موضوع: "مذهبی"

آثارمعنوی و فیزیکی نماز

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 3ام آبان, 1394

قال الحسین علیه السلام: انی أِحب الصلوة

تخلیه عوامل بروز سرطان‌ها در زمان سجده

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم‌ پزشکی قم با اشاره به اثرات معنوی و فیزیکی نماز گفت: در واقع وقتی فردی سر به سجده می‌گذارد، سیستم گردش خون و حوزه مغناطیسی بدنش بهتر عمل کرده و بارهای الکتریکی منفی و عوامل بروز سرطان از او تخلیه می‌شوند. عباسعلی واشیان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم‌ پزشکی قم با بیان اینکه به تازگی پژوهشگران هلندی مردم را به انجام حرکاتی در مراکز ورزشی تشویق می‌کنند که کاملاً با حرکات در نماز مسلمانان‌ها مطابقت دارد اظهار کرد: مربیان ورزشکار این کشور می‌گویند؛ این حرکات که در نماز مسلمانان وجود دارد، برای سلامت بدن انسان بسیار مفید است. این تصاویر را هلند در مراکز ورزشی و عمومی قرار داده است و از مردم خواسته که حتما از این حرکات را روزی سه بار و هر بار 10 دقیقه همراه با حرف‌های آرامش دهنده یا خواندن شعر انجام دهند اما در واقع این‌‌ همان حرکاتی است که خداوند بر مسمانان واجب کرده است.

واشیان ادامه داد: اگرچه نگاه ما به اعمال عبادی فقط از جنبه تاثیرات فیزیکی محض آن نیست اما محققان اروپایی طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌اند که یکی از تاثیرات نماز می‌تواند فواید فیزیکی باشد و البته مطمئنم که این تاثیرات فیزیکی را مرتبط با تاثیرات روحی و روانی آن بر انسان دانسته‌اند.وی با اشاره به اینکه خداوند دارای علم ازلی و ابدی است، ادامه داد: خداوند به‌ عنوان موجود دارای حکمت مطلق، هر آنچه را که برای انسان و کل مخلوقات فرض کرده قطعا در سلامت معنوی و جسمی وی موثر است زیرا خداوند بدون حکمت امری را بر انسان واجب نمی‌کند.

ورزش کامل در نماز تداعی شده است
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی قم، یکی از تاثیرات نماز را بر روی جسم بیان کرد و توضیح داد: ورزش‌های مختلف هر یک تاثیرات مثبتی برای ورزشکار دارند اما از نگاه خداوند ورزش کامل در نماز تداعی شده است، گرچه نگاه اصلی خداوند، طاعت و عبادت است اما نماز دارای آنچنان اثرات مثبت برای سلامتی است که می‌بینیم دانشمندان اروپایی بعد از 1400 سال به این موضوع رسیده‌اند.حجت‌الاسلام واشیان خاطرنشان کرد: در بررسی دین‌های پیش از اسلام درمی‌یابیم از جمله مشترکات آن‌ها با اسلام سر به سجده گذاشتن است؛ سجده کردن گذشته از اینکه حداقل نشانه بندگی است، از منظر علمی هم جای بحث دارد، درواقع وقتی فردی سر به سجده می‌گذارد، سیستم گردش خون و حوزه مغناطیسی بدنش بهتر عمل کرده و بارهای الکتریکی منفی از او تخلیه می‌شود.
افراد اهل نماز شب سالم‌ترند
این عضو جامعه المصطفی(ص) قم با بیان اینکه به جرأت می‌توان گفت علم بشر با تمام نقص‌هایی که دارد به این نتیجه رسیده که بشر با سر به سجده گذاشتن می‌تواند بارهای الکتریکی منفی بدن خود را تخلیه و عواملی که باعث بروز سرطان‌ها می‌شوند را خارج کند، می‌گوید: افرادی که اهل نماز شب هستند افراد سالم‌تری‌اند و یکی از علت‌های آرامش بخشی نماز شب همین تخلیه بارهای الکتریکی است.وی افزود: گفتن ذکر و دعا در نماز یعنی ارتباط با یک خالق که کمک می‌کند انسان توکل بیشتری داشته باشد و اضطراب و نگرانی او به حداقل برسد و حتی اگر فرد احساس تنهایی می‌کند کسی را در کنار خود ببیند؛ وقتی که فرد در حال رکوع است خود را در محضر بزرگی می‌بیند که غیر او بزرگی نیست، پس به رسم ادب، احترام و اطاعت اقامه‌ای می‌بندد که با او صحبت کند و اقرار به سخنانی می‌کند که در گفت‌وگو با هیچکسی این سخنان را به کار نمی‌برد. ممکن است که شعر و موسیقی ملایم که تخریب کننده ذهن و عقل نیست (مانند موسیقی که در جریان آب، نغمه پرندگان و صدای وزش نسیم شنیده می‌شود)، باعث آرامش انسان شود، اما آنچه خداوند برای آرامش ما قرار داده بهترین و متعالی‌ترین شکل است.وی با بیان اینکه در اعمال و رفتارهای عبادی واجب شده، فلسفه و حکمت وجود دارد، تصریح کرد: قطعاً شعری که دارای وزن و قافیه و کلمات خاصی که ساخته و پرداخته ذهن انسان‌ها است، آرامش‌بخش است اما عباراتی که در نماز وادعیه است، ساخته و پرداخته خداوند، مخلوق انسان‌ها و یا امام معصومی است؛ بنابراین مناجات نماز کاملاً دارای تاثیر و خالی از هرگونه حرف‌های بی‌ارزش است؛ در کتاب‌های تالیف شده از جمله علل الشرایع توضیح این تاثیرات مفصل داده شده است.
غربی‌ها ایده‌های علمی مسلمان‌ها را به نام خود ثبت می‌کنند به عبارتی یافته‌های پژوهشگران غربی نشان از این است که آن‌ها به دنبال یافتن جدید‌ترین روش‌ها برای آرامش‌بخشی انسان‌ها و درجستجوی ایده‌های مختلف هستند؛ در بین ادیان مختلف آرامبخشی بین مسلمانان بیشتر تلالو را دارد؛ اما معمولا هیچ‌گاه اروپاییان منبع یافته‌های خود را بیان نمی‌کنند و‌‌ همان ایده را در قالب یک یافته جدید علمی و با ثبت آن به نام خودشان ارائه می‌دهند. نمونه‌های مشابه اینچنینی زیاد است اما گاهی مسلمانان به کلام امامان معصوم(ع) خود شک کرده در حالی‌که در آن سوی مرز‌ها پژوهشگران غربی دستورات اسلام را در قالب یک نظریه علمی به کل دنیا پخش می‌کنند؛ امام محمد باقر(ع) فرموده‌اند؛ هر سوالی دارید بپرسید، ما پاسخ آن را از قرآن برای شما می‌آوریم، قرآن کتاب مکتوبی است که نسخه جاودانه برای همه انسان‌ها در همه زمان‌ها را دارد. گزارش خبرگزاری بین‌الملللی قرآن(ایکنا)

