نظام دارند.مقام معظم رهبری در اینباره فرموده اند:” مواضع ما در مسائل هستهای همان مطالبی است که علناً برای مردم بیان کرده ایم و همین مطالب بصورت شفاهی و کتبی دقیقاً به مسئولین نیز گفته شده است. البته برخی مطالب هم برای تاکید و تبیین مواضع اصولی، خصوصی و غیرعلنی نیز گفته شده است"و در ادامه با تأکید بر اینکه مسئولین و مذاکره کنندگان مشغول کار و تلاش سخت هستند، افزودند: “آنها باید بر مواضعی که اعلام شده است پافشاری کنند و امیدواریم بتوانند، مصلحت کشور و نظام را تأمین کنند"(٤)
” در کشور، در موضوع اقتصاد مقاومتی هم زبانی وجود دارد اما باید همدلی هم بوجود آید و از بُنِ دندان به اقتصاد مقاومتی باور پیدا کنیم”
صفحات: 1· 2
علیاكبر علیه السلام، شیرجوان کربلا
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام خرداد, 1394حضرت علیاكبر علیه السلام ، فرزند امام حسین علیه السلام ، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. آن حضرت از جدش امیرالمۆمنین علی علیه السلام نقل حدیث كرده است. بنابر گزارش تاریخ نویسان، پسران امام حسین علیه السلام شش نفر بودهاند، به نامهای عبدالله، جعفر، محمد، علیاكبر، علیاوسط و علیاصغر.(1)
از نگاه دشمن
ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است. بر اساس صحیحترین روایت، حضرت علیاكبر علیه السلام از همه فرزندان امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده است.(2)
رمز مانایی و جاودانگی
علیاكبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه كرد و بدینگونه صورت زیبا را با سیرت دلربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نكرد.
این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی. ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلكه پدر را امام و مقتدای خویش میدانست. پدر نیز فقط بدان سبب كه علی فرزند او بود، بدو عشق نمیورزید؛ بلكه او را جوانی نجیب، پاكدامن و پرهیزكار میدید و ازاینرو، او را گرامی میداشت. گرچه هیچ پدری نمیتواند امام حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علیاكبر علیه السلام ؛ راه حسینی بودن و علیاكبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.(3)
احساس مسئولیت او در برابر خاندان اهل بیت(علیه السلام)، به اندازه ای بود كه در اوج تشنگی، همواره سهم آب خود را به كودكان و زنان حرم می داد و خود، تشنه لب می ماند . سرانجام نیز با همان عطش به میدان رفت و از دستان پیامبر سیراب ش
صفحات: 1· 2
به خدا قسم که این پیامبر است!
نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام خرداد, 1394حسین در مرگ پیامبر شاید از همه بیتابتر بود. او اگرچه آن زمان کودک بود، امّا این جراحت قلبش تا بزرگی التیام نیافت. آن قدر بغض کرد، آن قدر لب برچید، آن قدر گریه کرد که آتش به جان فرشتگان آسمان زد و اگر کفر نبود میگفتم که خدا هم بیتاب شد از این همه بیتابی. آنقدر که محمدی کهتر، پیامبری دیگر، و شبیهی از پیامبر را بعدها در دامان حسین گذاشت تا جگر سوختهاش التیام بیابد. وقتی علیّ اکبر به دنیا آمد، چند نفر با دیدنش بیاختیار «لیلا» را «آمنه» صدا زدند و «علی» را «محمد»! عجیب بود این شباهت. انگار به محض تولّد او، بوی پیامبر در فضای خانه استشمام شد. محمد بود! به واقع محمد بود! وقتی در کوچه و خیابان میگذشت، همه انگشت حیرت به دهان میگزیدند و ظهور دوباره پیامبر را به حیرت مینگریستند. در کربلا هم همین شد: اول، تا مدّتی هیچکس او را نمیشناخت. نقاب به صورت انداخته، عمّامه سحاب به سر پیچیده، و تحت الحنک به گردن بسته بود. گیسوان سیاهش را به نیم کرده، نیمی از دو سوی گردن بر شانه آویخته و نیم دیگر بر پشت ریخته؛ بی هیچ کلام شروع به گشت زدن در میدان کرد. پاهایش را به دو پهلوی اسب میفشرد. با جلال و جبروت، میدان را در زیر پایش به لرزه در میآورد و دلهای دشمنان را میان زمین و آسمان معلّق نگه می داشت. نفس در سینهها حبس شده بود و همه چشمها نگران این سوار بود. انگار سر و گردن سپاه دشمن همه به ریسمانی بسته شده بود در دست های او، که با گردش او سرها و گردنها نیز میچرخید و دور شمسی او را دنبال میکرد. گهگاه سرها پیشتر میآمد و نگاه ها حیران تر میشد و این همان لحظه بود که باد، نقاب را از صورت او کنار میزد و بخشی از شمایل او را عیان میکرد.
رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نبود. رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش بود. رابطه ی عاشق و معشوق بود. رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر بود. رابطه ی ماموم و امام بود. رابطه ی مرید و مراد بود.. رابطه ی محب و محبوب است.
صفحات: 1· 2