موضوع: "اخلاقی"

اخلاق و انتخابات

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 23ام دی, 1394

رعایت اخلاق اسلامی و انسانی در انتخابات

از مواردی که قرآن برای مسئله تبلیغ از جمله تبلیغ انتخاباتی مطرح می سازد مراعات اصول اخلاقی انسانی و آداب اسلامی است.

بی گمان پیروی از هوای نفس و خواسته ها و مطالبات مردمی که به دور از حق و واقعیت است می تواند بدترین شیوه عمل تبلیغی می باشد. مردم برای این که به برخی از خواسته های خویش برسند از رهبران و مسئولان بهره برداری بد می کنند. بنابراین نامزدها می بایست متوجه باشند که در دام هواهای نفسانی مردم نیفتند و سخنان وخواسته های نادرست آنان را تکرار نکنند؛ زیرا بسیاری از خواسته های ایشان به دور از واقعیت و حقیقت است. تنها امور و خواسته هایی می بایست مورد توجه قرارگیرد که درچارچوب اصول اسلامی و عقلانی و عقلایی باشد و از واقعیت بهره برده باشد.شورا آیه15

از این رو خداوند هشدار می دهد که نباید از بیان حق و تبیین حقایق بخاطر ترس از بهانه جویی های مردم دست بشوئید به سخن دیگر وانهادن و یا گردن نهادن تنها به سبب ترس از بهانه جویی مردم نمی بایست شخص را به بیان و یا پذیرش باطل بکشاند. برخی از نامزدها دچار این ترس و واهمه هستند و به سبب این، گاه از بیان حقیقت وامی زنند و گاه دیگر باطل را به سکوت می پذیرند و تن به خواسته های غیرمعقول و حتی غیراخلاقی می دهند.هود آیه12

پرهیز از تندخویی و گرفتارشدن در دام قساوت قلب می تواند آسیب جدی به تبلیغات برساند. از این رو لازم است که نامزدها از تندخویی پرهیز کنند و با مردم به احترام رفتار کنند.آل عمران آیه 159

جدال باطل و استهزای دیگران حتی اگر کافر باشند جایز نیست بنابراین جایز نیست که شخص با رقیب انتخاباتی خود جدل کند و از روش جدل بهره گیرد.کهف آیه 56

کتمان حقایق و عدم تبیین آنها تنها برای ضربه زدن به رقیب نیز جایز نیست و می توان آن را نه تنها ضداخلاقی برشمرد بلکه موجب می شود تا تبلیغ، کمترین اثر را در میان خردمندان به جا گذارد.آل عمران آیه 187

اینها نمونه هایی از اخلاق انتخاباتی است که از آیات قرآنی به دست می آید. مراعات آن می تواند شخص را درمسیر کمالی قرار دهد و از آسیب دین و دنیا حفظ نماید.

دستیابی به یک انتخابات سالم که بر پایه اصول اخلاقی باشد نیازمند آن است که همه نامزدها و هواداران آنان اخلاق انتخاباتی را مراعات کنند تا به یک انتخابات مبتنی بر اخلاق دست یابیم؛ زیرا اگر انتخابات ما اخلاقی نباشد و اخلاق انتخاباتی به درستی مراعات نشود نمی توانیم امید داشته باشیم که جامعه به سوی کمال حرکت کند؛ چرا که مردم درس خویش را از حاکمان خود می آموزند و اگر حکومتی که این گونه به دور از اخلاق انتخاباتی انتخاب می شود بر سر کار آید نمی توان امید داشت که مردم در مسیر اخلاق و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی گام بردارند./پایگاه اطلاع رسانی حوزه 

مشروب چلو کباب شده

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 9ام دی, 1394

استاد انصاریان چگونه مشروب فروشی را به چلوکبابی تبدیل کرد

خداوند متعال در قرآن می فرماید:و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً نساء/110

كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان می گوید: قبل از انقلاب در شهرى منبر مى‌‏رفتم که جوان‏هاى آن شهر به من گفتند: یک مشروب فروشی بزرگ در این شهر است که موجب گمراهی مردم شده است،گفتم: آدرسش را به من‏ بدهید.فردا صبح سوار تاكسى شدم به راننده تاكسى گفتم: مى‏‌خواهم به این آدرس بروم، راننده خیلى تعجب كرد و گفت: اشتباه نمى‌‏روید؟گفتم: نه، راهى كه مى‏‌روم یقین دارم صراط مستقیم الهى است، مى‌‏رویم، مى‏‌گوییم، قبول كرد، خوش به حالش، قبول نكرد، خدا به ما نمى‏‌گوید: چرا مال مرا خوردى، اما براى من كارى نكردى.وقتی رسیدیم دیدم عجب جاى باصفایى است، هنگامی که وارد شدم صاحب کافه گفت: آقا اشتباه آمده‌اید!گفتم: نه برادر، اشتباه نیامده‌ام، آدرس گرفتم و درست آمدم، مگر اینجا فلان کافه نیست؟ –گفت : چرا !گفتم: پس من درست آمدم.گفت: فرمایشی دارید؟من که آن زمان سی و سه سال سن داشتم و جوان بودم گفتم: یک کلام!

گفتم: من فقط یک کلمه می‌خواهم به تو بگویم، اما باید اول از تو بپرسم، یهودی هستی؟ گفت : نه! مسیحی هستی؟گفت: نه مسلمانم!گفتم: سنی هستی؟گفت: نه شیعه هستم!گفتم : پس می‌توانم آن یک کلمه را به تو بگویم،گفت: بگو!

گفتم: پروردگار فرموده: «مؤمنان پیر، نورِ من هستند و من حیا می‌کنم که نورم را با آتشم بسوزانم، من خدا دیگر از او حیا می‌کنم»،

گفتم: تو که از شصت سال گذشتی و سر و صورتت پر از سفیدی است، اینجا چه می کنی؟گفت: چکار بکنم؟ تکان عجیبی خورد! همین روایت كار خود را كرد و پیرمرد به سمت خدا برگشت و در یك شب مشروب فروشى تبدیل به چلوكبابى اسلامى شد. 1

بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من                           بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما 2

1.   با اقتباس و ویراست از سایت بلاغ

2.     حبیب الله چیچیان

 

تبلیغ

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 6ام دی, 1394

خاطرات تبلیغی حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

* این چمن ها با پول مردم درست شده!