 

فلسفه ی عزاداری سالار شهیدان از منظر علماء

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام مهر, 1394

 

واکاوی فلسفه عزاداری امام حسین(ع) از منظر حضرت آیت الله مکارم

 

در آستانه فرارسیدن ایام سوگواری و عزاداری حضرت اباعدالله الحسین(علیه السلام)، لزوم واکاوی چیستی فلسفۀ برپایی مراسم عزا در مصائب حضرت سید الشهدا(علیه السلام) بیش از پیش احساس می گردد، از این رو در این نگاشته مهمترین مولّفه های کلیدی در این مسأله با بهره‌گیری از اندیشه های ارزشمند حضرت آیت الله مکارم شیرازی به مخاطبان ارائه می گردد.تأکید روایات در برپایی مجلس عزاداری امام حسین(علیه السلام)

به يقين تأكيد و توصيه ه‏ایى كه در روايات نسبت به برپا نمودن مجالس عزا و گريه بر مصائب امام حسين عليه السلام وارد شده است، نسبت به هيچ يك  از امامان معصوم عليهم السلام حتّى وجود مقدّس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد نشده است. گويا در اين مسئله سرّى نهفته است كه ائمّه اطهار عليهم السلام اين همه آن را مورد تأكيد و سفارش قرار داده‏اند.[1]

حفظ مكتب اهل بيت عليهم السلام‏

در تبیین چیستی  تأکیدات بی شائبۀ ائمۀ معصومین(علیهم السلام) به لزوم برپایی عزاداری امام حسین (علیه السلام) باید گفت؛ به اعتراف دوست و دشمن، مجالس عزاى امام حسين عليه السلام عامل فوق العاده نيرومندى براى بيدارى مردم است و راه و رسمى است كه آن حضرت آن را به پيروان خود آموخته تا ضامن تداوم و بقاى اسلام باشد.[2]

هم چنین اهمّيّت برپايى اين مجالس و رمز تأكيد ائمّه اطهار عليهم السلام بر حفظ آن، آنگاه روشن‏تر مى‏شود كه ملاحظه كنيم شيعيان در عصر صدور اين روايات به شدّت در انزوا به سر مى‏بردند و تحت فشارهاى گوناگون حكومت امويان و عبّاسيان چنان گرفتار بودند كه قدرت بر انجام كوچك­ترين فعّاليّت و حركت سياسى واجتماعى نداشتند و چيزى نمانده بود كه به كلّى منقرض شوند ولى مجالس عزاى امام حسين عليه السلام آنان را نجات داد و در پناه آن، تشكّل و انسجام تازه‏اى يافتند و به صورت قدرتى چشمگير در صحنه جامعه اسلامى ظاهر شده و باقى ماندند.[3]

به همين دليل، برپايى اين مجالس در روايات به عنوان «احياى امر اهل‏بيت عليهم السلام»تعبير شده است. امام صادق عليه السلام در مورد اين گونه مجالس فرمودند:«إِنَّ تِلْكَ الْمَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْيُوا أمْرَنا؛ اين گونه مجالس (شما) را دوست دارم، از اين طريق مكتب ما را زنده بداريد!».[4]،[5]

وحدت امت اسلامی

بی شک تأكيد ائمّه اطهار عليهم السلام به ضرورت برگزارى مراسم عزادارى حسينى عليه السلام، بر مبنای«وحدت مردم» استوار می­باشد، به گونه‏اى كه امروزه در ايّام شهادتش ميليونها انسان با اختلاف طبقات و نژاد و مذهب در هر كوى و برزن به عزادارى آن حضرت بپاخاسته و گرد بيرق حسينى اجتماع مى‏كنند.

