موضوع: "پرسش و پاسخ"

ایت الله بهجت ره

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان
ایت الله بهجت ره



چرا رهبر انقلاب از عبارت شجره ملعونه استفاده کردند؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام شهریور, 1395

در بخشی از پیام حج رهبر انقلاب در توصیف آل ‌سعود، از اصطلاح «شجرۀ ملعونه» استفاده شده است. این اصطلاح که برگرفته از متن قرآن کریم است اشاره به ماجرای رؤیایی دارد که پیامبر صلی ‌الله‌ علیه ‌وآله ‌وسلم دیده ‌اند. در آیۀ ۶۰ سورۀ اسرا چنین آمده است: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً»: «و چون برایت گفتیم: به ‌راستی پروردگارت به مردم احاطه داشته‌ و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم و (نیز) آن درخت لعنت ‌شده در قرآن را، جز وسیله ‌ای برای امتحان مردم قرار ندادیم. و ما بیم ‌شان می ‌دهیم، پس ایشان را به ‌جز طغیانی بزرگ نمی ‌افزاید.»

سؤال آن است که این شجرۀ ملعونه چیست که خداوند آن را وسیله ‌ای برای آزمایش و امتحان مردم قرار داده است؟ مخصوصا آنکه در هیچ یک از آیات کریم، شجره ‌ای به چشم نمی ‌خورد که مورد لعن خداوند قرار گرفته باشد. برخی از مفسران معتقدند که این شجره، شجرۀ زقوم است و به آیۀ ۶۲ سورۀ صافات اشاره می‌ کنند که «أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ». اما همانگونه که مشخص است در این آیه، صرفا به محل امتحان بودن زقوم اشاره می ‌شود و دیگر مورد لعن قرار نگرفته است.

به ‌همین علت برخی از مفسران دیگر اعتقاد بر این دارند که کلمه‌ «شجره» را نباید به معنای تحت ‌اللفظی آن یعنی «درخت» ترجمه کرد، بلکه با توجه به محتوای آیه می ‌توان دریافت که مراد خداوند از بیان آن چیز دیگری بوده است. شبیه چنین موضوعی در آیات ۲۴ و ۲۶ سوره‌ی ابراهیم علیه ‌السلام نیز آمده است که خداوند از دو عبارت «شجره‌ طیبه» و «شجره‌ خبیثه» برای توصیف وضعیت دو جریان حق و باطل استفاده شده است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى ٱلسَّمَاءِ» و «وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ ٱجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ ٱلْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ».

در آیه‌ فوق ‌الذکر نیز کلمه‌ شجره، بنا بر تفسیر مفسرانی چون مرحوم علامه طباطبایی، می ‌بایست به معنای خاندان و دودمان در نظر گرفت که در زبان عربی نیز اتفاقا کاربرد زیادی دارد. مثلا می‌ گویند فلانی از شجره‌ مبارکی است، یعنی اینکه از خاندان مبارک و با اصل و نسب‌ داری هست. در احادیث معصومین علیهم‌ السلام نیز چنین معنایی از شجره به کار رفته است. به ‌عنوان مثال پیامبر صلی ‌الله ‌علیه ‌وآله ‌وسلم خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه ‌السلام می ‌فرمایند: «أنا و أنت من شجرة واحدة». پس مراد از شجرۀ ملعونه در این آیه نیز در حقیقت، خاندانی است که به دلیل کارهایی که کرده ‌اند مورد لعنت خداوند قرار گرفته است.

 

((مرگ بر آل سعود ملعون))

آیا تولید محصولات تراریخته ( ژنتیکی شده) جایز است؟

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 7ام شهریور, 1395

پرسش: با توجه به این که محصولات تراریخته به گفته کارشناسان عوارضی همچون: ناباروری، سرطان، مشکلات گوارشی و… به همراه دارد، حضرت آقا تولید این نوع محصولات را حلال می دانند یا حرام؟

ثانیا حکم مصرف این نوع محصولات در صورت احتمال مضر بودن چیست؟

پاسخ: ج1) اگر ضرر قابل توجه بر بدن داشته باشد، جایز نیست.

ج2) اشکال ندارد.

پرسش و پاسخ

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام فروردین, 1395

معیار حدود حجاب برای بانوانی که آرایش و زینت زنانه دارند


حضرت آیت الله سیستانی از مراجع تقلید در پاسخ به چند سئوال مقلدان خود، حدود و شرایط بانوان از زینت های زنانه را بیان کردند.

سئوال:آیا زن می تواند از انگشتر زینتی و یا دست بند و یا گردن بند به قصد آرایش استفاده کند و آیا چنان کاری حلال است یا حرام؟

پاسخ معظم له: چنان کاری حلال است، امّا پوشاندن آنها از نامحرم، واجب می باشد مگر انگشتر و النگو به شرط ایمن بودن از وقوع در حرام و یا آشکار کردن آنها به انگیزه جلب توجه نامحرمان نباشد.