شهيد حاج آقا مصطفى خمينى (ره) مى‏ گفتند: در خدمت حضرت امام (ره) در شهر همدان قدم مى ‏زديم، به پاركى رسيديم كه چمن بود. حضرت امام (ره) مسافت بسيار طولانى را طى كرد تا پايش را روى چمن نگذارد و فرمود: ما رژيم طاغوت را قبول نداريم، ولى اين چمن ‏ها با پول مردم درست شده و من پا روى آن نمى‏ گذارم.

* عدم احترام به نماینده صدام!

زمانى كه حضرت امام در نجف بودند، در جلسه ‏اى كه همه علما حضور داشتند، نماينده صدام وارد شد؛ البته در آن زمان كسى نمى ‏دانست كه صدام چه جرثومه ‏اى است. عدّه ‏اى جلو پاى نماينده صدام بلند شدند، امّا امام (ره) بلند نشد!!.

* همسایه های مسیحی و جذب آنان توسط امام (ره)

ايامى كه امام خمينى (ره) در نوفل لوشاتو فرانسه بودند، با تولّد حضرت مسيح عليه السلام مقارن شد، امام (ره) فرمود: هدايا و آجيل و شيرينى ‏هايى كه دوستان براى ما آورده ‏اند همه را بسته ‏بندى كنيد و به همسايه ‏ها هديه دهيد. امام (ره) با اين ابتكارش آن چنان دل هاى همسايه ‏هاى مسيحى را جذب كرد كه شبى‏ كه نوفل لوشاتو را ترك مى ‏كرد، با بدرقه پرشكوه و بسيار عاطفى آنان روبرو گشت.

* تنبیه کردن با سکوت

شهيد هاشمى نژاد مى گفت: زمان طاغوت براى سخنرانى بر فراز منبر رفتم، در بين جمعيّت يك نفر ساواكى گفت: براى سلامتى شاهنشاه صلوات ختم كنيد. با توجّه به حساسيت رژيم نسبت به من و اين كه دستگاه ضبط صوت، صداى مرا ضبط مى ‏كرد، مانده بودیم چه كنیم؟ و چگونه با اين منكر بزرگ برخورد كنیم. روى منبر نشستم و مدّتى با قيافه عبوس و معنادار به شخص ساواكى خيره شدم. با اين كار، مردم متوجّه او شدند و او خجالت زده و شرمنده شد و بعد شروع به سخنرانى نمودم. مطلبى از من ضبط نشد، امّا تنبيه صورت گرفت.

* سكوت شما ما را سوزاند! کاش شعار می دادید!

در زمان ستم‏ شاهى پهلوى در ماه محرم، هيئت عزادارى در اهواز به راه افتاد، آنان بدون اين كه نوحه ‏اى بر زبان داشته باشند با سكوت محض حركت مى‏ كردند. ساواك آن ها را دستگير كرد. گفتند: ما كه جرم‏ و گناهى انجام نداده‏ ايم و حرفى نزده ‏ايم!. ماموران گفتند: سكوت شما بدتر بود، اگر شعار مى‏ داديد از اين سكوت بهتر بود، ما از سكوت شما سوختيم.


مراقبت گفتار

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 3ام دی, 1394

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی؛مراقب باشیم در گفتار خود به دین لطمه نزنیم

 تاثیری که ساده بودن و ساده بیان کردن مطالب بر روی مخاطب دارد، استفاده از ادبیات سخت و سنگین، تاثیر لازم را نخواهد داشت، تبلیغ رسالت اصلی حوزویان است پس خیلی درگیر الفاط و القاب نباشید.» حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی  گفت: تبلیغ باید بر محور قرآن ارائه گردد.قرآن در بردارنده تمام علوم و اصول اخلاقی است هر انسانی برای رسیدن به سعادت، نیازمند آن است و در حقیقت قرآن دستور العمل زندگی بشریت است.

حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی با اشاره به جایگاه نماز و نقش آن در هدایت انسان گفت: حقیقت نماز، معرفت و ولایت الهی است و تمام ابعاد مادی و معنوی انسان را در خود جای داده است و او را زشتی ها و منکرات باز می دارد و با ارزش ها و کرامت های انسانی آشنا می کند.

 ویژگی های یک مبلغ موفق

- روحانی باید با مردم زندگی کند تا با آگاهی از نیازهای جامعه، پاسخگوی آنها باشد و سخنانش در مخاطب اثر کند بطوریکه  رفتار و کردار شایسته مبلغ بهترین شیوه ترویج معارف الهی محسوب می شود.

- مبلغ باید بداند اگر مطلبی را نمی داند با صراحت و شجاعت بگوید نمی دانم ، به همه سخن ها جواب ندهد، در جواب، به نقاط مهم توجه شود بطوریکه از پیامبر(ص) مى‏پرسند: چه چیزى انفاق كنیم؟ پیامبر اكرم‏(ص) به جاى بیان آن چیز، مى ‏فرماید: هرچه مى‏ دهید اول به والدین و بستگان و نزدیكان بدهید. «ما انفقتم من خیر فللوالدین»،  کوتاه گفتن از جمله مطالبی است که مبلغین باید نسبت به آن توجه داشته باشند.

- با کرامت، رسا و نرم سخن گفتن را از ویژگی های دیگر مبلغان برشمرد. توجه به بازتاب سخن داشتن از دیگر ویژگی های مبلغین است بطوریکه هنگام سخنرانى پیامبر(ص) مسلمانان به آن حضرت مى‏ گفتند: «راعنا» یعنى رعایت حال ما را بكن و شمرده‏ تر سخن بگو، این تعبیر در عرف یهود نوعى دشنام تلقّى مى‏ شد و برخى از یهودیان این كلمه را دستاویز قرار داده و از آن سوءاستفاده مى‏ كردند. آیه نازل شد كه به هنگام سخن‏ گفتن و حرف‏ زدن، به انعكاس حرف‏ها و برداشت دیگران نیز توجه داشته باشید و با ملاحظه سخن بگویید و به دیگران فرصت سوءاستفاده ندهید.