هر ملّتى براى بقا و موفّقيّت خويش محتاج به عامل وحدت و اجتماع است. بدون شك بهترين عامل وحدت پيروان اهل بيت عليهم السلام كه با كمترين زحمت و كمترين هزينه مى‏تواند توده‏هاى ميليونى را حول يك محور جمع كند، همين مراسم عزادارى حسينى است.[6]

احیاء اهداف امام حسین(علیه السلام)در ظلم ستیزی

بدیهی است از جمله اهداف و عوامل برپایی عزادارى، زنده نگه‏داشتن تاريخ امام حسين عليه السلام و هدف او، يعنى مبارزه با ظلم و ذلّت است، لذا  بايد عزادارى به گونه ای محقق گردد كه همگان را به اهداف آن پيشواى بزرگ آشنا سازد که عزادارى، حمايت از مكتب امام حسين عليه السلام در ظلم ستيزى و اعلام برائت و بيزارى از ظالمان از جمله شاخصه های وجودی برپایی مراسم سوگواری امام حسین(علیه السلام) است.

پیوند عاطفه و بصیرت؛ مقوّم مقولۀ استکبار ستیزی

باید اذعان نمود برپایی مراسم سوگواری و عزاداری بر مبنای گريه بيانگر عواطف و عشق به بنيان‏گذار اين مكتب است كه درس شجاعت و ايمان و ظلم ستيزى را به ما آموخت. مگر مى‏شود رابطه عميقِ عاطفى باشد، و قطره‏هاى اشك در مصائب آنها جارى نشود، لذا گريه‏ها به‏خاطر ظلم‏هايى است كه دشمنان بر آنها روا داشتند و در واقع اعلان جنگ با دشمنان ايشان، و به تعبير ديگر با ظالمان و ستمگران دنياست. علاوه بر اين، صحنه‏هاى كربلا چنان بوده است كه هر كس كمترين عاطفه اى داشته باشد، با شنيدن آن متأثر مى‏شود اين همان رابطه و پيوند عاطفى است.[7]

سخن آخر

اصل عزادارى كه باعث بيدارى و آگاهى امّت اسلامى و داراى جنبه ظلم ستيزى است در واقع مكتبى براى پرورش صفات برجسته انسانى است، از این رو باید گفت عاشورا يك «حادثه» نیست بلكه يك «جريان تاريخى» است. جريان مبارزه حق و باطل، عدالت و ظلم به نحوی و اين مبارزه در همه اعصار و قرون ادامه دارد و عاشوراى حسينى درس لازم را براى پيروزى حق بر باطل به طرفداران حق مى‏دهد و شعار«هيهات منا الذّله» بيانگر اين جهاد پرارزش است و ما از اين درس در طول تاريخ استفاده فراوان برده‏ايم.[8]

معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت  الله العظمی مکارم شیرازی [1] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص66.

[2] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: 70.

[3] همان.

[4]  وسائل الشيعة، ج 10، ص 391- 392، ح 2.

[5] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: 71.

[6] عاشورا ريشه‏ها، انگيزه‏ها، رويدادها، پيامدها، ص: 72.

[7] احكام عزادارى، ص: 31.

[8] احكام عزادارى، ص: 32.

 

 

مراحل خودسازی بزرگان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 31ام تیر, 1394

یکی از مهمترین مباحث اخلاق،  خودسازی است که به بعد روحانی و معنوی انسان مربوط می شود؛ آدمی در جهت نیل به کمال لازم است به تزکیه نفس و خودسازی رو آورد.

که معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها و در اصطلاح یعنی: فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی خود و به ظهور و فعلیت رساندن امكانات بالقوه ای كه خدای متعال در فطرت انسان قرار داده است. حال باید دید انسانی که قصد دارد به سعادت و خوشبختی برسد از چه راههایی می تواند به خودسازی و تزکیه دست یابد.

مراحل خودسازی

از روش های بسیار موثر در خودسازی معنوی، استفاده از ابزاری است که بزرگان اهل معرفت و پیشتازان وادی معنویت و تقوا بیان کرده اند. و آن دارای چند مرحله است:

الف)آگاهی و تنبه

تا انسان از خود فراموشی خارج نشود نمی تواند به بیداری و آگاهی برسد.بدین جهت اولین مرحله تزکیه آگاهی است چنانچه حضرت امام (رحمه الله علیه) می فرماید: «… منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن این که انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان خصال خود انسان است.»(1)

خواجه عبدالله می‌فرماید: «قیام لله عبارت از بیداری از خواب غفلت و برخاستن از دره سستی است و آن نخستین نوری است که قلب بنده ـ به دلیل دیدار نور تنبه و هوشیاری ـ به آن زندگی یابد.»(2)

ب) تفکر

تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روز مقدارى ولو کم ، تفکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده و بدن سالم و قواى صحیح که هر یک داراى منافعى است به او عنایت کرده و این همه نعمت و رحمت برای او فراهم کرده و از طرفى هم این همه انبیا فرستاده و کتاب‌ها نازل کرده و راهنمایى‌ها نموده است. پس وظیفه ما در مقابل مالک الملوک چیست؟

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «لا عمل کالتفکر؛ هیچ عملی هم چون تفکر و اندیشیدن نیست»(3)

انسانی که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانی خود دارد ابتدای هر روز لازم است با خود شرط کند که در طول روز مرتکب گناهی نگردد.