سئوال: زنی که روی خود را نمی گیرد می تواند موهای صورت و ابروان را بردارد و پودر طبیعی و سبک بر صورت بزند؟

پاسخ:برداشتن موی صورت، و باریک کردن ابروان، مانع از بازگذاشتن رو نمی شود به شرط آنکه از وقوع در حرام، ایمن باشد و بازگذاشتن صورت به انگیزه نگاه نامحرمان، نباشد، امّا پس از به کار بردن پودر و وسایل آرایشی، پوشاندن صورت واجب است.

سئوال: آیا دوشیزه گان می توانند با آرایش خفیف و استفاده از پودرهای زیبایی برای جلب توجه بانوان در مجالس ویژه و یا برای زیبایی بیشتر، حاضر شوند و قصدشان آن باشد که خواستگار پیدا شود و آیا چنین کاری عیب پوشی به حساب می آید؟

پاسخ:آن چنان آرایشی را جایز است انجام دهند و آن، پنهان کردن عیوب،محسوب نمی شود با این وجود، اگر عیب پوشی هم به حساب آید باز هم حرام نیست، مگر آنکه فریبکاری برای خواستگاران تلقی شود.

سئوال: آیا زیور آلاتی مثل خلخال برای زن حلال است ؟

پاسخ:حلال است .

سئوال: اگر دست وصورت به طور مصنوعی برنزه شود وضوء باطل است واصلا ً گناه دارد وحرام است؟

پاسخ:وضوء صحیح است وبرنزه کردن بدن اشکال ندارد.

سئوال: حکم خال کوبی بر روی بدن چیست؟

پاسخ:فی نفسه اشکال ندارد.

سئوال: استفاده از روغن حیوانات حرام گوشت مثل مار به عنوان وسایل ارایشی دارویی چه حکمی دارد؟

پاسخ:اشکال ندارد.

سئوال: آیا مصرف لوازم آرایشی وعطرهای که الکل دارند اشکال دارد مصرف محلولهای موضعی که برای پوست تجویز می شود والکل دارد چطور ؟

پاسخ:اشکال ندارد.

سئوال: تاتوکردن ابروها ولبها چه حکمی دارد؟

پاسخ:اشکال ندارد ولی زنها باید آن را چنانچه عرفاً زینت حساب شود از نامحرم بپوشانند./ حوزه

 

پاسخگویی به احکام شرعی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 15ام فروردین, 1395

آیا می توان سه وطن شرعی داشت؟!

  برخی مقلدین مراجع عظام تقلید درقالب استفتایی سئوال نموده اندآیا انسان می تواند سه وطن داشته باشد؟

* آیت الله العظمی خامنه ای: غير از وطن اصلى (جايى كه در آن بدنيا آمده و رشد و نمو نموده) داشتن دو وطن اتخاذى اشكال ندارد ولى اگر خواست سه وطن اتخاذ كند كه در هر يك در طول سال مثلا چهار ماه زندگى كند منوط به صدق ‏عرفى وطن است وگرنه وطن سوم اشكال دارد.

* آیت الله العظمی مکارم شیرازی: ممکن است کسي در دو محل زندگي کند، مثلا شش ماه در شهري و شش ماه ديگر در شهر ديگر، هردو وطن او محسوب مي شود و حتي ممکن است انسان داراي سه وطن باشد مشروط به اينکه در هر کدام چهار ماه از سال (هرچند بصورت پراکنده) بماند.

*  آیت الله العظمی وحید خراسانی: اگر قصد دارد در محلّى كه وطن اصليش نيست مدّتى بماند و بعد به جاى ديگر برود ، آن جا وطن او حساب نمى شود.

*جايى را كه انسان محلّ زندگى خود قرار داده و مثل كسى كه آن جا وطن اوست در آن جا زندگى مى كند ، كه اگر مسافرتى براى او پيش آيد دوباره به همان جا بر مى گردد – اگر چه قصد نداشته باشد كه هميشه در آن جا بماند – وطن او نيست ، ولى احكام وطن بر آن جارى مى شود.

* كسى كه در دو محلّ زندگى مى كند ـ مثلا شش ماه در شهرى و شش ماه در شهر ديگر مى ماند ـ هر دو محلّ وطن اوست ، و همچنين اگر بيشتر از دو محلّ براى زندگى دائمی خود اختيار كرده باشد ، به طورى كه عرفاً گفته شود آن جا محلّ و مسكن دائمى اوست.

*و همچنین اگر در سه جا هرکدام 4ماه متصل بخواهد تا آخر عمر در هر سال بماند هر سه جا وطن اوست.

* آیت الله العظمی العظمی شبیری زنجانی:‌ بله ، اگر در هر یک از شهرها به گونه ای اقامت داشته باشد که در نظر متعارف مردم محل زندگی و سکونت او شمرده شود، حکم وطن را دارد.