  نتیجه: ممكن است افراد در حرف و سخن خود حسن نیت داشته باشند؛ ولى بازتاب سخن مهم است؛ زیرا ممكن است سخن بازتابى منفى داشته و باعث ضربه زدن به دین، اعتقاد، رهبرى و جامعه اسلامى شود. افرادى كه در عزادارى‏ها به عشق امام حسین‏(ع) قمه مى‏ زنند باید به بازتاب عمل خود توجه داشته باشند، تلویزیون‏ها و ماهواره‏هاى دنیا بدن خونى آنان را نشان مى ‏دهد و بدخواهان این صحنه‏ ها را مكرر نشان مى‏ دهند تا از اسلام و مسلمانان سیماى وحشتناكى نشان دهند.آیا عقل و شرع ما اجازه مى ‏دهد جورى عزادارى كنیم كه بدخواهان اسلام آن را دستاویز قرار داده و بر ضد مكتب و مسلمانان پخش كنند و تحلیل كنند كه شیعیان یک مرض روانى دارند و آن خودآزارى، خودزنى و خودكشى است و در دنیایى كه توجیه نیستند ایجاد تردید و وحشت كنند؟ / حوزه 

 

درس اخلاق

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 25ام آذر, 1394

آیت الله العظمی مظاهری:سخت ترین ایست بازرسی در قیامت

در روز قيامت چندين گردنه و ايست بازرسى وجود دارد؛ يعنى زمانى كه انسان وارد صف محشر مى ‏شود بايد در هفتاد مورد حساب و كتاب پس بدهد: يكى از ايستگاه‏ ها خطرناك«مرصاد» نام دارد. در اين ايستگاه، بازرسى كننده خود خداوند است . آیت الله العظمی مظاهری درگفتاری با موضوع رعایت حق الناس و خلوص و يك رنگى بر زندگى و كار ادارى هشدار داده اند که در روز قيامت چندين گردنه و ايست بازرسى وجود داردکه يكى از این ايستگاه‏ های خطرناك«مرصاد» نام دارد و بازرسى كننده خود خداوند است . يعنى زمانى كه انسان وارد صف محشر مى‏شود بايد در هفتاد مورد حساب و كتاب پس بدهد: يكى از ايستگاه‏ ها خطرناك«مرصاد» نام دارد. در اين ايستگاه، بازرسى كننده خود خداوند است .«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» «1» آيه مذكور دو معنا دارد:

1- خداوند در كمين‏گاه تو بوده و ناظر اعمالت مى‏باشد؛

2- در روز قيامت حساب و كتاب تو كه مربوط به حق‏ الناس است با خداست و خداوند قسم خورده است كه به عزت و جلالم سوگنداز حق الله ممكن است بگذرم اما از حق‏ الناس نخواهم گذشت. (1)- فجر (89) آيه 14.

حضرت على (ع) در نهج‏ البلاغه میفرمايد: خدايا پناه مى‏برم به تو از پليس راه دوم (مرصاد)، كه حتى اگر خارى در دست رفته باشد از آن هم سوال مى‏كنى كه آيا اين خار از درخت خودت بود يا از درخت ديگرى.

آرى، از اين پليس راه نمى‏گذرند جز سبكبارها. باباطاهر عريان حديث پيامبر (ص) را اين گونه به شعر درآورده است:

موكه چون اشترى قانع به خارم خورم خارى خروارى به بارم‏ ***با اين خرج قليل و بار سنگين هنوز در روى صاحب شرمسارم‏

سعدى نيز بسيار عالى سروده است:يكى قطره باران ز ابرى چكيد*** خجل شد چو پهناى دريا بديد

میگويد: قطره بارانى به دريا افتاد و خود را در مقابل دريا و عظمت آن كوچك ديد و با خود گفت: ان جا كه دريا است من نيستم، يك قطره در مقابل دريا چيست؟! از آن جا كه خود را كوچك شمرد و عملش را ناچيز ديد سرانجام همين قطره داخل همان صدف افتاد و درّ و لولو شد.آرى خود را «نيست» حساب كرد و «هست» شد.چه خوب است كه انسان هميشه اعمال خودش را با اعمال على (ع) مقايسه كند، على (ع) بعداز پيغمبر اكرم (ص)- آن 25 سالگى كه خانه‏ نشين بود- بيكار ننشست و همواره كارش خدمت به خلق خدا بود؛ در اين دوران 25 ساله، على (ع) 26 باغ (نخلستان) براى فقرا درست كرد و براى هر يك از آن باغ‏ها قناتى حفر نمود.

قنبر میگويد: اميرالمومنين (ع) در يكى از قنات‏ها- كه كم آب بود- در حال كندن چاه بودند، هنگام ظهر از قنات بيرون آمدند نماز خوانده و بعداز نماز فرمودند: قنبر! ناهار چه دارى؟ گفتم: ياعلى! كدوى پخته. على (ع)دستان مباركش را با آبى كه از چشمه قنات بيرون میآمد شستند و فرمودند: غذا را بياور. قنبر مى‏گويد: على كدوى پخته را مى‏خوردند و زير لب اين كلمات را زمزمه مى‏كردند كه: لعنت خدا باد بر آن كسى كه به خاطر شكم به جهنم رود؛ شكمى كه میتوان آن را با نان جو و كدوى پخته سير كرد.