ج) مشارطه و عزم

عزم یعنی تصمیم بر ترک گناهان و انجام واجبات بگیری، تصمیم و اراده ای قاطع و سخت. چرا که قدم در راهی نهادی که دارای مشکلات و سختی های زیادی می باشد که بدون صبر و عزم نمی توان به مقابله با آنها برخواست و سالک و مجاهد می بایست به حول و قوه خداوند چنان عزمی داشته باشد(4)

که در مقابل همه مشکلات بایستد و بر آنها فائق آید. حضرت امام خمینی (ره) در اهمیت عزم از استاد خویش نقل کرده اند که ایشان عزم را جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان دانسته اند. و فرموده اند بیشتر از هر چیز گوش دادن به موسیقی، ‌عزم و اراده را ضعیف می کند.(5)

و مشارطه یعنی انسانی که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانی خود دارد ابتدای هر روز لازم است با خود شرط کند که در طول روز مرتکب گناهی نگردد. مثلاً کسی که می خواهد با یک صفت بدی که در او وجود دارد و یا عادت زشتی که در خود احساس می کند به مبارزه برخیزد، باید با خود عهد کند که آن صفت و یا عادت را از صحنه عمل و رفتار خود دور کند و شیوه زندگی خود را از حاکمیت آن بر کنار نگه دارد و این قدم اول است.(6)

د) مراقبه

پس از تصمیم و اراده قطعی در این خصوص باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهی به کشیک نفس پرداخته و لحظه ای از آن غافل نباشد تا وسوسه های نفسانی و حالات شیطانی نتواند او را از جاده حق و اعتدال خارج کرده و به سوی آن عمل و یا صفت زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگری جلوه دهد و یا با تنبلی و کسالت او را از اقدام و ادامه بر انجام آن منصرف کند.(7)

ادامه »

از بخشش خدا مطمئنیم که اینقدر گناه می کنیم؟!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1394

غیبت کردن که شده نقل مجالس و میهمانی هایمان … وقتی هم تذکری داده می شود در جواب می گوییم : خوب پس اگر حرف از این و اون نزنیم پس از چی حرف بزنیم خدا که به خاطر این چیزا ما رو عذاب نمی کنه!!

وقتی از حجاب و بی حجابی گفته می شود و می گویند برای حجاب در قرآن آیه داریم ؛ بر می گردیم و می گوییم : خدا به خاطر این چند تار مو و یه خورده آرایش و بالا زدن آستین هایمان ما را عذاب نمی کنه …

حرف از توبه و بخشش خداوند است … در کنارش می گویند که باید احکامی مثل نماز و روزه و خمس و … رعایت شود … عده ای می گویند : انقدر خدا مهربونه که به این چیزا آدمو جهنم نمی بره …

همه ی این ها در حالی گفته می شوند که امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : پافشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا  مغرور شدن به خداست . در روایتی نیز از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که می فرمایند: به خدا مغرور مشوید؛ زیرا اگر قرار بود خدا چیزى را نادیده بگیرد ، هر آینه «ذره» و «خردل» و «پشه» را نادیده مى گرفت . (میزان الحکمه ، ج 8)

وچه زیبا خداوند به ما نهیب می زند که ای آدم … حواست هست … به من خدا مغرور نشو …

«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیاةُ الدُّنیا وَلا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الغَرورُ؛ ای مردم! وعده خداوند حقّ است ؛ مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد».(فاطر ، 5)

در جای دیگری می فرماید : «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ الَّذِی خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ» (آیات 6 تا 8 سوره انفطار)  ؛ ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور ( و دلیر ) کرده است . آن که تو را آفرید و اعضایت تمام گردانید و اعتدالت بخشید و به هر صورتی که خواست تو را ترکیب داد . امام على علیه السلام ـ وقتى آیه «یا أیُّها الإنسانُ ما غَرَّكَ بربِّكَ الكریمِ» را تلاوت كرد ـ فرمود : انسانى كه در این آیه مورد خطاب و سوال است ، هر دلیلى براى مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگرى بى پایه تر و جهالتْ وجود او را سخت فرا گرفته است.

اى انسان! چه چیز تو را به گناه كردن دلیر كرده است؟ چه چیز تو را به پروردگارت مغرور و گستاخ كرده است؟ چه چیز تو را به نابود كردن نفست خو داده است ؟ (میزان الحکمه ، ج 8)

غرّه شدن به خدا مصیبت بزرگی است که بلایی را به سرمان می آورد که سر بنی اسرائیل آورد …. «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ»

خیلی از ما آدم ها دلمان را داریم به هیچ و پوچ خوش می کنیم … به خدای خودمان مغرور شده ایم و خودمان را تافته ی جدا بافته ای می دانیم  … خود را از عذاب های خدا دور می پنداریم …

درست مثل بنی اسرائیل شده ایم که چون خدا فرمود آنها را بر امت ها برتری داده ایم … سر به طغیان زدند و  بدتر از آن به خدا مغرور شدند … نتیجه اش چه شد ؟!

مورد خشم الهى قرار گرفتند ؛ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ (بقره 61)

نکند ما هم ادامه رو کار آنها شویم و به نا حق از خدا توقع داشته باشیم …

بدون اینکه عمل صالحی داشته باشیم ، از خدا پاداش بخواهیم و بگوییم ما که بندگان خوبی هستیم … خدا ما را عذاب نمی کند … خدا خیلی مهربونه !!