* آیت الله العظمی فاضل لنکرانی‌:  انسان می تواند دو وطن داشته باشد و داشتن سه وطن به احتیاط واجب جایز نیست

*  استفتاء‌ از سایت مراجع عظام/ حوزه 

 

مسائل شرعی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 16ام آذر, 1394

پرسش و پاسخ (دفتر استفتائات مقام رهبری)

سوال : به نام خدا سوال من از ایشان این است که آیا قمه زدن در خفا و آشکار جایز است یا خیر ؟ با تشکر
جواب : بسمه تعالی - جایز نیست مطلقا - موفق وموید باشید
سؤال: آیا استفاده از زنجیرهایى كه داراى تیغ هستند و در برخى كشورها متداول است، در عزادارى جایز مى‏باشد؟
جواب : اگر استفاده از زنجیرهاى مزبور موجب وهن مذهب در برابر مردم شود و یا باعث ضرر بدنى قابل توجهى گردد، جایز نیست.
سؤال: مراسم شبیه خوانى كه در حال حاضر در خیلى جاها مرسوم است. چه حكمى‏ دارد؟
جواب: تعزیه و شبیه خوانى اگر مشتمل بر دروغ و باطل نباشد، مفسده‏اى هم نداشته باشد و موجب وهن مذهب هم نشود، اشكالى ندارد، لكن بهتر است بجاى آن مجالس وعظ و ارشاد و ذكر مصائب حسینى و مرثیه خوانى برپا شود.
سؤال: قمه زنى در روز عاشورا چه حكمى‏ دارد؟
جواب :قمه زنى علاوه براینكه عرفاً از مظاهر حزن و اندوه شمرده نمى‏شود و در زمان ائمه ( علیهم السلام ) و پس از آن نیز سابقه ندارد و تأییدى از ائمه معصومین ( علیهم السلام ) نیز در مورد آن - نه به شكل عام و نه به شكل خاص - نشده است، در حال حاضر وهن مذهب شمرده مى‏شود و جایز نیست.
سؤال: آیا هروله كردن در موقع سینه زنى ( بالا و پایین پریدن ) صحیح است؟
جواب : اگر موجب وهن مذهب یا مؤمنین یا مراسم عزادارى معصومین «علیهم السلام» باشد، جایز نیست و در هر حال بهتر است مؤمنین مراعات شؤون عزادارى معصومین «علیهم السلام» بویژه سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین «علیه السلام» را بنمایند.
سؤال: استفاده از آلات موسیقى ( مانند ارگ ) و یا استفاده از طبل و سنج در مراسم عزادارى ائمه معصومین «علیهم السلام» چه حكمى‏ دارد؟
جواب :استفاده از آلات موسیقى، مناسب با عزادارى سالار شهیدان علیه السلام نیست و شایسته است مراسم عزادارى به همان صورت متعارفى كه از قدیم متداول بوده برگزار شود. البته استفاده از طبل و سنج به نحو متعارف اشكال ندارد.
سؤال: آیا پوشیدن لباس سیاه در عزاى امامان معصوم «علیهم السلام» مكروه است؟
جواب :كراهت آن ثابت نیست، بلكه اگر براى تعظیم شعائر باشد داراى اجر و ثواب نیز خواهد بود./ تبیان

 

پرسشهای مهم، پاسخ های کوتاه قرآنی

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 21ام مهر, 1394

 

پرسش‌های مهم، پاسخ‌های كوتاه

                                                                                                           


1-چرا خداوند دست به آفرینش زده و این همه موجود و از جمله انسان را آفریده است؟

اگر دانشمند خوش بیانى سخن گفت، نباید پرسید چرا سخن گفتى؟! زیرا علم و بیان او اقتضا مى‏كند كه یافته‏ هاى علمى خود را ارائه دهد. امّا اگر این دانشمند با آن همه كمالات ساكت شد و یافته‏ هاى خود را كتمان كرد، زیر سؤال مى‏رود كه چرا نگفتى؟
خداوندِ قادر حكیم مهربان كه مى‏ تواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ كاملى را بیافریند، اگر نمى‏ آفرید جاى سؤال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفتى و چیزى نیافریدى؟