على؛ كدوى پخته را خورد و براى كندن قنات، داخل چاه رفت. كلنگ آقا در حال كندن به سنگى خورد و آب فوران كردو ديگر نتوانست كارش را ادامه دهد، ازچاه بيرون آمد، ديدم محاسن مباركش گل‏ آلود است، در اين هنگام بود كه بستگان و خويشان على به نخلستان آمدند و وقتى فراوانى آب را ديدند متعجب شدند! على در حالى كه هنوز از چاه بيرون نيامده بود، يك پايش اين طرف چاه و پاى ديگرش را در آن طرف چاه قرار داشت چشمش به خويشان و اقوامش افتاد، فرمود: قنبر قلم ودوات بياور. قنبر میگويد رفتم و قلم و دوات آوردم آقا در كنار همان چاه رو به قوم وخويشانش كرده و فرمودند: چشم داشتى به اين چاه نداشته باشيد، اين چاه و قنات مال فقرا و بيوه زنان است؛ مال يتيم‏ها است. در همان حال، قنات را براى مستضعفين وقف كردندو از چاه بيرون آمدند. «1» راوى میگويد: بعدازظهر در حالى كه آفتاب گرم و سوزان بود از خانه بيرون آمدند، ديدم على در وسط آفتاب ايستاده است، جلو رفتم و عرض كردم: ياعلى! همه مردم در استراحتند شما هم استراحتى كنيد، در اين گرماى سوزان چرا اين جا ايستاده ‏اى؟ فرمود: میترسم شخصى مشكلى داشته باشد وخجالت بكشد در خانه‏ ام را بزند.

آرى، همه در استراحتند اما على (ع) به فكر ديگران است، اما با اين حال، از قصور و تقصيرش میگويد، مینالد وغش میكند. هزار ركعت نماز میخواند ولى باز فرياد و ناله‏ اش بلنداست؛ از خوف خدا به حالت اغما میافتد و از صداى ناله‏ اش نه فقط اهل خانه بلكه ديگران نیز بيدار میشوند.

اگر خداى نكرده شيطان وسوسه ‏اى كرد و خواست شمارا از راه عجب به جهنم بكشاند على را به ياد آوريد و خود را با او مقايسه كنيد، خواهيد ديد كه كارهاى شما در مقابل كارهاى على ذره و قطره‏اى است در مقابل دريا. اگر میخواهيد سير و سلوكى داشته باشيد، اگر میخواهيد به رستگارى برسيد، اگر میخواهيد اهل بهشت شويد بايد دو چيز را در نظر داشته باشيد:

1- خلوص و يك رنگى بر زندگى، بر كار ادارى وخلاصه بر تمام‏ اعمال شما حاكم باشد.

2- مواظب باشيد كه شيطان با عجب، شما را به انحراف نكشاند.

البته بديهى است كسى كه خدمت به خلق خدا كند، كسى كه نماز شب بخواند و يا هر عمل نيك ديگر انجام دهد خوشحال میشود، تنها چيزى كه هست اين كه: انسان نبايد به عمل خود ببالد و آن را بزرگ بيند.حوزه/اخلاق در اداره، آیت الله العظمی مظاهری

 

یاد خدا

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام آبان, 1394


دعایی که دریچه قلب را بر روی شیطان می بندد


هر روز شیطان و فرشته برای فرود به قلب انسان با هم نزاع و درگیری دارند و قلب ما همانند برج مراقبت فرودگاه تا به هرکدام از این دو اجازه فرود ندهد، نمی توانند بر روی باند قلب بنشینند. حجت الاسلام و المسلمین محمد شمس، با بیان این که درست است که  قلب و روح انسان تحت تأثیر عوامل بیرونی است اما مدیریت این قلب بر عهده خود فرد است، اظهار داشت: بعضی از آدم ها شیطان روی قلبشان نفوذ دارند و بعضی ها فرشته ها و ملائکه روی قلبشان نفوذ دارد، اما نکته مهم در این خصوص این است که هر روز شیطان و فرشته برای فرود به قلب انسان با هم نزاع و درگیری دارند و قلب انسان همانند برج مراقبت فرودگاه تا به هرکدام از این دو اجازه فرود ندهد، نمی توانند بر روی باند قلب ما بنشینند.مدیرحوزه علمیه استان یزد با بیان این که قلب انسان یا فرودگاه فرشته است یا فرودگاه شیطان، گفت: در این راستا شیطان از ابزار وسوسه و فرشته از ابزار الهام استفاده می کند و در نهایت یا شیطان و یا فرشته بر قلب ما فرود می آید.وی با بیان این که اگر قلب سلیم باشد مال فرشته است و اگر قلب مریض باشد محل جولان شیطان است،کسی که در زندگی پیوسته به فکر کار بد، خواب های ناروا و خیانت باشد، قلبش شیطانی می شود و کسی که در زندگی نورانیت، خواب خوب، فکر پاکیزه باشد این فرد دلش رحمانی است، بنابراین این ها بستگی به خود انسان دارد و فرد نمی تواند نسبت به افکار خود بی تفاوت باشد.

حجت الاسلام و المسلمین محمد شمس با اشاره به روایتی از امام صادق(ع) در این زمینه تصریح کرد: امام صادق(ع) می فرمایند: شیطان می گوید«:خَمْسَهُ أشیاءَ لَیْسَ لِی فِیهِنَّ حُیلَهٌ وَ سائِرُ النَّاسِ فی قَبْضَتی»؛ پنج گروه هستند که من در آنها راهی نداشته و فرودگاهشان به روی من بسته است، اما بقیه پیرو من هستند. اولین گروه کسانی هستند که با نیت صحیح در هر کاری، بر خدا توکل کنند و کذب و ریا در وجود آنان جایی ندارد. دوم آن که شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد، سوم؛ کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد، چهارم؛ آن که به هنگام مصیبت صبر کند، زیرا شیطان از راه مصیبت می تواند وارد شود و فرد مصیبت دیده را ترغیب به کفر گفتن و بدبینی نسبت به خداوند کند و پنجم؛ کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد.

وی با بیان این که اگر انسان این پنج صفت را داشته باشد، شیطان نمی تواند در باند فرودگاه قلبش فرود آید،خاطرنشان کرد: شیطان اول هر صبح اطراف قلب انسان طواف می کند تا راه نفوذ را پیدا کند،اگر انسان روز خود را با یاد خدا آغاز کند از این نفوذ رهایی خواهد یافت.