در حلم و مهربونیه خدا شکی نیست ولی هر چیزی حساب و کتابی دارد …

غرّه شدن به خدا مصیبت بزرگی است که بلایی را به سرمان می آورد که سر بنی اسرائیل آورد …. «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآوُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ» (بقره 61)

غرّه شدن به خدا، این چیزها را دنبال خودش دارد. …

ایام مبارکی است … از این فرصت ها استفاده کنیم … تا شب قدر نیامده کمی با خود خلوت کنیم … بین خوف و رجا حرکت کنیم … نه ناامید از رحمت خدا باشیم و نه به رحمت او بدون هیچ دلیل و عمل صالحی غره شویم ….

دختران بی حجاب ومادران چادری!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 30ام خرداد, 1394

یکی از پدیده هایی که در جامعه امروز می‌بینیم این است که فرزندان خانواده ها از لحاظ فکری و فرهنگی با پدران و مادران خود اختلافات فاحشی دارند. به عنوان مثال امروزه شاهد مادران محجبه ای هستیم که در خیابان‌ها مجبورند در کنار دختران بی حجاب خود راه بروند و از نوع پوشش آن‌ها در انظار عمومی زجری دردآور را بکشند؛ آن‌ها هیچ‌گاه گمان نمی‌کردند که روزی دچار مشکلی شوند، که سال‌ها بعضی از افراد جامعه را به خاطر آن سرزنش می‌کردند. «دل انسان باید با خدا باشد، ظاهر هیچ کس نشان دهنده باطن او نیست.»، « در دانشگاه اساتید به دختران خوش تیپ و آرایش کرده توجه بیشتری دارند»، «پسران برای انتخاب دختر به ظاهر او بیشتر توجه دارند و دختران مانتویی و بزک کرده شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارند.» و …

شاید کمتر کسی باشد که در جامعه امروزی امثال جملات بالا را نشنیده باشد. به مرور زمان و با گسترش شبکه های ماهواره ای و هجمه رسانه های غربی، حالا بدحجابی و حتی بی حجابی به یکی از اصلی ترین معضلات فرهنگی کشور بدل شده است که بررسی علل و عوامل استحاله فرهنگی زنان و دختران ایرانی در زمینه حجاب، به مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز دارد و از حوصله چند شماره محدود گزارش خارج است؛ بر اساس تحقیق محققان، کودکان به مراتب بیش از آنچه از گوش‌های خود یاد می گیرند، از چشمانشان می آموزند. به عبارت دیگر، مردی که همسر غیرچادری انتخاب می کند، نمی تواند انتظار داشته باشد که دخترش از حجاب برتر بهره جوید. اما عرف جامعه نقطه مقابل این اتفاق را نشان می دهد: مادرانی که چادری‌اند اما دخترانش یا با چادر میانه خوبی ندارند یا اگر هم بالاجبار چادر به سر می کنند، در زمره چادری های بدحجاب قرار می گیرند.

مادران چادری و دختران بدحجاب

در واقع با دیدن این خانواده ها، یک سوال بسیار مهم بوجود می آید و آن که «چرا یک مادر چادری نتوانسته دختر خود را مجاب به استفاده از حجاب برتر نماید»

اولین نکته در این باره که می توان به آن اشاره داشت، این است که بین حرف و عمل برخی والدین هماهنگی وجود ندارد. به عبارت دیگر مادرِ چادری حرف از ایمان و حیا و عفاف می زند اما در عمل…!

همین اتفاق باعث می شود که دختر جوان و به بلوغ رسیده، حجاب دروغین را کنار بگذارد و به سراغ نقطه مقابل برود. والدین افراطی، چادری های اجباری

از سوی دیگر برخی از خانواده ها در تربیت فرزندان، سخت گیری می کنند. در اینگونه خانواده ها، بر قدرت والدین بیش از اندازه تاکید می شود. تربیت در این نوع خانواده ها، تابع اصول و مقرراتی سخت و انعطاف ناپذیر است. بطوریکه یک نفر بر اعضای خانواده حاکم است و این اصول را برای آنها تعیین می کند. این فرد غالبا” پدر و گاهی مادر است. در خانواده های سخت گیر، فرزندان از حقوق خاص خود بی بهره می مانند. والدین سخت گیر، با تشخیص خود، قواعدی را بر فرزند تحمیل می کنند. “هافمن” محقق آلمانی پس از بررسی درباره فرزندان والدین سخت گیر، چنین نتیجه می گیرد: “کودکانی که در خانواده های سخت گیر بزرگ می شوند، معمولا” مطیع و فرمانبردار هستند. اما در اکثر موارد، رفتار آنان توام با پرخاشگری و لجاجت است. این کودکان دربرابر انتقاد بزرگترها بی تفاوت هستند و از ثبات عاطفی کمی برخوردارند.

صفحات: 1· 2

ارزش و اهمیت صدقه صبحگاهی!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 17ام خرداد, 1394

چه کسی می داند من، که امروز با هزار نقشه و برنامه ریزی از خانه ام خارج شده ام به حانه بر خواهم گشت یا نه؟

دنیای ما دنیای اسرار آمیزی است ما با همه ادعای علم و تمدنمان در دنیایی از ناآگاهی ها زندگی می کنیم، چیزهایی که نمی دانیم از چیزهایی که می دانیم و علم به آن ها رسیده است خیلی مهمتر هستند.