2-چرا صالحان، گرفتار مشكلات هستند و مجرمان و گنهكاران، در رفاه به سر مى‏برند؟

از آنجا كه خداوند اولیاى خود را دوست دارد، لذا اگر خلافى كنند، فوراً آنان را با قهر خود مى‏گیرد تا متذكّر شوند، چنانكه خداوند در قرآن مى‏ فرماید: اگر پیامبر سخنى را كه ما نگفته‏ ایم به ما نسبت دهد، با قدرت او را به قهر خود مى‏گیریم: «لو تقوَّل علینا بعضَ الاقاویل لأخذنا منه بالیمین»( سوره حاقّه، آیه 44 - 45) و همچنین اگر مؤمنین خلافى كنند، چند روزى نمى‏گذرد مگر آنكه گوشمالى مى‏ شوند.
امّا اگر نااهلان خلاف كنند، خداوند به آنان مهلت مى‏ دهد و هرگاه مهلت سرآمد، آنان را هلاك مى‏ كند: «و جعلنا لمهلكهم مَوعداً»( سوره كهف، آیه 59) و اگر امیدى به اصلاحشان نباشد، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر مى‏ اندازد و به آنان مهلت مى‏ دهد تا پیمانه شان پر شود. «انّما نُملى لهم لیزدادوا اثماً»( سوره آل عمران، آیه 178)
به یك مثال توجه كنید:اگر قطره‏اى چاى روى شیشه عینك شما بریزد، فوراً آن را پاك مى‏ كنید.امّا اگر قطره‏اى چاى روى لباس سفید شما بچكد، صبر مى‏ كنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض كنید.و اگر قطره‏اى روى قالى زیر پاى شما بچكد، آن را رها مى‏ كنید تا مثلاً شب عید به قالى شویى ببرید.خداوند نیز با هركس به گونه‏اى رفتار مى‏ نماید و بر اساس شفّافیّت یا تیرگى روحش، كیفر او را به تاخیر مى‏ اندازد.

3-چه كنیم تا در دنیا راحت زندگى كنیم؟
قرآن مى‏فرماید: «لِكَیلا تَأسوا على‏ ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم»(سوره حدید، آیه 23) آن گونه باشید كه اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شاد نشوید. راستى آیا مى‏شود انسان اینگونه متعادل باشد كه دادن‏ها و گرفتن‏ها در او اثرى نگذارد؟
كارمند بانك، یك روز مسئول دریافت پول مردم مى‏ شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم مى‏ شود. نه آن روزى كه پول مى‏ گیرد خوشحال است و نه آن روزى كه مى‏ پردازد، ناراحت. زیرا او مى‏ داند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است.
مثالى دیگر:براى لاستیك تراكتور، حركت در زمین هموار و غیر هموار یكسان است، ولى براى لاستیك دوچرخه، تفاوت دارد.نشستن و برخاستن یك گنجشك، روى شاخه گل اثر مى‏گذارد ولى روى درخت تنومند، اثر چندانى ندارد.آرى، انسان‏هاى بزرگ به خاطر سعه صدرى كه دارند، مسایل جزئى در روح آنان اثر چندانى ندارد.امام حسین‏ علیه السلام ظهر عاشورا در برابر دهها تیر كه به سویش رها شد و دهها داغى كه دید، نمازِ با حال و خشوعى خواند، در حالى كه كوچك‏ترین حركت، ما را از نماز یا خشوع باز مى‏ دارد.

4-آنجایى كه امر به معروف و نهى از منكر اثر نمى‏كند، وظیفه چیست؟
اولاً اگر شخص دیگرى با بیان بهترى بگوید اثر مى‏ كند، از او بخواهید كه این كار را انجام دهد. هنگامى كه خداوند به حضرت موسى دستور داد نزد فرعون برود و او را ارشاد كند، موسى علیه السلام از خداوند خواست كه برادرش هارون كه بیان بهترى دارد را همراه او بفرستد. «و أخى هارون هو أفصحُ منّى لِساناً فَارسله مَعى»(سوره قصص، آیه 34)
ثانیاً گاهى با یكبار اثر نمى‏كند، امّا با تكرار اثر مى‏كند، آن هم با بیان‏هاى گوناگون. چنانكه چوب سخت با یك ضربه تبر شكسته نمى‏شود، تكرار لازم است. قرآن مى‏فرماید: ما مطالب خود را در قالب‏هاى گوناگون بیان كردیم تا شاید اثر كند. «لقد صَرّفنا فى هذا القرآن»( سوره اسراء، آیه 41)
ثالثاً ممكن است شیوه ما صحیح نبوده كه اثر نكرده است. چون امر به معروف و نهى از منكر شرایط و اصولى دارد و با هر منكر باید به گونه‏اى متناسب برخورد كرد؛گاهى گرد و غبار روى لباس شما مى‏ نشیند و گاهى دوده. غبار با ضربه محكمى كه بر لباس مى‏ زنید برطرف مى‏ شود، امّا اگر همین ضربه را به دوده بزنید، هم دستتان سیاه مى‏شود و هم دوده به لباس فرو مى‏رود. برطرف كردن دوده با فوت است و برطرف كردن غبار با ضربه. پس هر منكرى را باید به گونه‏اى خاص برطرف كرد.چنانكه قرآن مى‏فرماید: «واتوا البیوت من أبوابها»( سوره بقره، آیه 189) یعنى هر خانه‏اى را باید از راهش وارد شد.
رابعاً براى بازداشتن مردم از فساد باید راه‏هاى حلال را به روى آنان باز كرد. حضرت لوط علیه السلام هنگامى كه دید مردم به مهمانانش، سوء قصد دارند فرمود: من حاضرم دخترانم را به ازدواج شما در آوردم تا شما دست از مهمانان من بردارید. من راه حلال را براى شما باز مى‏ كنم تا شما به گناه گرفتار نشوید. «هؤلاء بَناتى هُنّ أطهرلكم فاتّقوا اللّه و لا تخزونى فى ضَیفى»( سوره هود، آیه 78)