مدیر حوزه علمیه استان یزد در پایان عنوان کرد: از دعاهایی که اگر فرد اول هر روز صبح آن را بخواند، از نفوذ شیطان در قلبش در امان است دعای مشهور امام رضا(علیه السّلام) در این زمینه است که در حديث صحيح از ایشان نقل شده كه چون صبح از خانه بيرون روى بگو: «بِسْمِ اللّهِ امَنْتُ بِاللّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ ماشاءَ اللّهُ لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ» كه چون اين بگوید، ملائكه شيطان را کنار زده و بر قلب شما فرود خواهند آمد.منبع خبرگزاری حوزه

وفای به عهد

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 22ام مهر, 1394

 

عمل به وعده را از شهید بهشتی بیاموزیم


 

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ مائده/1

ای کسانی که ایمان آورده اید، به پیمان ها وفا کنید

حکایت؛

درهامبورگ پسرک ده، دوازده ساله‌ای بود که گه گاه به مسجد رفت و آمد می‌کرد، یک روز پیش دکتر بهشتی آمد و گفت؛ معلم ما گفته راجع به اسلام سوالاتی از شما بپرسم، کی می‌توانم پیش شما بیایم؟ دکتر دفتر برنامه‌هایش را نگاه کرد و گفت: فردا ساعت چهار ونیم.

فردا در مسیر مسجد بودیم ماشین خراب شد، مدتی گذشت ولی نتوانستم ماشین را تعمیر کنم، دکتر یکی دوبار پرسید، چقدر طول می‌کشد تا ماشین درست شود؟ گفتم چطور؟ گفت: من ساعت چهار و نیم در مسجد قرار دارم، من که از جریان قرارش با پسرک خبر داشتم، گفتم نگران نباشید، بچه ده دوازه ساله‌ای است می‌آید، می بیند شما نیستید، مشغول بازی می‌شود، اگر شما ساعت پنج و نیم هم برسید مشکلی ندارد.

دکتر گفت نه، من با این پسر بچه ساعت چهار و نیم قرار گذاشته ام و به او قول داده ام، حتما باید سر ساعت در مسجد باشم، بعد هم یک تاکسی گرفت تا به موقع خودش را به آن قرار در مسجد برساند. 1

گر نداری خوی ابلیسی بیا                           باش محکم بر سر عهد وفا سعدی

1. با اقتباس و ویراست از کتاب نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی

عرض میکنم آقای بهشتی ای بزرگوار شما چقدر بی تاب شدید برای اینکه به موقع برسید و پاسخگوی سوالات پسربچه نوجوان باشید، ای کاش در کربلا هم کوفیان سر وعده ای که به جگرگوشه فاطمه (سلام الله علیها)دادند سر ارزنی بی تاب می شدند و فاجعه کربلا رخ نمی داد. آقای بهشتی شما کربلا نبودید که ببینید کوفیان با پیمان شکنی چه بر سر ذریه پیغمبر آوردند، سر پسر علی بن ابیطالب را به نیزه زدند و کوجه به کوچه شهر به شهر خواهر داغدیده اش زینب را بدنبال سرش به اسیری بردند… یا لیتنا کنا معکم یا حسین بن علی و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون 227 شعراء


راه های کسب خوشنودی و رضایت خداوند متعال

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام مهر, 1394

                                                                                           


(( وَ السّابِقونَ السّابِقونَ اُولئِکَ المُقَرَبونَ))


                                                                                                                                                                                                                   

رضا يعني خوشنودي بنده از حق تعالي و اراده او و مقدرات او (امام خميني رحمة الله عليه) / جنود عقل و جهل / ص161)
مقام رضا مقامي والا و بلند است که براي رسيدن به آن بايد بسيار تلاش کرد و زحمت کشيد. رضا يعني انسان با زبان و در دل, از مقدرات الهي راضي بوده و هيچ گله و شکايتي نداشته باشد. کسي که راضي به رضاي حق است, نسبت به تک تک احکامي که خداوند تعالي در قرآن عزيزش فرموده, از ته دل راضي است، لذا تلاش مي کند تا در عمل نيز عامل به احکام الهي باشد.شخصي که به مقام رضا رسيده شعارش اينست که:به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست (سعدي شيرازي / ص 564)
امام خميني (رحمة الله عليه)مي فرمايند: کسي که - نعوذ بالله – به يکي از احکام اسلامي در باطن قلب اعتراضي دارد, يا کدورتي از يکي از احکام اسلامي در دل دارد يا بخواهد که يکي از احکام غير از اين که هست باشد, يا بگويد که کاش اين حکم کذايي اين طور بود نه آن طور, اين راضي به دين اسلام نيست و نتواند اين دعواي کاذب را بکند (جنود عقل و جهل / ص167).
اي عزيز, همانطور که مي بيني رسيدن به مقام رضا, کار سهل و آساني نيست؛ البته بايد اهل مجاهده و کوشش بود و مرد ميدان عمل شد.انسان به اين مقام نمي رسد مگر اينکه نسبت به حق تعالي معرفت کسب کرده و باور کند که هر آنچه خداي حکيم امر و نهي کرده به مصلحت بنده است و جز خير بنده اش را نمي خواهد.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: خداوند تعالي فرموده است: بنده مومنم را به کاري نمي گيرم مگر آنکه آنرا براي او خير قرار مي دهم, پس او بايد به قضاي من راضي باشد و براي بلاي من صبر کندو نعمتهاي مرا شکر گويد (اصول کافي / ج2 /کتاب الايمان و الکفر / ص 50 ,51 / ح 6)
لذا کسي که قصد کرده به مقام رضاي الهي برسد در دل از مقدرات الهي راضي است و تمام تلاش خويش را بکار مي گيرد تا اعمال و رفتار و گفتار خويش را نيز براي رضاي خدا انجام دهد؛ يعني نيت خويش را براي هر کاري, رضاي پروردگار خويش قرار مي دهد.در هر کاري ابتدا مي انديشد؛ آيا خالق يکتا راضي به انجام آن کار هست؟ سپس انجام مي دهد. اگر احساس کند که معبودش راضي نمي باشد, آن کار را ترک مي کند.