مثلا ما اصلا نمی دانیم تا کی زنده هستیم، امروز که پایمان را از منزلمان بیرون می گذاریم دوباره بر می گردیم یا نه؟ نمی دانیم این سلامتی که کمترین توجهی به آن نداریم تا کی پایدار است، فرزندانمان، پدر و مادرهایمان، همسرمان، چشمانمان، قدرت شنوایمان، و همه آنچه که داریم را تا کی خواهیم داشت؟ امنیتمان را جانمان را…. خلاصه در این گردش عجیب چرخ گردون هر آن، ما در معرض اتفاقاتی هستیم که هیچ آگاهی از آن ها نداریم. در یکی از همین صبح های بهاری فرزند نازنین یکی از هم محله ای های ما برای قدم زدن از منزل خارج شد و بعد از هفت سال هنوز به خانه بر نگشته است، هرگز هیچ اثری از او به دست نیامد خانواده اش در عین دلتنگی و ناباوری روزها و شب ها چشم به در دارند که عزیزشان کی بر می گردد؟ هر روز از خود می پرسند آیا او زنده است؟ او خواهد آمد؟ چه کسی می داند؟ چه کسی می داند که من، امروز با هزار نقشه و برنامه ریزی از خانه ام خارج شده ام بر خواهم گشت یا نه؟ هر آن ممکن است اتفاقی برای ما بیفتد ما هرگز علت این اتفاقات را نخواهیم فهمید. گاهی داریم تاوان پس می دهیم کفاره گناهانی که در گذشته انجام داده ایم، گاهی یک آزمون الهی در یک لحظه برگزار می شود و ما باید پاسخگو باشیم …. خلاصه این گونه نیست که این زندگی روتین ما همیشه در یکنواختی سپری شود، پستی ها و بلندی ها، غافلگیری ها و در دغدغه افتادن ها، همه ویژگی های این دنیای پر رمز و راز است. اگر صفحه حوادث روزنامه ها را ورق بزنیم می بینیم که همه آن حوادث هولناک و بعضا عجیب و غریب در همین حوالی من و شما اتفاق افتاده اند در همین شهری که نفس می کشیم. یک روز یکی قربانی اسید پاشی می شود و دیگری قربانی چاقوی معتادی متوهم از مخدرهای روانگردان، دختری بی گناه با یک بی احتیاطی، فقط به قصد رسیدن به مقصدش، سوار خودرویی می شود و ساعتی بعد یکی از قربانیان تجاوز است و  ماجرایش در یکی از کادرهای صفحات حوادث نقش می بندد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: روزتان را با صدقه آغاز کنید زیرا بلاها صدقه را پیشی نمی جویند، کسی که ابتدای روز، صدقه بدهد خدا شری را که از آسمان در آن روز نازل می شود از او دفع می کند و اگر در آغاز شب صدقه بدهد خدا شر آنچه در آن شب از آسمان فرود می آید از او دفع می کند

همه این اتفاقات می افتد بخواهیم یا نخواهیم شاهدش هستیم، از انواع و اقسام تصادف های شهری و بین شهری گرفته تا حوادث طبیعی و انسانی متعدد. نمی خواهیم با یادآوری چنین اتفاقاتی روز شما را خراب کنیم می خواهیم بگوییم یک سپر محافظتی خیلی قدرتمند و تضمینی وجود دارد که می تواند ما را در مقابل این حوادث بیمه کند.

صفحات: 1· 2

ده پله برای شناخت امام زمان (عج)

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام خرداد, 1394

گوش جان بسپاریم به توصیه های اویس و از زبان او بشنویم که مسیر حرکت به سوی امام چه مسیری است، چرا که اویس ولی خویش را ندید اما به ولی خویش رسید. ما نیز که ولی خود را ندیده ایم مسیر اویس را طی کنیم تا به ولی خود برسیم، ان شاءالله.

امیر علم و حکمت، امام علی علیه السلام وصیت می کند: «جان های خویش را به حکمت های بدیع، روح ببخشید؛ زیرا آن ها نیز همانند بدن ها خسته می شوند.»[1]

پله اول: انس با خدا

شخصی به اویس گفت: «می خواهم هم سخنت باشم و با تو انس بگیرم. اویس گفت: سبحان الله! در شگفتم از کسی که خداوند را می شناسد، و از بودن با خدا غفلت می ورزد!»[2] انسان نیازمند انیس و مونس هست. اساساً انسان از «انس» است و آن گاه که انیس ندارد، انسان نیست. پس انسان نیازمند یک مونس همیشگی است که هرگز دست مرگ به او نرسد و در هر زمان و مکان، یار و دوستدار آدمی باشد. و این کسی نیست جز «او»: «وحده لا اله الا هو».

اوست که آگاه و عالم به تمام وجود انسان است پس اوست که نیازهای ما را بهتر از هرکس دیگر می داند. اگر سئوال شود که چگونه می توان به انس او دست یافت، اویس قرنی پاسخ می دهد: با «معرفة الله» می توان با خدا بود، با او سخن گفت و با او بودن مایۀ نجات از وحشت و دلتنگی است.