5-خداوند در حوادث تلخ و شیرین زندگى انسان، چه مقدار نقش دارد؟
در قرآن مى‏خوانیم: «ما أصابك مِن حَسنةٍ فَمِن اللّه و ما أصابك مِن سَیِّئة فَمِن نَفسك»(سوره نساء، آیه 79) هر خوبى به تو رسد از خداوند است ولى هر بدى كه به تو رسد از نفس خودت مى‏باشد.
كره زمین كه به دور خود و خورشید مى‏ گردد و همواره بخشى از آن روشن و بخشى دیگر تاریك است، هر كجاى آن روشن باشد از خورشید است و هر كجاى آن تاریك باشد، از خود زمین است.خداوند انگور را آفرید، ولى بشر از آن شراب مى‏ سازد كه مایه بروز هزاران حادثه و بیمارى است.خداوند به انسان قدرت داد، ولى عدّه‏ اى با سوء استفاده از این قدرت، به محرومان ضربه مى‏ زنند.خداوند به انسان عقل داد، ولى عدّه‏ اى از این عقل سوء استفاده كرده و به دنبال مكر و حیله براى مردم هستند.پس آنچه از سوى خداوند است، نیكوست و بدى‏ ها از خود ما سرچشمه مى‏ گیرد.(مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن)

 

 

 

 

 

راه های کسب خوشنودی و رضایت خداوند متعال

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام مهر, 1394

                                                                                           


(( وَ السّابِقونَ السّابِقونَ اُولئِکَ المُقَرَبونَ))


                                                                                                                                                                                                                   

رضا يعني خوشنودي بنده از حق تعالي و اراده او و مقدرات او (امام خميني رحمة الله عليه) / جنود عقل و جهل / ص161)
مقام رضا مقامي والا و بلند است که براي رسيدن به آن بايد بسيار تلاش کرد و زحمت کشيد. رضا يعني انسان با زبان و در دل, از مقدرات الهي راضي بوده و هيچ گله و شکايتي نداشته باشد. کسي که راضي به رضاي حق است, نسبت به تک تک احکامي که خداوند تعالي در قرآن عزيزش فرموده, از ته دل راضي است، لذا تلاش مي کند تا در عمل نيز عامل به احکام الهي باشد.شخصي که به مقام رضا رسيده شعارش اينست که:به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست (سعدي شيرازي / ص 564)
امام خميني (رحمة الله عليه)مي فرمايند: کسي که - نعوذ بالله – به يکي از احکام اسلامي در باطن قلب اعتراضي دارد, يا کدورتي از يکي از احکام اسلامي در دل دارد يا بخواهد که يکي از احکام غير از اين که هست باشد, يا بگويد که کاش اين حکم کذايي اين طور بود نه آن طور, اين راضي به دين اسلام نيست و نتواند اين دعواي کاذب را بکند (جنود عقل و جهل / ص167).
اي عزيز, همانطور که مي بيني رسيدن به مقام رضا, کار سهل و آساني نيست؛ البته بايد اهل مجاهده و کوشش بود و مرد ميدان عمل شد.انسان به اين مقام نمي رسد مگر اينکه نسبت به حق تعالي معرفت کسب کرده و باور کند که هر آنچه خداي حکيم امر و نهي کرده به مصلحت بنده است و جز خير بنده اش را نمي خواهد.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: خداوند تعالي فرموده است: بنده مومنم را به کاري نمي گيرم مگر آنکه آنرا براي او خير قرار مي دهم, پس او بايد به قضاي من راضي باشد و براي بلاي من صبر کندو نعمتهاي مرا شکر گويد (اصول کافي / ج2 /کتاب الايمان و الکفر / ص 50 ,51 / ح 6)
لذا کسي که قصد کرده به مقام رضاي الهي برسد در دل از مقدرات الهي راضي است و تمام تلاش خويش را بکار مي گيرد تا اعمال و رفتار و گفتار خويش را نيز براي رضاي خدا انجام دهد؛ يعني نيت خويش را براي هر کاري, رضاي پروردگار خويش قرار مي دهد.در هر کاري ابتدا مي انديشد؛ آيا خالق يکتا راضي به انجام آن کار هست؟ سپس انجام مي دهد. اگر احساس کند که معبودش راضي نمي باشد, آن کار را ترک مي کند.