چگونگي کسب رضاي الهي
گفتني است کسب رضايت خداوند تعالي مراتبي دارد كه رتبه هاي آن وابسته به عبوديت و درجات بندگي بندگان نسبت به خداي سبحان مي باشد, هر درجه اي از عبوديت رضايت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
بهترين معيار و ملاک, يك چيز به نظر مي رسد: انجام وظايف شرعي. هر آن كس در اين وادي كما و كيفا بيشتر موفق شد, در حقيقت خداوند از او بيشتر راضي است. مراد از وظايف شرعي اساسي ترين و مهم ترين آن است يعني انجام واجبات و ترك محرمات.در همين باب است اين حديث شريف : عن ابي حمزه الثمالي قال: قال علي بن الحسين (عليهما السلام ): من عمل بما افترض الله عليهم , فهو [من] خير الناس؛ امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: هر كس به آنچه كه خدا بر او واجب كرده عمل نمايد, او از بهترين مردم مي باشد. (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روايت 7 به نقل از سر الاسراء، علي سعادت پرور, ج 2, ص 65)
و واضح است كسي كه با فعل واجبات و ترك محرمات بهترين مردم شده باشد از منظر خداي سبحان و ائمه هدي (عليهم السلام) پسنديده ترين مردم است.بنابراين با انجام هر چه دقيق تر واجبات و ترك محرمات بايد رضايت بيشتر را تحصيل كرد.مرتبه بعدي كسب رضايت الهي انجام مستحبات و ترك مكروهات است. سالك با رسيدن به اين مقام به وادي عشق و محبت حق وارد مي شود و از محبين بلكه محبوبين او خواهد بود.

نشانه هاي رضاي خدا
پيرامون موجبات رضايت خداوند و نشانه هاي راضي بودن خدا از خلق نكات مختلفي در روايات مطرح گرديده است.
1. اطاعت الهي
روايت شده كه موسي(عليه السلام) گفت: پروردگارا مرا از نشانه خشنودي خود از بنده ات خبر ده خداي تعالي به او وحي فرمود: هر گاه ديدي كه من بنده ام را براي طاعت خود آماده و از معصيتم روي گردان مي كنم اين نشانه خشنودي من است.
در روايتي از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه خداي تبارك و تعالي چهار چيز را در دل چهار چيز نهفته است: خشنودي خود را در طاعتش نهفته است، پس هيچ طاعتي را كوچك نشماريد زيرا بسا كه آن طاعت با خشنودي خدا همراه باشد و تو بي خبر باشي- براي كسب رضايت الهي هر كار خير و پسنديده را انجام دهيد و لو كوچك باشد زيرا احتمال دارد رضايت الهي با او كسب شود.
2. استغفار, تواضع و صدقه دادن
سه چيز است كه بنده را به خشنودي خدا مي رساند: استغفار زياد،‌ فروتني و صدقه دادن زياد. نفس , انسان را به تن پروري و جمع مال و..تشويق مي کند؛ اما آن کس که در پي کسب رضاي الهي است,جسم و نفس خويش را به زحمت استغفار و پرهيز از مال اندوزي ميکند.
امام علي(عليه السلام) فرمود: هر كه بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود كند و هر كه بدن خود را ناخشنود نكند پروردگارش را نافرماني كرده باشد. با راحتي بدن و تأمين خواسته هاي جسماني و پيروي از خواهشها رضايت خدا تأمين نمي شود.
بنابراين استغفار زياد- صدقه دادن زياد و انجام هر اعمال خير و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضايت خداوند مي شود.
3. راضي به قضاي الهي
نقل شده كه حضرت موسي(عليه السلام) عرض كرد: اي پروردگار مرا به كاري كه خشنودي تو از من در آن است راهنمايي فرما تا بدان عمل كنم؟ خداوند به او وحي فرمود, كه همانا خشنودي من در ناخشنودي تو است و تو بر آنچه ناخوشش داري صبر نتواني كرد. موسي عرض كرد: پروردگارا مرا به آن كار راهنمايي فرما. خداوند فرمود: خشنودي من در خرسندي تو به قضاي من است.
در نتيجه راضي و تسليم بودن در برابر قضاي الهي ولو بر خلاف ميل انسان باشد خشنودي خدا را در پي دارد.نكته ديگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترين مواهب و مقاماتي است كه خداوند به مؤمنان و مجاهدان مي بخشد و اين رضوان چيزي غير از باغ هاي بهشت و نعمت هاي جاويدان و غير از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اكبر. هيچ كس نمي تواند آن لذت معنوي و احساس روحاني را كه به يك انسان به خاطر توجه رضايت و خشنودي خدا از او دست مي دهد توصيف كند. رضايت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن كريم اسماعيل(عليه السلام) را با صفت «مرضي» توصيف نموده است؛«وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا» (سوره مريم/55) و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.
اسماعيل (عليه السلام) ظاهر امر خدا را نديد (کارد گذاشتن به گلويش توسط ابراهيم خليل عليه السلام) بلکه ايمان و يقين داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش, امر نمي کند. اين در واقع اشاره به اين حقيقت است كه او در كل برنامه هايش رضايت خدا را جلب كرده است.
اصولا نعمتي از اين بالاتر نيست كه معبود و مولا و خالق انسان از او راضي و خشنود باشد؛ به همين دليل در بعضي از آيات بعد از آنكه نعمت بهشت جاويدان را براي بندگان خاص خدا بيان مي كند در پايان مي گويد: «رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (سوره مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نيز از او خشنود خواهند بود و اين فوز عظيم و رستگاري بزرگي است. و اين نشان مي دهد تا چه اندازه اين رضايت دو جانبه واجد اهميت است(رضايت پروردگار از بندگان و رضايت بندگان از پروردگار).زيرا ممكن است انسان غرق عالي ترين نعمتها باشد، ولي هنگامي كه احساس كند مولي و معبود و محبوب او از او ناراضي است تمام آن نعمتها و مواهب در كام جانش تلخ مي گردد و نيز ممكن است انسان واجد همه چيز باشد ولي به آنچه دارد راضي و قانع نباشد. بديهي است آن همه نعمت با اين روحيه او را خوشبخت نخواهد كرد و ناراحتي مرموزي دائما او را آزار و شكنجه مي دهد و آرامش روح و روان را كه از بزرگترين مواهب الهي است از او مي گيرد. لذا بالاترين نعمت اين است كه خداوند از انسان خشنود و او نيز از خدايش راضي باشد.
در جريان واقعه کربلا شنيده ايم که امام حسين (عليه السلام) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و ياران و تشنگي و… هر چه به زمان شهات نزديک تر مي شد, صورت مبارکش برافروخته تر ميشد و در کمال آرامش و اطمينان مي فرمود: رضا بقضائک, تسليما لامرک, لا معبود سواک و… حضرت زينب (سلام الله عليه) در مجلس يزيد (لعنةالله عليه) فرمود: ما رايت الا جميلا من جز زيبايي نديدم!اين جز رسيدن به مقام رضي الله عنهم و رضوا عنه نيست و اين است ثمره خرسندي از خداوند؛ زندگي کردن در دنيا و آخرت در کمال آرامش و اطمينان قلبي.
بين با آرامش زندگي کردن و با آسايش زندگي کردن, تفاوتي اساسي است. ممکن است کسي آسايش نداشته باشد و در کمال آرامش به سر برد؛ يعني در زندگيش با انواع سختيها درگير باشد ولي روح ورواني آرام و با طمانينه داشته باشد. همچون اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام). بالعکس بسيارند کساني که زندگي در رفاه و در کمال آسايش دارند ولي دريغ از ذره اي آرامش!
بدان که رسيدن به مقامات معنوي با صبر و حوصله و تلاش و کوشش بدست مي آيد؛ مطمئن باش اگر کارهايت را با نيت خالص انجام داده و در اين کار استمرار داشته باشي, کم کم لذت معنوي آن را نيز خواهي چشيد. تکرار مي کنم دو شرط عمل و استمرار, لازمه اين راه است؛رهرو آن است که آهسته و پيوسته رود.
در پاسخ به اينکه چرا بدست آوردن خشنودي مردم سخت است؛ بايد گفت که: بدست آوردن رضايت افراد با تقوا به هيچ وجه سخت و دشوار نيست؛ چرا که انسانهايي که مومن حقيقي هستند مطيع و فرمان بردار خداي خويشند و الگوي آنها معصومين (عليهم السلام) هستند. خداوند, خود سريع الرضا است و به بندگانش نيز امر به عفو و گذشت و رضايت سريع از بندگانش را کرده است. نمونه بارز آن زندگي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)است.
اما اگر مقصود, سختي بدست آوردن رضايت افراد بي تقوا است, اين امر طبيعي است؛ چرا که آنها از هواي نفسشان پيروي مي کنند و نفس هر لحظه انسان را به سويي مي کشاند و امر به بدي مي کند و چون اين افراد پيرو شيطان هستند؛ خواسته هايشان از مردم, متعدد, تمام نشدني و بي حد و حصر است و انسان نمي تواند به راحتي رضايت آنها را جلب کند.
نکته مهم اين است که در مسير خوشنودي خداوند باشيم, اگر خداي متعال راضي بود، فرقي نمي كند كه مردم راضي شوند يا خير.