پله دوم: همنشینی با قرآن

اویس می گوید: «هیچ کس همنشین قرآن نمی شود، مگر هنگامی که برمی خیزد، به او چیزی افزوده شده و یا چیزی از او کاسته است؛ قرآن برای مومنان، شفا و رحمت است، و ستمکاران را زیان و خسران می افزاید.»[3]

قرآن کتابی است جاودان، قانون رشد و تکامل است و نسخۀ شفابخش دردها و بیماری های روحی، داروهایش تاریخ مصرف ندارد و انسان در هر زمان و مکان می تواند با آن انس بگیرد.

پله سوم: پند پذیری

اویس قرنی می گوید: «این دل ها با شک آمیخته اند، بنابراین در آن ها پند و اندرز، سودمند نیست.»[4] قلب انسان مانند لوح سفیدی است که گروهی این لوح سفید را با گناه سیاه می کنند و مبتلا به بدترین بیماری، یعنی «سیه دلی» می شوند و قساوت، قلبشان را متعفن می کند.

«هیچ کس همنشین قرآن نمی شود، مگر هنگامی که برمی خیزد، به او چیزی افزوده شده و یا چیزی از او کاسته است؛ قرآن برای مومنان، شفا و رحمت است، و ستمکاران را زیان و خسران می افزاید»

گروه دیگری هستند که به این لوح سفید، نگاه عمیق می افکنند و نگهبانی دقیق و پاسداری از دل را وظیفه اصلی خویش می شمارند. اینان پذیرای سخن حقند و از علم و یقین خویش، بهره می جویند. این که اویس قرنی از «شک»، ابراز انزجار می کند، بی جهت نیست؛ زیرا مولایش امیرالمومنین علی علیه السلام، آن گاه که فردی از خوارج را می بیند که به نماز و تهجد ایستاده و قرآن می خواند، می فرماید: «خوابیدن در حال یقین، بهتر از نماز خواندن با شک و تردید است.»[5]

صفحات: 1· 2

علی‌اكبر علیه السلام، شیرجوان کربلا

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام خرداد, 1394

حضرت علی‌اكبر علیه السلام ، فرزند امام حسین علیه السلام ، شجاع‌ترین جوانان بنی‌هاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. آن حضرت از جدش امیرالمۆمنین علی علیه السلام نقل حدیث كرده است. بنابر گزارش تاریخ نویسان، پسران امام حسین علیه السلام شش نفر بوده‌اند، به نام‌های عبدالله، جعفر، محمد، علی‌اكبر، علی‌اوسط و علی‌اصغر.(1)

از نگاه دشمن

ابوالفرج اصفهانی نقل كرده است كه روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه كسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علی‌اكبر) است كه جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنی‌هاشم و سخاوت بنی‌امیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است. بر اساس صحیح‌ترین روایت، حضرت علی‌اكبر علیه السلام از همه فرزندان امام حسین علیه السلام بزرگ‌تر بوده است.(2)

رمز مانایی و جاودانگی

علی‌اكبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه كرد و بدین‌گونه صورت زیبا را با سیرت دل‌ربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نكرد.

این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی. ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلكه پدر را امام و مقتدای خویش می‌دانست. پدر نیز فقط بدان سبب كه علی فرزند او بود، بدو عشق نمی‌ورزید؛ بلكه او را جوانی نجیب، پاك‌دامن و پرهیزكار می‌دید و ازاین‌رو، او را گرامی می‌داشت. گرچه هیچ پدری نمی‌تواند امام حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علی‌اكبر علیه السلام ؛ راه حسینی بودن و علی‌اكبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.(3)

احساس مسئولیت او در برابر خاندان اهل بیت(علیه السلام)، به اندازه ای بود كه در اوج تشنگی، همواره سهم آب خود را به كودكان و زنان حرم می داد و خود، تشنه لب می ماند . سرانجام نیز با همان عطش به میدان رفت و از دستان پیامبر سیراب ش

صفحات: 1· 2

به خدا قسم که این پیامبر است!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام خرداد, 1394

حسین در مرگ پیامبر شاید از همه بی‌تاب‌تر بود. او اگرچه آن زمان کودک بود، امّا این جراحت قلبش تا بزرگی التیام نیافت. آن قدر بغض کرد، آن قدر لب برچید، آن قدر گریه کرد که آتش به جان فرشتگان آسمان زد و اگر کفر نبود می‌گفتم که خدا هم بی‌تاب شد از این همه بی‌تابی. آن‌قدر که محمدی کهتر، پیامبری دیگر، و شبیهی از پیامبر را بعدها در دامان حسین گذاشت تا جگر سوخته‌اش التیام بیابد. وقتی علیّ اکبر به دنیا آمد، چند نفر با دیدنش بی‌اختیار «لیلا» را «آمنه» صدا زدند و «علی» را «محمد»! عجیب بود این شباهت. انگار به محض تولّد او، بوی پیامبر در فضای خانه استشمام شد. محمد بود! به واقع محمد بود! وقتی در کوچه و خیابان می‌گذشت، همه انگشت حیرت به دهان می‌گزیدند و ظهور دوباره پیامبر را به حیرت می‌نگریستند. در کربلا هم همین شد: اول، تا مدّتی هیچ‌کس او را نمی‌شناخت. نقاب به صورت انداخته، عمّامه سحاب به سر پیچیده، و تحت الحنک به گردن بسته بود. گیسوان سیاهش را به نیم کرده، نیمی از دو سوی گردن بر شانه آویخته و نیم دیگر بر پشت ریخته؛ بی هیچ کلام شروع به گشت زدن در میدان کرد. پاهایش را به دو پهلوی اسب می‌فشرد. با جلال و جبروت، میدان را در زیر پایش به لرزه در می‌آورد و دل‌های دشمنان را میان زمین و آسمان معلّق نگه می داشت. نفس در سینه‌ها حبس شده بود و همه چشم‌ها نگران این سوار بود. انگار سر و گردن سپاه دشمن همه به ریسمانی بسته شده بود در دست های او، که با گردش او سرها و گردن‌ها نیز می‌چرخید و دور شمسی او را دنبال می‌کرد. گه‌گاه سرها پیش‌تر می‌آمد و نگاه ها حیران تر می‌شد و این همان لحظه بود که باد، نقاب را از صورت او کنار می‌زد و بخشی از شمایل او را عیان می‌کرد.

رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نبود. رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش بود. رابطه ی عاشق و معشوق بود. رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر بود. رابطه ی ماموم و امام بود. رابطه ی مرید و مراد بود.. رابطه ی محب و محبوب است.

صفحات: 1· 2

وقتی که خدا برای بنده اش شر میخواهد!!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 10ام اردیبهشت, 1394

 

 


اگر خیر بخواهی، خدا خیر برایت می‌‌خواهد و اگر شرّ بخواهی ولو برای دیگران، خدا هم برایت شرّ می‌خواهد.به خصوص طوری است که پروردگار عالم، خلق را عنوان عیال خودش بیان کرده «الْخَلْقُ عِیالُ اللَّهِ»، لذا هر که برای دیگران بدی بخواهد، پروردگار عالم، آن بدی را در درون خودش قرار می‌دهد.

 


دعا

 

آیت‌الله روح‌الله قرهی، متولی و مۆسس حوزه علمیه امام مهدی(عج) جلسه درس اخلاق که در در مهدیه القائم المنتظر(عج) واقع در شرق تهران برگزار شد به موضوع «شرّ» پرداخت. قسمتی از سخنان ایشان در ادامه می آید:

 

 

 

دعا، قرآن صاعد است

یکی از آن لحظاتی که انسان به خوبی خیر را درک می‌‌کند و می‌‌فهمد که شرّ چیست، همان لحظه نیاز است که دیگر دست به دعا برمی‌‌دارد. لذا پروردگار عالم یکی از آن زمان‌ها را رجب‌‌المرجّب قرار داد. در همین دعایی هم که بیان فرمودند: در ماه رجب، بعد از هر نماز خوانده شود («یا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیرٍ …»)، انسان، طلب خیر از باری‌تعالی می‌کند؛ چرا که هر چه خیر است، مِن ناحیه الله می‌باشد و هر چه شرّ است، از نفس دون و وسوسه‌‌های شیاطین جنّ و انس است.

لذا طلب خیر از باری‌تعالی آن‌قدر مهم است که به ساحت قدسش عرضه می‌د‌اریم: «یا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ» ای کسی که هر چه خیر است، امیدش، مِن ناحیه ذوالجلالی توست و هر چه شرّ است، امید است که تو ایمن بدهی که می‌دانیم مِن ناحیه النّاس است.

«یا مَنْ یعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یا مَنْ یعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یا مَنْ یعْطِی مَنْ لَمْ یسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً» وقتی انسان بفهمد تمام خیر دنیا از ناحیه حضرت حقّ است، لذا از او مجدّداً می‌خواهد که «أَعْطِنِی»تو عطا کن، «بِمَسْأَلَتِی إِیاکَ جَمِیعَ خَیرِ الدُّنْیا وَ جَمِیعَ خَیرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیاکَ جَمِیعَ شرّ الدُّنْیا وَ شرّ الْآخِرَةِ».

 

مهار نفس؛ راه قرار گرفتن در خیر

همین دعا به ما بیان می‌‌کند که تمام مقولات عالم در این دو باب است، یا خیر است، یا شرّ. اگر انسان به خوبی این را درک کند؛ باید به خیر برود و از همه شرّها دور شود و از حضرت ذوالجلال و الاکرام بخواهد که عنایت کند. لذا عرضه می‌داریم: «وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیاکَ جَمِیعَ شرّ الدُّنْیا وَ شرّ الْآخِرَةِ» تو از من دور کن، آن شروری که مرا در دنیا گرفتار می‌کند و آخرت من را هم از بین می‌برد که اولیاء خدا بیان کردند: تمام این‌ها، از نفس دون است.

به یک تعبیری که آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن میرداماد بزرگوار، ملّای عظیم‌‌الشّأن می‌‌فرماید، «الشر قضایاء النفسانیه و الخیر الهامات الالهیه»، شرّ، همه از قضایای نفسانی انسان است و خیر، همه الهامات ذوالجلال و الاکرام است که اگر کسی توانست این نفس دون را مهار کند، صددرصد در خیر قرار می‌‌گیرد و عمده، همین است.

امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌فرمایند: طوری خیر محض باش که دیگر اصلاً شرّی در تو نباشد؛ چون اگر ‌طوری خیر بودی که شرّ هم کنارت بود، آن موقع همین شرّهای کوچک هم گرفتارت می‌کند

صفحات: 1· 2