چگونگي کسب رضاي الهي
گفتني است کسب رضايت خداوند تعالي مراتبي دارد كه رتبه هاي آن وابسته به عبوديت و درجات بندگي بندگان نسبت به خداي سبحان مي باشد, هر درجه اي از عبوديت رضايت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
بهترين معيار و ملاک, يك چيز به نظر مي رسد: انجام وظايف شرعي. هر آن كس در اين وادي كما و كيفا بيشتر موفق شد, در حقيقت خداوند از او بيشتر راضي است. مراد از وظايف شرعي اساسي ترين و مهم ترين آن است يعني انجام واجبات و ترك محرمات.در همين باب است اين حديث شريف : عن ابي حمزه الثمالي قال: قال علي بن الحسين (عليهما السلام ): من عمل بما افترض الله عليهم , فهو [من] خير الناس؛ امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: هر كس به آنچه كه خدا بر او واجب كرده عمل نمايد, او از بهترين مردم مي باشد. (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روايت 7 به نقل از سر الاسراء، علي سعادت پرور, ج 2, ص 65)
و واضح است كسي كه با فعل واجبات و ترك محرمات بهترين مردم شده باشد از منظر خداي سبحان و ائمه هدي (عليهم السلام) پسنديده ترين مردم است.بنابراين با انجام هر چه دقيق تر واجبات و ترك محرمات بايد رضايت بيشتر را تحصيل كرد.مرتبه بعدي كسب رضايت الهي انجام مستحبات و ترك مكروهات است. سالك با رسيدن به اين مقام به وادي عشق و محبت حق وارد مي شود و از محبين بلكه محبوبين او خواهد بود.