باز منتشر شده توسط fardsaeid در وب سایت تبیان مرکز زنجان  

7 راه تشخیص میزان تکبر و غرورمان

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام تیر, 1394

اگر مرتکب گناه یا اشتباهی شوی از خدا عذر خواهی می کنی اما از بنده خدا چطور؟ پشت سر بنده خدا غیبت و تهمت و افتراء می بندی، پشیمان شده از خدا عذر خواهی می کنی اما نزد بنده خدا نیز اظهار پشیمانی می کنی؟ اگر برایتان عذر خواهی کردن بسیار سخت و طاقت فرسات این یعنی اینکه شما انسان مغرور و متکبری هستید.

تکبر چست؟

تكبر حالتى است كه به نفس انسان عارض مى‏شود و انسان را وادار مى‏كند كه در بالا بردن خود و تحقیر دیگران از حد بگذرد و به عبارت روشن‏تر: تكبر بالا بردن نفس و خود را برتر از دیگران دیدن است. این یک بیمارى روحى است كه از تنگ نظرى متكبر حاصل مى‏شود و او در خود فضیلتى مى‏بیند كه در دیگران نیست و او هرگز به نقص خود و كمال دیگران توجه ندارد.

این بیمارى عوارض روحى بسیارى دارد و انسان را به كارهاى ناپسندى وادار مى‏كند مانند ستمگرى و اعتنا نكردن به حقوق دیگران و كینه و حسد و گردن‏ ننهادن به حق و نپذیرفتن نصیحت و ارشاد دیگران و … از رذائلى كه متكبر به ارتكاب آنها مجبور مى‏شود و از مكارم اخلاق دور مى‏ماند.

امام صادق علیه السّلام در معرفى آن فرموده است: «هیچ كس تكبر نمى‏كند مگر به سبب ذلتى كه در نفس خود مى‏یابد. و نیز فرمود: متكبر انتظار نداشته باشد كه او را به نیكویى یاد كنند.» (روش تندرستى در اسلام / 162)

نشانه های تکبر چیست؟

برای تشخیص تکبر راه‌هایی وجود دارد که به وسیله آن می توان فهمید شما نیز متکبر هستید یا خیر؟

1)‌ اعتراف به اشتباه، اگر در جمعی مسأله ای مورد بحث و گفتگو قرار گرفت، اگر حق از زبان دیگری جاری شد و فرد متوجه اشتباهش شده و اعتراف بدان برایش سنگین نباشد، وی مبراء از کبر بوده در غیر این صورت او متکبر است.

2) وقتی وارد مجلسی می شود بر او سخت نیست که سایرین مقدم بر او بنشینند و یا هنگام راه رفتن عده ای پیش از او حرکت کرده و او در عقب سایرین قدم بردارد.

3) پیشی گرفتن در سلام بر او گران نباشد.

4) نزد او فقیر و غنی یکسان است و به رفع حاجت نیازمند اقدام کرده و دعوت او را نیز می پذیرد. ضروریات خانه را خود تهیه کرده و خود آن را به منزل حمل می کند.

امام صادق علیه السّلام در معرفى آن فرموده است: هیچ كس تكبر نمى‏كند مگر به سبب ذلتى كه در نفس خود مى‏یابد. و نیز فرمود: متكبر انتظار نداشته باشد كه او را به نیكویى یاد كنند

5) اگر در بند پوشیدن لباس فاخر و نفیس هستید و آن را شرف و بزرگی می دانید، متکبر خواهید بود.