نشانه هاي رضاي خدا
پيرامون موجبات رضايت خداوند و نشانه هاي راضي بودن خدا از خلق نكات مختلفي در روايات مطرح گرديده است.
1. اطاعت الهي
روايت شده كه موسي(عليه السلام) گفت: پروردگارا مرا از نشانه خشنودي خود از بنده ات خبر ده خداي تعالي به او وحي فرمود: هر گاه ديدي كه من بنده ام را براي طاعت خود آماده و از معصيتم روي گردان مي كنم اين نشانه خشنودي من است.
در روايتي از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه خداي تبارك و تعالي چهار چيز را در دل چهار چيز نهفته است: خشنودي خود را در طاعتش نهفته است، پس هيچ طاعتي را كوچك نشماريد زيرا بسا كه آن طاعت با خشنودي خدا همراه باشد و تو بي خبر باشي- براي كسب رضايت الهي هر كار خير و پسنديده را انجام دهيد و لو كوچك باشد زيرا احتمال دارد رضايت الهي با او كسب شود.
2. استغفار, تواضع و صدقه دادن
سه چيز است كه بنده را به خشنودي خدا مي رساند: استغفار زياد،‌ فروتني و صدقه دادن زياد. نفس , انسان را به تن پروري و جمع مال و..تشويق مي کند؛ اما آن کس که در پي کسب رضاي الهي است,جسم و نفس خويش را به زحمت استغفار و پرهيز از مال اندوزي ميکند.
امام علي(عليه السلام) فرمود: هر كه بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود كند و هر كه بدن خود را ناخشنود نكند پروردگارش را نافرماني كرده باشد. با راحتي بدن و تأمين خواسته هاي جسماني و پيروي از خواهشها رضايت خدا تأمين نمي شود.
بنابراين استغفار زياد- صدقه دادن زياد و انجام هر اعمال خير و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضايت خداوند مي شود.
3. راضي به قضاي الهي
نقل شده كه حضرت موسي(عليه السلام) عرض كرد: اي پروردگار مرا به كاري كه خشنودي تو از من در آن است راهنمايي فرما تا بدان عمل كنم؟ خداوند به او وحي فرمود, كه همانا خشنودي من در ناخشنودي تو است و تو بر آنچه ناخوشش داري صبر نتواني كرد. موسي عرض كرد: پروردگارا مرا به آن كار راهنمايي فرما. خداوند فرمود: خشنودي من در خرسندي تو به قضاي من است.
در نتيجه راضي و تسليم بودن در برابر قضاي الهي ولو بر خلاف ميل انسان باشد خشنودي خدا را در پي دارد.نكته ديگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترين مواهب و مقاماتي است كه خداوند به مؤمنان و مجاهدان مي بخشد و اين رضوان چيزي غير از باغ هاي بهشت و نعمت هاي جاويدان و غير از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اكبر. هيچ كس نمي تواند آن لذت معنوي و احساس روحاني را كه به يك انسان به خاطر توجه رضايت و خشنودي خدا از او دست مي دهد توصيف كند. رضايت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن كريم اسماعيل(عليه السلام) را با صفت «مرضي» توصيف نموده است؛«وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا» (سوره مريم/55) و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.
اسماعيل (عليه السلام) ظاهر امر خدا را نديد (کارد گذاشتن به گلويش توسط ابراهيم خليل عليه السلام) بلکه ايمان و يقين داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش, امر نمي کند. اين در واقع اشاره به اين حقيقت است كه او در كل برنامه هايش رضايت خدا را جلب كرده است.
اصولا نعمتي از اين بالاتر نيست كه معبود و مولا و خالق انسان از او راضي و خشنود باشد؛ به همين دليل در بعضي از آيات بعد از آنكه نعمت بهشت جاويدان را براي بندگان خاص خدا بيان مي كند در پايان مي گويد: «رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (سوره مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نيز از او خشنود خواهند بود و اين فوز عظيم و رستگاري بزرگي است. و اين نشان مي دهد تا چه اندازه اين رضايت دو جانبه واجد اهميت است(رضايت پروردگار از بندگان و رضايت بندگان از پروردگار).زيرا ممكن است انسان غرق عالي ترين نعمتها باشد، ولي هنگامي كه احساس كند مولي و معبود و محبوب او از او ناراضي است تمام آن نعمتها و مواهب در كام جانش تلخ مي گردد و نيز ممكن است انسان واجد همه چيز باشد ولي به آنچه دارد راضي و قانع نباشد. بديهي است آن همه نعمت با اين روحيه او را خوشبخت نخواهد كرد و ناراحتي مرموزي دائما او را آزار و شكنجه مي دهد و آرامش روح و روان را كه از بزرگترين مواهب الهي است از او مي گيرد. لذا بالاترين نعمت اين است كه خداوند از انسان خشنود و او نيز از خدايش راضي باشد.
در جريان واقعه کربلا شنيده ايم که امام حسين (عليه السلام) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و ياران و تشنگي و… هر چه به زمان شهات نزديک تر مي شد, صورت مبارکش برافروخته تر ميشد و در کمال آرامش و اطمينان مي فرمود: رضا بقضائک, تسليما لامرک, لا معبود سواک و… حضرت زينب (سلام الله عليه) در مجلس يزيد (لعنةالله عليه) فرمود: ما رايت الا جميلا من جز زيبايي نديدم!اين جز رسيدن به مقام رضي الله عنهم و رضوا عنه نيست و اين است ثمره خرسندي از خداوند؛ زندگي کردن در دنيا و آخرت در کمال آرامش و اطمينان قلبي.
بين با آرامش زندگي کردن و با آسايش زندگي کردن, تفاوتي اساسي است. ممکن است کسي آسايش نداشته باشد و در کمال آرامش به سر برد؛ يعني در زندگيش با انواع سختيها درگير باشد ولي روح ورواني آرام و با طمانينه داشته باشد. همچون اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام). بالعکس بسيارند کساني که زندگي در رفاه و در کمال آسايش دارند ولي دريغ از ذره اي آرامش!
بدان که رسيدن به مقامات معنوي با صبر و حوصله و تلاش و کوشش بدست مي آيد؛ مطمئن باش اگر کارهايت را با نيت خالص انجام داده و در اين کار استمرار داشته باشي, کم کم لذت معنوي آن را نيز خواهي چشيد. تکرار مي کنم دو شرط عمل و استمرار, لازمه اين راه است؛رهرو آن است که آهسته و پيوسته رود.
در پاسخ به اينکه چرا بدست آوردن خشنودي مردم سخت است؛ بايد گفت که: بدست آوردن رضايت افراد با تقوا به هيچ وجه سخت و دشوار نيست؛ چرا که انسانهايي که مومن حقيقي هستند مطيع و فرمان بردار خداي خويشند و الگوي آنها معصومين (عليهم السلام) هستند. خداوند, خود سريع الرضا است و به بندگانش نيز امر به عفو و گذشت و رضايت سريع از بندگانش را کرده است. نمونه بارز آن زندگي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)است.
اما اگر مقصود, سختي بدست آوردن رضايت افراد بي تقوا است, اين امر طبيعي است؛ چرا که آنها از هواي نفسشان پيروي مي کنند و نفس هر لحظه انسان را به سويي مي کشاند و امر به بدي مي کند و چون اين افراد پيرو شيطان هستند؛ خواسته هايشان از مردم, متعدد, تمام نشدني و بي حد و حصر است و انسان نمي تواند به راحتي رضايت آنها را جلب کند.
نکته مهم اين است که در مسير خوشنودي خداوند باشيم, اگر خداي متعال راضي بود، فرقي نمي كند كه مردم راضي شوند يا خير.

باز منتشر شده توسط fardsaeid در وب سایت تبیان مرکز زنجان  

عملی که خوشبختی را تضمین می کند!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 26ام تیر, 1393

مسابقه

هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ

مگر پاداش احسان جز احسان است؟

انسان نمی تواند خوشبختی را انتقال دهد، تصاحب کند، بدست آورد، یا مصرف کند. خوشبختی، تجربه ای معنوی می باشد که عبارت است از وقف هر دقیقه از زندگی به عشق، بخشندگی، و قدردانی(دنیس ویتلی)

بله درسته قدردانی!! این واژه چقدر در زندگی ما نقش دارد و در چه درجه ای از اهمیت قرار دارد؟!

چه قدر در برابر احسانی که از دیگران دریافت می کنیم عکس العمل مناسب نشان می دهیم؟!

در خانواده که نگاه می کنیم خیلی اوقات می بینیم که ما جوونا در مقابل زحمات پدر و مادر قدر شناس نیستیم.

بذارید کمی جزیی تر بگویم:

ساده ترینش: مادر غذا درست کرده، سر سفره آورده و اهل خانه از آن می خورند و بدون تشکر و قدردانی از مادر کنار می روند!

پدر و مادر تمام تلاششان را در زندگی می کنند تا بچه ها از امکانات خوبی بهره مند باشند، درس بخوانند و آینده ی خوبی را برای خودشان فراهم کنند اما…. بچه ها به جای تشکر و قدردانی گاه شنیده می شود که می گویند: وظیفشونه! می خواستن مارو به دنیا نیارن!!

جوان شده ایم و رشید و مادر و پدرمان فرسوده و پیر، جای ما با آنان عوض شده، الان آنها نیاز به کمک و دلداری و نگهداری ما دارند. آیا قدردان زحمات و دادن عمر و سلامتی که بر پای ما ریخته اند هستیم یا خدایی ناکرده به فکر بردن آنها در خانه سالمندانیم؟! و ای وای بر ما که اگر چنین تصمیمی داشته باشیم. شک نکنید که آینده ی آرامی نخواهیم داشت!!

سوپر و میوه فروش محله که انصاف را سرلوحه ی کار خود قرار داده؛ هم قیمتای مناسب به مشتری می دهد و هم در مقابل قیمت مناسب جنس خوب می دهد! چند بار از او به خاطر این عملش تشکر کرده ایم و قدردانش بوده ایم؟!

آیا قدردان کسی که اولین بار به ما خواندن و نوشتن را یاد داده است هستیم؟!

صفحات: 1· 2

جایی که ثروتها تقسیم می شود!!

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 18ام تیر, 1393

 


بعضی از اعتقاداتمان صرفا لقلقه زبان بوده و از دل بر نمی آید. نمونه ای از این اعتقادات درباره رزق و روزی است. اگر از شما بپرسند روزی را چه کسی به انسان می دهد لاجرم همگی پاسخ خواهید داد خدا.


سوال از خدا پاسخ از شما

و این خداوند متعال است که تشخیص می دهد به چه کسی روزی زیاد و پر برکت عنایت کند و دیگری را کم روزی قرار دهد اما باور این مسئله برایمان کمی سخت است و شاهد آن حرص و ولع های فراوانمان در کسب مال و نگرانی هایی است که از فقر و از دست دادن ثروت داریم. حال آنکه خداوند در آیه 32 سوره زخرف می فرمایند:

«أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ، آیا آنان رحمت پروردگار را تقسیم می کنند؟! ما معیشت آنها را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخره کرده (و با هم تعاون نمایند) و رحمت پروردگار از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است!»

اختیار روزی به دست ما نیست

دلیل بر اینكه اختیار ارزاق و معیشت‏ها به دست انسان نیست،

صفحات: 1· 2

وقتی که حسابی باید از خداوند خجالت بکشیم !

نوشته شده توسطمدیریت استانی لرستان 14ام تیر, 1393
سوال از خدا پاسخ از شما

 


بعضی از جملات قرآن کریم است که هنگامی می خوانیم؛ احساس شرمساری به ما دست می دهد. گویی خداوند رگ لوطی گری ما را قلقلک می دهد شاید از حال خودپرستی و خودخواهی خارج شویم. شاید با خود بگوییم: این چه ناسپاسی است که در حق خودم می کنم.

 


وقتی به طرز فکر و نوع عملکردمان در مواجهه با مشکلات و یا رویدادهای بسیار کوچک فکر می کنیم متوجه خواهیم شد که چقدر خدا را دست کم گرفته ایم. ظاهراً او را بزرگ و قدرتمند می دانیم و در باطن به گونه ای دیگر عمل می کنیم و این خدایی است که ما در دل بدان اعتقاد داشته اما در عمل حضورش را در زندگیمان کمرنگ می دانیم و این یعنی که توکل در زندگی ما نقشی ندارد. اینجاست که خداوند کریم در آیه 36 سوره زمر می فرمایند: أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ، آیا خدا كفایت‏كننده بنده‏اش نیست؟ و [كافران‏] تو را از آنها كه غیر اویند مى‏ترسانند و هر كه را خدا گمراه گرداند برایش راهبرى نیست.

لقمان حكیم، هنگامى كه پسرش را موعظه مى كرد، به او گفت: «اى پسرم! كیست كه از خداوند عز و جل سراغ گرفت، ولى او را نیافت؟ و كیست كه به خدا پناه بُرد ، ولى خدا از او دفاع نكرد؟ یا كیست كه به خدا توكّل كرد، ولى خدا او را كفایت ننمود؟» اگر خود را در زمره متوکلین می دانید

صفحات: 1· 2