6) از نشستن با زیردستان خود بر سر یک سفره امتناع نکند در غیر این صورت متکبر خواهد بود.

7) از جمله علامت دیگر کبر مضایقه در دیدار برخی افراد است اگرچه در زیارت آنها فایده ای برای او باشد. البته با توجه به شرایط و آداب و رسومی که امروزه در هر جامعه ای یافت می شود می توان گفت کبر به صورت هایی دیگر نیز ظاهر می شود.

چه عواملی موجب کبر می شوند؟

آنچه در بالا ذکر شد ظهور و نمایش کبر بود، برخی علل و عوامل هستند که این کبر را دامن زده و موجبات ظهور آن را فراهم می سازند از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره کرد:

1)‌ اصل و نسب‏: و از جمله اسباب كه در میان بنى نوع انسان شایع مى‏باشد، یكى اصل و نَسَب است. و تكبّرى كه از این سبب حاصل شود، شبیه‏ترینِ انواع است به تكبّر شیطان كه موجب خِذلان و خسران ابدى او گردید. و این توهمی بیش نیست چرا که گرامی ترین افراد نزد خدا با تقواترین آنان اند.

2) توانگرى و ثروت‏: دیگر از جمله اسبابِ تكبّر، توانگرى و ثروت و مال و فرزند و حصول اسباب جمعیّت است و در این امور، اگر كسى نیك تأمّل كند، مى‏داند كه موجب كبر نمى‏شود؛ خداى تعالى به بنده خود عطایى‏  چند فرموده و به قدر آن، چیزى چند از او خواسته و به امتحان و آزمایش فرمود و در خور آنچه در دنیا به او رسیده، از ثواب فقر و عوض‏هاى مضاعفه آخرت، محروم مانده.

3) منصب، سلطنت و قدرت: منصب و اعتبار و تسلّط بر مردم و قدرت بر گرفتن اموال و قتل نفوس و مرجع خلایق بودن است، و آثارى كه بر تكبّر این طایفه مترتّب مى‏شود و مفاسد تكبّر ایشان، بیشتر از دیگران است. (منهج الیقین (شرح نامه امام صادق علیه السلام به شیعیان)/ 378) روایتی در این باب است که مضمون آن چنین است، به امام صادق (علیه السلام ) گفتم: من غذاى خوب مى‏خورم، عطر خوش استعمال مى‏كنم، اسب قیمتى سوار مى‏شوم و نوكرى در التزام ركاب دارم. آیا در این مرام و شیوه‏ام جبروت و كبریا وجود دارد؟ اگر چنین است كه آن را ترك كنم. ابو عبد اللَّه صادق لحظه‏اى نظر مبارك را بر زمین دوخت و سپس گفت: آن كسى ملعون و سركش است كه مردم را در زیر قدم له كند و حق ناشناس باشد. من گفتم: حق ناشناس كه نبوده و نیستم، اما معنى له كردن را نفهمیدم. ابو عبد اللَّه گفت: یعنى مردم را تحقیر كند و به آنان جبروت بفروشد و گردن فرازى كند. یك چنین آدمى جبار است. (گزیده كافى/ ج‏1 / 248)

از جمله علامت دیگر کبر مضایقه در دیدار برخی افراد است اگرچه در زیارت آنها فایده ای برای او باشد. البته با توجه به شرایط و آداب و رسومی که امروزه در هر جامعه ای یافت می شود می توان گفت کبر به صورت هایی دیگر نیز ظاهر می شود

تجسم متکبر در قیامت

به درستى كه متكبّران در روز قیامت، به صورت مورچگان قرار داده مى‏شوند، و مردمان پا بر روى ایشان مى‏گذارند، تا خدا از حساب خلایق فارغ شود. ( تحفة الأولیاء (ترجمه أصول كافى)/ ج‏3 737 )

امام صادق علیه السّلام فرمود: دورترین مردم از خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت سركشان متكبّر هستند. (جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه افراسیابى / 255 )

متكبّران در روز قیامت به صورت ذره ناچیزى محشور مى‏گردند و به گونه مردانى هستند كه هر چیز كوچكى، آنها را از جا مى‏كند و به زندانى در جهنّم مى‏افكند كه به آنجا «بولس» گویند و آنان را تپه‏هایى از آتش بالا مى‏برد، و از گل فاسدى كه عصاره اهل دوزخ است بیاشامند. ( مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / 368 )

امام صادق علیه السلام فرمود: در جهنم دره‏اى است براى متكبران كه به آن‏ «سقر» گفته مى‏شود به خداوند از شدت حرارتش شكایت مى‏كنند خدا به آنان اجازه مى‏دهد كه نفس بكشند، چون تنفس كنند جهنم را به آتش بكشند. (جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه صحت/  267 )

 

توجه به دو نکته ،همه مشکلات راحل خواهد کرد!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 12ام بهمن, 1393
توکل

من و شما و خیلی از آدمای دیگه ای که در اطرافمان زندگی می کنند، تا یک زمانی تو مشکلات زندگی قرار می گیریم به خودمان می گوییم: خدا هست، اگر کسی را ندارم ولی خدارو دارم، او منو تنها نمی ذاره! خدا کمک می کند.

و این ها تنها لقلقه ی زبان هایمان شده، می گویید چه طور؟! از کجا میگم؟!!

از آنجایی که وقتی تو اوج مشکلات هستیم چنان بیتابی می کنیم که اعصاب خودمان و دیگران را خورد می کنیم و دنبال یک نفری هستیم که بتواند بار این مشکلات را از روی دوش ما خالی کند.

اما واقعا آن شخصی که با تمام وجودش به خداوند و قدرت و توانایی او اعتقاد و یقین دارد و می داند که خدا کمکش می کند، دل به غیر از خدا نمی بندد و تمام افرادی که در این بین به کمک او می آیند را امدادهایی از جانب خدا و فرستادگان او می داند و برای آنها استقلالی در عملکرد نمی داند.

اصل حرف همین جا است که فقط در زبان، دل به خدا ندهیم بلکه از ته دلمان خدا را باور داشته باشیم و به او اعتماد کنیم.

صفحات: 1· 2